نمایش نتایج: از 1 به 5 از 5

موضوع: بی احترامی شوهر

1765
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2021
    شماره عضویت
    47526
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    Post بی احترامی شوهر

    سلام من ۲۷سالمه تازه ۶ ماه هست ازدواج کردم
    شوهرم از نظر خورد خوراکی چیزی کم نمیزاره واینکه خیلی مهربون اما خودشو بالا تر میدونه من مال کرمان شهربم هستم وآقام قزوین من و بخاطر شهرم به باد تمسخر میگیره میگه شما عقب افتاده هستین همش تحقیر می کنه من وخانوادمو بهم فحش میده همش بیخیالش میشم چیزی نمیگم ولی بازم حرف هاش ادامه دارن وتا تقی به توقی میخور میگه میرم تلگرام
    یا میگه زن پیدا می کنم تا بحث میکنه هزارت حرف بهم میزنه خفشو .گامشو .روت حسی ندارم کنارمن نیا ووو.... تورو خدا شما راهنمایی کنید موندم چکار کنم بخدا گاهی میزن به سرم وسیله هامو جمع کنم بزارم برم بعد میگه این چیزهای الان میخوری تاحالا توعمرت نخوردی بخدا منم انسانم منم سرکاربودم بخدا بهترین لباس میپوشیدم بهترین خوراک میخوردم چیزی کم نداشتم حتی برای من یه عروسی نگرفت خانواده ام عروسی شام وهم کارکردن بهترین مراسم گرفتن تو این ۶ ماه زندگی اونم با زور برای من یه شلوار وکفش ومانتو گرفته اونم نه باهم کفش روز عروسی گرفت شلوار تولدم بود خودم سفارش دادم بعد که فهمید پولشو حساب کرد مانتو هم برای خودش سفارش دادم لباس بعد ست بودن ارزون افتاد گرفت برای من وگرنه دلش نمیاد لباسی خودش چیزی بخره
    ولی در عوض خانواده ای من براش همچی خریدن این همه احترام رو سرش گذاشتن باز فحش میده حق ندارم تلویزیون ببینم حق ندارم حتی توخونه آرایش کنم وموهام بلند بودن نمیدونم بزور گفت پسرونه بزن خوشم نمیاد خودشو بهترین میدونه همه درمقابلش حقیر هستن به من میگه کسی تورو نمیخواسته من نجاتت دادم ووووهمش تحقیر از توخونه هم میره بیرون سردرمیاره کنار رفیقاش بعد ساعت ۱ شب پیداش میشه میاد بعد اگر بگم کجا بودی ناراحت میشه بهش برمیخوره
    و از همه مهم تر گاهی میگه تو منو به اسم های دیگه صدا میزنی ولی من هرچی قسم ایه باز حرف خودشو میزنه میگه نه تو اسم منو امیر صدا زدی یه روز میگه بهنام صدا زدی نمیدونم چکار کنم
    الانم طلاق بگیرم توفامیل میگن نتونستی زندگی کنی نمیدونم بخدا دارم دیونه میشم
    ویرایش توسط Fatamh : 11-16-2021 در ساعت 09:31 PM

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    Nov 2018
    شماره عضویت
    39631
    نوشته ها
    1,440
    تشکـر
    0
    تشکر شده 473 بار در 393 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : بی احترامی شوهر

    سلام به شما فاطمه جان
    قابل درک هست که این شرایط برای شما با فشار روحی زیادی همراه شده است اما عزیزم در این مسیر بهتر بود در دوران نامزدی و عقد به این سبک رفتاری و دیدگاها بهتر دقت می کردید چون اینها مواردی نیستند که با ازدواج کردن بهبود پیدا کنند.
    در هرصورت همه این رفتارهایی که بیان می کنید نشان از بعد شخصیتی ایشان دارد و ارتباط با اینکه واقعا شما کمتر از ایشان هستید ندارد ایشان براساس همان شرایط شما را انتخاب کرده اند .
    بهتر است در این مسیر در کنار احترام به هردویتان با ایشان صحبت کنید و بخواهید که باهم به زوج درمانگر مراجعه کنید تا بتوانیم در این مسیر به هردوی شما کمک کنیم براساس شناخت بهتر در مورد روابط و مسیر زندگیتان تصمیم گیری کنید.
    اگر همسرتان حاضر به مراجعه نیستند بهتر است خود شما مراجعه کنید تا بتوانید در این مسیر برای خودتان و مسیر زندگیتان تا جایی که به شما مربوط می باشد تصمیم گیری کنید.

