با سلام
دختری هستم 27 ساله
من و همسرم قبل از عقد 1 سال و 5 ماه با هم دوست بودیم ولی تو دوره دوستی بیشتر سعی می کردیم خوش بگذرونیم تا اینکه همدیگه رو بشناسیم
تا اینکه با هم نامزد کردیم و از اونجایی که خانواده من با صیغه مخالف بودند بعد از یک ماه عقد کردیم و الان یکساله که عقد کردیم
اولش همه چی نسبتا" خوب بود با این که سر یه سری مسائل اختلاف نظر داشتیم ولی به هر حال می گذروندیم البته به خاطر کار همسرم ما فقط هفته ای یک بار همدیگه رو می دیدیم
تا اینکه چند ماه پیش همسرم گفت ما به درد هم نمی خوریم و باید از هم جدا بشیم
اولش فکر می کردم می خواد منو امتحان کنه خیلی جدی نگرفتم ولی پافشاریش واسه جدایی نگرانم کرد خیلی سعی کردم نظرش رو تغییر بدم ولی تصمیم خودش رو گرفته بود منم فقط کارم شده بود گریه تا اینکه بالاخره راضی شد که جدا نشیم
ولی بازم چندروز پیش سر یه مساله کوچیک با هم بحث کردیم و باز هم گفت که ما به درد هم نمی خوریم،می گه من از اولشم قصد ازدواج نداشتم نمی دونم چی شد که ازدواج کردم ،می گه می خواد تنها باشه و خوش بگذرونه،می گه که باید توافقی جدابشیم ولی من نمی خوام جدا بشم چون دوستش دارم تو این یکسال خیلی بهش وابسته شدم
نمی دونم باید چی کار کنم؟
ممنون می شم اگر راهنماییم کنید