نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: همجنسگرایی ، خودارضایی و افسردگی شدید

1968
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2021
    شماره عضویت
    47208
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    Unhappy همجنسگرایی ، خودارضایی و افسردگی شدید

    داستان زندگی من... دختری ۲۱ ساله ام که از دوران کودکی شهوت جنسی زیادی داشتم.

    از اولش میگم... داستانش طولانیه... تو بچگی درست یادم نیست چه سنی بودم. شاید ۱۰ ساله. اون زمان اصلا راجب مسائل جنسی نمی‌دونستم. منظورم اینه که در این حد بود که فکر می‌کردم خدا بچه هارو تو شکم مادر میزاره و بعد شکم خود به خود پاره میشه و بچه بیرون میاد. حتی نمی‌دونستم که بچه ها از واژن بیرون میان. خیلی تو بچگی مذهبی بودم. از سن تکلیف، با شوق و علاقه نماز می‌خوندم، روزه هامو کامل می‌گرفتم، تا نزدیک ۱۹ سالگی اینا، نماز قضا هم نداشتم . یا اگه داشتم همه رو خونده بودم. و خانوادم اصرار داشتن زیاد به خودم فشار نیارم. بخصوص تو مسئله روزه گرفتن. ولی من گوش نمی‌دادم.

    با این وجود تو سن ۱۰ سالگی بدون اینکه خودم بفهمم دارم چی کار میکنم، خودارضایی می‌کردم و برام عادت شده بود. و خودم گیج بودم که دارم چی میکنم، تو لذت غرق می‌شدم. فک می‌کردم فقط من تو دنیا اینطوریم. یه جور بازی برام شده بود. نمی‌دونم... شاید اصلا برام عجیب نبود، شاید برام سوال نبود و نمی‌فهمیدم دارم چی میکنم و برام بی اهمیت بود. و شاید خجالت می‌کشیدم و می‌ترسیدم از کسی راجب کارم بپرسم. که چرا اینطور میشم. درست یادم نمونده...

    چندین سال خودارضایی می‌کردم. و حتی به ارگاسم می‌رسیدم. یهو انگار تمام انرژی جنسیم تخلیه میشد و بیحال میشدم و سرم گیج میرفت.

    وقتی بزرگتر شدم، تو سن حدودا ۱۵ سالگی، عاشق شدم. عاشق همجنس خودم! و از خفه کردن این عشق و اضطراب میمردم. وقتی عاشقش شده بودم، شبا اونقد بهش فکر می‌کردم که خوابم نمی‌برد. هر لحظه روز هامو بهش فکر میکردم. همش خیال پردازی می‌کردم که یه روز برم بغلش کنم. هر وقت میرفتم کلاس، همش بهش خیره می‌شدم. هر وقت میومد پیشم تپش قلب شدید می‌گرفتم، داغ می‌شدم و خیلی باهاش سرد حرف می‌زدم تا سمتم نیاد چون از احساساتم خجالت می‌کشیدم و می‌ترسیدم... همش دلم می‌خواست ببوسمش. و این حس باعث میشد فک کنم دیوونه ام. و فقط منم تو دنیا که اینطورم و باید خودمو از همه مخفی کنم.

    هیچ وقت سمتش نرفتم. نمی‌دونستم چرا دچار اون احساسات می‌شدم چون نمی‌دونستم چیزی به اسم همجنس گرایی وجود داره. ( و وقتی چند سال بعدش راجب همجنسگرایی فهمیدم، خیلی باورش برام سخت بود که چنین چیزی وجود داره ) و خودمو از همه دنیا جدا کردم‌‌. و افسردگی گرفتم. منزوی شدم. با هیچ کس تو کلاس حرف نمی‌زدم. تنهای تنها شده بودم. بخاطر اون عشق لعنتی ...

    اون سال گذشت و یادم نیست دقیقا چه وقت عاشق یه دختر دیگه شدم و دوباره همون اضراب ها و انزوا ها و به سختی فراموشش کردم. توی دبیرستان هم با اینکه خیلی خودمو کنترل می‌کردم، عاشق یکی از معلمای دبیرستانم شدم. (همجنس خودم) و خیلی باهاش سرد حرف میزدم. و اون خیلی بهم توجه میکرد و باهام شوخی میکرد و دوستم داشت و من تو دلم از دستش عصبانی بودم که انقدر به من توجه نکن. دارم عذاب می‌کشم... برای همین تو ظاهر باهاش خیلی خشک رفتار می‌کردم که باهام کم حرف بزنه و درونم مثل اینکه آتیش گرفته باشه، می‌سوخت.

    بزرگتر که شدم تو سال آخر دوران دبیرستان، متوجه شدم کاری که داشتم از بچگی میکردم اسمش خودارضاییه. و به محض متوجه شدن، دیگه انجامش ندادم، یا خیلی کم. اون عادت هرروز رو قطع کردم. شد هفته ای یه بار، بعد ماهی یه بار و بعد رسوندمش به شاید..‌. سالی یه بار وقتی که خیلی فشار جنسی بهم میومد.

    میدونید... شاید عجیب باشه که چرا انقدر دیر فهمیدم خودارضایی چی بوده و چه اشتباهی داشتم میکردم. دلیلش این بود که اصلا سمت این چیزا نمیرفتم، راجبشون هیچ اطلاعاتی نداشتم، همش فکرم درس بود و علایق دیگه ام یعنی هنر و موسیقی. نفر اول کلاس بودم معمولا. و همیشه یا درس می‌خوندم، یا نقاشی و هنر های دیگه، و یا پیانو.

    وقتی تو زیست دبیرستان، تو درس اندام های جنسی، اون مطالب راجب زن و مرد رو خوندم... با اینکه می‌دونستم یه چیزی هست به اسم رابطه جنسی... و نباید هیچ وقت راجبش چیزی بخونم یا بدونم... وقتی تو کتاب، اونارو خوندم... از اون به بعد دیگه از انسان بودن متنفر شدم. و بنظرم چندش آور ترین و کثیف ترین عمل دنیا، رابطه جنسی بود. بعد که بزرگتر شدم. که میشه الان که دانشجو ام. دیگه نتونستم خودمو نگه دارم. و این حس کنجکاوی لعنتی ... رفتم دنبالش. و راجبش خوندم. وقتی همه چی رو در مورد روابط جنسی فهمیدم‌‌... دیگه ازش متنفر نیستم... ولی دارم عذاب می‌کشم.

    همون شهوتی بودنم که از بچگی بود، هنوز هم در من به همون شدت و حتی بیشتر مونده. وقتی همه چیو فهمیدم این شهوتی بودنم خیلی شدید شده و بیشتر کل طول روزام، بدون اینکه دست خودم باشه همش تحریک میشم، ترشحات زیاد دارم، دارم دیوونه میشم. افسردگی شدید دارم و دارو می‌خورم. ولی درمورد مشکل شهوتم هیچی به روانپزشکم نگفتم.

    الان دیگه بدون اینکه خودم بخوام، صحنه های جنسی تو ذهنم تصور می‌کنم و لذت میبرم. همش صحنه های رابطه جنسی میاد تو ذهنم. پورن نمی‌بینم. ولی وقتی خیلی فشار جنسی داشته باشم، میرم و مانگا و انیمه های یائویی می‌بینم. هر چی سعی می‌کنم جلو خودمو بگیرم نمی‌تونم. شاید ماهی یکبار سمت این چیزای منحرف برم که فقط تخلیه بشم. و البته همش سعی کردم این عادتمو ترک کنم و نسبتا موفق بودم. مثلا قبلا بیشتر نگاه می‌کردم، الان دارم به مرور کم و کمترش می‌کنم تا ترک کنم. مثلا شاید ماهی یه بار در حد یکی دو قسمت می‌بینم و بعد جلوی خودمو می‌گیرم و دیگه نمی‌بینم. امیدوارم موفق بشم کاملا ترکش کنم.

    الان که ۲۱ سالمه، با وجود اینکه همش خودمو نگه میدارم، تقریبا بیشتر روز خیلی تحریک میشم و ( خیلی عذر میخوام ) دستم رو به اونجای خودم فشار میدم که شاید این تحریک تموم شه و بخوابه ولی فایده نداره. ترشح زیاد دارم. خیلی عذاب می‌کشم. و فک میکنم شاید افسردگیم بخاطر این بوده.