  3. کاربران زیر از ravanshenas-therapy بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2019
    شماره عضویت
    40068
    نوشته ها
    189
    تشکـر
    14
    تشکر شده 58 بار در 50 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : بی احترامی شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط Fatamh نمایش پست ها
    سلام من ۲۷سالمه تازه ۶ ماه هست ازدواج کردم
    شوهرم از نظر خورد خوراکی چیزی کم نمیزاره واینکه خیلی مهربون اما خودشو بالا تر میدونه من مال کرمان شهربم هستم وآقام قزوین من و بخاطر شهرم به باد تمسخر میگیره میگه شما عقب افتاده هستین همش تحقیر می کنه من وخانوادمو بهم فحش میده همش بیخیالش میشم چیزی نمیگم ولی بازم حرف هاش ادامه دارن وتا تقی به توقی میخور میگه میرم تلگرام
    یا میگه زن پیدا می کنم تا بحث میکنه هزارت حرف بهم میزنه خفشو .گامشو .روت حسی ندارم کنارمن نیا ووو.... تورو خدا شما راهنمایی کنید موندم چکار کنم بخدا گاهی میزن به سرم وسیله هامو جمع کنم بزارم برم بعد میگه این چیزهای الان میخوری تاحالا توعمرت نخوردی بخدا منم انسانم منم سرکاربودم بخدا بهترین لباس میپوشیدم بهترین خوراک میخوردم چیزی کم نمیزاشتم حتی برای من یه عروسی نگرفت خانواده ام ععروسی شام وهم کارکردن بهترین مراسم گرفتن تو این ۶ ماه زندگی اونم با زور برای من یه شلوار وکفش ومانتو گرفته اونم نه باهم کفش روز عروسی گرفت شلوار تولدم بود تودم سفارش دادم بعد که فهمید پولشو حساب کرد مانتو هم برای خودش سفارش دادم لباس بعد ست بودن ارزون افتاد گرفت برای من وگرنه دلش نمیاد لباسی خودش چیزی بخره
    ولی در عوض خانواده ای من براش همچی خریدن این همه احترام رو سرش گذاشتن باز فحش میده از توخونه هم میره بیرون سردرمیاره کنار رفیقاش بعد ساعت ۱ شب پیداش میشه میاد بعد اگر بگم کجا بودی ناراحت میشه بهش برمیخوره
    سلام خانم

    این مسائل را باید با طرف مقابل با مهربانی و متانت اما به صورت خیلی قاطع مطرح کرد. مخصوصاً با اشتباهی که شما رد در زمان شکل‌گیری اولیۀ زندگی کرده‌اید که همۀ خرج را داده‌اید و این تصور برای ایشان ایجاد شده است که حتماً چیز برتری داشته است که شما این کارها را برای او می‌کنید. به نظر من، شما خیلی مهربانانه اما با قاطعیت با ایشان صحبت کن و بگو تو حق نداری توهین کنی، اگر هم زحمتی می‌کشی من قدردان زحمت تو هستم اما بابت این‌ها نباید رابطۀ هر دوی ما را و رابطه با خانواده‌ها را تخریب کنی. برای او توضیح بده که هر دوی ما باید برای بهتر شدن زندگیمان تلاش کنیم.

    از طرفی، دخترهای کرمان خیلی وابسته به خانواده هستند و فکر می‌کنم که شما هم همین گونه‌ای. به همین دلیل، سعی کن ضعفی از خود نشان ندهی که من وسایلم را بر می‌دارم و می‌روم و این صحبت‌ها. رفتارهای این افراد مخصوصاً تهدید ایشان به ازدواج با کس دیگر یا غیره را جدی نگیر. اما، اگر توجهی به این رفتارها نکنی، خود به خود حل نمی‌شود، بلکه دائماً شدیدتر می‌شود و به جایی می‌رسد که خسته‌ات می‌کند و چاره‌ای نمی‌یابی. من خودم تجربۀ چنین موضوعی را با چندین نفر داشتم، که خیلی سخت توانستم آن‌ها را مهار کنم.
    موفق باشی

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2016
    شماره عضویت
    29853
    نوشته ها
    160
    تشکـر
    50
    تشکر شده 64 بار در 53 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بی احترامی شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط Fatamh نمایش پست ها
    سلام من ۲۷سالمه تازه ۶ ماه هست ازدواج کردم
    شوهرم از نظر خورد خوراکی چیزی کم نمیزاره واینکه خیلی مهربون اما خودشو بالا تر میدونه من مال کرمان شهربم هستم وآقام قزوین من و بخاطر شهرم به باد تمسخر میگیره میگه شما عقب افتاده هستین همش تحقیر می کنه من وخانوادمو بهم فحش میده همش بیخیالش میشم چیزی نمیگم ولی بازم حرف هاش ادامه دارن وتا تقی به توقی میخور میگه میرم تلگرام
    یا میگه زن پیدا می کنم تا بحث میکنه هزارت حرف بهم میزنه خفشو .گامشو .روت حسی ندارم کنارمن نیا ووو.... تورو خدا شما راهنمایی کنید موندم چکار کنم بخدا گاهی میزن به سرم وسیله هامو جمع کنم بزارم برم بعد میگه این چیزهای الان میخوری تاحالا توعمرت نخوردی بخدا منم انسانم منم سرکاربودم بخدا بهترین لباس میپوشیدم بهترین خوراک میخوردم چیزی کم نمیزاشتم حتی برای من یه عروسی نگرفت خانواده ام ععروسی شام وهم کارکردن بهترین مراسم گرفتن تو این ۶ ماه زندگی اونم با زور برای من یه شلوار وکفش ومانتو گرفته اونم نه باهم کفش روز عروسی گرفت شلوار تولدم بود تودم سفارش دادم بعد که فهمید پولشو حساب کرد مانتو هم برای خودش سفارش دادم لباس بعد ست بودن ارزون افتاد گرفت برای من وگرنه دلش نمیاد لباسی خودش چیزی بخره
    ولی در عوض خانواده ای من براش همچی خریدن این همه احترام رو سرش گذاشتن باز فحش میده از توخونه هم میره بیرون سردرمیاره کنار رفیقاش بعد ساعت ۱ شب پیداش میشه میاد بعد اگر بگم کجا بودی ناراحت میشه بهش برمیخوره
    درود

    من که مهربانی در شوهر شما ندیدم. من نمی دانم چرا مردم با افراد بی ادب و بی شخصیت عروسی می کنند

    این که می گوید به شما حسی ندارد منظورش این است که برایش جذابیت جنسی ندارید. گمان می کنم با این کارها می خواهد از دست شما خلاص شود ولی چون خسیس است. دلش نمی خواهد مهریه پرداخت کند.

    گمان نمی کنم این زندگی برای شما آینده ای داشته باشد. فقط خواهش می کنم بچه دار نشوید که بچه را هم بدبخت خواهید کرد

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2021
    شماره عضویت
    47585
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بی احترامی شوهر

    عزیزم منم کرمانیم،اتفاقأ دوستان بمی زیادی دارم که از لحاظ فرهنگی و اجتماعی موقعیت بالایی دارن،بمیها اصولا بسیار مهمان نواز و غریبه دوستن و ظاهرأ این خصلت خونواده شما سوبرداشت شده برا همسرتون،پیشنهاد میکنم با قاطعیت باهاش صحبت کنی و پیش یه مشاور برید و سعی کن تا اصلاح اخلاقی و رفتاری همسرت بچه دار نشی و اما تو اشتباه منو تکرار نکن که فکر میکنی با طلاق که البته اخرین راهه ،نگران حرفهای دیگران باشی،من بعد از ۱۷سال فهمیدم چه اشتباهی کردم و کاش همان سالهای اول جدا شده بودم تا اینکه دوتا بچه رو هم به این دنیا بیارم و روی ارامش و خوشی رو نبینم ...... به خودت فکر کن،با همسرت در کمال احترام و مهربانی و با قاطعیت صحبت کن.....

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد