سلام،
مختصری در مورد خودم:
23 سالمه پسر هستم و گذشته خوبی نداشتم و بعد از مرگ پدرم کم کم شروع کردم به گوشه گیری و فکرای بیهوده و خود ویرانگری... وسواس فکری که دارم دلیلش هم ارثی هست و اختلال دو قطبی و حال هم تحت درمانم... من گذشته رفتم به طرف انواع مواد و مشروب و اینا و مدتی هم بستری بودم و از بس شوک الکتریکی گرفتم حافظم دچار مشکل شده... سابقه خودکشی هم داشتم.
حال:
به تریاک وابسته ام بیشتر فکری هست و نمیتونم ترکش کنم... به جز مواد های قبلی این رو 3-4 بار ترک کردم و هر دفعه بیشتر وابسته شدم... زیاد مصرف نمیکنم اما نمیتونم ترکش کنم... برای افسردگیم قرص میخورم و به دلیل عوارضش دارم کمش میکنم... یه مقدار دکتر کم کرد یه مقدار هم خودم... آخه کلی مشکل دارم اینا هم کلی مشکل دیگه اضافه میکنه مثل جوشای صورت و بدن که خود دکتر گفت...
خلاصه:
بعضی وقتا خوبم و بعضی وقتا افتضاح... میل به زندگی ندارم... خیلی تنبلم هیچ کاری نمیکنم و اگه دوستم اجبار نکنه از خونه بیرون نمیرم... دانشگاه رو که خیلی وقته رها کردم اما کارم رو هم دارم کم کم از دست میدم... ساعت 10 11 میرم سر کار و 12 اینا میام... با کسی نمیتونم صحبت کنم چون تجربه خوبی از درد و دل با دیگران ندارم... کلی هم دکتر و اینا عوض کردم و میدونم که دکتر کاری از دستش ساخته نیست... واقعا درموندم و نمیدونم چیکار کنم...
خیلی وقته گریه نکردم... گریم نمیاد و دارم دیوونه میشم... احساس بازنده بودن دارم...
با خدا که صحبت میکنم جوابی بهم نمیده... خواهش میکنم راهنماییم کنید.
سپاس