من ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﺳﯿﻨﻪ ﺧﯿﺰ ﺣﺮﮐﺖ ﻣﯿﮑﻨﻢ ...
.
ﭼﻮﻥ ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﭘﺎﺷم ...
ﻣﯿﮕﻦ ﺳﺮﭘﺎﯾﯽ ﯾﻪ ﭼﺎﯾﯽ ﺑﺮﯾﺰ
من ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﺳﯿﻨﻪ ﺧﯿﺰ ﺣﺮﮐﺖ ﻣﯿﮑﻨﻢ ...
.
ﭼﻮﻥ ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﭘﺎﺷم ...
ﻣﯿﮕﻦ ﺳﺮﭘﺎﯾﯽ ﯾﻪ ﭼﺎﯾﯽ ﺑﺮﯾﺰ
خـــــدانـگهــــــدار
برای دل دادن لحظه ای درنگ جایز نبودتا به خود آمدم دیگر دلی در کار نبوددل بردی و بی دل کنج اتاقم همچون شمعی فروزان در خود شعله کشیدماز گرمای وجودم سوختم و سینه سوخته کلبه ام را سوزاندمامروز همچون ققنوس از خاکستر خود به آسمان تو پر کشیدمبا عطر تن تو میلاد دوباره ام را جشن گرفتمو دوباره سوختن در گرمای عشق تو را آغاز کردم
عشق و دوست داشتن
دوست داشتن، عشق و اردات و ایمان دو روح آشنای خویشاوند است.
دو انسانی که جز آن خمیرهی صمیمی و ناب و منزهی که منِ انسانی خالص هر کسی را میسازد،
هیچ مصلحتی و ضرورتی آنان را به یکدیگر نمیپیوندد.
پیوندی که نه طبیعت، نه خلقت، بلکه تنهایی میان دو تنهای خویشاوند، بسته است.
دوست داشتن از عشق برتر است.
عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی؛
اما دوست داشتن پیوندی خودآگاه و از روی بصیرت، روشن و زلال.
عشق بیشتر از غریزه آب میخورد و هرچه از غریزه سرزند بیارزش است
و دوست داشتن از روح طلوع میکند و تا هرجا که یک روح ارتفاع دارد دوست داشتن نیز همگام با آن اوج مییابد.
عشق با شناسنامه بیارتباط نیست و گذر فصل ها و عبور سالها بر آن اثر میگذارد؛
اما دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی میکند و بر آشیانهی بلندش روز و روزگار را دستی نیست.
عشق در هر رنگی و سطحی، با زیبایی محسوس، در نهان یا آشکار رابطه دارد؛
اما دوست داشتن چنان در روح غرق است و گیج و جذب زیباییهای روح که زیباییهای محسوس را به گونهای دیگر میبیند.
عشق در دریا غرق شدن است و دوست داشتن در دریا شنا کردن.
عشق بینایی را میگیرد و دوست داشتن میدهد.
عشق یک فریب بزرگ و قوی است و دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی، بیانتها و مطلق.
عشق همواره با شکآلوده است و دوست داشتن سراپا یقین است و شک ناپذیر.
از عشق هرچه بیشتر مینوشیم، سیراب تر میشویم و از دوست داشتن هر چه بیشتر، تشنه تر.
عشق هرچه دیرتر میپاید کهنه تر میشود و دوست داشتن نوتر.
[replacer_a] ﺧﻨﺪﯾﺪ ﻭﻟﯽ ﺑﺎﻍ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﻨﺪﻩ ﮔﺮﯾﺴﺖ
غنچه ﺁﻧﺮﻭﺯ ﻧﺪﺍنست ﺍﯾﻦ ﮔﺮﯾﻪ ﺯ ﭼﯿﺴﺖ !
ﺑﺎﻍ ﭘﺮ ﮔﻞ ﺷﺪ ﻭ ﻫﺮ ﻏﻨﭽﻪ ﺑﻪ ﮔﻞ ﺷﺪ ﺗﺒﺪﯾﻞ
ﮔﺮﯾﻪ ﯼ ﺑﺎﻍ ﻓﺰﻭﻥ ﺗﺮ ﺷﺪ ﻭ ﭼﻮﻥ ﺍﺑﺮ ﮔﺮﯾﺴﺖ
ﺑﺎﻏﺒﺎﻥ ﺁﻣﺪ ﻭ ﯾﮏ ﯾﮏ ﻫﻤﻪ ﮔﻞ ﻫﺎ ﺭﺍ ﭼﯿﺪ
ﺑﺎﻍ ﻋﺮﯾﺎﻥ ﺷﺪ ﻭ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﮔﻞ ﺧﺎﻟﯿﺴﺖ
ﺑﺎﻍ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﭼﻪ ﺳﻮﺩﯼ ﺑﺮﯼ ﺍﺯ ﭼﯿﺪﻥ ﮔﻞ ؟
ﮔﻔﺖ : ﭘﮋﻣﺮﺩﮔﯽ ﺍﺵ ﺭﺍ ﻧﺘﻮﺍﻧﻢ ﻧﮕﺮﯾﺴﺖ
ﻣﻦ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻫﺮ ﺷﺎﺧﻪ ﻧﭽﯿﻨﻢ ﮔﻞ ﺭﺍ
ﭼﻪ ﺑﻪ ﮔﻠﺰﺍﺭ ﻭ ﭼﻪ ﮔﻠﺪﺍﻥ ، ﺩﮔﺮ ﻋﻤﺮﺵ ﻧﯿﺴﺖ
ﻫﻤﻪ ﻣﺤﮑﻮﻡ ﺑﻪ ﻣﺮﮔﻨﺪ ﻏﻨﭽﻪ ﭼﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﭼﻪ ﮔﯿﺎﻩ
ﺍﯾﻦ ﭼﻨﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﻫﻤﻪ ﮐﺎﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﺗﺎ ﺑﺎﻗﯿﺴﺖ
ﮔﺮﯾﻪ ﯼ ، ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﻭ ﻣﯿﺪﺍﻧﺴﺖ
ﻏﻨﭽﻪ ﮔﺮ ﮔﻞ ﺑﺸﻮﺩ ، ﻫﺴﺘﯽ ﺍﺯ ﺍﻭ ﮔﺮﺩﺩ ﻧﯿﺴﺖ
ﺭﺳﻢ ﺗﻘﺪﯾﺮ ﭼﻨﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﻭ ﭼﻨﯿﻦ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ
ﻣﯿﺮﻭﺩ ﻋﻤﺮ ﻭﻟﯽ ﺧﻨﺪﻩ ﺑﻪ ﻟﺐ ﺑﺎﯾﺪ ﺯیست !
خـــــدانـگهــــــدار
چه حقیرند مردمی که نه جرأت دوست داشتن دارند و نه ارادهی دوست نداشتن
و نه لیاقت دوست داشته شدن و نه متانت دوست داشته نشدن
و مدام شعر عاشقانه میخوانند
و تراژدی غمانگیز انسان این است که آنچه هست، نباید باشد
و آنچه باید باشد، نیست و همه حرفها همین است وهمهی دردها همین جا است.
درد روح این است و این است که: «انسان شقایقی است که با داغ زاده است.»
دکتر شریعتی
خـــــدانـگهــــــدار
"هرگاه شب هنگام کسی را
دیدی که در حال گناه است
فردا او را به آن دید نگاه نکن
شاید در هنگام سحر توبه کرده باشد..."
امام علی(ع)
برای یه لحظه می تونی چشماتو ببندی وحقیقت زندگیتو باور کنی...
این که کی هستی وچی هستی وبرای چه چیزی تو این دنیا پا گذاشتی....
میشنویم قسمت نبود یا قسمت بوده...اما من همیشه میگم
قسمت رو خودمون میسازیم وعشق تمام قسمت من از زندگیمه....
خدای بزرگم ممنوم مه داری تمام آرزو هامو یکی یکی بهم هدیه میدی....
ممنونم که شدی تمام امیدم....ممنوم که فرصت دادی بشناسمت وصبر بهم هدیه دادی....
یادمه یه روزی ازت خواستم دلمو از سنگ کنی...شاید نشد!!!اما عاقل شدم!!
دیگه رو احساساتم تصمیم نمیگیرم وتنها مونس تنهاییام خود خودتی....
خدای خوبم هنوز اولین گام های روزانه ام رو متبرک میکنم با حضور تو:
ولا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم....
و هنوز آخرین دقایق بیداری رو زیبا میکنم با ذکر تو:
الحمدلله رب العالمین....
وفقط تو،تو میدونی که واقعا شکر گذارم!!نه فقط حالا که خیلی چیزا رو دارم!
بلکه روزهایی که تنها امیدم رسیدن به اونچه که می خوام بود بازم شکر میکردم.
زندگی کن ولبخند بزن
به خاطر آن هایی که
با لبخندت زندگی می کنند....
مهربانی کودکی تنهاست... - من هم تنهایم
اندیشیدن...قدم برداشتن..سخن گفتن...تحمل کردن هر چیز " الا "درد......
این درد تنهاست و تنهاییش است که دیگران را می آزرد...اما من را نه!
خدایا، مرا ببخش! به خاطر همه لحظه هایی که به یاد تو نبوده ام! به خاطر همه سجده هایی که زود سر از مهر برداشتم . به خاطر همه درهایی که کوبیده ام و خانه تو نبوده اند . به خاطر همه حاجاتی که از غیر تو خواسته ام . به خاطر همه وعده هایی که تو دادی و من باور نکردم . به خاطر همه آنچه به خاطر سعادت من از من خواستی و من اعتماد نداشتم . به خاطر همه آنچه خواستی به من بفهمانی و من نفهمیدم . به خاطر همه نعمتهایت که شکر نکرده ام . به خاطر همه مهربانی هایت که با گناه پاسخ داده ام . به خاطر همه چشم پوشی هایت که سوء استفاده کرده و گستاخ تر شده ام . به خاطر همه آنچه در راه من خرج کرده ای و من هیچ در راه تو خرج نکرده ام . به خاطر ... مرا ببخش! نه به خاطر آنکه من لیاقت بخشیده شدن دارم. به خاطر اینکه تو شایسته بخشیدنی! نه به خاطر آنکه گناهان من بخشودنی هستند. به خاطر اینکه تو اهل عفو و مغفرتی و گذشت کار توست نه به خاطر اینکه من خوب شده ام. به خاطر اینکه تو خوبی! نه به خاطر آنکه مرا خوشحال کنی به خاطر اینکه پیامبرت و اولیاء تو، خوشحال شوند! مرا ببخش، نه به خاطر من! به خاطر «آن که » گناهان من اول او را اذیت می کند! به خاطر «آن که » گناهان من، غربت و آوارگی و غیبت او را تمدید می کند! به خاطر «آن که » هر هفته پرونده اعمال مرا به دست او می دهند! به خاطر «آن که » این بار نمی داند با چه رویی پیش تو شفاعت مرا کند! به خاطر «آن که » قرار است بر زمین آقایی و سروری کند و گناهان من مانع این کار شده اند! به خاطر «آن که » دوستش داری و او تو را دوست دارد! به خاطر «آن که » ناراحتی او ناراحتی توست و خوشحالی او خوشحالی تو! به خاطر امام زمان مرا ببخش! به خاطر اربابم امام حسین (علیه السلام) مرا ببخش.
آن موقع
که
توانستی
جلوی یک گریه ی مسخره را
با گاز گرفتن لب هایت بگیری ؛
لیاقت لبخند زدن داری ...
عشقم
عشقم تویی جونم .... تا ته دنیا باهات میمونم
عشقم تورو دارم ...
وقتی که اینجایی .زندگی شیرینه
تو حتی اخمهاتم به دلم میشینه
تو نبودت عشقم .. میدونی دلگیرم ... دوری ازت سخته ....نباشی مییمیرم ....
من به این احساس رویایی میبالم.... توهستی و قلبم قدرتو میدونه .
عشقی که بین ماست تا ابد میمونه
عشقم تویی جونم ......... عشقم تورو دارم
باید خریدارم شوی تا من خریدارت شوم
وزجان و دل یارم شوی تا عاشق زارت شوم
من نیستم چون دیگران بازیچه بازیگران
اول به دام آرم ترا و آنگه گرفتارت شوم
گفتــی که می بوسم تو را، گفتم تمنا می کنم
گفتـی اگر بیند کسی، گفتم که حاشا می کنم
گـفتـــــی ز بخــــت بد اگر ناگه رقــــیب آید ز در
گفــتم که با افسون گری او را ز سر وا می کنم
گفتی که تلخی های مـــی، گــر ناگوار افتد مرا
گفتم که با نــوش لبـــــم آن را گــــوارا می کنم
گفتی چه می بینی بگو، در چشم چون آیینه ام
گفتم که من خـود را در او عریان تماشا می کنم
گفتـــی که از بـی طاقتی دل قصد یغما می کند
گفتم کـــه با یغــــماگران بــــاری مدارا می کنم
گفتی که پیــوند تو را با نقد هــــستی می خرم
گفــتم که ارزان تر از این من با تو سودا می کنم
گفــــــتی اگــر از کوی خود روزی تو را گویم برو
گفــتم که صد ســـال دگر امروز و فردا می کنم
گفتــی اگر از پای خــــود زنجیر عـشقت وا کنم
جذابیت برایم مهم بود. برای همین احساس می کردم با ساپورت هر روز جذاب تر و خوشتیپ تر از قبل دیده می شوم. این را از نگاه های مردم می فهمیدم. برای همین هر روز ساپورت های چسبان تر و جذاب تری به پا و هر روز نگاه افراد بیشتری را به خودم جذب می کردم. گمانم این بود که مرتکب هیچ گناهی در دنیا نشده ام و از تمام دختران پاک تر هستم. این خیال تمام عمر با من بود تا آنکه از این دنیا بار سفر بستم و در صحرای محشر و روزقیامت نامه اعمالم را به دست چپم دادند. خدای من چه می دیدیم. گناهانی که حتی یکبار مرتکب آن نشده بودم. گناه زنا و شهوت رانی و فساد و ... زبان به اعتراض گشودم که این چه عدالتی است؟ من حتی فکر یکی از این گناهان هم به افکارم خطور نکرده بود. و خداوند عالم فرمودند مگر ما در سوره نور آیه 19 خطاب به شما نگفتیم که : إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفاحِشَهُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ. کسانى که دوست دارند زشتی ها در میان مردم با ایمان شیوع یابد عذاب دردناکى براى آنها در دنیا و آخرت است، و خداوند مىداند و شما نمىدانید. به فکر فرو رفتم و به روز هایی که با تکبر و غرور ساپورت به پا می کردم تا زیبا تر شوم و نگاه های مردم را بخودم جذب می کردم افتادم. تازه فهمیده بودم ساپورت یعنی چشم های هیز شمارا خریداریم...
ﺟﻤﺎﻋﺘﯽ ﮐﻪ ﻧﻈﺮ ﺭﺍ ﺣﺮﺍﻡ ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ
ﻧﻈﺮ ﺣﺮﺍﻡ ﺑﮑﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺧﻮﻥ ﺧﻠﻖ ﺣﻼﻝ ...
"ﺳﻌﺪﯼ"
خـــــدانـگهــــــدار
چیزهایی که نشدیم
ته دیگ طلایی رنگ خوشمزه هم نشدیم دو نفر سرمون دعوا کنند
شلغمم نشدیم یکی کوفتمون کنه خوب شه…..!!
ویرگول هم نشدیم هر کی بهمون رسید مکث کنه
قره قوروتم نشدیم دهن همه رو آب بندازیم
خربزه هم نشدیم هر کی می خورتمون پای لرزش هم بشینه
موبایل هم نشدیم ، روزی هزار بار نگامون کنی
پایان نامه هم نشدیم ازمون دفاع کنن
آهنگ هم نشدیم ، دو نفر بهمون گوش کن
مانیتور هم نشدیم ازمون چشم بر ندارن……!!!!!
به استاد میگم استاد شما که ۹ دادی حالا این یه نمره هم بده دیگههههههههه ، یک نگاه عاقل اندر دیوانه کرد دست گذاشته رو دوشم میگه برو درس بخون پسرم ، استادم نشدیم شخصیت کسی رو خورد کنیم
کیبورد هم نشدیم ملّت به بهانه تایپ یه دستی به سر و کلمون بکشن…..
کلاه هم نشدیم ملت رو سرگرم کنیم
ای خدااااااا! بختک هم نشدیم بیفتیم رو ملت
تام و جری هم نشدیم زندگیمون سرتاسر هیجان باشه
نون هم نشدیم یکی از روی زمین ورداره بوسمون کنه
ای کی یو سان هم نشدیم تف بمالیم کف کلمون ، همه چی حل شه
مهر جانماز هم نشدیم بوسمون کنن
فلش مموری هم نشدیم حافظه مون زیاد باشه
معادله هم نشدیم ، کلی آدم دنبال این باشن که بفهمنمون و حداقل دو نفر درکمون کنن
کتابم نشدیم حداقل دوست مهربان بشیم
علف هم نشدیم حداقل به دهن بزی شیرین بیایم
عروسک هم نشدیم یکی بغلمون کنه
شارژر هم نشدیم بقیه رو شارژ کنیم
توپ فوتبالم نشدیم ۲۲ نفر بخاطرمون خودکشی کنن
گلدونم نشدیم یکی یه گل بهمون بده
کبری هم نشدیم تصمیماتمون رو تو کتاب ها بنویسن
کزت هم نشدیم آخرش خوشبخت شیم
هوووووووووووووووف چقدرنوشتم
این شـبها چــقدر دلــــم میخــواهد کســـی آرام به من بگــوید؛
بمـــیری انشااللــه و مـــــن فــریاد بزنم “آمـــــین”
درد دارد.......
کسی دست رد به سینه ات بزند که.......
روزگاری سنگش را به سینه میزدی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
دلـــَم گــِرفتـه
ازاینـکـه هـَستــی
امـا نــَدارمــَتــــ ...
تو میخواستی بشی سنگ صبورم ، تو شدی سنگ و من هنوز صبورم
به بعضیا باس گفت ببین عزیزم من تو زندگیم یه بار از فــــــلـــا فــــل گذشتم ، دو بار هم از چیـــــــــــپس و مـــــــــــاست دیگه تو از این ۲ تا بالاتر نیستی کــــــــه
کاش اون لحظه هایی که یکی ازت میپرسه حالت چطوره؟
و تو میگی خوبم یکی باشه بغلت کنه و بگه میدونم نیستی
باران همیشه می بارد، اما مردم ستاره را بیشتر دوست دارند.
نامردیست آن همه اشک را به یک چشمک فروختن . . .
خداحافظ...
خداحافظ...همین حالا
خداحافظ...به شرطی که بفهمی تر شده چشمام
خداحافظ...کمی غمگین به یاد اون همه تردید
به یاد اون آسمانی که منو از چشم تو میدید
خداحافظ...از اینجا که پر از غمه خسته شدم میخوام برم
قلبمو که دادم به تو دیگه باید پس بگیرم
موندن هرگز.........خداحافظ
دیگه میرم
اگه یه روز دردهای دنیا بریزه تو قلب من
ستاره ها خاموش بشن تو آسمون شب من
من میمیرم.....دیگه میرم
پس بدونید من رفتم ...
چون از اون که دوستش دارم خیلی دورم
دل بیا بریم ... از عشق دیگه نگیم
درد عشقی که کشیدیم جز خدا به کسی نگیم...
خداحافظ ...ای شب های خوشی
دوباره اون شبی که دوست دارم اومد.....
شب های تنهایی.....
برو ای مرد که دوباره تنهایی.....
جدیداً اسم خیانت شده یه اشتباه …
که باید ببخشی و فراموش کنی وگرنه محکوم میشی به کینه ای بودن!
نمی بخشمت به خاطر تمام خنده هایی که از صورتم گرفتی ،
به خاطر تمام غم هایی که بر صورتم نشاندی ،
نمی بخشمت به خاطر دلی که برایم شکستی ،
به خاطر احساسی که برایم پر پر کردی ،
نمی بخشمت به خاطر زخمی که با خیانت بر وجودم تا ابد نشاندی . . .
به هرجا ناتوان دیدی توان باش ، به سود مردم خامُش زبان باش ستمکش را اگر دیدی برآشوب ، ستمگر را چو مشتی بر دهان باش
چو افتد بر جبینت خط پیری ، مکن افسردگی دل دل جوان باش
روزگاری در هوای خویش بودی ، یه عمری هم در هوای این و آن باش
ما دانه نخوردیم طعمه دام شدیم ، ناکرده گنه دیده چه بدنام شدیم بودیم و کسی پاس نمی داشت که هستیم ، باشد که نباشیم و بدانند که بودیم
دل را به کف هر که نهادیم بازپس آرد ، کسی تاب نگهداری دل دیوانه ندارد
دختر از پسرپرسید:من خوشگلم؟گفت نه گفت دوسم داری؟گفت نوچ
گفت اگه بمیرم برام گریه میکنی؟گفت اصلا
دختر چشماش بر از اشک شد هیجی نگفت
پسر بغلش کرد وگفت تو خوشگل نیستی زیبا ترینی
تورو دوست ندارم عاشقتم
اگه تو بمیری اصلا گریه نمیکنم چون منم میمیرم
وحشت از عشق که نه ، ترس من از فاصله هاست!
وحشت از غصه که نه ، ترس من از خاطمه هاست!
ترس بیهوده ندارم صحبت از خاطره هاست!
صحبت از کشتن ناخاسته ی عاطفه هاست!
کوله باریست پر از هیچ که بر شانه ی ماست !
گله از دست کسی نیست ، مقصر دل دیوانه ی ماست
دنـیـای « بعضی از » ما پـسـرا ! پـُر از پـیـراهـن ها مردونه نه تنگ نه جیغ نه یقه باز...
پر از شـلـوارای ساده نه لوله نه پاره نه آویزون...
پـُر از قـرار بـا رفـیـقـاشـون
تـلـفـنـهـای 1 دیـقـه ای بـا مـوضـوع چـی کـاره ای داداش بـریـم بـچـرخـیـم؟!؟!
بیدار موندنای شبونه ی بی دلیل...
آهـنـگ گـوش دادنـای نـصـف شـب با ماشین تو خیابونا . . .
بـا نـاراحـتـی بـه یـه عـکـس نـگـاه کـردن...
دوش گـرفـتـن هـای 5 دیـقـه ای...
1000 بـار ایـن جـمـلـه رو تـکرار کـردن : بـه مـا نـمـیـخـوری آخـه . . .
اس ام اس دادنـای شـبـونـه : گـوربـابـاش ( کـه کـلـی غـم پـشـتـش نـشـسـتـه )
كـلـمـه هـاي رمـزي كـه فـقـط خـودشـون مـعـنـيـشـو مـيـدونـن
رازايـي كـه فـقـط خـودشـون ازشـون خـبـر دارن
گـپـای 4 - 5 نـفـره دورِ مـیـز بـا نـسـکـافـه یـا رو یـه تـخـت بـا قـلـیـون ، مـسخره كردن همديگه شـوخـی . . . گـاهـی بـحـث هـای جـدی دربـاره ی آیـنـده و کـار!دنـیـای پـسـرا پـُر از پـیـراهـن هـای مـردونه و تـنـهایـی و رفـیـقـاشـون . . .
پـُر از تـلـاش بـرای مـخـفـی کـردن غـمـاشـون ...
پـُـــــــــر از تـلـاش بـرای مـخـفـی کـردن غـمـاشـون
اگر روزی داستانم را برای کسی نقل کردی بگو:
بی کس بود،اما کسی رو تنها نذاشت.
دلشکسته بود،اما دل کسی رو نشکست.
کوه غم بود،ولی کسی رو غمگین نکرد.
و شاید بد بود ولی برای کسی بد نخواست…
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)