    نماز می‌خونم. ولی روزه بخاطر مشکل معده از یه سنی به بعد دیگه نتونستم بگیرم چون احتمال داره زخم معده بگیرم. گرمیجات که چه عرض کنم. کلا کم خوراکم غذا خیلی کم می‌خورم و فعالیت هم دارم‌. ولی همیشه بدنم داغه. نمی‌دونم باید چی کنم... گاهی وقتا خیلی بهم فشار میاد. برای همین کم از خونه بیرون میرم که آدما رو نبینم تحریک نشم. به هر دو جنس حس دارم. حتی به بچه های کوچیک . ولی بیشتر از همه به مردای همسن و سال خودم.

    یکی دو سال پیش بخاطر کنجکاوی، با یک پسر که دو سه سال ازم بزرگتر بود، مجازی دوست شدم. و البته تلفنی هم حرف نمی‌زدیم، اون، اولین دوستی من با جنس مخالف بود. در حد دوهفته با هم دوست بودیم. و خودم کات کردم. چون... با اینکه مودبانه با هم حرف می‌زدیم، و اصلا راجب مسائل جنسی حرف نمی‌زدیم، من شدیدا تحریک می‌شدم و داشتم تقریبا دیوونه می‌شدم. عذر میخوام، ولی همش خودمو در حال س*کس با اون مرد تصور می‌کردم. و خیال پردازی می‌کردم. مردی که تاحالا از نزدیک ندیده بودم و فقط دوهفته باهاش آشنا شده بودم، و حتی دوستش نداشتم و عاشقش نبودم.

    از خودم خجالت می‌کشم که آخه چرا باید اینطور باشم. هیچ دختری اینطور نیست... قصد ازدواج ندارم. چون هنوز براش آماده نیستم.

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2021
    شماره عضویت
    47471
    نوشته ها
    175
    تشکـر
    1
    تشکر شده 26 بار در 26 پست
    میزان امتیاز
    3

    پاسخ : همجنسگرایی ، خودارضایی و افسردگی شدید

    هیچ وقت ازدواج نکن چون همیشه کار اشتباهیه

  3. کاربران زیر از saberkhan بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2019
    شماره عضویت
    40068
    نوشته ها
    189
    تشکـر
    14
    تشکر شده 58 بار در 50 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : همجنسگرایی ، خودارضایی و افسردگی شدید

    سلام خانم
    این مسائل با شدت‌های مختلف در همه هست و نشانه سلامت شماست. شما نباید خودت را سرزنش کنی چون این قدرت و قوت در بدن ودیعه خداست در شما که هم لذت ببری و هم زندگی سالم داشته باشی و هم ادامه نسل بدی.
    فقط نباید باعث تخریب شما و جسم و روحت بشه و سبب افسردگیت بشه. سعی کن همون عفت و خودنگهداری رو ادامه بدی و برای ازدواج خوب و موفق برنامه‌ریزی کن. اون افرادی که تجربیات شکست‌خورده خودشون رو در اختیارت قرار میدن و ازدواج رو که خدا برای انسان قرار داده، تخطئه می‌کنند کمکی به شما نمی‌کنند. سعی کن همین قدرت خداداد و خوبی‌های فراوانی رو که داری همینطور نگه داری تا همسر و مادر نمونه‌ای بشی و این مسائل به جای اینکه برای تخریب به کار بیاد برای رشد و تعالی تو و خانوده‌ات به کار بره.
    موفق باشی

  5. کاربران زیر از ماجراجو بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 09-13-2021, 11:35 PM
  2. رژیم غذایی طلایی برای زیبایی پوست و مو
    توسط javaheri69 در انجمن زیبایی پوست و مو
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 03-06-2017, 09:29 PM
  3. تفاوت خدایی که هدایت میکند و خدایی که روزی میدهد
    توسط خليلي در انجمن اس ام اس و نوشته های زیبا
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 07-15-2015, 09:18 AM
  4. 25 نکته طلایی برای رسیدن به وزن رویایی
    توسط mahsa42 در انجمن نکات تغذیه ای
    پاسخ: 4
    آخرين نوشته: 03-27-2015, 10:26 AM
  5. راهکارهایی برای داشتن روزهایی بهتر از دیروز
    توسط Artin در انجمن روانشناسی فردی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 03-04-2014, 11:30 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد