نمایش نتایج: از 1 به 2 از 2

موضوع: با خانواده ام مشکل دارم

1062
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2023
    شماره عضویت
    49167
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    با خانواده ام مشکل دارم

    سلام
    من یه دختر 16 ساله ام یه خواهر کوچیک تر دارم 10 سالشه، از همون اول احساس میکردم فرق میزارن اینجوری که بهترین چیزا رو برا اون بخرن نه!
    توی موضوع مهر و محبت همیشه این احساس و داشتم
    البته اینم بگم خواهرم همیشه تو کارای خونه کمک میکنه من درس دارم نمیتونم، و اینم یه دلیله خیلی مهمه که شده عزیز دل مادرم و در نتیجه پدرم
    هر چیزی که میشه مامانم منو با اون مقایسه میکنه
    و خیلی وقتا شده مثلا به من گفته تو فلان کار دخالت نکن
    اما وقتی خواهرم دخالت میکنه اصلااا چیزی بهش نمیگه
    البته اینم بگم من هم خیلی حاضر جوابم نمیتونم ساکت باشم مخصوصا این که بدونم در حقم ظلمی میشه اینم یه دلیله دیگه
    پدرمم که از صبح تا شب خونه نیست وقتی که میاد هم مادرم انقد از خوبیای خواهرم میگه که پدرمم باهام سرد شده
    خیلی وقتا دیدم بابام خواهرمو بغل میکنه و میبوسه
    انقدر این قضیه کش اومده که حتی خواهرمم تو روی من می ایسته و توی هر کارم دخالت میکنه و منم نمیتونم در برابرش ساکت باشم و بدتر باعث دور شدن پدر و مادرم از خودم میشم
    خیلی وقتا سعی کردم نکنم این کار خیلیی رو خودم کار کردم ولی نشد
    ویرایش توسط خود تنهایی : 05-17-2023 در ساعت 10:35 PM

  2. بالا | پست 2


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31215
    نوشته ها
    1,462
    تشکـر
    1,960
    تشکر شده 1,915 بار در 982 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : با خانواده ام مشکل دارم

    نقل قول نوشته اصلی توسط خود تنهایی نمایش پست ها
    سلام
    من یه دختر 16 ساله ام یه خواهر کوچیک تر دارم 10 سالشه، از همون اول احساس میکردم فرق میزارن اینجوری که بهترین چیزا رو برا اون بخرن نه!
    توی موضوع مهر و محبت همیشه این احساس و داشتم
    البته اینم بگم خواهرم همیشه تو کارای خونه کمک میکنه من درس دارم نمیتونم، و اینم یه دلیله خیلی مهمه که شده عزیز دل مادرم و در نتیجه پدرم
    هر چیزی که میشه مامانم منو با اون مقایسه میکنه
    و خیلی وقتا شده مثلا به من گفته تو فلان کار دخالت نکن
    اما وقتی خواهرم دخالت میکنه اصلااا چیزی بهش نمیگه
    البته اینم بگم من هم خیلی حاضر جوابم نمیتونم ساکت باشم مخصوصا این که بدونم در حقم ظلمی میشه اینم یه دلیله دیگه
    پدرمم که از صبح تا شب خونه نیست وقتی که میاد هم مادرم انقد از خوبیای خواهرم میگه که پدرمم باهام سرد شده
    خیلی وقتا دیدم بابام خواهرمو بغل میکنه و میبوسه
    انقدر این قضیه کش اومده که حتی خواهرمم تو روی من می ایسته و توی هر کارم دخالت میکنه و منم نمیتونم در برابرش ساکت باشم و بدتر باعث دور شدن پدر و مادرم از خودم میشم
    خیلی وقتا سعی کردم نکنم این کار خیلیی رو خودم کار کردم ولی نشد

    سلام عزیزم.
    از شرایطی که توصیف کردی متاسف شدم و میتونم درک کنم چقدر میتونه باعث ناراحتیت بشه.
    متاسفانه این حقیقت وجود داره که در جامعه والدینی هستن که با طرز تفکر اشتباهشون فرزندانشون رو ناخواسته اذیت میکنن ،
    اما باید توجه داشته باشی که قصدشون واقعا اذیت و آزار شما نیست اگر چه ظاهرا و عملا دارن اینکار رو انجام میدن اما واقعیت اینه که مثل هر پدر و مادر دیگه ای فرزندشون رو دوس دارن فقط روش رفتار درست و مناسب رو بلد نیستن .

    بنابراین رفتار پدر و مادرت از نظر شما تبعیض آمیز به نظر میاد اما نظر قلبی اونها طور دیگه ای هست.

    تا اینجا میخوام این اطمینان رو بهت بدم که بدونی عمدا قصدشون دشمنی با تو نیست و صرفا براساس ناآگاهیشون هست که این مشکلات به بار اومده.

    قبول دارم که حق داری به نیاز ها و تقاضاهای خودت توجه داشته باشی
    اما در زمان فعلی شرایطت ایجاد کننده این هست که ابتدا پدر و مادرت رو بپذیری،
    درقدم بعد محبت دل سنگ رو نرم میکنه
    ممکنه گاهی آدم با خودش بگه مهربون بودن رو به این صورت نشون بدم که از خودگذشتگی داشته باشم و هیچ کاری به کسی نداشته باشم، اما این اسمش منفعل بودنه، نه مهربون بودن.

    شما باید محبت آمیز رفتار کنی و بهشون توجه کنی.
    و این حالت رو واسه یک روز و یک هفته و یک ماه نه ، دست کم باید شش ماه رعایتش کنی بعد این مدت خود به خود رابطه سازنده و در مسیر درست بین شما و والدینت بر قرار میشه و انشاء الله با گذر و مرور زمان به نتیجه قابل قبولی میرسی.

    متوجهم درس داری اما یک ساعت در روز رو به این قضیه اختصاص بده، زمانی که همه اعضای خونواده حضور دارن توی جمعشون حاضر شو خودتو بهشون نزدیک کن و سعی کن به نحو محبت آمیز باهاشون تعامل داشته باشی.
    یا حتی شده خیلی کم توی کارهای منزل مشارکت داشته باش.
    بعد از پایان فصل مدارس و شروع تابستون که نزدیکم هست فرصت بیشتری برای انجام این امور داری.

    ببین عزیزم گاهی اوقات وقتی ما در یک شرایطی هستیم و توی ناراحتی خودمون غرق شدیم نمیتونیم قضاوت درستی از اون وضعیت داشته باشیم چون داریم همه چیز رو فقط بر اساس احساس و دیدگاه خودمون میسنجیم،
    من میخوام یه کم از بُعد دیگه ای شرایط رو واست تشریح کنم.

    احتمالا این حالت وجود داره که تو به خاطر ناراحتیهایی که درگیرش هستی دوس داری تنها باشی و بیشتر توی اتاقتی، و احتمالا با برخوردهای خانوادت سرد برخورد میکنی
    و باز هم احتمالا چون اونا نمیتونن دلیل رفتاراتو بفهمن و طی چندین دفعه تلاش کردن بهت نزدیک بشن اما برخوردهای سرد مشابه ازت دیدن به این نتیجه رسیدن شاید دوس داری تنها باشی و کاری بهت نداشته باشن!

    یعنی در واقع هر دو طرف درگیر سوء تفاهم شدین.

    عزیزم تو میتونی با محبت و توجه این وضعیت رو که شامل سوء تفاهم و نابلدی والدینت هست رو تغییر بدی .

    بهت قول میدم محبت همیشه جواب میده، فقط لازمه ش اینه ممارست داشته باشی و ناامید نشی.

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد