هههههههههههه جکای خوبی میگی
ن باوا جدی میگی عه وا نمیدونستم ههههههههههههههه
آخه بدبخت اگه مشکل نداشتی این همه بهت زور نمیومد - یه چیزیت میشه ها
پسر هرزه زیاده داد میزنه دختر هرزه میخوام بدو برو تموم میشه ها
هههههههههههه جکای خوبی میگی
ن باوا جدی میگی عه وا نمیدونستم ههههههههههههههه
آخه بدبخت اگه مشکل نداشتی این همه بهت زور نمیومد - یه چیزیت میشه ها
پسر هرزه زیاده داد میزنه دختر هرزه میخوام بدو برو تموم میشه ها
ینی چی انسان جایز الخطاست؟
ینی ما هر چی خواستیم گناه کنیم به امید روزی که بگیم انسان جایز الخطاست و توبه کنیم؟
اگر اون دختر واقعا توبه کنه که از این دخترا خیلی کم هستن میشه بخشیدش
اما به هر حال بهتر بود قبل از ازدواج شناخت بیشتری از همسرتون داشته باشید که این وضع پیش نیاد
اگه پاک باشید صد در صد حقتونه که همسر پاک نصیبتون بشه شکی توش نیست
داشتن پرده و... نمیتونه نشونه یاکره بودن باشه دخترایی هستن که پرده دارن اما خب رابطه های اونطوری که داشتن...
اون تعهد و تصمیم به ازدواج مهمه نه پرده داشتن
و سوال جالبی بود خب من زیاد اهمیت نمیدم چون باعث ناراحتی و کدورت میشه به هرحال گذشته و تموم شده الان مهمه شروع یک زندگی و عهده دار شدن مسئولیتای جدید... حالا یا خام بوده اشتباه داشته تصمیم احساسی گرفته رابطه ای چیزی داشته نمیخواد بگه پنهان میکنه یا میگه و از رفتار گذشتش توبه کرده مخصوصاً گفتم توبه چون دخترایی که پشیمون شدن و توبه کردن اتفاقاً از بهترین گزینه ها برای ازدواج هستن دیگه سمت گناه نمیرن تجربشو دارن تجربه تلخ اما بشرطی که توبه شون واقعی و از روی پشیمانی و ضرر باشه وگرنه اگر از رابطه قبلی احساس پشیمونی نداشته باشه همیشه شوهرشو با دوست پسرش مقایسه میکنه و چون اولین ها جذابتر توی ذهن میمونن دوست پسرشو به شوهر ترجیح میده حتی اگر دوست پسرش متاهل شده باشه بازهم به زندگیش سرک میکشه...
اما قرار نیست چشم بسته ازدواج کنیم باید راجب طرف کلی تحقیق کنیم با شناخت مناسب ازدواج کنیم که فردا پشیمان نشویم
ویرایش توسط loee : 09-27-2014 در ساعت 09:58 PM
بابا چی میگین شما فکر کردین غربیا بی بندو بارن نه بابا اونجام قوانین سختیه اونجام این چیزا مهمه
راستی این اقایی که این تاپیکو زده کجاست الان ؟اصلا این حرفارو میخونه الان چی کار کردن؟
من قبل از ازدواج دوس ندارم رابطه جنسی داشته باشم پس انتظار دارم همسر اینده من هم از نشر جنسی سالم باشه و رابطه قبلا نداشته باشه دختر چند بار مصرف بدرد نمیخوره خیلی کم پیش میاد ک دوباره بهت خیانت نکنه
من شوهر دارم پس دهنتو آب بکش بیشخصیت مریض .
من قصد ندارم بگردم با یکی که قبلاً رابطه داشته ازدواج کنم ، اما اگه دیگه با چنین شخصی ازدواج کرده باشم و بعد ازدواج مطلع بشم میبخشمش ، چون یه ایراد داره قرار نیست من عقب بکشم دیگه ازداوج کردیمو زن وشوهر پس اگه این رابطه رو بهم بزنم خودمم کسی میشم که قبلاً یک بار رابطه داشته و شروع زندگی با یک نفر جدید بی معنی میشه برام .
از آدمای اطرافم نمیدونم که میتونن مثل من فکر کنن یا نه ، اما اگه قبل ازدواج فرد راسشو بگه پیدا میشه کسای برا ازدواج که پاک باشن ، همه آدما یکجور نیستن .
ویرایش توسط reza1 : 10-14-2014 در ساعت 02:46 PM
ویرایش توسط yahoo : 10-14-2014 در ساعت 08:42 PM
خیلی ممنون .
برا شوهری که به زنش خیانت بکنه وفکر کنه خانمش در جریان نیست و زنش از من راهنمای بخواد:
اگه اومده راهنمای میخواد یعنی دوست داره زندگیشو ادامه بده و به فکر جدای نیست، پس من بهش میگم که بهترین کار اینه که به روی شوهرش نیاره که خبر داره و کاملاً بی توجهی کنه و اصلاً در موردش با همسرش صحبت نکنه.
همسری که داره این کارو از زنش مخفی میکنه و نمیخواد که از این موضوع خبر دار شه ، حتماً تو ذهنش خودش در صدد ترک این کار هست و زنو زندگیشو دوست داره که نمیخواد بدونن و پنهان کاری میکنه .
اگه همسر به شوهرش بگه که من میدونم و مدام در این مورد با شوهرش بحث کنه فقط پرده حیای که بین خودش و شوهرش هست رو از این میان برداشته و مرد از این به بعد با خیال راحت تر این کارو ادامه میده .
بعد یه مدت خود شوهر معمولاً سر به راه میشه ، بازم اگه میخوان نصیحتی کنن بهتره که توسط شخص سومی صورت بگیره و زن نقشی تو نصیحت نداشته باشن ، و شوهر هم ندونن که زنش میدونه و اون شخص سوم رو فرستاده .
ویرایش توسط reza1 : 10-15-2014 در ساعت 10:31 AM
خیلی راحته چرا پیچیدش میکنید !!! دخترای عزیز قبل از ازدواج باید با اون مرد مطرح کنید حتی اگر مادر زادی باشه !!! اون حق داره بدونه ! همونطور که شما حق دارید از اون سوالاتی بپرسید ! اگر براش مشکلی نداشت اون ازدواج سر میگیره اگر نه خدا برای هر بنده ای روزی و حکمتی در نظر گرفته انشاالله شخص بعدی با موضوع کنار میاد ! بالاخره اگر اشتباهی کرده شده باید جرات مطرح کردنش رو هم با کسی که میخواد عمری به شما اعتماد کنه رو داشته باشید اگر هم مشکلیست مادر زادی یا بر هر اثر غیر از رابطه جنسی خوب ترس نداره ! مطرح کنید.
ابنکه مادرزادی باشه قضیه فرق داره.اما اگر قبلا س ک س داشته عقلم معیوب نیست که برم همچین دختری رو بگیرم.اون دختر باید با یکی مثل خودش ازدواج کنه.کسی که سابقه رابطه جنسی داشته
ویرایش توسط Reepaa : 02-12-2015 در ساعت 12:39 AM
عشق مهمترین امتحان خداست ..
فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)
گذشته هر ادم به خودش ربط داره و نه به شریک زندگی ایندش .
چه کسی همچین حرفی زده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟اگر کسی باشه که تو گذشتش سمت چیزی نرفته باشه اون وقت چی؟؟؟؟؟؟درسته یکی گیرش بیاد که دستخورده باشه!!!!!کی گفته گذشت اون زمونه ای که بکارت مهم بودش،بحث بکارت تنها نیستش،بحث اینه که دختر سالم بوده و تو اولین کسی هستی که بهش دست پیدا میکنی،من به شخصه میگردم همچین دختری گیرم بیادش،اگرم نیاد تا اخر عمرم مجرد خواهم موند و هیچ وقت نمیتونم خودمو راضی کنم دختری رو انتخا کنم که قبلا تو بغل یکی دیگه بوده.محالههههههه همچین کسیو انتخاب کنم
انسان جایز الخطاست يعني ميتونه خطا كنه اين غلطه
متاسفم براتون
انسان عقل داره چرا ميتونه خطا كنه؟
فرصت دوباره نميدادم
هستن پسر ها و دخترهايي كه دست نامحرم بهشون نميخوره تا از
شما غصه نخورید - به خدا توکل و اعتماد کنید
چون گفته ما دختراهای پاک را برای پسران پاک و پسران پاک را برای دختران پاک قرار دادیم.
فقط باید تو سمیر خدا بود همین . بقیش خودش حللله
منم اگه پسر بودم سعی میکردم تا قبل از اینکه با اون خانم تا ازدواج پیش برم ازش میپرسیدم که اگه نبود هم حداقل میدونستم ولی واسم مهم نبود یک سرس آقایون اینجا جوری برخورد کردن انگار مثلا هیچ رابطه ای نداشتن
صداقت چيزه خوبيه اگر دختر همون اول بگه بهتره تا اينكه پسر بهش بدبين بشه و همون اول دليل نداشتن پرده اش رو باز گو كنه .اين نظر شخصي منه
گذشته خیلی مهمه من اگه بدونم شوهرم قبلا با کسی رابطه داشته میمیرم
همه ي پرده هاي بكارت خونريزي ندارند و يا ممكن است بر اثر حادثه اي از بين رفته باشد.طور ديگه اي هم ميشه به قضيه نگاه كرد دختر ميتونه رابطه داشته باشه اما بكارتش از بين نرفته باشه يا رابطه داشته باشه و بعد ترميم كنه پس خون پرده بكارت يا خود ان دليل بر نجابت نيست
سلام
به نظر من زندگی پس از ازدواج مهمه اگه واقعا همسرت رو دوست داری و اونم شما رو دوست داره اصلا برات مهم نباشه و زندگیت رو انجام بده
من فردی رو سراغ دارم که مثل جریان شما بوده و 10 ساله داره با همسرش به خوبی و خوشی زندگی میکنن پس به زندگیت ادامه بده و از زندگیت لذت ببر
ارتباط جنسی پیش از ازدواج ( درگوشی های مشاور با دختران و پسران)
در این مقاله به بررسی روابط جنسی پيش از ازدواج می پردازم. اينکه نگرش گروه های مختلف به اين عمل چيست و اينکه داشتن اين رابطه چه نتايج مثبت و منفی می تواند در زندگی آينده فرد داشته باشد؟ لازم به ذکر است ما برای تمامی اديان و مذاهب احترام قائل هستم اما معتقدیم صحبت نکردن ما در مورد یک مطلب شایع نه تنها باعث حذف آن نمی شود بلکه می تواند باعث گمراهی بدلیل ندانستن جنبه علمی مسئله و آسیب جبران ناپذیر به فرد شود ما (همکاران شما در سایت پزشکان بدون مرز ) از معتقدترین پزشکان به دین ، فرهنگ و سنت می باشیم و در برنامه درگوشی بيشتر تلاش می کنیم تا جديدترين يافته های علمی را در پاسخ به سئوالات دريافت شده در اختيار افراد قرار بدهیم و در نهايت اين مسئوليت و تصميم خود فرد است که چه کاری برايش بهتر است و چه خط فکری را می خواهد دنبال کند.
رابطه جنسی پيش از ازدواج در اکثر جوامع از نظر اخلاقی عملی غيرقابل قبول شمرده می شود. در چند دهه اخير، در برخی جوامع غربی از شدت اين مسئله تا حدی کاسته شده اما هنوز هم در خانواده های سنتی، مذهبی و يا اشخاصی که از طبقات بالای اجتماع هستند تجربه جنسی افراد به خصوص خانم ها را صرفا در قالب ازدواج، مشروع و موجه می دانند.
منع افراد از داشتن روابط جنسی پيش از ازدواج تنها مختص اسلام نيست، بلکه دردستورات اديان ديگر مثل دين يهود و اکثر فرقه های مسيحيت هم افراد از داشتن روابط جنسی پيش از ازدواج به شدت منع شده اند.
در برخی اديان هم مثل بوديسم اگر دو نفر انسان بالغ با ميل شخصی شان و بر اساس علاقه ای به هم دارند با هم وارد رابطه جنسی بشوند حتی اگر ازدواج نکرده باشند، ايرادی ندارد، به شرطی که هيچ نوع آسيبی به طرفين نرسد.
اما مذهب تنها يکی از تعيين کننده های خط فکری افراد است. تعيين کننده قوی ديگر فرهنگ هر قوم و يا جامعه است. مثال ساده اش اين است که در کشورهای مسلمان که از يک دين پيروی می کنند، نگرشهای مختلفی نسبت به روابط جنسی وجود دارد.
تعيين کننده بعدی هم که قانون است. معمولا قانون قدرت فرهنگ و مذهب را ندارد اما در نهايت فاکتور تعيين کننده ای در نحوه عملکرد افراد می تواند داشته باشد.
موارد ذکر شده در واقع بستر این مقاله را فراهم می کند. با توجه به اينکه مخاطبين اين سایت اکثرا از کشورهای فارسی زبان هستند، از نظر فرهنگی با هم اشتراکاتی دارند. حتی اگر در کشورهای غربی زندگی می کنند تا حدی از فرهنگ خانوادگی و اجتماعی که در آن بوده اند تاثير گرفته اند .
در مجموع، در فرهنگ ما جدای از دستورات مذهبی، فرهنگ جامعه و خانواده پذيرش روابط پيش از ازدواج را ندارد. اما افراد مختلف حتی درون يک جامعه هم با توجه به شرايط خانوادگی و ترجيحات شخصی که دارند در اين مورد نظرات متفاوتی دارند واين عدم پذيرش بدان معنا نيست که همه افراد رابطه جنسی را تنها پس از ازدواج تجربه می کنند. برخی افراد رابطه جنسی کامل را پيش از ازدواج تجربه می کنند و بعضی ديگر هم راه های جايگزين را انتخاب می کنند.
راه های جايگزين عبارتند از: خويشتن داری، خود ارضايی، رابطه جنسی از راه دهانی و رابطه جنسی از راه مقعد.
خويشتن داری: در جوامع مذهبی ارزش والايی برای انسان قائل هستند (بطور مثال در اسلام از انسان به عنوان اشرف مخلوقات ياد شده). بنابراين برای افرادی که انسان را دارای روح والا و قدرت معنوی می دانند قبول کردن اينکه او نتوانسته به شهوت خود فائق شده و رابطه جنسی اش را تنها در قالبی پذيرفته انجام دهد کار راحتی نيست.(ما و جامعه و فرهنگ فارسی ، برای این افراد ارزش والایی قائل هستیم و از نکات جالب آن است که افرادی که راه های دیگر را برای خود انتخاب کرده اند در طی مصاحبه با همکاران ما به تعریف و تمجید این گروه پرداخته اند )
خويشتن داری می تواند در سرکوب اميال جنسی در افراد مجرد موثر باشد. اما در بعضی موارد اگر بين احساسات جنسی فرد و تجربه جنسی فاصله ای چندين ساله باشد و فرد مدام اين حس را سرکوب کند، ممکن است در دراز مدت يکی از حالت های زير شود:
1- اختلال جنسی . يعنی فرد حتی پس ازهم ازدواج هم نمی تواند احساس برانگيخته شدن کند. و يا در برقراری ارتباط جنسی با همسرش دچار مشکل شود.
2 - برای آقايان ممکن است در هنگام تحريک جنسی دچار درد بيضه، زير دل، کمر، ناحيه مقعد و يا ناحيه بين مقعد و آلت تناسلی شوند. بدليل اينکه تحريک جنسی صورت گرفته (بوسيله خيالبافی جنسی، تماشای فيلم و يا معاشرت با فردی که برايشان محرک است وغيره) و نحوه عملکرد بدن به اين صورت است که غده پروستات مايع منی را توليد می کند که می خواهد از بدن خارجش کند. اما وقتی جلوی اين فرايند گرفته می شود انقباض عضلات ناحيه تناسلی و جمع شدن مايع منی در پروستات، درد در يکی از اين مناطق و يا چندتا از آنها را همزمان ممکن است ايجاد کند.
3 - برای خانم ها يی که برای مدت ها به جنبه فرايند جنسی بدنشان بی توجه بوده اند ممکن است پس از ازدواج مشکل درد در هنگام دخول، تحريک نشدن و يا ارضا نشدن پيش بيايد.
4 - برای آقايان حالت انزال در خواب پيش می آيد که کاملا طبيعی است و هيچ خطری ندارد و نشانه سلامتی شما است. از لحاظ بهداشتی قضيه بهتر است بلافاصله پس از اينکه اين حالت رخ داد يا صبح که بيدار شديد ادرار کرده و آلت تناسليتان را با آب ولرم شستشو دهيد (در اسلام غسل جنابت توصيه شده).
همه افراد خويشتن داری نمی کنند و ممکن است خود ارضايی کنند. اين عمل در بين خانم ها کمتر شايع بوده اما امروزه بسیار رو به افزايش است.
خود ارضايی:
خودارضايی اگر درست انجام شود می تواند هم برای خانم ها و هم برای آقايان مفيد باشد.و اگر درست انجام نشود می تواند باعث ناراحتی روحی و جسمی فرد شود. از مزايای خودارضايی می توانم به اين چند نکته اشاره کنم:
1 - افراد از اين طريق می توانند بدون اينکه تحت فشار باشند در زمانی که احساس راحتی می کنند و در خلوت خودشان با بدنشان آشنا شوند. اينکار در زندگی آينده شان هم به آنها کمک می کند تا از رابطه جنسی با همسرشان لذت بيشتری ببرند و بتوانند او را در دادن لذت به آن ها هدايت کنند.
2 - برای خانم ها خودارضايی مکرر ايرادی ندارد به شرط اينکه به صورت يک مشغوليت فکری در نيايد که از زندگی روزمره باز بمانند. و اينکه برای حفظ پرده بکارتشان نبايد چيزی را در حين خودارضايی وارد واژن خود بکنند. تنها از طريق مالش کليتوريس می توانند ارضا شوند.
3 - برای آقايان خودارضايی بيش از ۲ يا سه بار در هفته توصيه نشده و مضر می باشد. البته بر سر اين رقم هنوز اتفاق آرا وجود ندارد. و اين تعداد به اين دليل پيشنهاد شده بطور متوسط مردان ميتوانند مايع منی برای سه بار انزال کامل را در طول يک هفته بسازند. خودارضايی بيش از اين غده پروستات را تحت فشار قرار داده و ممکن است باعث درد بيضه، زير دل، کمر، ناحيه مقعد و يا ناحيه بين مقعد و آلت تناسلی شوند.
پژوهش های اخيرکه در مجله انجمن اورولوژيست های آمريکا به چاپ رسيده، حاکی از آن است که اگر مردی در طول زمان حيات جنسی خود يعنی از زمانی که بالغ می شود بطور مرتب خودارضايی داشته باشد (اما نه بيش از قائده) احتمال دچار شدنش به سرطان پروستات کمتر است.
4 - ودر نهايت اينکه اگر امکان ازدواج ندارند، لازم نيست به روابط پرخطر پيش از ازدواج وارد بشوند.
از ميان صدها سوال رسيده ( در قسمت نظرات سایت )، احمد از فنلاند: خودارضايی صحيح چطوری است؟ حبيب از کابل پرسيده: آيا خودارضايی با کف دست ضرر دارد؟ میترا از تهران در مورد فعالیت جنسی دهانی و …….
در جواب به اين پرسش ها بايد گفت که هر کسی روش خاص خودش را برای خودارضايی می تواند داشته باشد. اما معمولا اين نکات توصيه می شود: شستن دست و ناخن ها پيش از انجام اين عمل. استفاده از مواد لغزنده کننده می تواند کمک کننده باشد.
ادرار کردن بعد از انزال برای آقايان و ارضا شدن خانم ها که چنانچه باکتری در مجرای ادرارهست خارج بشود. و شستن آلت تناسلی با آب ولرم و ماده شوينده بدون بو. در ضمن اين مهم است که در محيط امن و آرامی اين کار را انجام بدهيد. در غير اينصورت بخصوص برای آقايان ممکن است برای اينکه کسی شما را نبيند اين کار را خيلی سريع انجام دهيد و در آينده دچار انزال زودرس شويد.
برخی از دوستان بعد از بار اولی که درمقالات درگوشی ها در مورد مسائل جنسی را خواندند با سایت تماس گرفتند و موضع شرع را در قبال اين عمل مطرح کردند. با سپاس از اين دسته از بازدیدکنندگان که نسبت به مقالات درگوشی و مطالبش بی تفاوت نبوده اند بايد بگويم که ما برای تمامی اديان و مذاهب احترام قائل هستیم و خود از افراد متدین می باشیم ولی باز هم تکرار می کنیم ”"سکوت ما پزشکان نه تنها باعث حذف این اعمال و بیماریهای مسری از جامعه نمی شود ،بلکه باعث اشاعه بیماریهای مقاربتی و مشکلات جسمی و روحی می گردد .”" و در برنامه درگوشی بيشتر تلاش می کنیم تا جديدترين يافته های علمی را در پاسخ به سئوالات دريافت شده در اختيار افراد قرار بدهیم و در نهايت اين مسئوليت و تصميم خود فرد است که چه کاری برايش بهتر است و چه خط فکری را می خواهد دنبال کند.
در مورد خودارضايی باز هم در مقالات آتی صحبت می کنیم.
رابطه جنسی از راه دهانی: راه ديگری که بعضی افراد در پيش ميگيرند ارتباط جنسی از راه دهانی است که بدون دخول از راه واژن و از بين بردن پرده بکارت دختر، طرفين لذت جنسی هم ببرند.
در اين مورد رعايت بهداشت دو طرف، ترجيحا شستن آلت تناسلی طرفين پيش از اين کار مهم است. مواردی از انتقال بيماری های مقاربتی بخصوص سوزاک حلقی بر اثر اين نوع رابطه گزارش شده.
در مورد انتقال ويروس بيماری ايدز يا اچ آی وی هنوز اتفاق نظر بين دانشمندان وجود ندارد. اما استفاده از کاندوم هم برای خانم ها و هم برای آقايان اکيدا توصيه شده.
رابطه جنسی از راه مقعد: بر طبق صحبت هايی که جوانان می کنند رابطه جنسی از راه مقعد در حال حاضر در جوامعی که اهميت باکره بودن دختر پيش از ازدواج مطرح است، رو به افزايش است. متاسفانه آمار دقيقی در اين مورد در دسترس نيست. اما به هر حال با توجه به ده ها ايميل رسيده ذکر موارد زير خالی از فايده نيست.
ما به شخصه رابطه جنسی از راه مقعد را توصيه نمی کنیم. به ۳ دليل:
1- دهانه مقعد طوری طراحی شده که برای خروج مدفوع کارايی داشته باشد نه برای دخول اجسام خارجی. اين دهانه حالت ارتجاعی ندارد و در صورت اينکه رابطه جنسی برای مدت زمان طولانی ادامه داشته باشد ممکن است فرد را دچار بی اختياری مدفوع و يا بادشکم کند. در ضمن حالت شقاق و يا بواسير هم ميتواند به دليل صحيح انجام نشدن و يا به کرات انجام شدن اين عمل بوجود بيايد.
در حالت شقاق فرد دچار پارگی در دهانه مقعد می شود که در هنگام دفع بشدت دردناک بوده و ممکن است فرد خونريزی هم داشته باشد. در حالت بواسير هم که قسمتی از راست روده به بيرون آمده و به حالت يک دمل در خارج از مقعد قابل ديدن است. اين حالت شدت و ضعف های متفاوتی دارد و در افراد مختلف مشکلات متفاوتی را از درد به هنگام دفع تا خونريزی شديد می تواند ايجاد کند.
2 - دليل دوم اين است که ديواره های راست روده بشدت پر خون هستند و حساس. وقتی که يک جسم خارجی به راست روده وارد می شود احتمال ايجاد خراش در اين ديواره ها بالا می شود و بنابراين احتمال انتقال بيماری های عفونی و مقاربتی از جمله سوزاک، سيفيليس و از همه مهم تر انتقال ويروس بيماری ايدز بالا است.
در مورد جنبه روحی و عاطفی اين نوع رابطه جنسی هم بايد گفت که: چون رابطه جنسی بايد برای هر دو طرف خوشايند باشد نه اينکه تنها يک نفر لذت جنسی ببرد و فرد مقابل درد روحی و يا جسمی را تحمل کند. هم از نظر روحی و هم از نظر جسمی هر دو طرف بايد برای انجام اين کار راضی باشند در غير اينصورت در دراز مدت بين آنها فاصله می افتد.و به آقایان توصیه می کنیم این مسئله هرگز درخواست نکنند که در اکثر موارد برای شریک جنسی شان فقط آزار جسمی و روحی دارد (نزدیک به 100% دختران مورد مصاحبه با همکارانمان احساس ناخوشایند و تجربه تلخ و کثیف را برای رابطه جنسی مقعدی عنوان کردند.)
در نهايت اگر دو نفر تصميم گرفتند که اين نوع رابطه را تجربه کنند رعايت چند نکته را بايد بکنند . . .
از نظر بهداشتی يکی استفاده از کاندوم است و يکی نظافت ناحيه مقعد. می توانيد از مواد بی حس کننده مثل ژل ليدوکايين در دهانه مقعد استفاده کنيد اما اين مواد می توانند باعث پارگی کاندوم بشوند. بنابراين با استفاده از مواد لغزنده کننده خيلی به آهستگی ابتدا با انگشت و سپس آلت را به آهستگی وارد کنيد. از مقدار زيادی مايع لغزنده کننده محلول در آب استفاده کنيد ( نه محلول در چربی چون کاندوم را پاره می کند).
ورژن دوم امیده
این دیگه چه جورشه!
تو خودت بیمار جنسی هستی میای به مردم مشاوره میدی!؟
باید از دگم گرایی ها در اندیشه فلسفی دوری کرد.
برای بشر بنیادی تر از بررسی حقیقت جستجوی ارزش آن بوده است و متافیزیسین ها همگی به دنبال ارزش گذاری مفاهیم متضاد بوده اند،کسانی که به شهود دلایل منطقی را متصل می کنند راه به خطا رفته اند،بشر به دلیل خواست ” قدرت ” به دنبال شناخت است نه به دلیل تشنگی عقل ناب نمی توان از همساز با طبیعت بودن یک اصل اخلاقی برای خود ساخت. زیرا طبیعت بی رحم است و اگر آدمی بخواهد مطابق با طبیعت زندگی کند باید بی رحم باشد.
فیلسوفی که درصدد آفرینش جهان بنابر تصور خویش است می خواهد همه به فلسفه اش ایمان بیاورند و این همان روا داشتن استبداد بر دیگران است.
غرور و فریب رواقیون دلیل علاقه آنها به اخلاق و آمیختن آن با طبیعت است. زیرا تفکر رواقی درواقع نوعی استبداد راندن بر خویشتن است و چون فرد جزئی از طبیعت است پس طبیعت نیز استبداد را بر او حاکم می کند فلسفه همان خواست قدرت است همان خواست علت نخستین باید بر فریب حواس خود پیروز شویم علم جهان را توضیح نمی دهد بلکه تفسیر می کند و در واقع معنایی برای وجود نباید در نظر گرفت.
اراده یک احساس نیست بلکه شامل احساس های متعدد است و نمی توان آن را از اندیشه جدا کرد. در عین حال اراده یک شور است و کسی که اراده می کند به اشتباه اراده را با عمل یکی در نظر می گیرد
قدرت خواهی بشر و نه میل به شناخت اولین عامل برای گرایش او به فلسفه بوده است.بشر برای فرار از خدا طبیعت را عامل همه چیز می داند و قانونی در طبیعت در کار نیست بلکه پدیده های طبیعی به دلیل قدرت به وجود می آیند.
بلند پروازی من آنست که در ده جمله مي گويد. چیزی را بگویم که کسی دیگر در یک کتاب می گويد.
هر چند با نگاهی عمیق ودقیق متوجه می شویم که مشکل ازدواج از بیکاری بزرگتر است . بیکاری از یک منظر معلول است یعنی نتیجه سیاستهای نسنجیده و غیر اصولی وغیر مدبرانه ای است که امروز مدیران سیاستمداران واندیشمندان به تفضیل به بیان ان پرداخته اند . در اینکه عوامل مختلفی موجب چنین بحرانی شده اند جای هیچ حرف وحدیثی نیست !
اما از منظری دیگر بیکاری علت است . علت بوجودآورنده ی مشکلات بسیاری دیگر که با هم ترکیب شده وچنین اوضاعی را ساخته است . بیکاری یکی از موثرترین عوامل بوجودآورنده ی نا به هنجاریها و بحران ها و مفاسد اجتماعی است که به شدت هر چه تمام تر در جامعه ما شایع شده است . بیکاری باعث شده است که جمعیت جوان جامعه ما به خیابانها وپارکها و…….. روی آورند ویا بهتر بگویم پناه برند . چرا ؟ برای ارضاء نیازهای عاطفی ــ جنسی که نیازی است کاملاً اساسی وطبیعی وغیر قابل انکار واغماض که با رسیدن به سن بلوغ احساس می شود . ارضای این نیاز اساسی در شرایط فعلی جامعه ماممکن نیست بوسیله ازدواج صورت بگیرد . چرا که ازدواج شرایط ومقدماتی دارد که دستیابی به حداقل آن شرایط لازم غیر ممکن است . چراکه کاری وجود ندارد که با درآمد آن بتوان شرایط ازدواج را آماده کرد
از طرفی فشار نیازهای عاطفی ــ جنسی در شرایط کنونی که جوانان ما دنبال سرگرمی هستند آنها را روانه خیابان می سازد . اینچنین است که پسر جوان جامعه ما حیران و سرگردان تمام فکر وتوان خود را در اجرای برنامه های خیابانی خود استخدام میکند. از آنطرف هم دختری که می بایست 5-10 سال پیش با این جوان ازدواج می کرد اکنون همین وضع را دارا است . بی حوصلگی ، خستگی مفرط از یکنواختی وتکراری بودن محیط خانه و ……… او را روانه خیابانها می سازد . واینگونه پسر ودختر جامعه ما دست در دست هم می دهند به مهر وخانه خود را آباد می کنند و اینچنین است که جوانان ما طعمه وطعام حلال که نیافتند حرامش را جایز ولازم می دانند وبه گونه ای نیازهای جنسی وعاطفی خود را ارضاء می کنند که دین ما به هیچ وجه آنرا برنمی تابد . اینجاست که امنیت جامعه به شدت کاهش می یابد . چرا که خانواده سخت نگران خروج فرزندان خود از منزل می باشند چه دختر باشد چه پسر . مگر آن دسته از والدینی که دوستی پسر و دختر را طبیعی می دانند و آنرا قبول دارند . آیا در این شرایط می توان فرزندان را در منزل زندانی کرد ؟ آیا می توان از تحصیل آنها جلوگیری کرد؟ و اینگونه است که همه ی جوانان وارد بازار سیاه واگیردار شده اند . و اینگونه می شود که برای فرار از برچسب بی کلاسی و اُمُلی و …..، ارتباط با جنس مخالف یک امتیاز و افتخار می شود . یعنی هم از درون به جوان فشار وارد می شود که با جنس مخالف ارتباط برقرار کند و هم از بیرون .
علاوه بر این عوامل شدت بخشی چون ماهواره، فیلمهای آنچنانی که امروزه با ورود کامپیوتر به زندگی، امکان دسترسی به کیفیت و کمیت بالای آنرا فراهم آورده است، وجود دارد .
همچنین ورود کیمیای جانبخش مواد مخدر سنگ تمامی شد بر این اوضاع این اوضاع موجب می شود زن و شوهرها هم با مشکل روبه رو شوند. چرا که جوان یا بعضی از جوان ها توجهی به متاهل یا مجرد بودن طرف خود ندارند و اینگونه مرد همیشه نگران زن خود و زن همیشه نگران شوهر است .
سوال دیگری که من از داعیه داران دینی دارم اینست که : استراتژی نظام جنسی ما چیست؟ آیا وضعیت موجود مطلوب است . من فکر نمی کنم که ارتباط دختران و پسران جامعه ما قابل انکار باشد . امنیت و کیفیت این ارتباط بر همگان روشن است . ارتباط مخفیانه ی مخاطره آمیز آیا تبلیغات و تحذیرات رسانه های عمومی توانسته است این ارتباط را از بین ببرد و یا حداقل کاهش دهد ؟ واقعیت این است که نیاز جوان به جنس مخالف چنان شدید است که هیچ راهی برای کنترل آن نیست .
واقعیت اینست که در جامعه ما هم فساد همه جا را فرا گرفته است . مگر جوانی که از 15-9 سالگی نیاز به ارضاء جنسی و عاطفی دارد تا چند سال می تواند صبر کند؟ و اگر تامل کنیم می بینیم که فاصله بلوغ تا ازدواج را فساد پر می کند. شما فکر می کنید چند درصد جوانان ما می توانند تا 24-30 سالگی یعنی 15 سال خود را کنترل کنند ؟ آیا چنین چیزی ممکن است ؟ پس این جوانان چه می کنند ؟ اینجا جوانان به سه دسته تقسیم می شوند : دسته اول: یا ازدواج می کنند یاخودرا از گناه نگه می دارند . دسته دوم: ارتباط غیر شرعی ومخفیانه با جنس مخالف بر قرار می کنندودسته سوم که هیچکدام از دو راه بالا برایش ممکن نیست به خاطر آبرو یا نداشتن امکانات ویا غیره دست به استمناء واستشهاء می زنند است . هر چند با نگاهی عمیق ودقیق متوجه می شویم که مشکل ازدواج از بیکاری بزرگتر است . بیکاری از یک منظر معلول است یعنی نتیجه سیاستهای نسنجیده و غیر اصولی وغیر مدبرانه ای است که امروز مدیران سیاستمداران واندیشمندان به تفضیل به بیان ان پرداخته اند . در اینکه عوامل مختلفی موجب چنین بحرانی شده اند جای هیچ حرف وحدیثی نیست !
اما از منظری دیگر بیکاری علت است . علت بوجودآورنده ی مشکلات بسیاری دیگر که با هم ترکیب شده وچنین اوضاعی را ساخته است . بیکاری یکی از موثرترین عوامل بوجودآورنده ی نا به هنجاریها و بحران ها و مفاسد اجتماعی است که به شدت هر چه تمام تر در جامعه ما شایع شده است . بیکاری باعث شده است که جمعیت جوان جامعه ما به خیابانها وپارکها و…….. روی آورند ویا بهتر بگویم پناه برند . چرا ؟ برای ارضاء نیازهای عاطفی ــ جنسی که نیازی است کاملاً اساسی وطبیعی وغیر قابل انکار واغماض که با رسیدن به سن بلوغ احساس می شود . ارضای این نیاز اساسی در شرایط فعلی جامعه ماممکن نیست بوسیله ازدواج صورت بگیرد . چرا که ازدواج شرایط ومقدماتی دارد که دستیابی به حداقل آن شرایط لازم غیر ممکن است . چراکه کاری وجود ندارد که با درآمد آن بتوان شرایط ازدواج را آماده کرد.
از طرفی فشار نیازهای عاطفی ــ جنسی در شرایط کنونی که جوانان ما دنبال سرگرمی هستند آنها را روانه خیابان می سازد . اینچنین است که پسر جوان جامعه ما حیران و سرگردان تمام فکر وتوان خود را در اجرای برنامه های خیابانی خود استخدام میکند. از آنطرف هم دختری که می بایست 5-10 سال پیش با این جوان ازدواج می کرد اکنون همین وضع را دارا است . بی حوصلگی ، خستگی مفرط از یکنواختی وتکراری بودن محیط خانه و ……… او را روانه خیابانها می سازد . واینگونه پسر ودختر جامعه ما دست در دست هم می دهند به مهر وخانه خود را آباد می کنند و اینچنین است که جوانان ما طعمه وطعام حلال که نیافتند حرامش را جایز ولازم می دانند وبه گونه ای نیازهای جنسی وعاطفی خود را ارضاء می کنند که دین ما به هیچ وجه آنرا برنمی تابد . اینجاست که امنیت جامعه به شدت کاهش می یابد . چرا که خانواده سخت نگران خروج فرزندان خود از منزل می باشند چه دختر باشد چه پسر . مگر آن دسته از والدینی که دوستی پسر و دختر را طبیعی می دانند و آنرا قبول دارند . آیا در این شرایط می توان فرزندان را در منزل زندانی کرد ؟ آیا می توان از تحصیل آنها جلوگیری کرد؟ و اینگونه است که همه ی جوانان وارد بازار سیاه واگیردار شده اند . و اینگونه می شود که برای فرار از برچسب بی کلاسی و اُمُلی و …..، ارتباط با جنس مخالف یک امتیاز و افتخار می شود . یعنی هم از درون به جوان فشار وارد می شود که با جنس مخالف ارتباط برقرار کند و هم از بیرون .
علاوه بر این عوامل شدت بخشی چون ماهواره، فیلمهای آنچنانی که امروزه با ورود کامپیوتر به زندگی، امکان دسترسی به کیفیت و کمیت بالای آنرا فراهم آورده است، وجود دارد .
همچنین ورود کیمیای جانبخش مواد مخدر سنگ تمامی شد بر این اوضاع این اوضاع موجب می شود زن و شوهرها هم با مشکل روبه رو شوند. چرا که جوان یا بعضی از جوان ها توجهی به متاهل یا مجرد بودن طرف خود ندارند و اینگونه مرد همیشه نگران زن خود و زن همیشه نگران شوهر است .
سوال دیگری که من از داعیه داران دینی دارم اینست که : استراتژی نظام جنسی ما چیست؟ آیا وضعیت موجود مطلوب است . من فکر نمی کنم که ارتباط دختران و پسران جامعه ما قابل انکار باشد . امنیت و کیفیت این ارتباط بر همگان روشن است . ارتباط مخفیانه ی مخاطره آمیز آیا تبلیغات و تحذیرات رسانه های عمومی توانسته است این ارتباط را از بین ببرد و یا حداقل کاهش دهد ؟ واقعیت این است که نیاز جوان به جنس مخالف چنان شدید است که هیچ راهی برای کنترل آن نیست
میگویند پادشاهی دستور داد مراکز فساد ( کاباره ها) باید بسته شوند. این پادشاه وزیری داشت بسیار فهمیده و با هوش به شاه گفت : اگر این مراکز بسته شوند فساد کوچه و خیابان ها را پر خواهد کرد . شاه نپذیرفت. وزیر با خود فکر کرد چگونه شاه را متوجه اشتباه خود سازد . تصمیم گرفت روزی شاه و دیگر درباریان را در منزل خود دعوت کند . غذای خوشمزه ای هم به آنها داد . در دستشویی ها را هم بست . همه با هم سرگرم صحبت شدند . بعد از چندی شاه گفت : می خواهم بروم قضای حاجت . رفت و دید که دستشویی ها بسته اند نمی دانست چه کار کند . چون شدیدا نیاز به تخلیه داشت . یک مرتبه که به شاه فشار آمده بود داخل حیاط قضای حاجت کرد . وزیر باهوش دیگر درباریان را همراه خود به آنجا آورد . به شاه گفت: از شما بعید است این چه کاری است که شما کرده اید؟ شاه گفت دستشویی ها بسته بودند و من راهی نداشتم جز این . وزیر گفت من عمداً در دستشویی ها را بستم تا همین را به شما بفهمانم . اگر غرایز جنسی در جایی تخلیه نشود سطح جامعه را فساد خواهد گرفت . شاه فکر کرد دید درست می گوید. دستور داد مراکز مذکور فعالیت خود را از سر گیرند . ( در مثال مناقشه نیست بدیهی است این نوشته بر آن نیست که مراکز فساد دایر شوند بلکه تبلیغ و ترویج و تاکید بر ازدواج موقت را که چاره این مشکل بزرگ است ضروری می داند
واقعیت اینست که در جامعه ما هم فساد همه جا را فرا گرفته است . مگر جوانی که از 15-9 سالگی نیاز به ارضاء جنسی و عاطفی دارد تا چند سال می تواند صبر کند؟ و اگر تامل کنیم می بینیم که فاصله بلوغ تا ازدواج را فساد پر می کند. شما فکر می کنید چند درصد جوانان ما می توانند تا 24-30 سالگی یعنی 15 سال خود را کنترل کنند ؟ آیا چنین چیزی ممکن است ؟ پس این جوانان چه می کنند ؟ اینجا جوانان به سه دسته تقسیم می شوند : دسته اول: یا ازدواج می کنند یاخودرا از گناه نگه می دارند . دسته دوم: ارتباط غیر شرعی ومخفیانه با جنس مخالف بر قرار می کنندودسته سوم که هیچکدام از دو راه بالا برایش ممکن نیست به خاطر آبرو یا نداشتن امکانات ویا غیره دست به استمناء واستشهاء می زنند
معیار پیروزی بنیادگرایان اسلامی در کنترل جامعه، کنترل در عمق و در کل جامعه است که به وسیله آن، آزادی و حقوق زنان را سرکوب مى كنند. در ایران، ملاهای حاکم به مدت بيست و پنج سال قوانین اهانت آمیز و سادیستی و تنبیهات را بر زنان و دختران تحمیل کردند. آنها را در یک سیستم جداسازی آپارتاید جنسی به بردگی کشیدند. حجاب، موقعیت انسان درجه دوم، شلاق و سنگسار تا حد مرگ را تحمیل کرد.
در همراهی با گرایش جهانی، بنیادگرایان شیوه دیگری را نیز برای غیر انسان ساختن زنان و دختران افزوده اند: خرید و فروش آنها برای فاحشه گری. تعیین تعداد دقیق قربانیان غیرممکن است، اما بنا بر یک منبع رسمی در تهران، نرخ رشد تعداد دختران نوجوان در فاحشه گری 635 درصد بوده است. بالابودن این آمار حکایت از این دارد که چگونه این نوع از آزار بسرعت رشد کرده است. در تهران بطور تخمینی 84000 زن و دختر فاحشه وجود دارد. بسیاری از آنها در خیابانها هستند، برخی دیگر در 250 فاحشه خانه که بنا بر گزارش هایی در تهران اداره مى شوند، هستند. این تجارت همچنین بین المللی است: هزاران زن و دختر ایرانی در بردگی ************ در خارج به فروش رسیده اند.
رئیس دفتر انترپول در ایران معتقد است که امروزه تجارت برده ************ یکی از سودآورترین کارها در ایران است. این تجارت جنایت آمیز بدون اطلاع داشتن و شرکت بنیادگرایان حاکم صورت نمى گيرد. مقامات دولتی خود نیز در خرید و فروش و آزار جنسی زنان و دختران دست دارند.
بسیاری از دختران از خانواده های فقیر مناطق روستایی مى آيند. اعتیاد به مواد مخدر در سرتاسر ایران همه گیر است. برخی از والدین معتاد فرزندان خود را مى فروشند تا اعتیاد خود را حفط کنند. درصد بالای بیکاری، 28 درصد برای جوانان در سنین 15 الی 29 سال و 43 درصد برای زنان 15 الی 20 سال، عامل مهمی است برای کشاندن جوانان بیقرار به قبول پیشنهاد کارهای پر از خطر. تاجران برده از هر موقعیتی که در آن زنان و کودکان ضربه پذیر هستند، سوء استفاده مى كنند. مثلا: به دنبال زلزله اخیر در بـم، دختران یتیم دزدیده شده و به یک بازار شناخته شده در تهران برده شدند که در آن تاجران ایرانی و خارجی با یکدیگر ملاقات مى كنند.
مقصد مشهور قربانیان تجارت برده ************، کشورهای عربی در خلیج فارس است. بنا بر گفته رئیس اداره قضایی استان تهران، قاچاق چیان دختران بین سن سيزده و هفده را مورد هدف قرار میدهندمى دهند. حتی گزارش هایی وجود دارد مبنی بر فرستادن تعدادی دختر بچه هشت و ده ساله به کشورهای عربی. به دنبال فرار یک دختر هجده ساله از زیر زمین یک خانه, که گروهی از دختران قبل از فرستادن به قطر, کویت و امارات متحده عرب، در آن نگهداری مى شدند، یک دارو دسته کشف شد. تعداد زنان و دختران ایرانی ای که از کشورهای خلیج فارس اخراج مى شوند، حاکی از درجه بالای این تجارت است. به محض بازگشت به ایران، بنیادگرایان اسلامی قربانیان را ملامت کرده و اغلب آنها را مورد تنبیه بدنی قرار داده و بزندان می اندازند. زنان معاینه مى شوند که تعیین گردد که آیا آنها دست به “اعمال غیر اخلاقی” زده اند یا نه. مقامات مى توانند بر طبق نتیجه معاینات، مانع خروج دوباره زنان از کشور بشوند.
پلیس پرده از تعدادی از شبکه های فحشا و بردگی که از تهران اداره شده و دختران را به فرانسه، بریتانیا، و همچنین به ترکیه مى فروخته اند، برداشت. یکی از شبکه های مستقر در ترکیه، زنان و دختران ایرانی قاچاق شده را مى خرید، به آنها پاسپورت جعلی مى داد و آنها را به کشورهای اروپایی و کشورهای خلیج فارس منتقل مى كرد. در یک مورد، یک دختر شانزده ساله به طور قاچاقی به ترکیه فرستاده گشت و سپس به یک اروپایی 58 ساله به مبلغ 20 هزار دلار فروخته شد.
در شمال شرقی استان خراسان، پلیس محلی گزارش داد که دختران بعنوان بردگان ************ به مردان پاکستانی فروخته مى شوند. مردان پاکستانی با دختران مابین دوزاده تا بيست ساله ازدواج مى كنند و سپس آنان را به فاحشه خانه هایی که در پاکستان “خرابات” نامیده مى شوند، مى فروشند. یک از این شبکه ها بهنگام تماس با خانواده های فقیر در اطراف مشهد و پیشنهاد ازدواج با دختران، لو رفت. دختران سپس از طریق افغانستان به پاکستان برده مى شوند، جاییکه به فاحشه خانه ها فروخته مى شوند.
در جنوب شرقی مرز استان سیستان و بلوچستان، هزاران زن ایرانی به مردان افغانی فروخته شده اند. مقصد نهانی آنان نامعلوم است.
یکی از عواملی که به ازدیاد فحشا و تجارت برده ************ کمک مى كند، تعداد دختران جوانی است که از خانه فرار مى كنند. دختران علیه محدودیتهای بنیادگرایانه ای که بر آزادی آنها تحمیل مى شود، بر علیه آزار در خانه و اعتیاد والدین شورش مى كنند. متاسفانه دختران در راه مبارزه برای آزادی، با آزار بیشتر و استثمار روبرو مى شوند. 95 در صد دخترانی که از خانه فرار مى كنند به فحشا کشیده مى شوند. تنها در تهران تخمین زده شده است که 25000 کودک خیابانی، در نتیجه فرار از خانه، وجود دارند که بیشر آنها دختر هستند. جاکش ها، کودکان خیابانی، فراری ها و دختران ضربه پذیر دبیرستانی را در پارکها شکار مى كنند. یک مورد نمونه ماجرای لو رفتن زنی است که دختران ایرانی را به مردان در کشورهای خلیج فارس مى فروخت. برای مدت چهار سال وی دختران فراری را شکار کرده و به آنها مى فروخت. او حتی دختر خودش را هم به مبلغ 11 هزار دلار آمریکا فروخت.
با در نظر گرفتن استبداد حاکم در ایران, بیشتر این فعالیتهای سازمان داده شده برای مقامات شناخته شده است. رو شدن شبکه برده ************ در ایران نشان داده است که بسیاری از ملاها و مقامات در استثمار جنسی و تجارت زنان و دختران دست دارند. زنانی گزارش داده اند که آنها برای اینکه یک قاضی را وادار کنند که طلاق آنها را تایید نماید, مجبور مى شوند با وی همخوابگی کنند. زنانی که به علت فحشا دستگیر مى شوند، مى گويند که آنها مجبورند با مقامات دستگیر کننده خود همخوابه شوند. گزارش هایی وجود دارد مبنی بر بردن زنان جوان برای ملاهای ثروتمند و قدرتمند توسط پلیس.در شهرها، خانه های امنی برای کمک بهفراریان تاسیس شده است.
نقش خانواده در پيشگيري از انحرافات اجتماعي
يكي از موضوعاتي كه از گذشتههاي دور افكار بسياري از انديشمندان رشتههاي مختلف علمي نظير فلاسفه، حقوقدانان، روانشناسان و خصوصاً جامعهشناسان را به خود معطوف كرده، مسئله انحرافات اجتماعي است. در كمتر كتاب جامعهشناسي است كه بخشي از كتاب، به اين موضوع اختصاص نيافته باشد. از اين رو جامعهشناسان تلاش ميكنند تا به سؤالاتي كه در اين زمينه مطرح است، پاسخ گويند. سؤالاتي از اين قبيل كه مصاديق انحرافات اجتماعي كدام است؟ چرا در هر جامعه اي بعضي از اعضاي جامعه، هنجارهاي مورد قبول اجتماع را زير پا گذاشته يا آنها را نقض ميكنند؟ چگونه ميتوان افراد را بهنجار وهمنوا تربيت نمود و از رفتارهاي انحرافي افراد پيشگيري كرد؟ براي كاهش نرخ كجروي و انحرافات اجتماعي از چه ابزارها و سازو كارهايي بايد استفاده كرد؟ چگونه بايد با افراد كجرو رفتار نمود و چه نوع مجازاتي را تعيين كرد؟…
پديدههاي اجتماعي به جهت ماهيت پيچيدة آنها، كمتر با رويكرد تك عاملي تبيين ميشوند. از اين رو بررسي و تحليل عوامل پيشگيري از انحرافات اجتماعي نيز از اين قاعده مستثني نميباشد. اين عوامل در يك تقسيم بندي شامل دو دسته كلي است:
الف) ـ عوامل رواني: از قبيل شناخت صحيح، ارضاي منطقي غرائز و اميال دروني، باورها و عقايد صحيح، خصوصيات روحي معتدل و ….
ب) ـ عوامل اجتماعي: اين عوامل خود به دو دسته تقسيم ميشود: عوامل اجتماعي كلان مانند نوع نظام سياسي، عملكرد رهبران حكومتي، وسائل ارتباط جمعي، نقش استعمارگران خارجي و … و عوامل اجتماعي خرد نظير خانواده، گروه همسالان، محيط تحصيلي، محيط شغلي، مسجد و ديگر مكان هاي مقدس و ... .
جامعه شناسان بر اين باورند كه در بين مجموع اين عوامل، خانواده يكي از مهمترين عواملي است كه ميتواند بيشترين نقش را در جلوگيري از بروز انحرافات و جرائم اجتماعي ايفا نمايد، همان طوري كه ميتواند عامل مؤثري در انجام رفتارهاي انحرافي باشد. بنابراين اگر محيط خانواده در دوران كودكي فرد، يك محيط سالم، مناسب و بساماني باشد، احتمال مصونيت اين فرد از انجام رفتارهاي انحرافي و نابهنجار بسيار فراوان است.
انحراف اجتماعي
انحراف در يك معناي عام، شامل هر نوع كنشي است كه با هنجارهاي پذيرفته شده يك جامعه همنوايي ندارد، بلكه آنها را نقض ميكند. جامعه شناسان به دنبال انحرافاتي هستند كه اكثريت اعضاي جامعه آن را به صورت عام محكوم ميكنند. به بيان ديگر آن دسته از نقض هنجارها را مورد بررسي قرار ميدهند كه در نظر عده زيادي از مردم گناه و خطا شمرده ميشود.[2] بنابراين هر انحرافي داراي دو عنصر اساسي و جوهري به نام «كنش» و نيز «شكستن هنجار مورد قبول جامعه» است. البته انحراف به مفهوم جامعه شناختي آن، يك امر نسبي است، يعني زماني يك فعل انحراف محسوب ميگردد كه در ديدگاه اكثريت اعضاي آن جامعه نابهنجار تلقي شود. گرچه ممكن است آن رفتار در نزد اعضاي يك جامعه ديگر، بهنجار شمرده شود. در اين صورت طبيعي است كه تعريف و محدوده انحراف، از يك زمان به زمان ديگر و از يك گروه و يك جامعه به گروه و جامعه اي ديگر متفاوت باشد. از اين رو شكلهاي متفاوت كجروي بر حسب نوع واكنش جامعه نيز در دستههاي كاملاً متفاوت قرار ميگيرد. براي نمونه واكنشهاي حاكي از عدم تأييد، شكلها و درجات كاملاً متفاوت و گوناگوني به خود ميپذيرد و دامنه اين قبيل واكنشها، مواردي نظير بي اعتنايي و روبرگرداني تا اظهار خشم، ابراز تنفر، طرد، محروم كردن از حقوق اجتماعي، نكوهش زباني، تنبيه بدني، بازداشت، جريمه، حبس و … را در برميگيرد». [3]
بدون ترديد تأثير اجراي سياستهاي پيشگيرانه در جلوگيري از انحرافات اجتماعي، به مراتب از انجام سازوكارهاي پسيني براي مقابله با انحراف، كارآمدتر خواهد بود. به علاوه اين شيوه، هزينه كمتري را براي مقابله با انحرافات اجتماعي در پي دارد. همان گونه كه در علم پزشكي پذيرفته شده است كه پيشگيري از ابتلا به بيماريها، به مراتب آسان تر و كم هزينه تر از درمان بيماريها خواهد بود و به ويژه آنكه در برخي موارد ممكن است عدم پيشگيري، فرد را به يك بيماري لاعلاج مبتلا كند.
پيشگيري
مسئله پيشگيري از انحرافات اجتماعي يكي از راهكارهايي است كه در بخش نظارت و كنترل اجتماعي مطرح ميشود و نقش اساسي در آن حوزه ايفا ميكند. در تعريف پيشگيري گفته ميشود: «پيشگيري، سياست پيشيني و متشكل از مجموعه راهكارهاي مستقيم و غير مستقيمياست كه با هدف ايجاد امكانات و موقعيتهاي بازدارنده از وقوع جرم و كجروي طراحي و تدوين ميشود.» [4] بين دو مسئله پيشگيري وكنترل، پيوند وثيقي وجود دارد، به طوري كه بعضي واژه «كنترل پيشگير» را در اين رابطه بكار ميبرند و در تعريف آن بيان ميكنند: «پيشگيري، به كنترلي اطلاق ميشود كه قبل از وقوع اتفاق صورت ميگيرد و از انحراف و تباهي … جلوگيري ميكند.» [5]
خانواده و پيشگيري از انحراف
يكي از مهم ترين راه هاي پيشگيري افراد از انحراف، دروني كردن ارزش ها و هنجارهاي پذيرفته شده يك جامعه است. به طوري كه جامعه شناسان معتقدند بين ميزان فرهنگ پذيري و كاهش ميزان انحراف و جرم در يك جامعه، رابطه مستقيمي وجود دارد و يكي از علل افزايش نرخ انحراف، فرهنگ پذيري ناقص افراد است. زيرا فرد، بعد از پذيرش هنجارها، بدون تأمل و تفكر، رفتار متناسب با آن هنجار را البته نه به خاطر ترس از مؤاخذه ديگران كه نوعي نظارت بيروني تلقي ميشود؛ بلكه به دليل نوعي نظارت دروني ناخودآگاه انجام ميدهد. از اين رو جامعه شناسان شكل گيري و ساخت شخصيت فرد را متأثر از فرهنگ پذيري و جامعه پذيري ميدانند و بيان ميكنند كه «از مهمترين نتايج جامعه پذيري، ايجاد شخصيت فردي و الگوهاي نسبتاً ثابت فكر، احساس و عمل است كه همگي ويژگيهاي يك فرد محسوب ميشوند.»[6] اين صاحبنظران براي جامعه پذيري نقش بسزايي قائلند تا جايي كه تفاوت صفات شخصيتي افراد را نتيجه جامعه پذيري افراد ميدانند و اظهار ميدارند:« در هر جامعه اي هر فردي، متفاوت از فرد ديگر است و اين اختلافات عمدتاً نتيجه جامعه پذيري ميباشد. ما نه تنها در يك جامعه، بلكه در قسمت خاصي از آن متولد شده و زندگي ميكنيم و بنابراين تحت تأثير خرده فرهنگهاي خاص طبقه، نژاد، مذهب، منطقه و نيز تحت تأثير گروههاي خاص از قبيل خانواده و دوستان قرار ميگيريم.»[7] بر مبناي اين ديدگاه، هم تشابهات شخصيتي افراد و هم تمايزات و اختلافات آنها عمدتاً به فرآيند جامعه پذيري آنها بستگي دارد. بنابراين فرهنگ پذيري و جامعه پذيري يكي از مهمترين و بهترين راههايي است كه ميتواند در جهت پيشگيري، نقش مهمي داشته باشد. البته به نظر جامعه شناسان جامعه پذيري در يك جريان زماني و در دورههاي مختلف زندگي صورتي ميگيرد، ولي «مهمترين بخش جامعه پذيري در طي دوران نوزادي و كودكي يعني زماني كه پايههاي بعدي شخصيت گذارده ميشود، تحقق مييابد.»[8]در اين دوران خلق و خوها، اعتقادات، حالات و ملكات و آداب و عادات فرد، تنها متأثر از خانواده است و در تعامل با اعضاي خانواده شكل ميگيرد. از اين رو خانواده در تعليم و تربيت افراد نقش اصلي و اولي را به عهده دارد. لذا اولين مراحل فرهنگ پذيري افراد از نهاد خانواده شروع ميشود. دين اسلام براي نهاد خانواده در امور تربيت فرزندان خصوصاً در مراحل اوليه زندگي، نقش بسزايي قائل است و قلب و روح جوان را بستر مناسبي براي پذيرش هر نوع تربيتي ميشمارد و آن را به زمين مناسبي براي پرورش هر نوع بذري تشبيه ميكند. حضرت علي (ع) خطاب به فرزند گراميش امام حسن مجتبي(ع) ميفرمايد: «و انما قلب الحدث كالارض الخالية ما القي فيها من شي قبلته فبادرتك بالادب قبل أن يقسو قلبك»[9] «همانا قلب جوان مانند زمين خالي است و هر بذري را ميپذيرد. بنابراين، من در تعليم و ادب تو بيش از آن كه قلبت سخت شود و عقلت به امور ديگر مشغول شود، مبادرت ورزيدم.» بر اين اساس گفته ميشود آنان كه در دوران كودكي نادرست تربيت شده اند، در جواني و بزرگسالي راه صحيح زندگي را نميشناسند و با اين خلقيات زشت، قادر نيستند خود را با جامعه انطباق دهند، اينان در معاشرتهاي اجتماعي اغلب با ناكامي و شكست مواجه ميشوند، زيرا به طور ناآگاه فراگرفتههاي غلط ايام كودكي خويش را بكار ميبندند.»[10]
والدين، نخستين كساني ميباشند كه در محيط خانواده بر خلق و خوي فرزندان تأثير ميگذارند. آنها با برخوردها و حركات و سكنات خود پايههاي فضائل يا رذائل را در نهاد فرزندانشان پايه گذاري ميكنند و زمينههاي شكلگيري حالات و ملكات اخلاقي حميده يا رذيله را فراهم ميكنند. يكي از جرم شناسان به نام «دوگرف» در اين رابطه مينويسد:«اثرات سالهاي عمر بر روي تكوين و تحول آتي شخصيت افراد بسيار بديهي است و اگر خانواده به وظايف تربيتي خود عمل نمايد و روابط بين والدين و فرزند طبيعي بوده و در محيط خانواده، جوّ دوستي و محبت حاكم باشد و در نهايت، اگر تمام نيازهاي طبيعي فرزند تأمين گردد، طفل به راحتي اجتماعي شده و همچنين در روابط خانوادگي و خارج از آن، رفتارهاي طبيعي و متعادل خواهد داشت، اما اگر شرايط و موقعيت به صورت ديگري باشد، يعني خانواده از نظر تربيتي دچار نقيصه شده و طفل از كمبود شديد عاطفي رنج ببرد و اگر والدين از هم جدا شده باشنـد، بديهـي است كه نتـايج زيـان بـار آن ديـر يا زود در طفل مشاهده خواهد شد.
انواع پيشگيري
پيشگيري از نظر مدت زمان اجراي آن به دو نوع پيشگيري كوتاه مدت و بلند مدت تقسيم ميشود كه در ذيل، تعريف هر يك ارائه ميشود:
پيشگيري كوتاه مدت
به مجموعه راهكارهايي گفته ميشود كه در مدت زمان كمتري انجام ميشود، نظير تجهيزات پليس و نيروهاي انتظامي،فراهم نمودن روشنايي بيشتر خيابانها، كوچهها و اماكن عمومي، تدوين قوانين جزايي متناسب و بازدارنده، ايجاد مؤسسات مددكاري، فراهم نمودن فضاهاي مناسب براي گذراندن اوقات فراغت، حمايت از كودكاني كه مورد اذيت و آزار و بدرفتاري خانواده قرار ميگيرند، انهدام يا بستن محلهها و امـاكـن جرم زا و ممانعت از پخش برنـامـههـاي خشـونت زا در تلـويزيون و …تا فرصتهاي وقوع انحراف يا جرم را كاهش دهد.
پيشگيري بلند مدت
به سازوكارهايي اطلاق ميشود كه در يك فرآيند زماني مدت دار صورت ميگيرد تا در آينده فرصتهاي وقوع جرم را كاهش دهد. از قبيل فراهم نمودن بسترهاي مناسب براي دسترسي افراد به موقعيتهاي مناسب و كافي آموزش و پرورش، تدوين و اجراي سياستهاي كلي جهت ايجاد اشتغال براي اعضاي جامعه، تشكيل گروههاي اجتماعي با هدف ارتقاي مهارتهاي تربيتي والدين، تلاش در جهت برخورداري اعضاي جامعه از نيازهاي اساسي زندگي، تقويت نقش پيشگيرانه مدارس از طريق ارتقاي محتوا و كيفيت برنامههاي آموزشي و تربيتي، تلاش در جهت كاهش شكاف اقتصادي در بين اقشار مختلف جامعه و دستيابي به عدالت اجتماعي و … گرچه اين نوع پيشگيري به جهت آثار و بركات ماندگارتر و مطلوبتر، از اهميت بيشتري برخوردار است، اما در هر جامعهاي در كنار اين نحوه پيشگيري، نميتوان از پيشگيري نوع اول بي نياز بود. به عبارت ديگر اين دو نوع پيشگيري، مكمل همديگر هستند و در پرتو بكارگيري همزمان آنها نتايج بهتري حاصل ميشود.
شيوههاي پيشگيري
براي پيشگيري از انحرافات اجتماعي شيوههاي متفاوتي از سوي صاحبنظران بيان شده است كه در اينجا به بعضي از مهمترين آنها اشاره ميكنيم:
آموزش مدار (يادگيري)
يكي از شيوههاي پيشگيري كه از ديرباز بين انديشمندان مطرح بوده و اكنون نيز طرفداراني دارد؛ مبتني بر اين نظريه است كه افراد، انواع رفتارها را در كنش با ديگران فرا ميگيرند. اين ديدگاه براي رفتار فرد، خواه هنجارمند يا انحرافي، هيچ منشأ ارثي يا ژنتيكي و يا فيزيولوژيكي قائل نميباشد، بلكه بيان ميدارد كه فرد در تعامل با ديگران يك سلسله ارزشها، هنجارها و رفتارها را ياد گرفته و ميپذيرد. بر اساس اين ديدگاه بعضي معتقد بودند اگر در يك جامعه تعليم و تربيت همگاني شود، در واقع به تدريج راه انجام رفتارهاي انحرافي مسدود ميشود، «ويكتور هوگو» در اين زمينه اظهار ميدارد: «يك مدرسه باز كنيد، در يك زندان بسته ميشود.» نظريه «انتقال فرهنگي» بر يادگيري و آموزش تأكيد دارد. در اين نظريه بيان ميشود كه همنوايان كساني هستند كه در اثر ارتباط با افراد سازگار، هنجارها و ارزشهاي فرهنگي مورد قبول آنها را فراگرفته، بر اساس آنها عمل كنند و در مقابل، منحرفان كساني هستند كه با افراد كجرو در ارتباط بوده و به شدت از آنها تأثير ميپذيرند؛ به جهت همين تأثير پذيري است كه رهبران ديني، پيروان خود را از ارتباط و معاشرت با افراد منحرف و بزهكار باز ميدارند. امام صادق(ع) در اين خصوص ميفرمايد:«لاتصحبوا اهل البدع و لاتجالسوهم فتصيروا عند الناس كواحد منهم»[13] «يعني با افراد منحرف همنشيني و معاشرت نداشته باشيد، زيرا همنشيني با آنها موجب ميشود كه مردم شما را يكي از آنها به شمار آورند.
مطابق اين ديدگاه معيار اثر پذيري فرد از گروههاي همنوا و ناهمنوا با امور سه گانه ذيل مرتبط ميباشد:
1– شدت تماس با ديگران
يعني هرچقدر ارتباط با اعضاي يكي از اين دو گروه بيشتر باشد، به همان ميزان اثر پذيري او از آن گروه بيشتر خواهد بود. مانند آن كه احتمال پذيرش هنجارها و ارزشهاي اعضاي خانواده يا دوستان و همسالان به جهت داشتن روابط نزديك تر و قوي تر با يكديگر، بيشتر از آشنايان يا همكاران است.
2- سن فرد در زمان تماس
بيشترين تأثير پذيري فرد از ديگران در زمان كودكي و جواني است. به طوري كه هر چقدر فرد از اين مرحله بيشتر فاصله ميگيرد، به همان نسبت از ميزان اثرپذيري وي كاسته ميشود، از اين رو در منابع ديني بر اهميت فراگيري و آموزش در زمان كودكي تأكيد شده است.
3- نسبت تماس با همنوايان
هر چقدر تماس فرد با افراد همنوا بيشتر باشد، به همان نسبت احتمال همنوايي فرد با هنجارهاي اين گروه بيشتر است و كودك معمولاً بيشترين و عميق ترين تماس را با اعضاي خانواده، به ويژه مادر دارد. بنابراين مادر ميتواند در همنوايي فرزند و در نتيجه پيشگيري از رفتار انحرافي او نقش اصلي داشته باشد. وسعت اين تأثير به قدري است كه حتي روانشناسان، از شير گرفتن نابهنگام كودك يا شيوه تغذيه او را، در انحراف كودك مؤثر ميدانند. [14]
ب)ـ كنترل مدار
اين نظريه به جاي توجه به علت همنوايي افراد، بيشتر به دنبال علل ناهمنوايي و انحراف افراد بوده و معتقد است كه ناهمنوايي و هنجارشكني و كجروي افراد، در عدم كنترل اعمال و رفتار افراد جامعه ريشه دارد. اين ديدگاه عرصه زندگي را مملو از وسوسه، نيرنگ و فريب دانسته و زمينه و شرايط را براي رفتارهاي نابهنجار مستعد ميداند و مدعي است كه همنوايي مردم بدين سبب است كه اعمال و رفتار آنها توسط جامعه مهار ميشود، به طوري كه هر قدر ميزان اين مهار بيشتر باشد و نظارتهاي گوناگون، از قبيل رسمي و غيررسمي، بيروني و دروني، مستقيم و غير مستقيم وجود داشته باشند و حساسيت مردم و مسئولان افزايش يابد، ميزان همنوايي مردم بيشتر خواهد بود و اگر رفتار افراد از سوي جامعه كنترل و مهار نشود، همنوايي اندكي بوجود ميآيد. [15]
بر اساس اين ديدگاه، مهمترين نقش خانواده در پيشگيري اعضايش از انحرافات، اعمال بيشترين نظارت بر رفتار آنها است. البته اين مسئوليت در عصر كنوني مضاعف شده، زيرا وجود انواع و اقسام وسائل و ابزارهاي انحرافي در جامعه، بستر انحراف و كجروي افراد را بيش از گذشته فراهم نموده است. امروزه به جهت گستردگي جوامع و پيچيدگي روابط اجتماعي، كنترلهاي غيررسمي تا حد زيادي معنا و مفهوم خود را از دست داده و افراد منحرف در انجام رفتارهاي انحرافي احساس آزادي عمل بيشتري ميكنند، علاوه بر آنكه در صورت افزايش ميزان نظارتهاي رسمي نيز، شكاف ناشي از عدم نظارتهاي غيررسمي همچنان مشكل آفرين است. بدين ترتيب براي جبران نظارت غيررسمي، مسئوليت خانواده افزايش يافته است و بر اين اساس بعضي از كارشناسان معتقدند كه اگر در زمان گذشته، يك مادر ميتوانست چند فرزند را به خوبي تربيت كند، امروزه لازم است كه يك مادر نقش چند مادر را در تربيت يـك فـرزنـد انجـام دهـد تـا بتـوانـد در تربيت وي موفق بوده و او را از انحراف بازدارد.
ج) ـ عاطفي مدار
يكي از نيازهاي اساسي انسان، نياز عاطفي است. بدين معنا كه ميخواهد مورد مهر و محبت و علاقه ديگران واقع شود. از اين رو وجود رابطه عاطفي بين والدين و فرزندان مورد تأكيد روانشناسان قرار گرفته است. مهر و محبت در تكوين شخصيت افراد نقش قابل توجهي دارد. در مقابل، محروميت عاطفي موجب بروز اختلال منش و انواع انحرافات ميگردد، يعني در صورتي كه فرد از سوي والدين خود احساس بيمحبتي كند، چه بسا ممكن است براي جبران آن درصدد انتقام جويي برآمده و اعمال خطرناكي را بر خلاف قانون و هنجارهاي اجتماعي مرتكب شود. همين نياز عاطفي فرزند به والدين، در زمان جدايي والدين آثار بسيار نامطلوبي بر روان فرزندان ميگذارد و آيندة وخيمي براي آنها رقم ميزند. در اين شرايط فرد به جهت كمبود مهر و عطوفت، محبت دروغين افراد خارج از خانواده را ترجيح ميدهد و به تدريج زمينه فرار از منزل فراهم ميشود. به جهت چنين پيامدهاي جبران ناپذير و ناگواري است كه در اسلام، «طلاق» مبغوض ترين حلالها است. اما اگر والدين با يكديگر و با فرزندان خود رابطه عاطفي متعادلي برقرار كنند، ميتوانند در قلب فرزندان نفوذ كرده و سپس آنها را در مسير صحيح هدايت كنند. نقش مهر و محبت از سوي والدين به قدري اهميت دارد كه گفته ميشود اگر فرزندان از محبت والدين سيراب نشوند و احساس كمبود محبت كنند و آنها را تكيه گاهي امن و مورد اطمينان براي خود به حساب نياورند، ممكن است جذب كساني شوند كه نسبت به آنها اظهار محبت و علاقه كاذب مينمايند و اين نقطه، آغازگر انحرافات بعدي افراد است. در حالي كه اگر نيازهاي عاطفي فرد در محيط خانواده مورد توجه قرار گيرد، فرزند نسبت به بسياري از اظهار محبتهاي ساختگي خويشتنداري ميكند و از فريب آنها مصون خواهد ماند و بر اساس عقل و خرد و به دور از احساسات، جهات مثبت و منفي عمل خود را خواهد سنجيد.
از نظر روانشناسان، اختلالات رواني افراد ناشي از كمبود محبت، به شكل صور ذيل ظاهر ميشود كه هر يك از اين امور ميتواند زمينه انحراف افراد را فراهم نمايد:
1- احساس نا امني رواني و عدم آرامش؛
2- بدبيني و عدم اعتماد نسبت به ديگران؛
3- عدم حظّ و لذت از زنده بودن و زندگي كردن ؛
4- عدم احساس مسئوليت و تعهد؛
5- ضعف اعتماد به نفس؛
6- خجالت و تمايل به تقليد كوركوانه؛
7- نياز به جلب توجه و خودنمايي از طريق روشهاي نامطلوب.[16]
مطابق آزمايشات، بسياري از اختلالات رواني، ناشي از كمبود محبت والدين است، به طور نمونه نوزاداني كه از مهر و محبت مادر در سالهاي اوليه حياتشان محروم بوده اند و دور از محيط خانوادگي و در پرورشگاهها زندگي كرده اند، با وجود رعايت اصول بهداشتي، از اختلال شخصيت رنج ميبرند. بر اساس مطالعات بر روي 38 نفر از افراد بالغي كه در هفته سوم زندگي تا سه سالگي در پرورشگاه بسر برده اند و اكنون 16 تا 28 سال از آن زمان سپري شده است، 4 نفر آنها مبتلا به جنون، 21 نفر داراي اختلال منش (رفتار غيرعادي) 4 نفر مبتلا به تأخير رشد عقلي، 2 نفر مبتلا به امراض عصبي و فقط 7 نفر از آنان توانسته بودند خود را با محيط اجتماعي تطبيق داده و رفتار عادي داشته باشند.[17]
د)ـ قدرت مدار
اين شيوه برخورد والدين تقريباً نقطه مقابل شيوه قبلي است. در اين شيوه «پيامهاي كلامي والدين يك جانبه و فاقد محتواي عاطفي است».[18]
مطابق اين ديدگاه، قدرت، بهترين ابزار براي پيشگيري از انحراف تلقي ميشود و والدين در مقابل تقاضا و استدلال كودكان، كمترين عقب نشيني نكرده و ميكوشند تا ادعاي خود را به كرسي بنشانند. در واقع آنها از ابزار تشويق و تقويت مثبت كمتر استفاده ميكنند. مادران با فرزندان خود كمتر همدلي و همدردي كرده و براي كنترل و پيشگيري از انحراف فرزندان، از روش ايجاد ترس، وحشت و تنبيه استفاده ميكنند. از اين رو هيچ تفاهمي بين والدين و فرزندانشان وجود ندارد. [19]
يكي از معلمان معروف آلماني بنام «هربرت» معتقد است كه: «انقياد، با قدرت حاصل ميشود و قدرت بايد به اندازه كافي وجود داشته باشد و مكرر ظاهر شود، تا قبل از اينكه در كودك نشانههاي واقعي ظاهر شود، موفقيت كامل حاصل گردد.» [20]معلم ديگري بنام «پاولسون» در اين رابطه ميگويد:«بدون بالاترين درجه ترس، هيچ گونه تربيتي امكان پذير نيست.» [21]
در اين ديدگاه رفتار و كنش فرزندان تنها توسط معيارهاي مورد قبول والدين ارزشگذاري ميشود، بنابراين فرزندان موظف هستند تنها بر اساس خواستههاي والدين و آن هم به شيوه اي كه آنها ميپسندند، حركت كنند و والدين اين اطاعت بي قيد و شرط كودك را يك عمل خوب به حساب ميآورند. [22]
خلاصه آنكه والدين براي پيشگيري از انحراف احتمالي فرزندان در آينده، فشار زيادي را بر آنها وارد ميآورند كه ممكن است با محروميت فرزندان از امور مورد پسندشان يا حتي تنبيه بدني آنان همراه باشد.
نقد روشهاي پيشگيري بر اساس مباني تربيتي دين
بر اساس مباني تربيتي دين، هر يك از روشهاي پيشگيري، به تنهايي نميتواند فرزندان را در قبال انحرافات احتمالي آينده مصون بدارد. زيرا هر يك از روشهاي فوق متناسب با نوعي شناخت خاص از انسان ارائه شده و نگاهي جامع به تمام ابعاد وجودي انسان ندارد و همه نيازهاي اساسي انسان در اين شيوهها شناسايي و بررسي نشده است. از اين رو هر يك از روشهاي مذكور، تنها بر اساس بخشي از ويژگيها و خصوصيات انسان، راهكارهايي ارائه نمودهاند. در حالي كه بر اساس مباني ديني، انسان موجودي داراي ابعاد سه گانة، تفكر و انديشه؛ عواطف و احساسات و رفتار و اعمال است و از ديدگاه اسلام نيازهاي افراد بايد در اين حوزههاي سه گانه برآورده شود:
شيوه آموزش مدار
لازم است كه افراد اهتمام جدي به فراگيري علم و كسب معرفت و شناخت داشته باشند. پيامبر گرامي اسلام(ص) براي مسئله تعليم و تعلم ارزش فراواني قائل بوده اند و فرموده اند: «ولكن بالتعليم ارسلت» «من براي تعليم فرستاده شدهام» [23]و قران كريم در آياتي ميفرمايد: «هوالذي بعث في الاميين رسولاً منهم يتلوا عليهم الكتاب و الحكمة…»[24]«اوست خدايي كه از ميان مردمي بي كتاب، پيامبري از خودشان مبعوث كرد تا آياتش را بر آنها بخواند و آنها را پاكيزه سازد و كتاب و حكمت به آنها بياموزد.» همچنين دين اسلام يكي از معيارهاي ارزشگذاري انسان را علم ميداند و ميفرمايد: «قل هل يستوي الذين يعلمون و الذين لايعلمون»[25]«بگو آيا كساني كه ميدانند با كساني كه نميدانند، برابرند؟»
بنابراين اسلام براي مسئله تعليم و تربيت افراد اهميت و ارزش فوق العاده اي قائل است و افراد را نسبت به فراگيري آن تشويق و تحريص نموده و براي كسب علم و معرفت از جهت زمان، مكان و نوع علم محدوديتي قائل نشده است. هر چند بايد توجه داشت كه در امر تعليم، بايد بهترين شيوه، براي بيان بهترين موضوعات و مطالب مورد نياز كودك و نيز براي شكل دهي افكار درست و عواطف و احساسات متعادل و رفتار و اعمال صحيح در او انتخاب شود. بنابراين آگاه نمودن فرزندان به آثار مثبت عمل صالح و بهنجار و پيامدهاي منفي دنيوي و آثار غير قابل جبران اخروي عمل نابهنجار، گرچه لازم و ضروري است، اما نميتواند به تنهايي فرد را در مقابل انحرافات اجتماعي مصون بدارد، بلكه لازم است كه به ديگر ابعاد وجودي انسان توجه شود تا اين تعليم و فراگيري، در سازندگي فرد مؤثر باشد و فرد از يك شخصيت بهنجار برخوردار شود.
شيوه عاطفي مدار
اگر فرد از شناخت لازم و كافي برخورد باشد، اما از جهت عواطف و احساسات، ارضا نشده باشد، مثلاً دچار كمبود محبت والدين باشد، همين مسئله ميتواند زمينه انحراف وي را فراهم نمايد. از اين رو در اسلام نسبت به محبت و مهرورزي به كودكان بسيار سفارش شده است. به طوري كه پيامبر گرامي اسلام(ص) ميفرمايد:«احبو الصبيان و ارحموهم و اذا وعدتموهم شيئاً ففوا لهم»[26] «به كودكان خود محبت كنيد و نسبت به آنها مهربان باشيد و هنگامي كه به آنها وعده داديد، به وعده خويش عمل كنيد.»
همچنين امام صادق(ع) ميفرمايد:«اكثروا من قبلة اولادكم فان لكم لكّل قبلة درجة»[27]«كودكان خود را زياد ببوسيد، زيرا هر بوسة شما درجه اي (پاداشي) دارد.» بدين ترتيب برخورد اعضاي خانواده با يكديگر و خصوصاً برخورد والدين با فرزندان بايد برخوردي عاطفي و با مهر و محبت باشد و با توجه به اين نكته است كه در برخي از كلمات معصومين(ع) سفارش شده است كه رفتار با كودكان بايد با رفتار بزرگسالان متفاوت باشد. پيامبر اكرم(ص) ميفرمايد:«من كان عنده صبي فليتصاب له»[28] «كسي كه كودكي پيش اوست، بايد در برخورد با او، كودكانه رفتار كند». حضرت علي(ع) هم ميفرمايد: «من كان له ولد صبا»[29] «كسي كه فرزندي دارد، براي تربيت او، بايد خود را هم سطح او سازد و كودكي كند.» با وجود اينكه محبت از سوي اعضاي خانواده ميتواند نقش به سزايي در پيشگيري از انحرافات اجتماعي افراد خانواده داشته باشد، اما بايد توجه داشت، همان گونه كه كمبود محبت ميتواند زمينه انحراف اعضاي خانواده را فراهم كند، زياده روي و افراط در محبت نيز ميتواند پيامدهاي نامطلوبي داشته باشد. بنابراين محبت بايد عاقلانه، منطقي و در حد اعتدال باشد تا مصلحت فرد را تأمين نمايد و او را با ارزشهاي مطلوب همنوا سازد. گاه از سوي برخي والدين ناآگاه و ناآشنا محبت به فرزند به معناي فراهم كردن تمام خواستههاي فرزند تعريف ميشود و هر چه را كه او ناخوش دارد، حتي اگر به صلاح او باشد، از او دريغ ميكند. صورت ديگر اين است كه محبت شكل منطقي به خود گيرد و آنچه مصلحت فرزند ايجاب ميكند، در اختيار او قرار ميدهد، گرچه ممكن است مورد خوشايند او نباشد.[30]
در ديدگاه تربيتي اسلام، روش تنبيه زندان، تبعيد، قتل، قطع عضو، تعزير و يا تنبيههاي غير بدني مانند وعده به عذابهاي غير قابل جبران اخروي و يا پرداخت جريمه و ديه به عنوان يك ابزار تربيتي پذيرفته شده و استفاده از آن در مواردي مفيد و لازم شمرده شده است،[31]پس در دين اسلام، هم از ابزار تشويق و هم از ابزار تنبيه و هم از تبشير و هم از انذار براي تربيت افراد كمك گرفته شده است. در نتيجه اولياء در امر تربيت، ميتوانند در موارد لزوم از برخي تنبيهها مانند قهر كوتاه مدت، محروميت از برخي امور مطلوب و … استفاده كنند كه البته تشخيص موارد لازم و تنبيه متناسب، كار دشوار و حساسي ميباشد.
شيوه قدرت مدار
شيوة قدرت مدار كه بر استفادة بي قيد و شرط از عنصر قدرت تأكيد ميكند، در امر پيشگيري ميتواند نتيجه معكوسي به همراه داشته باشد؛ از اين رو استفاده بي قيد و شرط از ابزار قدرت و خشونت، مورد قبول اسلام نميباشد. حضرت علي (ع) در اين رابطه ميفرمايند:«لاتقسروا اولادكم علي آدابكم فانهم مخلوقون لزمان غير زمانكم»[32] «آداب و رسوم زمان خود را با فشار و زور به فرزندان خويش تحميل نكنيد، زيرا آنان براي زماني غير از زمان شما آفريده شده اند.» بدون ترديد مقصود حضرت اين نيست كه آداب و سنن و هنجارهاي خود را به فرزندان منتقل نكرده و آنها را با فرهنگ خود آشنا نكنيد، زيرا در اين صورت، هيچ هنجاري در جامعه باقي نميماند و نسلهاي بعدي، انسانهاي بيهويتي خواهند شد؛ بلكه حضرت ميخواهند اين موضوع مهم را گوشزد كنند كه استفاده از فشار و زور آثار نامطلوبي را در پي دارد و افراد را به راه ناصواب ميكشاند.
به علاوه استفاده از ابزار زور و قدرت در تربيت فرزندان و بروز رفتار مقتدرانه در ارتباط با اعضاي خانواده، جهت پيشگيري از انحراف آنان، به دليل اظهار توقعي فراتر از توان و ظرفيت آنها در بعضي موارد، فرد را در مقابل كارهاي مقدور هم، بي تفاوت و بدون انگيزه نموده و زمينه طغيان او را فراهم ميكند. چنانكه پيامبر گرامي اسلام(ص) ميفرمايد:«رحم الله من اعان ولده علي بره، قال قلت كيف يعينه علي بره؟ قال يقبل ميسوره و يتجاوز عن معسوره و لايرهقه و لايخرق به»[33]«خدا رحمت كند كسي را كه در نيكو كاري و نيكي به فرزندش كمك كند، سؤال شد چگونه ميتواند در اين مورد كمك كند؟ فرمود: آنچه در توانايي كودك است، از او بپذيرد و آنچه انجام دادنش براي كودك طاقت فرسا ميباشد، از او نخواهد و او را به گناه و طغيان و كارهاي احمقانه وادار نكند.» بنابراين لازم است كه به جاي استفاده از قدرت و تحكّم، از ابزار عواطف و احساسات استفاده نمود، زيرا ابراز عواطف و احساسات از سوي مادر در نخستين روزهاي زندگي كودك، نقش مؤثري در سلامت رواني و جسمي كودك ايفا ميكند. به طوري كه «مطابق تحقيقات «ولف واشپيتز»، در صورتي كه كودك به طور مستمر، عشق و علاقه مادر را دريافت نكند، حتي واكنشهاي بسيار طبيعي عاطفي نيز به موقع بروز نميكند. براي مثال در فاصله سني سه تا شش ماهگي واكنش طبيعي خنده در كودك ظاهر ميشود، اما اگر فعاليتهاي مادرانه ناكافي باشد، اين واكنش طبيعي نيز بروز نميكند. تحقيقات «مارگارت ديبل» نشان ميدهد كه واكنش كودكان نسبت به توجه ناكافي مادر، به صورت پريدگي رنگ، از دست دادن شادابي طبيعي، تنفس نامنظم و حتي ناراحتيهاي معده و روده و اسهال و استفراغ در كودك ظاهر ميشود، با توجه به اين تحقيقات، كودك بايد در يك دوره طولاني، محبت مادرانه كافي و با ثبات را تجربه كند. تظاهر به رفتار مادرانه كافي نيست. كودك نياز به دريافت محبت واقعي و عميق مادر يا جانشين مادر دارد تا بتواند مراحل رشد را به طور طبيعي طي كند يا عشق و علاقه خود را به او ابراز نمايد.»[34]
شيوه كنترل مدار
يكي ديگر از ابعاد وجودي انسان، رفتار يا كنش است. رفتار در يك معناي عام، شامل همه حركات و سكنات فرد است. دين، براي بهنجار كردن رفتار انسانها، محدوديتهايي را در نظر گرفته و در قالب احكام پنجگانه (واجب، حرام، مستحب، مكروه و مباح) قواعد اين رفتارها را تعيين كرده است. بنابراين گرچه دين اسلام به جهت در نظر گرفتن ديگر ابعاد وجودي انسان، وجود تعليم و آموزش را لازم ميداند و ارضاي درست عواطف و احساسات انساني را از طريق ايجاد روابط عاطفي ضروري ميشمارد، اما هيچگاه نگرش تك بعدي به انسان ندارد، از اين رو نظارت و كنترل را نيز براي رفتار انسان لازم دانسته و دامنه كنترل را بسيار توسعه داده و از بهترين و بيشترين ابزارها استفاده كرده است؛ به طوري كه خداوند را ناظر به تمام اعمال و رفتار انسانها ميداند و هيچ عملي را از حيطه علم او خارج نميداند. قرآن كريم ميفرمايد:«هو معكم اين ما كنتم و الله بما تعملون بصير»[35] «هر كجا باشيد او با شماست و خداوند به هر چه انجام ميدهيد، بيناست.» همچنين حضرت علي (ع) در نهج البلاغه در اين رابطه ميفرمايند:«خداوند از صداي نعره حيوانات وحشي در دل كوهها و بيابانها و گناهان بندگان در خلوتگاهها و آمد و شد ماهيان در درياهاي ژرف و پيدايش امواج در اثر تندبادها، آگاه است.» [36]بر اين اساس، اين جمله مشهور گفته شده است كه: عالم محضر خداست، در محضر خدا گناه نكنيد. در راستاي نظارت خداوند، بخشي از نظارت متوجه حاكمان و دولتمردان قرار گرفته است تا هم دامان خود را از رفتارهاي نادرست نـگاه دارند و هم ديگـران را از رفتـارهـاي ناشـايست و ناصواب برحذر دارند. اين توصيه در نهج البلاغه به ويژه در نامههاي حضرت به مسئولين و استانداران خويش مشاهده ميشود. بخش ديگر اين نظارت و كنترل متوجه آحاد مردم در رابطه با ديگران، معطوف به اعضاي خانواده و والدين است تا جايي كه وقتي اين آيه نازل شد: «يا ايها الذين آمنوا قو انفسكم و اهليكم ناراً»[37] «اي كساني كه ايمان آورده ايد خود و خانواده خود را از آتش جهنم باز داريد»؛ جابر ابن عبدالله انصاري از پيامبر گرامي اسلام(ص) پرسيدند: يا رسول الله! ما به وظيفه خود واقفيم كه بايد با انجام واجبات و ترك محرمات، خود را از آتش جهنم نگهداريم، ولي نميدانيم كه چگونه اهل بيت خود را از آن عذاب بازداريم؟ پيامبر فرمودند: با سه وظيفـه اي كه براي شمـا مشخص ميكنـم: دعوت به خير؛ امر به معروف؛ نهي از منكر. يعني پدر نسبت به فرزندان و همسر و مادر نسبت به همسر و فرزندان خويش دعوت به خير داشته باشد و آنها را به انجام كارهاي خوب و شايسته عادت دهند كه اين امر ميتواند در پيشگيري اعضاي خانواده از انحراف تأثير شاياني داشته باشد.[38]اين روايت نشان ميدهد كه مسئله امر به معروف و نهي از منكر به عنوان دو ابزار اساسي كنترل، از مسئله دعوت به خير متمايز است و والدين وظيفه دارند كه علاوه بر دعوت به كار خير و ارشاد به آن، در مواردي هم با جديت و قاطعيت بيشتري فرزند را به سمت انجام كارهاي خوب سوق داده و مانع انجار رفتارهاي انحرافي او شوند. بنابراين از جمله وظايف والدين در امر پيشگيري اين است كه بر اعمال و رفتار فرزندان نظارت داشته و آنها را براي رفتن به مجالس و مراسم مذهبي تشويق و ترغيب نمايند و از رفتن به محيطهاي آلوده و ارتباط با افراد منحرف و بزهكار برحذر دارند. زيرا نقش تخريبي ارتباط با اين دسته از افراد و حضور در مجالس آنها به قدري است كه حضرت علي(ع) در اين ارتباط ميفرمايند:«مجالسة اهل الهوي منساة للايمان و محضرة للشيطان»[39]«همنشيني با هواپرستان ايمان را به دست فراموشي ميسپارد و شيطان را حاضر ميكند.» بنابراين دين اسلام با توجه به ابعاد مختلف نفس انسان، دستورالعمل جامعي را تنظيم نموده است تا به نيازهاي انسان در تمامي اين ابعاد پاسخ گويد و از اين طريق بر روشنايي عقل و خرد انسان بيفزايد، عواطف و احساسات انسان در حد معقول سيراب كند و هم رفتار و عمل بهنجار را در فرد بروز دهد. بدين ترتيب انسان مي تواند با انجام تعـاليـم دينـي به نتيجـه اي مطلـوب در امـر پيشگيـري از انحـرافـات اجتماعي دست يازد.
تاریخ لغت "همجنسگرا / همجنسگرایی"
کلمه همجنسگرا برای اولین بار( تا آنجا که من از آن اطلاع دارم) در سال 1369(یا 1367) بر سر زبانها افتاد. زمانی که برای اولین بار در تاریخ ایران، بعد از ماها تلاش، تعدادی همجنسگرای ایرانی پناهنده در سوئد دور هم جمع شده و گروه هومان را تشکیل دادند. در آن نشست بحثهایی درمورد بار منفی اصطلاح "همجنس باز" در اذهان مردم و نارسا بودن آن در انعکاس روابط عشقی- عاطفی و گرایش درونی یک فرد به همجنس خودش صورت می گیرد و در آخر جمع حاظر در آن جلسه ( 13 مرد و یک زن)، نام " هومان( گروه دفاع از حقوق همجنسگرایان ایران) " را برای خود انتخاب می کنند. بعد از آن فعالان هومان علاوه بر انتشار مجله هومان وگسترش بحثها در این مورد، به نویسندگان روزنامه ها و مجلات ایرانی که هر از گاهی خبر یا مطلبی مربوط به همجنسگرایی منتشر می کردند و از کلمه "همجنس باز" استفاده می نمودند نامه نوشته و با توضیحاتی کاربرد اصطلاح "همجنسگرا" را پیشنهاد می کردند. این کار تا دو سه سال اول فعالیت هومان همچنان ادامه داشت و به مرور کلمه همجنسگرا بر سر زبانها افتاد. گروه هومان همچنین تعداد خیلی محدودی از نسخه های مجله خود را به داخل کشور می فرستاد و به این طریق تعداد اندکی از همجنسگرایان داخل هم با این بحث آشنا شدند. بعدها اینترنت از راه رسید و دسترسی افراد به سایت هومان و سایتهای دیگر همجنسگرایان خارج آسان تر شد. اکنون دیگرکمتر کسی از کلمه "همجنس باز" استفاده می کند و این یکی از خدمات خوب گروه هومان است هر چند که بعدها فعالان این گروه بعد ازحدود 15سال تلاش، پراکنده شدند. من هرچند با استدلات فعالان سابق گروه هومان موافقم اما قصد تکرار آنها را ندارم وبه جنبه های دیگری خواهم پرداخت.
دلائل د. ساتیر :
ایشان می نویسند: " مهمترین دلیل این اختراع (همجنسگرایی) به قول مخترعان آن این است که همجنس بازی در کنار کلماتی چون قمار بازی، کفتر بازی، دختر بازی و غیره قرار میگیرد و بار منفی دارد. مشکل این است که شما نمیتوانید یک کلمه را بدون خویشاوندش در زبان عوض کنید. یعنی اگر پسوند <باز> را میخواهید بردارید، آنگاه باید از همه کلمات مشابه نیز این پسوند را بردارید." (بحران جنسی ایرانیان بخش 2)
باید گفت که در این گفته یا د. ساتیر سفسطه می بافد یا نا آگاهانه احساس عشقی و عاطفی دو زن / دو مرد به هم را در کنار دختر بازی و کفتر بازی قرار داده و آنها را هم ارزش می داند یا آنقدر پست مدرنیست می شود که من متوجه نمی شوم.اما گرایش جنسی دو زن یا دو مرد به هم یک نیاز درونی است، عاطفی است و با تو در توی پیچیده انسان سر و کار دارد، درست مانند گرایش جنسی دو غیر همجنس به هم. اگر کسی به همجنس خود گرایش درونی داشته باشد، این احساس و نیاز خود را بشناسد، بپذیرد و به آن عمل کند یعنی هویت جنسی خود را انتخاب کرده است؛ او می خواهد که جامعه احساس و عوطف او را برسمیت بشناسد نه گناهکار و قانون او را بخاطر این احساسات مجرم و خطاکار تعریف نکند؛ او قادر است و دوست دارد که نسبت به شریک زندگی خود متعهد باشد و عمری را در کنار همسر که ( که همجنس اوست) به خوشی و خرمی بگذراند. قرار دادن نیازها و درخواستهای چنین شخصی در کنار نیازها و رفتار و حرکات یک دختر باز اشتباه محض است و توهین به شعور او. دختر باز به کسی که فقط دوست دختری به سبک غرب برای خود بگیرد ( که هیچ عیب و ایرادی هم ندارد) گفته نمی شود؛ دختر باز به مردی گفته می شود که نه با یک دختر بلکه با دختران متعدد ( و اغلب همزمان) روابط عمدتآ یکجانبه برقرار می کند و با تمهیداتی همچون وعده ، وعید ، اغوا، تطمیع و تهدید آنها را در خمت ارضاء نیاز جنسی خود در می آورد. سرنوشت این دختران و آینده آنها هم تنها چیزی است که به مخیله اش راه نمی یابد و در هنگام " آرام گرفتن"، برای ازدواج سراغ یک دختره باکره می گردد. بگذریم که چنین شخصی برای خواهر خود و روابط او چه الم شنگه ای که در نمی آورد. فراموش نکنیم که دون ژوان ها در همه جا هستند؛ یک دختر باز ممکن است مرد متاهلی باشد که بنا به هر عللی از ************ با همسرش راضی نیست، یا هست ولی زیاده خواه باشد یا تنوع طلب و به همین دلیل هم هیچ فرصتی برای رابطه با دختران( یا زنان ) را از دست نمی دهد. در دختر بازی رابطه ها پنهانی است، نه صرفآ به دلیل تابوهای اجتماعی، بلکه خود افراد هم خواستار پنهانی بودن آن هستند چرا که ممکن است مثلآ روابط زناشویی طرف را تهدید کند یا تعهداتی به بار آورد که طرف خواستار آنها نیست. اینجا هدف قضاوت اخلاقی در باره این پدیده نیست بلکه نشان دادن تفاوتها است و اینکه چرا کابرد پسوند <باز> در مورد افراد با کشش و گرایش به همجنس غلط و تنزل دادن محسوب می شود. "دختر بازی" و" کفتر بازی" بیشتر به تفنن و خوشگذرانی می ماند( قضاوت اخلاقی نمی کنم) ولی همجنسگرایی این نیست. شاید به همین دلیل هم بوده که در فرهنگ لغت های جدید بدرستی کلمه همجنسگرا بعنوان معادل کلمه انگیسی هموسکشوال بکار برده شده است. از جمله در لغت نامه نصرت الله پورافکاری ( فرهنگ جامع روانشناسی- روانپزشکی و زمینه های وابسته- نشر فرهنگ معاصر 1373) یا در لغت نامه داریوش آشوری ( لغت نامه انگلیسی- فارسی برای علوم انسانی- نشر مرکز- 1374). یک دختر باز هر چند که ممکن است حتی طرفدار روشنگری جنسی و بالا رفتن ضریب تحمل و کنار آمدن جامعه با روابط جنسی باز باشد اما خواهان تصویب قوانین و برسمیت شناختن رابطه دختر"باز" ی خود نیست چرا که به همراه قانون مسائلی همچون مالیات، بازنشستگی، حق ارث و..... مطرح میشود در حالی که یک همجنسگرا برای بالا رفتن ضریب تحمل جامعه(هر چند که مثبت است) مبارزه نمی کند بلکه برای حق خود که او را از آن محروم کرده اند تلاش کرده و می خواهد به همان حقوقی در قانون دست یابد که زوجهای دگر جنسگرا. نکته دیگر اینکه یک همجنسگرا در پی به خدمت گرفتن شریک خود با اغوا، تطمیع ، تهدید و امثالهم در جهت منافع و لذت و امیال جنسی یکطرفه خود نیست؛ او رابطه دو طرفه و آگاهانه و بر اساس انتخاب می خواهد.
د. ساتیر ادامه می پرسد: " مگر دختر بازی یا کفتر بازی منفی است؟" (که در ادامه بگوید مگر همجنس بازی منفی است؟). اگر دختر بازی را همانی بدانیم که در بالا تعریف کردم من آن را منفی می دانم. چرا که یکطرفه است، مگر اینکه ایشان تعریف جدید دیگری از این گونه روابط دارند و در مورد کفتر بازی از آنجا که احساسات و تمایل و خواسته خود کفتران بر ما معلوم نیست، از آن می گذرم. با اینهمه من با روابطی که بر اساس ارتباط آزادانه، آگاهانه، دوجانبه و با احساس مسئولیت متقابل باشد نه تنها مخالفتی ندارم که حامی آن هم هستم.
اما د. ساتیر باید به این سئوال جواب دهد که چرا ما اصطلاح " پسر باز" یا "مرد باز" با این ذهنیت که طرف عمل کننده مؤنس است، نداریم؟ جواب ساده و آسان همانا استناد به فرهنگ زن ستیز ما و بی حقوقی زنان خواهد بود اما ریشه اصلی آن شکل و تجلی جنسیت زنان است که نسبت به ************ و جنسیت مردان از تنوع طلبی کمتری برخوردار است و بی جهت هم نیست که روابط همسری زنان لزبین از هر گونه رابطه ای پایدارترند. اما د. ساتیر در ادامه ظاهرآ یک بحث پست مدرنیسمی را مطرح می کند و می نویسد:
" برای مقابله با آن اما راه حل نه در کلمه ای مثل همجنس گرایست، بلکه ابتدا باید همه این کلمات را زیبا کرد و بار منفی را از دوش آنها ورداشت و نیز کلمات مترادف مناسبی پیدا کرد، مانند همجنس خواهی که من آن را در ترجمه آقای آشوری در کتاب لغت ایشان یافتم."
د. ساتیر می نویسد:" کسی بخواست خود همجنس باز یا دگر جنس باز نمی شود. برای مثال همجنس خواهی هم دارای بار احساسی قویتری است و هم اشتباه دیگر همجس گرایی را دارا نیست. همجنس بازی یا خواهی یک گرایش نیست که آنرا همجنس گرایی ترجمه کنیم." بله، همجنس بازی و همجنس خواهی درونی و باطنی نیست و از پمیر پیچیده انسان نشآت نمیگیرد به همین دلیل یک <بازی> است ولی هکجنس گرایی درونی، باطنی، روانی، عاطفی و عمقی است و به همین دلیل هم <گرایش> است. البته من با کاربرد کلمه ظاهر روشنفکر پسند اما ناقص و پاسیو همجنسخواهی مشکلی ندارم و خود همجنسگرایان هم هر از گاهی آن را بکار می گیرند ولی از آنجا که اصطلاح < همجنس خواهی> ذات جنسی درون انسان را تداعی نمی کند شخصآ از کاربرد آن امتناع می ورزم چرا که <خواهی> از خواستن است و فرد میتواند خواسته خود را عوض کند در حالی که گرایش جنسی را هر چند بتوان مهار و یا سرکوب نمود ولی نمیتوان آن را تغییر داد. با اینهمه همجنسخواهی و همجنسگرایی با " همجنس بازی" فرق دارند و بر خلاف نظر ساتیر از آنجا که"همجنس بازی" دال بر رفتار و عمل دارد نه میل باطن بنا براین انتخابی است و طرف بخواست خود <باز>یگر میشود مثلآ فردی ممکن است چون به جنس مخالف دسترسی ندارد یا برای کنجکاوی هم که شده با جنس موافق خود دست به عمل جنسی بزند بدون آنکه واقعآ و درونآ چنین میل و گرایشی داشته باشد یا فردی که درونآ به همجنس خود تمایل و گرایش دارد بر اثر فشار اجتماعی، حکومتی، خانوادگی و... علیرغم جهت گیری جنسی و میل درون خود ضمن تسلیم شدن به فشارها، با توسل به دروغ و ظاهر سازی و برای خلاصی از تنگناها، جامعه و فرهنگ آن را هم به بازی بگیرد وبا فردی از جنس مخالف ازدواج کند. بر اساس گفته های فوق <بازی> یک رفتار انتخابی و در عین حال غیر جدی و تفننی است که زمانی ممکن است تمام شود. همچون فوتبال بازی، کفتر بازی، زن بازی ، ورق بازی و... و با <گرایی> که دال بر غیر انتخابی بودن و درونی، روانی، عاطفی و احساسی بودن است فرق دارد.
از طرف دیگر معلوم نیست د. ساتیر بر چه اساسی همجنس گرایی را یک گرایش نمی داند؟ همجنس گرایی همان سکشوال اورینتیشن ( یعنی گرایش جنسی) هست و خود آقای آشوری هم اورینتیشن را معادل جهت یابی و جهت گیری ترجمه کرده اند. از آن گذشته گرایش جنسی به این معنی است که فرد در درون خود این احساسات را دارد و سمت و سوی کشش و میل جنسی او رو به جنس موافق است و این با هویت جنسی ( که ممکن است دروغین باشد) یا عملکرد و رفتار جنسی( که گاهی ممکن است بازی باشد) متفاوت است چه همانطور که گفته شد ممکن است کسی گرایش جنسی درونی به همجنس خود داشته باشد ولی بنا به هر عللی از عملی کردن آن و یا اعتراف به میل خود بپرهیزد و با انخاب شریک جنسی از جنس مخالف هویت و رفتاری مغایر با گرایش درونی خود انتخاب کند. و این فرق بین گرایش جنسی ( که انتخابی نیست) با رفتار و هویت جنسی ( که انتخابی است و فرهنگ و شرایط اجتماعی در آن مؤثرند) را نشان می دهد. دگر جنس گرایی اجباری که در بسیاری جوامع از جمله در کشور ما اعمال میشود و در نتیجه فشارهای اجتماعی، حکومتی و خانوادگی همجنسگرایان را مجبور به ازدواج با جنس مخالف می کند نمونه بارزی از این گفته فوق است. پس نتیجه می گیریم که همجنس گرایی دقیقآ یک گرایش است حال چه طرف بخواهد و یا نخواهد چون ممکن است آن را در درون خود سرکوب کند اما همانطور که گفته شد توان تغییر آن را ندارد. پس لغت <بازی> بیشتر برازنده کسانی است که رفتار و هویت جنسی ای مغایر با میل و گرایش درون خود انتخاب می کنند تا همجنسگرایانی که گرایش خود را شناخته، قبول کرده ، آن را بعنوان هویت جنسی خود پذیرفته و برای بدست آوردن حقوق خویش مبارزه می کنند. بی جهت هم نسیت که بسیاری از همجنسگرایان به کسانی که بدون شناخت گرایش درونی خویش و پذیرش آن، صرفآ به ************ با همجنس مبادرت می ورزند را همجنس باز می خوانند.
کاربرد کلمات
کاربرد کلمات همجنسگرا و همجنسگرایی یک بار و مفهوم دیگری هم دارد و آن اینکه حاملان اینگونه گرایشات جنسی که در نتیجه اینترنت و دسترسی به اطلاعات، دیگر نمی خواهند به سرنوشتی که جامعه و مذهب در طی قرون برایشان رقم زده تن در دهند و میخواهند زندگی و سرنوشت خود را آگاهانه و امروزی همچون همتایان خود در جوامع آزاد و دمکرات رقم زنند. از آنجا که تلاشها و مبارزات همجنسگرایان کشور از خصلت آگاهگرانه و روشنگری برخورداراست، در خدمت گسست جامعه از سنت های کهنه وحرکت آن بسمت مدرن شدن می باشد و بر همین اساس باید از طرف همه کسانی که در فکر فردای بهتری برای ایران هستند جدی گرفته شده و مورد حمایت قرار گیرند وحداقل ترین و اولین قدم، ارائه تعریف درست همراه با اصطلاحات صحیح از گرایشات جنسی همجنسگرایان و توضیح آن برای جامعه است."
دیدگاههای مختلفی دربارهی همجنس بازی در بین اندیشمندان ایرانی وجود دارد که به علّت حساس بودن موضوع معمولاً سخنی از آن در رسانههای گروهی نمیرود. موضع علمای رسمی روشن است. آنها طبق آیات و تعلیمات اسلامی این کار را حرام میدانند. کراهت همجنس بازی نزد ایشان تا آنجاست که معتقدند در روایات آمده باید دیوار بر سر فردی که مرتکب لواط شده، خراب کرد. اما روشنفکران مذهبی موضع نامعلوم و مبهمی پیش گرفتهاند. اینان با توجه به ریشههای مذهبیشان همان اعتقاد علمای رسمی را دارند منتها با توجه به دید امروزی و با احتساب دیدگاههای جدید در مورد همجنس بازی نتوانستهاند دیدگاهی یکپارچه و روشن ارائه کنند. اندیشمندان غیرمذهبی نیز خود به چند دسته تقسیم میشوند. عدهای که همجنس بازی را به خاطر غیراخلاقی بودن آن و تبعات اجتماعی و بهداشتیاش مردود و مطرود میدانند و عدهای که آن را دربست پذیرفته و قبول دارند.
در اینجا قصدم تجزیه و تحلیل نظرات دیگران نیست، تنها میخواستم آنچه را خود از این مطلب برداشت کردهام و پرسشهایی که برایم مانده را مطرح کنم.
خارج از هرگونه فلسفهبافی و توجیه کردن مطلب، میتوان همجنس بازی را با دیدی کارکردی نگاه کرد. این واقعیتی است که ما در جامعهای مریض زندگی میکنیم. شاید اگر جامعه، جامعهای سالم بود مقولهی همجنس بازی اصلاً مطرح نمیشد. اما میدانیم که در این جامعه عوامل زیادی در شکلگیری شخصیت دخالت دارند ـ چه مثبت و چه منفی ـ. حوادث، رویدادها و پیشامدهای زیادی دست به دست هم دادهاند تا بعضی از افراد علاقهای به ************ با جنس مقابل خود نداشته باشند. این افراد شدیداً از جنس مخالف میترسند و در مردان کسانی را مشاهده کردهاند که اندام تناسلی زنان برایشان چیزی واقعاً دهشتناک است. باز تکرار میکنم کاری به عوامل ایجاد کنندهی این حالات ندارم هر چند آن را نتیجهی بیماری جامعه میدانم. برای این افراد واقعاً راه چاره چیست؟! امیدوارم که جواب رجوع به پزشک نباشد چون رد آن بسیار آسان است. این افراد حق زندگی دارند و قسمتی از زندگی لذت بردن از حس جنسی است. اگر جامعه این راه را برای استفاده از این حس بر همجنس بازان ببندد در واقع مرتکب ظلمی در حق آنها شده است، مگر زمانی که راه بهتری برای ارضای آن پیدا کند. از طرفی وقتی در جامعه امری به صورت قرارداد بین دو طرف باشد و در آن هیچ فریب و اجباری وجود نداشته باشد، به فرض ضرر داشتن آن، آن ضرر به خود آن افراد بر میگردد و به جامعه آسیبی نمیرساند.
بهر حال رفتار مسئولان رسمی جامعه و خود مردم در قبال این افراد بسیار ناخوشایند و توهینآمیز است. اکثر مردم با خودخواهی و بیاطلاعی از عوامل ایجاد چنین تیپی دست به طرد و ذم این افراد میزنند و مسئولان امور نیز آن را جزء جرایم کیفری به حساب میآوردند.
هم جنس بازی علّت نیست و بلکه معلول عوامل زیادی است و حالا که ما در برطرف کردن آن عوامل ناکام هستیم حداقل شیوهی بر خورد با این معلول را بدانیم طوری که نه افراد سرکوب شوند و نه جامعه صدمه ببیند.
توضیح: منظور از همجنس باز کسی است که صرفاً با جنس خود آمیزش جنسی دارد نه اینکه فرد منحرفی که به خاطر لذات منحرف شدهی خود با هر دو جنس مقاربت میکند
حقوق زن همجنس گرا
اين يادداشت از سری يادداشت های مهرانگيز کار درباره وضعيت حقوقی زنان در ايران به مناسبت روز جهانی زن است که تا 8 مارس دراين سايت منتشر خواهند شد.
در قانون مجازات اسلامی ایران همجنس گرایی جرم است و همجنس گرایی زنان زیر عنوان "مساحقه" عمل مجرمانه اعلام شده که مجازات آن بسیار شدید است. ماده ی 127 قانون مجازات اسلامی مساحقه را این طور تعریف کرده است :"مساحقه، هم جنس بازی زنان است با اندام تناسلی".
در موضوع مساحقه جرم به فعل دو زن بستگی دارد و در جریان تحقق جرم اساسا جنس مذکر غایب است. به موجب ماده ی 134 قانون مجازات اسلامی:
"هرگاه دو زن که با هم خویشاوندی نسبی نداشته باشند بدون ضرورت ، برهنه زیر یک پوشش قرار گیرند به کمتر از صد تازیانه تعزیر می شوند. در صورت تکرار این عمل و تکرار تعزیر در مرتبه ی سوم به هر یک صد تازیانه زده می شود".
در صورت تکرار جرم، مرتکب را اعدام می کنند ( ماده ی 131 قانون مجازات اسلامی).
یکی از راه های اثبات جرم هم جنس گرایی زنان شهادت شهود است. قانونگذار حتی درباره ی این جرم فقط به شهادت مردان اهمیت می دهد و برای شهادت زنان ارزش و اعتباری قائل نیست. بنابراین شهادت زنان در دادگاه در زمینه ی هم جنس گرایی در حکم هیچ است. معلوم نیست چرا قانونگذار شهادت زنان را حتی در جرمی که کاملا زنانه است معتبر نمی شناسد. در موارد دیگری چنین است و قانون مجازات اسلامی یا اساسا شهادت زنان را معتبر نمی داند یا شهادت دو زن را برابر شهادت یک مرد ارزیابی می کند.
دفتر شعر هستند یا پژوهش ادبی. یک رمان (زیر پوست ابدیت) و کتاب طنزی هم در میان آنها هست. نیمی از این کتابها در پیش و پس از انقلاب در ایران منتشر شده اند و نیمی دیگر در برونمرز. در ایران تیراژ کتابها بیشتر و فروششان سریعتر از برونمرز بوده است. چند کتابی از من که با همت و پیگیری ناشران در ایران منتشر شده اند همیشه دچار مشکلاتی بوده اند. یا بلافاصله آنها را گردآوری و خمیر کرده اند و یا اجازه ی تجدید چاپ به آنها نداده اند.
ماها: این اولین بار است که یک چهره معروف ادبی ایرانی با یک مجله که از طرف همجنسگرایان کشور منتشر می شود، مصاحبه می کند ، و ما مطمئن هستیم که این تابو شکنی شما تاثیر مثبت زیادی خواهد داشت. احساس شما چیست؟
میرزاآقاعسگری: نخست با صراحت بگویم که من همجنسگرائی را مغایربا قاموس طبیعت می دانم و آن را با روند تولید مثل در تضاد می دانم. براساس یافته ها و نظریات انکارناپذیرعلمی، جهان موجود و هستی موجودات، حاصل کش و واکش بین دوعنصر نرینه و مادینه، ین و یانگ، مثبت و منفی، جاذبه و دافعه است. حتا کیهان در ابعاد کهکشانی هم برهمین محور نرینگی و مادینگی شکل یافته و تداوم دارد. این، قانون طبیعت است. ما انسانها بخش بسیار کوچکی از این هستی هستیم. همه ی ما (از جمله همجنسگرایان) حاصل درآمیزی زنان با مردان هستیم. این نکته ها را بی گمان شما بهتر از من می دانید اما بایسته دانستم نگاهم را در این پیوند، روشن بگویم.
با اینهمه در دو سه سخنرانی گفته ام و در اینجا هم تکرار می کنم که یک جامعه وقتی به درجه ی مطلوبی از آزادی و دموکراسی می رسد که همجنس گرایان آن هم بتوانند بی دغدغه و پنهانکاری حرفهاشان را مطرح کنند و رفتار جنسی مورد علاقه شان را داشته باشند. تردید نباید داشت که اگر در یک جامعه، همجنسگرایان سرکوب شوند، احزاب دگراندیش هم محدود یا سرکوب می شوند، نویسندگان و پژوهشگران هم محدود یا سرکوب می شوند، گروه های اجتماعی ناهمروند با نورمهای اجتماعی هم محدود یا سرکوب می شوند. و در کشوری که سرکوب بخشی ازجامعه، قانونی و توجیه شود بتدریج بخشهای دگراندیش و رقیب و نواندیش اش هم به حاشیه رانده شده و بعدا سرکوب می شوند. آزادی، بخش ناپذیر است. یا هست و برای همه هست و یا نیست و فقط ادعای وجودش مطرح شده است. امور جنسی از امور خصوصی انسانها است. حریم خلوت هر انسانی باید به مثابه معابد مقدس نگریسته شود. یعنی ورود به آن برای غیر ممنوع گردد. این «غیر» می تواند نام قانون، دین یا حکومت یا عرف برخود بگذارد. فرقی نمی کند. «غیر» است. باید از ورود به معابد مقدس افراد منع شود.
البته جامعه شناسان می توانند در باره ی همجنسگرائی پژوهش کنند، بنویسند، با آن موافقت یا مخالفت کنند، آن را یکی از نورمهای رفتار اجتماعی ارزیابی کنند یا نوعی بیماری. اما گرایش یا دوری مردم از این یا آن نورم اجتماعی باید امری آگاهانه و داوطلبانه باشد. اینها را گفتم تا بگویم که پذیرش این گفتگو از سوی من، به معنای پذیرش و تأکید بر حقوق بخشی از هموطنان زن یا مرد من است که دوست دارند در حریم شخصی خود بگونه ای رفتار کنند که می خواهند، و نه آن گونه که دیگران تعیین می کنند. من امیدوارم پژوهندگان، شاعران و نویسندگانی که آگاهی افزونتری در این موارد دارند، به این پدیده ی اجتماعی هم بپردازند.
ماها: از چه زمانی با پدیده همجنسگرایی آشنا شدید و چطور شد (یعنی چه عواملی باعث شدند) که شما اینقدر راحت با همجنسگرایی کنار بیائید و به اهمیت رعایت حقوق همجنسگرایان بها دهید؟
میرزاآقاعسگری: گفته می شود که همجنسگرائی با یورش و سلطه ی اسکندر مقدونی به ایران راه یافت و مردم ایران تا آن زمان با اینگونه رفتار جنسی بیگانه بوده اند. بعد از حمله ی اسلام به ایران، ممنوعیت های جنسی به طرز بی سابقه ای افزایش یافت. لذا همجنسگرائی بین مردان به عنوان نوعی جانشین برای برآوردن نیازهای جنسی رواجی نسبتا گسترده یافت. تا جائی که «بچه بازی» ، «شاهدبازی»، و «غلامبازی» به اموری عادی در دربارها(سلطان محمود و ایاز) و حتا درمحافل ادبی مردانه تبدیل شد. ادبیات کلاسیک ایران نشانه های پرشماری از آن روند دارد. جامعه ایران همیشه این پدیده را داشته است.منتها پنهانی. حکایات همجنس بازی درحوزه های علمیه را لابد شما هم بسیار شنیده اید. در سایر گوشه کنارهای جامعه هم چنین بوده است. کمتر ایرانی است که از این پدیده بی خبر باشد. با این همه، هیچگاه مصلحین و محققین وروشنفکران ایران با این پدیده رودررو نشدند و این پرسمان را به چالشِ پژوهش و بررسی نگرفتند. فکر می کنند «قباحت» دارد اگر به این گره اجتماعی بپردازند تا ریشه ها و ثمراتش را عیان کنند و برای ساماندهی اجتماعی راهبردهائی برای آن بیابند. مادامی که با پدیده ها و رفتارهای اجتماعی (با ابعاد کم یا زیاد آن کاری ندارم) به صورتی علنی و به دور از پیشداوری روبرو نشویم، نمی توانیم آنها را بشناسیم و برایشان عرف اجتماعیِ شایسته ای ایجاد کنیم. من متخصص این امور نیستم. با این همه ، دوست ندارم این پدیده را نادیده بگیرم و بگویم «انشاالله گربه است»! در ایران، همجنسگرائی پدیده ای نسبتا گسترده و با اهمیت است. به نظرم هیچ ایرانی نباید از کنار آن بی تفاوت بگذرد.
وب حال سيستم پدرشاهي نمي تواند ميان اين دو سطح علائق جنسي هتروسكوآليسم خود فاصله چنداني اندازد . اولي تنها رابطه مشروع جنسي را رابطه هتروسكژوآلبسم معرفي مي نمايد اما مرد را هم آغوش مي سازد و گوئي نمي تواند در اين رابطه وجهه عالي مرد را نسبت به زن نمايان كند . كلا مشروعيت سيستم پدرشاهي بر مباني دوتايي زن/ مرد و برتري مرد بر زن بنا شده است بنابراين صرف توصيف رابطه جنسي هتروسكژوآليسم براي اين سيستم ستمگر كافي نيست . سيستم پدرشاهي براي تاسيس ساختار كثيف خود مي بايست مرد را به نحوي بر زن برتري دهد . در اين جا از سطحي عالي و فراتر از شهوانيت از رابطه جنسي ايجاد مي نمايد كه در ان مرد وارد وادي عشقي متافيزيكي مي شود. ( عشق الهي ، عرفان ، عشق به ايمان و حقيقت و... ) انواع و اقسام روايات پدرشاهي براي تشريح اين نوع هتروسكژوآليسم متافيزيكي و ارتقاء جايگاه رفيع مرد در اين عشق ، توصيف مي شود. مثلا ، عشق زميني تنها وجهه اي است از عشق الهي ، يا انكه مردان نمي بايست در دام هرزگي زنان و فاحشگان – ( زني كه خارج از چهارچوب قبيله اي خدمات جنسي ارائه مي دهد يعني صاحب و تاجر اندام جنسي خود است . ) زنان تا پيش از آنكه توسط سيستم در معرض خريد و فروش قرار گيرد مي باست پوشيده بمانند و از تعرض نگاه بيگانه در امان باشند . مي بايست بكارت و تازگي خود را حفظ كنند و هزار تابو و هنجار مردسالارانه ديگر را تحمل كنند. تمامي اين اين سطح متافيزيك و انتزاعي از رابطه جنسي هتروسكژوآليسم در سيستم پدرشاهي بنا نهاده مي شود تا خدا ، فرشتگان ، مردان بزرگ ، دانشمندان ، شعرا ، دلاوران ، جنگويان ، شواليه ها ، قهرمانان رومانتيك ،و... سر بر اورند و تكثير شوند .
با اين طرح ، هتروسكژوآليسم ، به عنوان تنها رابطه مشروع جنسي ، طبيعي شده و بديهي انگاشته مي شود. اما سيستم پدرشاهي ، برتري مرد بر زن ، عميق بودن بر سطحي بودن ، آسماني بودن به جاي مادي بودن را برتري ميدهد تا ساختارمتافيزيكي و ستمگرانه مردانه دوشادوش نظام برده داري و نژادپرستي مردان رشد نمايد . لازم به ذكر است كه در اين سيستم تنها، زنان مورد تعدي و ستم قرار نگرفته اند بلكه بردگان و خواجگان بي شماري را ازنيروي جنسي شان به سبب محافظت از كالاهاي جنسي مرد هتروسكژواليسم – پدرقبيله محروم كرده است . بنابراين نظام هتروسكژوآليسم همواره مجبور بوده تا ميان توضيحات انتزاعي متافيزيكي و لذت جويي مادي براي توجيه قدرت جنسي مردانه و تكامل متافيزيكي آن دست و پا بزند . در سيستم پدرشاهي رابطه جنسي عميقا فعل / انفعالي ، و خشن و سبعانه است رابطه جنسي نوعي اطاعت زن از مرد شمرده مي شود . زن تنها در بستر و تسليم كردن خود به مرد با او برابر مي شود. و ارتباط زن با جهان تنها از طريق مرد و با پذيرش ديدگاههاي وي ميسر است .
يك زن هتروسكژواليسم و در قبيله تنها با زنان ديگر ، فرزندان خود و يا هووها و ديگر زنان حرمسراي مرد معاشرت دارد . بنابراين اين افسانه قديمي ، طبيعي جلوه مي كند كه زنان به يكديگر حسادت مي كنند و اصولا هيچ علاقه اي جنسي ميان انان وجود ندارد . نمي تواند وجود داشته باشد .
اما رابطه جنسي هموسكژوآليسم ميان لسبين ها ، ماترياليستي و در سطح بدن است و هيچ ادعايي براي متافيزيكي كردن خود ندارد . هيچ علاقه اي به فعل و انفعال در دو سوي كنش جنسي ميان دو طرف وجود ندارد . تعداد كنشگران جنسي همزمان مي تواند بيتشر از دو نفر باشد و حتي اين كنش تنها در سطح مقاربت جنسي نيست . در همو سكژوآليسم ، هيچ احتياجي نيست تا عشق يك طرفه و مالكيت خواهانه يك طرف سبب ايجاد رابطه جنسي شود بلكه رابطه جنسي هموسكژوآليسم بيشتر مبتني بر توافق است تا تصاحب . در رابطه جنسي لسبين ها ، كسي اداي كنشگر مرد را در نمي اورد بلكه ارائه لذت جنسي با عمل لسبيا ( ليسيدن و لمس كردن ) صورت مي گيرد احساس لذت و هم آغوشي به معناي اطا عت يكي در برابر ديگري نيست بنابراين هيچ نيازي به توضيحات و ادبيات تغزلي و رومانتيك نيست . ادبيات لسبين ها ، ماترياليستي و سيال و روان است .
انگيزه هاي هموسكژوآليستي همواره نوعي انحراف جنسي و يا به سبب در دسترس نبودن رابطه هتروسكژواليسم تلقي مي شد . در طول تاريخ رابطه جنسي هموسكژواليسم ، ديوانگي ، جنون و شهوت بيش از حد يا بيماري رواني به حساب مي امد و اين رابطه با بدترين شكنجه ها و عقوبت مرگ مواجه مي شد . سيستم پدرشاهي در خيالات خود آرمانشهر هموسكژواليسم را ويران مي سازد و آنها را تباهي انسانيت و سرپيچي از خداوند متافيزيكي خود بر مي شمرد. روايت زن لوط نمونه آشكار آن است . در جامعه بربريسم ايراني ، نيز آرمانشهر هموسكژوآليسم را شهر قزوين مي شمرند و با خيالبافي و لودگي شخصيت هموسكژوآليسم را به اين شهر نسبت مي دهند و آن را ابلهي شهوت پرست تصور مي كنند كه به اندام جنسي زنانه در مردان حريص است . نظام كثيف پدرشاهي در ميان بربرهاي ايراني ، با معنا كردن آن به عنوان انحراف جنسي و صرف لذت جويي از مقاربت جنسي از هموسكژوآليسم انتقام مي گيرد . در صورتيكه اين هتروسكژوآليسم واقع شده در سيستم پدرشاهي است كه رابطه جنسي را به رابطه قبيله اي و خريد و فروش زنان تبديل كرده است . انواع و اقسام جنگ ها و جنايات و توحش ها براي محافظت از زنان و كالاهاي جنسي خود در اين نظام به دست مردان انجام مي پذيرد . مرد هتروسكژوال قبليه پرست ، زنان خود را در خانه زنداني مي كند و نسبت به انان هر نوع توحش را روا مي دارد و خود را صاحب انان مي داند و از طرفي هر نوع نگاه بيگانه را تيري از جانب شيطان بر مي داند . نظام كثيف پدرشاهي به جوانان خوي سبعيت و تعصب قبيله اي مي آموزاند
همه چیز درباره"همجنس گرایی"_
نظر دين در باب همجنس گرايي:
روحانيون ديني همجنس گرايي را يك گناه مي دانند؛طبق اين نظريه متعلق به اهل فقه كه در اناجيل عهد قديم و عهد جديد و در قرآن كريم به چشم مي خورد.همجنس بازي عملي جنس است كه خارج از ازدواج و بر خلاف طبيعت صورت مي گيرد (( لازم به ذكر است كه امروز بسياري از محققان به همجنس گرايي در حيوانات به عنوان مثال و توضيحي درباره طبيعي بودن اين خصوصيت اشاره مي كنند)) طبق عقيده ي مذهبيون اين عمل حداقل از سه نظر نوعي معصيت به درگاه خداوند به حساب مي آيد:
1)غير عادي بودن هدفي كه براي عشق ورزيدن انتخاب مي شود
2) پيوندي نامشروع است و قابيلت تشريع ندارد
3) در مورد مرد،با اتلاف نطفه همراه است . پيامبران يهودي و همچنين پاپ(در مراسله با قرنطيان) صريحآ هم جنس بازي را محكوم كرده اند
محمد(ص) اززبان لوط خطاب به قومش مي گويد ))به درستي كه شما به جاي پرداختن به زنان ميل شهوت راندن با مردان را داريد)) سوره احزاب آيه81
***************************
در هنگام مناظره آخر بوش و كري ، وقتي سؤالي درباره ازدواج همجنس بازان مطرح شد ، كري گفت : ماهمه فرزندان خداوند هستيم،ومي انديشيم اگر ميخواستيم با دختر ديك چني((معاون بوش)) كه لزبين((همجنس گراي مونث))است در اين باب صحبت كنيم به شما خواهد گفت كه هماني هست كه بوده اشاره كري به اين نكته بود بسياري از همجنس گرايان با همين خصلت به دنيا آمده اند و اين خصيصه ذاتي آنها است نه اكتسابي....طبيعي است كه موضوع همجنس گرايي در امريكا كه جامعه اي نسبتآ مذهبي دارد بحث برانگيز باشد
تاریخ همجنسگرایی
در این پست نگاهی کوتاه وشاید ناقص به تاریخ همجنسگرایی می اندازیم:
سابقه همجنس بازی به قدمت جهان است حتا افلاطون هم فصول زیادی از آثارش را به آن اختصاص داده است تاریخ و اساطیر یونان باستان پر از نمونه هایی است که طبق آنها در موارد مختلف ظاهرآ وسیله ای برای بالیدن صفات مردانه بوده است مدارکی را که حکایت از پذیرفته بودن همجنسگرایی می کند می توان در بسیاری از تمدن های((مصری وژاپونی)) مشاهده کرد.((نورمن ها)) آن را به جرآت وشجاعت سربازی نسبت می دادند.در قبایل مغرب که مبادرت به استعمار شمال آفریقا کردندو اسپانیا را به تصرف در آوردند هم جنس بازی رواج فراوان داشته است برخی از بزرگان تاریخ مانند میشل فوکو و... تمایلات همجنس گرایانه داشته اند همجنس گرایی در رنسانس هم نقش بزرگی ایفا کرده است:میکل آنژ معروف ترین نمونه ای است که در این باره می توان نام برد....
هدف از ذکر این تاریخچه این بود که "همجنس گرایی" ویا همجنس بازی را پدیده ای نو ظهور ویا عجیب و غریب ندانیم حتا در ادبیات و تاریخ ما نیز اشارات فراوانی به این موضوع وجود دارد
تعريف همجنس گرايي و تفاوت آن با همجنس بازي
در پست هاي بعدي بلاگ به تاريخ همجنس گرايي، نظر دين و علم وفلسفه در باره اين مقوله و همچنين همجنسگرايي در ادبيات به اندازه سواد وبضاعت خود خواهم پرداخت اگر شما درباره همجنسگرايي مطلب يا لينكي داريد بسيار خوشحال مي شوم اگر مرا در جريان بگذاريد يا حق!!
اصولا تمایلات جنسی در انسانها را میتوان در چهار شاخه کلی دسته بندی کرد. به این دسته بندی Sexual orientation میگویند.
• علاقه مند به جنس مخالف (هترو ************وال Heterosexual)
• علاقه مند به جنس موافق (همجنسگرا، همو************وال Homosexual)
• علاقه مند به دو جنس موافق و مخالف (بی************وال Bisexual)
• عدم علاقه به برقراری تماس جنسی (ا************وال Asexual)
اینکه یک شخص چگونه به یکی از این 4 شاخه اصلی تعلق میگیرد هنوز برای دانشمندان مسئله ای روشن نیست! هرچند که بسیاری از دانشمندان در مورد اینکه این تمایلات در دوران کودکی توسط عکس العمل های بیولوژیکی، روانشناسی و جامعه شناسی شکل میگیرد اتفاق نظر دارند اما تئوریهای مختلفی از منابع مختلفی برای این تمایلات از جمله فاکتورهای ژنتیکی و ترشحات هورمونی و یا تجربیات در دوران کودکی امروزه برای توضیح این مسئله مطرح هستند
لازم به ذکر است که تمام کسانی که با جنس موافق خود تماس جنسی برقرار میکنند جزو این دسته بندیها نیستند، دسته ای از روانپریشی ها و بیماران روحی و روانی هستند که به همجنسگرایی و ستیز با جنس مخالف تبدیل میشوند، مثلا در میان زنان افرادی هستند که در سنین کودکی به آنها تجاوز شده است و از جنس مرد متنفر به دلیل اینکه فکر میکنند همه مردان همانطور هستند متنفر هستند.بهتر اينگونه افراد را با واژه"همجنس باز" بشناسيم.
همجنسگرایی اغلب از طرف کسانی که آنرا نمیشناسند و در مورد آن تحقیقی نکرده اند بعنوان یک بیماری و یا یک چیز غیر طبیعی مطرح میشود. این دسته از اشخاص فکر میکنند شخص همجنسگرا نوع زندگی جنسی خود را انتخاب میکند و شخص همجنسگرا یک انسان منحرف از لحاظ جنسی است. در حالی که تحقیقات علمی به شدت با این نوع طرز فکر مخالف هستند، تحقیقات ژنتیکی نشان میدهند که ساختار ژنتیکی همجنسگرایان بطور مشخص و واضحی به همدیگر شبیه است و از لحاظ روانشناختی نیز با هترو************وال ها تفاوت اساسی دارند،
منبع
دانشنامه رشد
به جا اینکه کپی پیست کنی لینک سایتارو بذار اینجام شلوغ نشه
از خودتم اگه حرفی نداری مجبور نیستی خسته کنی خودتو
باور کنین کپی و پیست نیت.
اینها مقاله است که از آرشیو شرکت خودم دارم میفرستم روی سایت.
تهمت نزن ماه رمضونیه
http://uupload.ir/files/hy24_capture.png
مقاله هاتونو اقلا 5 تا سایت دیگه ازتون دزدیدن پس
حب داشتن پرده ی بکارت دلیل نمیشه که جدا بشه
نگاه کنین اگر یه دختر یه وسیله ی سنگینی رو حمل کنه و فشاری به آلتش وارد شه باعث پاره شدن پرده ی بکارت میشه همه ی دلایل پاره شدن پرده به رابطه یقبل از ازدواج ربطی نداره
ورزشهای سنگین و قهرمانی
برداشتن وزنه سنگین
ضربههای شدید در منطقهٔ مهبل (مانند لگد خوردن)
داخل کردن شیء خارجی به داخل مهبل مانند انگشت.
تصادف.
عملهای لگنی وخیم.
برخی نیز بطور مادرزادی پردهی مهبل ندارند.
عمل جنسی که همراه با ورود آلت جنسی به مهبل باشد.
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)