سلام،من 18 سالمه و از شما تقاضادارم كه به من كمك كنيد من حدود 2ماه قبل دچار دردشديد دركتف چپم شد تاحدي كه شب ها نمي تونستم به خوبي بخوابم ولي بعداز دو سه هفته خود به خود خوب شد ودرد ازبين رفت ودرهمين دو سه هفته درد ي در قفسه ي سينه احساس مي كردم واينكه نمي تونستم به خوبي نفس بكشم ودچارتنگي نفس گاهي مي شدم (والبته من ازهنگام تول تا سن 7سالگي دچاربيماري تنگي نفس بودم ونمي تونستم به خوبي نفس بكشم وبايدكسي حتما كمكم مي كرد تابتونم نفس بكشم واينكه من دردوران نوزادي دچارايست قلبي شده بودم ) وحدود چند ماهي هم بود كه شرايط رووحي خوبي نداشتم ودچار مشكلات خونوادگي بودم خيلي ممنونم مي شم بگيد علت اين دردهاچيه؟ من ازهنگام تولد دچار تنگي نفس شدم وبامشكل نفس مي كشيدم وعلتشم چون من با يكي ازخواهرام دوقلو هستم ومادروپدرم هم كه نگران ما بودن وچون مادرم معلم مهدكودك بود دردوران مهدكودك مادركنارش بوديم والبته من درنوزادي دچاراست قلبي شده بودم وبعد تاسن 7سالگي خوب شديم ولي مادرم ماروتنها نذاشت ودردوران ابتدايي هم كنارمون بود وهم كلاسي هامون هم چون كه مادرم معلم بود ومي ترسيدن كه ما حرف هاشون رو به مادرم بگم با ما دوست نبودن وبه خاطراين حرف ها رابطه ي من ومادرم خوب نبود ونتونستم رابطه ي صميمانه اي با مادرم داشته باشم وبعد كه درزمان راهنمايي همه ماررو مورد تمسخر قرار مي دادن ومن نمي تونستم تحمل كنم واعتماد به نفسم روازدست دادم وهمين طور تهمت هاي زيادي بهمون گفتن وونمي تونستم حرف هاو به مادرم بگم وحتي به خواهرام ومن خيلي تنهابودم ودچارپرخواشگري شده بودم ولي همه ي مشكلاتم رو خودم حل مي كردم وبعد هم دردوران دبيرستان همين طور ولي يكم بهتر از دوران راهنمايي بود والانم كه پيش دانشگاهي مخونم وامسال كنكور خواهم داد براي كنكور اماده نيستم وگاهي اوغات نمي خوام امسال قبول بشم تا سال بعد واينكه من ازرفتن به مهموني ويا يه جمعه خونواده گي هم ترس دارم وبا ديگرون حتي حرف نمي زنم ودرخونه بيشتر تنها هستم وفكر مي كنم و دچار كمبود محبت هستم ووقتي بيشتر ناراحت هستم دچار همچين مشكلاتي مي شم ولي ين اواخر خيلي بيشترشده مي شه كمكم كنيد ممنون مي شم