دخالت های مامانبزرگ و پدر بزرگم

[@sm@]

سلام
مدتیه مادر بزرگ و پدربزرگم همراه ما زندگی می کنند. من خیلی از اینکه پیشمون هستند خوشحال بودم ولی مدتیه که خیلی توی کارای من دخالت می کنند مخصوصا در خصوص بیرون رفتن یا نرفتن من
امشب از بابام اجازه گرفتم که برم صبحها پیاده روی ایشون اجازه داد ولی بعدش بخاطر حرفهای بابا بزرگم و مامانبزرگم نظرش عوض شد
من واقعا کلافه شدم بخاطر این رفتارا
چرا منی که الان ۱۹ سالمه و از پس خودم بر میام باید بخاطر ذهنیت بابابزرگم و مامانبزرگم اذیت بشم
لطفا راهنمائیم کنید چطور ناراحتیمو بروز بدم

[sssssalar]

سلام میدونم شرایط سختیه
آدم برنامه ریزی کرده برای زندگیش و توسط دخالت نابجای اطرافیان برنامه هاش بهم ریخته !
خب دنیا که به آخر نرسیده ! رسیده ؟
نباید ناراحتی بروز بدی چون باعث میشه بد تر بشه
اما باید با احترام با پدرت خلوت کنی و بهش بگی من لازم دارم پیاده روی کنم بگو اجازه نده دیگران تو کار من دخالت کنند
بگو اگر از اول نظرت منفی بود بهش احترام میزاشتم هرچند ناراحت میشدم
اما تغیر نظر تو نشون میده تحت تاثیر پدربزرگ و مادربزرگ بودی
و این ناراحتم کرده
بگو اگر از نظرت اشکال داره پس خودتم بامن بیا
نگران نباش دنبالت نمیاد یا نهایت بعد یه مدت خسته میشه
بالاخره موفق میشی
درک کن توی سنی هستی که باید نرم خو و مصر باشی تا به خواسته هات برسی

[@sm@]

من نمیدونم چطور باید باهاشون صحبت کنم
خیلی زود عصبی میشم و کنترل خودمو از دست میدم
در مورد این موضوع که دلیلش رو گفتند نمیخواند که پدر بزرگ و مادر بزرگم ناراحت بشند ولی در خصوص مسائل دیگه واقعا نمیدونم چطور باید صحبت کنم و بهشون بگم که دوست دارم مستقل بودن رو تجربه کنم

[MohsenPSY]

سلام
مدتیه مادر بزرگ و پدربزرگم همراه ما زندگی می کنند. من خیلی از اینکه پیشمون هستند خوشحال بودم ولی مدتیه که خیلی توی کارای من دخالت می کنند مخصوصا در خصوص بیرون رفتن یا نرفتن من
امشب از بابام اجازه گرفتم که برم صبحها پیاده روی ایشون اجازه داد ولی بعدش بخاطر حرفهای بابا بزرگم و مامانبزرگم نظرش عوض شد
من واقعا کلافه شدم بخاطر این رفتارا
چرا منی که الان ۱۹ سالمه و از پس خودم بر میام باید بخاطر ذهنیت بابابزرگم و مامانبزرگم اذیت بشم
لطفا راهنمائیم کنید چطور ناراحتیمو بروز بدم

سلام. نظر مادرتون در این رابطه چبه؟

[@sm@]

مامانم میگه هر چی میگند بخاطر عزت و ابروته
معتقده من یه آدم خودخواهم که بجز خودم هیچ کس برام مهم نیست
اونم مثل بابام بخاطر اینکه مامانبزرگم و بابابزرگم ناراحت نشوند سکوت میکنه و حق رو بهشون میده

[@sm@]

سلام. نظر مادرتون در این رابطه چبه؟

مامانم میگه هر چی میگند بخاطر عزت و ابروته
معتقده من یه آدم خودخواهم که بجز خودم هیچ کس برام مهم نیست
اونم مثل بابام بخاطر اینکه مامانبزرگم و بابابزرگم ناراحت نشوند سکوت میکنه و حق رو بهشون میده

[Saltanat]

من نمیدونم چطور باید باهاشون صحبت کنم
خیلی زود عصبی میشم و کنترل خودمو از دست میدم
در مورد این موضوع که دلیلش رو گفتند نمیخواند که پدر بزرگ و مادر بزرگم ناراحت بشند ولی در خصوص مسائل دیگه واقعا نمیدونم چطور باید صحبت کنم و بهشون بگم که دوست دارم مستقل بودن رو تجربه کنم

مامانم میگه هر چی میگند بخاطر عزت و ابروته
معتقده من یه آدم خودخواهم که بجز خودم هیچ کس برام مهم نیست
اونم مثل بابام بخاطر اینکه مامانبزرگم و بابابزرگم ناراحت نشوند سکوت میکنه و حق رو بهشون میده

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام به شما دوست عزیز

تاپیک شما رو کامل خوندم کاملا طبیعیه که شما انتظار داشته باشید مورد احترام والدین باشید و در این حال از استقلال و آزادی و حقوق خودتون بهره مند باشید
اما متاسفانه یا خوشبختانه شما به عنوان یک فرزند زیر مجموعه یک خانواده هستید که در راس این خانواده والدین شما هستند و قوانین و شئونات محیط خانه و خانواده رو این عزیزان گرامی وضع میکنند
شما به عنوان یک فرزند میبایست به این قوانین احترام بزارید و تا زمانی که مستقل نیستید و زندگی شما جدا نیست باید به این شئونات و دیدگاه های خانواده احترام بزارید

درسته پدر شما در اول مسیر اعلام رضایت کرده و درسته که پدر بزرگ و مادر بزرگ شما در تغیر نظر ایشون نقش داشتند
اما در زمان فعلی این یک تصمیم از ناحیه والدین شماست و به جای سماجت و لج بازی و تند خویی بهتره در موقعیتی مناسب
با والدین صحبت کنید و از ایشون تقاضا کنید در این خصوص مجدد تصمیم گیری کنند ، با توجه به نظر مثبت اولیه بنده خوش بین هستم اگر به والدین اطمینان بدی کار اشتباهی نمیکنی و اصلا بدون اطلاع مادر بزرگ و پدر بزرگ این کار رو انجام خواهی داد تا اون عزیزان هم ناراحت نشوند به شما اجازه میدن که پیاده روی رو انجام بدین

[Saltanat]

دردخصوص اینکه در تمام کارهای شما دخالت میکنند
باید با پدر یا مادرتون جدا گانه یا با هر دوی آنها هم زمان ثحبت کنی و ضمن رعایت ادب و احترام از ایشون تقاضا کنید در این خصوص طوری که مادر بزرگ و پدر بزرگ شما ناراحت نشوند از شما حمایت کنند و فعالیت های شما رو موجه و حتی ضروری جلوه کنند
تا هم شما ناراحت نشید هم پدر بزرگ و مادر بزدگ تون

لطفا عقلانی و منطقی رفتار کنید و به جای تندی و ابراز ناراحتی همراه خشونت و عدم کنترل بر رفتار به گونه ای رفتار کنید تا برای همه ی شما نتیجه بخش باشه
شما با عدم کنترل بر رفتار خودتون تنها والدین رو بر عقاید خودشون مصر میکنید ، فقط همین !
بهتره سیاست و صبر و اصرار از طریق درست رو سلاح خودتون کنید

[@sm@]

دردخصوص اینکه در تمام کارهای شما دخالت میکنند
باید با پدر یا مادرتون جدا گانه یا با هر دوی آنها هم زمان ثحبت کنی و ضمن رعایت ادب و احترام از ایشون تقاضا کنید در این خصوص طوری که مادر بزرگ و پدر بزرگ شما ناراحت نشوند از شما حمایت کنند و فعالیت های شما رو موجه و حتی ضروری جلوه کنند
تا هم شما ناراحت نشید هم پدر بزرگ و مادر بزدگ تون

لطفا عقلانی و منطقی رفتار کنید و به جای تندی و ابراز ناراحتی همراه خشونت و عدم کنترل بر رفتار به گونه ای رفتار کنید تا برای همه ی شما نتیجه بخش باشه
شما با عدم کنترل بر رفتار خودتون تنها والدین رو بر عقاید خودشون مصر میکنید ، فقط همین !
بهتره سیاست و صبر و اصرار از طریق درست رو سلاح خودتون کنید

من واقعا مامانبزرگ و بابا بزرگم رو دوست دارم و خیلی خوشحال هستم که پیش ما هستند ولی به خاطر رفتارهایی که خودشون یا خاله هام می کنند و من واکنش نشون میدمدفکر می کنند من از بودنشون ناراحتم و قصدم بیرون کردنشون از خونس
جدیدا خاله هام خیلی اذیت می کنند و دونه به دونه چیزایی که من خونه مامانبزرگم میخورم رو میشمارند
بابام و بابا بزرگم هر خریدی رو می کنند باهم استفاده می کنیم،دیروز من و بابام برای خونه خرید کردیم شب که خالم اومد دعوا درست کرد چرا من همه وسایل رو نبردم طبقه مامانبزرگم،حتی به خاطر کرمی که من برای خودم خریده بودم بازخواست شدم

من قبلا اجازه نمیدادم کسی به جز پدر و مادرم توی کارم دخالت کنند ولی از وقتی با مامانبزرگ و بابا بزرگم زندگی میکنیم دخالت ها خیلییی زیاد شده و هر کسی به خودش اجازه میده توی کار من دخالت کنه.من بخاطر اینکه مامانبزرگم و بابابزرگم ناراحت نشند سکوت کردم ولی این سکوت انگار داره همه چیز رو بدتر میکنه و دخالتها بیشتر شده
با مامانم رابطه خوبی ندارم بابامم بخاطر اینکه مامانبزرگ و بابابزرگم ناراحت نشند سکوت میکنه
نمیدونم چیکار کنم

[Saltanat]

من واقعا مامانبزرگ و بابا بزرگم رو دوست دارم و خیلی خوشحال هستم که پیش ما هستند ولی به خاطر رفتارهایی که خودشون یا خاله هام می کنند و من واکنش نشون میدمدفکر می کنند من از بودنشون ناراحتم و قصدم بیرون کردنشون از خونس
جدیدا خاله هام خیلی اذیت می کنند و دونه به دونه چیزایی که من خونه مامانبزرگم میخورم رو میشمارند
بابام و بابا بزرگم هر خریدی رو می کنند باهم استفاده می کنیم،دیروز من و بابام برای خونه خرید کردیم شب که خالم اومد دعوا درست کرد چرا من همه وسایل رو نبردم طبقه مامانبزرگم،حتی به خاطر کرمی که من برای خودم خریده بودم بازخواست شدم

من قبلا اجازه نمیدادم کسی به جز پدر و مادرم توی کارم دخالت کنند ولی از وقتی با مامانبزرگ و بابا بزرگم زندگی میکنیم دخالت ها خیلییی زیاد شده و هر کسی به خودش اجازه میده توی کار من دخالت کنه.من بخاطر اینکه مامانبزرگم و بابابزرگم ناراحت نشند سکوت کردم ولی این سکوت انگار داره همه چیز رو بدتر میکنه و دخالتها بیشتر شده
با مامانم رابطه خوبی ندارم بابامم بخاطر اینکه مامانبزرگ و بابابزرگم ناراحت نشند سکوت میکنه
نمیدونم چیکار کنم

سلام مجدد
دوست عزیز با پدرت یا مادرت هرکدوم که راحت تری در شرایطی مناسب که خسته یا مشغول نباشند صحبت کن
و براشون همین مسائل رو بدون جبهه گیری و توهین توضیح بده
این مشکل با مدیریت والدین شما حل میشه
در این مسیر باید صبر داشته باشی تا مقدمات لازم فراهم بشه و والدین تون در زمان مناسب برخورد لازم رو داشته باشند
چون هر اقدامی زمان خودش رو لازم داره