سلام. 32 سالمه. فوق لیسانس دارم و خانه دار. حدود یک سال و نیم ه ک ازدواج کردم و دخترم یه ماهه بدنیا اومده. همسرم 36 سالشه دیپلمه. شغلش ساخت و ساز ساختمان البته با پدرش. روزی که اومدن خواستکاری پدرش گفت یه واحد آپارتمان داره. ولی از روز اول ازدواج مستاجر شدم گفتن خونه رو میخواد بفروشه با پولش کار کنه. منم مخالفتی نکردم. پهارتا پسرن که همسرم کوپکترین پسر خانواده اشه و یه خواهر مجرد هم سن من داره. خواهرش خیلی تو زندگی ما دخالت میکنه نه تنها تو زندگی من بلکه همه سه زنداداش دیه م از دستش عاصی هستن ولی شوهرای اونا از زنشون حمایت میکنن ولی همسر من فوق العاده دهن بینه و حرف خواهرشو بی برو برگرد قبول داره. لازم بذکر است که دخل و خرج ما و خانواده همسرم با هم یکی هست. اگر ما بخوایم چیزی بخریم باید از خواهرش اجازه بگیریم حتی مهمونی رفتن و مهمونی دادنمونم باید با اجازه اون صورت بگیره وگرنه روزگارمون سیاه میشه. شوهرم یه ماین داشت پارسال همین موقعها فروخت تا چکهای ساختمونو پاس کنه قرار شد هروقت یه واحد فروخت ماشین بخره. اما تا فروختن خواهره رفت برا خودش ماشین خرید. به حساب خودش شرکت صادرات و واردات راه انداخته همش از باباش پول میگیره. تا یه واحد میفروشن با زورگیری یه مقدار پول ازشون میگیره. من علاقه ای به کار کردن ندارم از وز اولم شاغل نبودم. خواهر ش به شوهرم گفته زن تو مفت خوره. منم لج کردم دیگه غذا نمیخورم. همش شوهرم تحت تاثیر حرفای خواهرش به من میگه چرا بابای تو به تو خونه و ماشین نمیذه. آخه ذوتا از ذخترای فامیلشون باباشون بعد از ازدواج دخترشون به دختراشون خونه و ماشین دادن. گدشته ار همه اینا دیگه خیلی وقته علاقه ی به برقراری رابطه جنسی نیستم. نمیدنم به خاطر رفتارای شوهرمه که همیشه خواهرش به من تر جیح مبده یا اینکه نو رابطه جنسیمون هیچوقت از طرف شوهرم ارضا نشدم ولی به روش نمیارم که نمیتونه ارضام کنه.
بی صبرانه منتظر راهنماییتون هستم. با تشکر