نمایش نتایج: از 1 به 13 از 13

موضوع: دخالت خانواده همسر

1437
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    3033
    نوشته ها
    1,622
    تشکـر
    1,448
    تشکر شده 2,948 بار در 1,084 پست
    میزان امتیاز
    12

    دخالت خانواده همسر

    باسلام به همه دوستان من 23سالمه و4ساله که ازدواج کردم زندگی باهمه سختیاش رومیتونم تحمل کنم اما دخالت های بیجای خانواده ی همسرم رو نمیتونم تحمل کنم واین باعث شده بین منوهمسرم اختلاف زیادی بوجود بیاد خواهش میکنم کمکم کنید بهم بگید چکارکنم که حرفای اونا روی شوهرم تاثیرنذاره بخدا دیگه خسته شدم

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    3033
    نوشته ها
    1,622
    تشکـر
    1,448
    تشکر شده 2,948 بار در 1,084 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : دیگه کم آوردم

    چرا کسی مشاوره نمیده یعنی توی این دنیا کسی مثل مشکل منو نداره

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1137
    نوشته ها
    85
    تشکـر
    39
    تشکر شده 63 بار در 29 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : دیگه کم آوردم

    سلام دوست عزیز.
    شما باید اصلا توجهی به حرفهای خانواده ی شوهرت نکنی و به اصطلاح از این گوش گوش از اون یکی در کنی!
    وقتی خونوادش یه چی گفتن جبهه گیری نکنی و لااقل چشم رو بگی و بعد اگه دوست داشتی کار خودتو بکنی.اگه مادر شوهرت یا خواهر شوهرت یه حرفی زدن اون رو به شوهرت انتقال نده تا باعث جر و بحث و دعوا شه!
    سعی کن انقدر میانه ی خودت و شوهرت رو خوب کنی که حرف های هیچکی روی شوهرت تاثیر نذاره.
    اتفاقا یکی از فاامیلهای ما دقیقا مشکل شما رو داشت.این مشکلی نیست که خیلی هم حاد باشه و نشه حلش کرد.
    نگران نباشین دوست عزیز
    کمکی بود در خدمتم

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    3033
    نوشته ها
    1,622
    تشکـر
    1,448
    تشکر شده 2,948 بار در 1,084 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : دیگه کم آوردم

    خیلی ممنون ازراهنماییتون من اصلاتجربه زیادی دراین رابطه ندارم وچون همسرم به حرف اونا گوش میکنه ونظرمن براش مهم نیست خیلی اذیت میشم وهمیشه بینمون اختلاف هست گاهی وقتا میخوام که تنهاش بذارموبرم اما نمیتونم چون دوستش دارم

  5. کاربران زیر از farimah بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1137
    نوشته ها
    85
    تشکـر
    39
    تشکر شده 63 بار در 29 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : دیگه کم آوردم

    نقل قول نوشته اصلی توسط farimah نمایش پست ها
    خیلی ممنون ازراهنماییتون من اصلاتجربه زیادی دراین رابطه ندارم وچون همسرم به حرف اونا گوش میکنه ونظرمن براش مهم نیست خیلی اذیت میشم وهمیشه بینمون اختلاف هست گاهی وقتا میخوام که تنهاش بذارموبرم اما نمیتونم چون دوستش دارم
    خب دوست عزیز مهم ترین چیز هم همینه...شما شوهرتون رو دوست دارین پس این دوست داشتنتون رو مدام بهش ابراز کنید تا اونم علاقش به شما روز به روز بیشتر شه تا حرفای مادرش و خونوادش روش هیچ تاثیری نذاره!!!تا جایی که کسی جرات نکنه راجع به شما حرف بزنه و از شما دفاع کنه جلوی خونوادش ولی فقط روشش همون مهربونیه و زبون خوش و نرم و ملایمت و عشقه.

  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    3033
    نوشته ها
    1,622
    تشکـر
    1,448
    تشکر شده 2,948 بار در 1,084 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : دیگه کم آوردم

    میدونی راستشوبخوای این کارو میکنم اما اون یه چیزدیگه میخواد اون میخواد من طابعش باشم اما من هرکاری میکنم نمیتونم هرکاری که اون میگه رو انجام بدم مثلا همسرم اصلا دوست نداره من با خانواده م رابطه داشته باشم اما من نمیتونم اینوقبول کنم تواین چندسال این بزرگترین مشکلم بوده اما هرچه قدر باخانواده خودش رابطه داشته باشم چیزی نمیگه چکارکنم آخه میشه آدم خانواده شوفراموش کنه نمیدونم چکارکنم
    ویرایش توسط farimah : 04-04-2014 در ساعت 06:12 PM

  8. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1137
    نوشته ها
    85
    تشکـر
    39
    تشکر شده 63 بار در 29 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : دیگه کم آوردم

    نقل قول نوشته اصلی توسط farimah نمایش پست ها
    میدونی راستشوبخوای این کارو میکنم اما اون یه چیزدیگه میخواد اون میخواد من طابعش باشم اما من هرکاری میکنم نمیتونم هرکاری که اون میگه رو انجام بدم مثلا همسرم اصلا دوست نداره من با خانواده م رابطه داشته باشم اما من نمیتونم اینوقبول کنم تواین چندسال این بزرگترین مشکلم بوده اما هرچه قدر باخانواده خودش رابطه داشته باشم چیزی نمیگه چکارکنم آخه میشه آدم خانواده شوفراموش کنه نمیدونم چکارکنم

    شما عجییییب مشکلتون شبیه اون فامیل ماستا!!!
    نمیشه طبیعیه که نمیشه ولی خب یه مدت هم که شده برای دلخوشیش اینکار رو بکنید با اینکه خیلی هم سخته

  9. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    3033
    نوشته ها
    1,622
    تشکـر
    1,448
    تشکر شده 2,948 بار در 1,084 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : دیگه کم آوردم

    ممنون عزیزم که جوابمو دادی شما اولین کسی هستی که مشکلمو پیشش گفتم وجواب داد پدرو مادرم اصلا منو درک نمیکنن وهمش منومیذارن زیرفشار ومنم دوست ندارم دلشونو بشکنم بخدا خیلی سختمه خیلی

  10. کاربران زیر از farimah بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1137
    نوشته ها
    85
    تشکـر
    39
    تشکر شده 63 بار در 29 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : دیگه کم آوردم

    خواهش عزیزم.خوشحال میشم هر کمکی بتونم بکنم.بازم درخدمتم.انشالله حل میشه

  12. 2 کاربران زیر از sania بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    شماره عضویت
    3084
    نوشته ها
    11
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دیگه کم آوردم

    فریماه جون عقیده من اینه که یه مدت به حرفای شوهرت گوش بدی مردا کلا اینجورین اگه به حرفشون گوش بدی اونوقت به خودشون میان میبینن که تو تابعی پس دلش به رحم میاد و اونم ازرفتن به خونه مادرت جلوگیری نمیکنه فقط صبر داشته باش و سعی کن به حرفای مامانو آبجی اینا زیاد گوش ندی چونکه تو تنها کسی هستی که درمورد زندگیه خودت خبرداری میدونی اونجا چطوری میگذره اونا فقط چیزیو که تو تعریف میکنی میبینن.بعدشم درمورد خونواده همسرت به هیچ وجه پیشه خونوده خودت حرفی نزن حتی ازهمسرتم بحثی باز نکن مطمن باش همه چی دروست میشهمن دراین مورد مطالعه داشتم والبته تجربه دیگرانو هم دارم اگه سوال داشتی درخدمتم

  14. کاربران زیر از الون بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    3033
    نوشته ها
    1,622
    تشکـر
    1,448
    تشکر شده 2,948 بار در 1,084 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : دیگه کم آوردم

    ممنون ازالون عزیزم تصمیم گرفتم که یه مدت به حرفاش گوش کنم خدا کنه جواب بده

  16. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    شماره عضویت
    3322
    نوشته ها
    213
    تشکـر
    118
    تشکر شده 146 بار در 94 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : دیگه کم آوردم

    سلام دوست عزیزمشکل ما شبیه هم .تنهاچیزی که میتونم بهت بگم وواقعاکمکت میکنه اینه که به هیچ وجع نبایدپشت خانواده ات رو خالی کنی جلوی شوهرت بایست وبگو من خانواده ام رو ول نمی کنم بذارحساب کار دستش بیاد وبفهمه که توادم سفتی هستی شل بازی دربیاری به خودش جرات این رو هم میده که به خانواده ات خدای نکرده فحش هم بده ووضعیت از اینم بدترمیشه.

  17. کاربران زیر از خسته دل بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  18. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    3033
    نوشته ها
    1,622
    تشکـر
    1,448
    تشکر شده 2,948 بار در 1,084 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : دیگه کم آوردم

    سلام دقیقاحق باشماست ومنم همین کاروکردم وایشونم فهمید که من پشت خانواده م هستم ونمیتونم نسبت به اونا بی تفاوت باشم برای همین قبول کرد مشکلات واقعا آدموازپادرمیاره میدونی ما باهم پسرعمو دخترعموهستم هم دیگروخیلی دوست داریم یه بچه هم داریم همیشه شکرخدارو بجا آوردیم اماپدرامون شدیدا باهم اختلاف دارن ومارو کردن بازیچه خودشون ونمیزارن ما زندگیمونو بکنیم وهرلحظه ممکنه زندگیم داغون شه ومن روزبه روزنگرانیم بیشترمیشه میبینی زندگی چقدرسخته ؟

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد