ﺍﮔﺮ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺩﻫﯿد
در بهترین حالت ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺩﺍﺩﻩﺍﯾﺪ
ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺯﻥ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺩﻫﯿﺪ
ﺑﻪ ﯾﮏ ﻧﺴﻞ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺩﺍﺩﻩﺍید . . .
(بریگم یانگ)
ﺍﮔﺮ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺩﻫﯿد
در بهترین حالت ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺩﺍﺩﻩﺍﯾﺪ
ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺯﻥ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺩﻫﯿﺪ
ﺑﻪ ﯾﮏ ﻧﺴﻞ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺩﺍﺩﻩﺍید . . .
(بریگم یانگ)
خـــــدانـگهــــــدار
من آبانی ام شما چطور؟
روانشناسان باستان معتقد بودند که افراد از لحاظ عناصر تشکیل دهنده به چهــار دسته تقسیم میشوند:1. عنصر آتــش "الهــام پذیــر" :
( فـروردین , مـرداد , آذر )پر انرژی , پرتحرک , عاشق زندگـی .این افراد به ظاهر خیلی اهمیت میدهند و زندگی تجملی را دوست دارند. بسیار تاثیر گذار در دیگران و جذاب
2. عنصر هـوا (باد) "نیروهای ذهنی " :
(خـرداد, مهـر, بهمـن )قدرت فرکانس مغزی بسیار قوی در گیرنده و فرستنده , دید بسیار قوی , فکر آزاد , هوش و ذهن بسیارقوی
3. عنصر خــاک "مادی " :
( اردیبـهشت , شهریـور , دی )اهل زندگی معمولی و بی ریا , عاشق مالکیت، کمی عجول و بسیار مهربان و حساس
4. عنصـر آب "احساسات" :
( تیـر , آبـان , اسفنـد )زود رنج و عاطفی , استاد لذت بردن از تمام لحظات , روان و دارای احساساتی پاک
خـــــدانـگهــــــدار
می گویند [replacer_a]خشتمالی را دید که شعر های او را غلط و غلوط میخواند، ناراحت شده به میان خشت هائی که برای خشک کردن در آفتاب گذاشت بود دوید و شروع کرد به خراب کردن آنها،خشتمال فریاد زد:
چه میکنی من برای اینها زحمت کشیده ام ؟
سعدی هم گفت: من هم برای شعرهایم زحمت کشیده ام و خشتمال چون سعدی را شناخت فی البداهه این شعر را برایش گفت:
هر که در [replacer_a]بود و خورد مفت
میتواند شعرهای خوب گفت
گر دو روزی خشت اندازی کنی
اردک از ک*و*ن*ت در آید جفت، جفت
سعدی شیرازی
ویرایش توسط farokh : 06-17-2014 در ساعت 10:14 PM
خـــــدانـگهــــــدار
دوستت دارم
گلایه از تکراری بودنش نکن
مشکل از مـــــن نیست
تو زیادی دوست داشتنی هستی
شب ازجنگل شعله هامیگذشت
حریق خزان بودوتاراج باد
من آهسته در دود شبرو نهفتم
ودر گوش برگی که خاموش می سوخت، گفتم؛
مسوز اینچنین گرم درخود، مسوز
مپیچ اینچنین برخود، مپیچ
که گردست بیداد کور، تو رامی دواند به دنبال باد، مرا میدواندبه دنبال هیچ
احمدشاملو
ره میخانه و مسجد کدام است
که هر دو بر من مسکین حرام است
نه در مسجد گذارندم که رنداست نه در میخانه کین خمار خام است
برای مسجدو میخانه راهیست بجویید ای عزیزان کین کدام است
به میخانه امامی مست خفتس
نمیدانم که آن بت را چه نامس
مرو کعبه خرابات است اموز حریفم قاضی و ساقی امام است
برو عطار کو خود میشناسد که سرور کیست سرگردان کدام است..
يكي از اساتيد[replacer_a] ميگفت
در دوره تحصيلاتم در آمريكا در يك كار گروهي با يكدختر آمريكايي به نام كاترينا و همينطور فيليپ، كه نميشناختمش همگروه شدم.
از كاترينا پرسيدم فيليپ رو ميشناسي؟
كاترينا گفت آره، همون پسري كه موهاي بلوند قشنگي داره و رديف جلو ميشينه!
گفتم نميدونم كيو ميگي!
گفت همون پسر خوش تيپ كه معمولا پيراهن و شلوار روشن شيكي تنش ميكنه دانشگاه
گفتم نميدونم منظورت كيه؟
گفت همون پسري كه كيف وكفشش هميشه ست هست باهم!
بازم نفهميدم منظورش كي بود!
كاترينا تون صداشو يكم پايين آورد و گفت فيليپ ديگه، همون پسر مهربوني كه روي ويلچير ميشينه...
اين بار دقيقا فهميدم كيو ميگه ولي به طرز غير قابل باوري رفتم تو فكر...
آدم چقدر بايد نگاهش به اطراف مثبت باشه كه بتونه از ويژگي هاي منفي و نقص ها چشم پوشي كنه...
چقدر خوبه مثبت ديدن اگر كاترين از من در مورد فيليپ ميپرسيد چي ميگفتم؟
حتما سريع ميگفتم همون معلوله ديگه!!
وقتي نگاه كاترينا رو با ديد خودم !كردم خيلي خجالت كشيدم.
"چقدرعالي ميشه اگه ويژگي هاي مثبت افراد رو بيشتر ببينيم و بتونيم از نقص هاشون چشم پوشي كنيم.
خـــــدانـگهــــــدار
سوییچ ماشین برای خانمها فقط برای باز و بسته کردن در خودرو استفاده میشه ولی برای اقایون:
خلال دندان
گوش پاک کن
وسیله در زدن
وسیله خاروندن سر,گردن...و سایر نقاط بدن
وسیله دفاعی
برای جدا کردن ادامس از ته کفش
برای بیرون اوردن سنگ ریزه و یا پیچ از خوردو
جدا کردن سنگ از رو نون سنگک
قاچ کردن و پوست کردن انواع میوه
نوشتن انواع یادگاری
جابه جا کردن ذغال قلیون....
منم آبانی ام و واقعا هم راس میگه
عشق یه ابانی مث عبادت..........
جوانی خود را تو دادی به هیچ
چو پیری بیامد دگر هیچ و هیچ
نحوه ای که روزتان را آغاز می کنید می تواند روی کل آن روز تاثیر بگذارد... هر روز را با یک لبخند، آرامش خیال، خونسردی و قلبی سرشار از قدردانی از خدا آغاز کنید. زندگی یعنی اعتماد کردن به احساسات، استفاده از فرصت ها، درس گرفتن از گذشته و درک اینکه همه چیز تغییر خواهد کرد.
بیاموزید به همگان احترام بگذارید چون هر کسی درحال مبارزه با کارزار زندگیش است. همه ما مشکلات، گرفتاریها و دغدغه های خود را داریم. اما در ورای آن کشمکشها، ناگفته های بسیاری پنهان است، هم برای من، هم برای شما، هم دیگران....
باز باران، با ترانه، با گهرهای فراوان می خورد بر بام خانه.
من به پشت شیشه تنها، ایستاده در گذرها، رودها راه اوفتاده.
شاد و خرم یک دو سه گنجشک پر گو،
باز هر دم می پرند، این سو و آن سو.
می خورد بر شیشه و در مشت و سیلی،
آسمان امروز دیگر نیست نیلی.
یادم آرد روز باران: گردش یک روز دیرین،
خوب و شیرین توی جنگل های گیلان.
کودکی ده ساله بودم، شاد و خرم
نرم و نازک، چست و چابک.
از پرنده، از خزنده، از چرنده،
بود جنگل گرم و زنده.
آسمان آبی، چو دریا، یک دو ابر، اینجا و آنجا
چون دل من، روز روشن.
بوی جنگل، تازه و تر، همچو می مستی دهنده.
بر درختان میزدی پر، هر کجا زیبا پرنده.
برکه ها آرام و آبی، برگ و گل هر جا نمایان،
چتر نیلوفر درخشان، آفتابی.
سنگ ها از آب جسته، از خزه پوشیده تن را،
بس وزغ آنجا نشسته، دم به دم در شور و غوغا.
رودخانه، با دو صد زیبا ترانه، زیر پاهای درختان
چرخ میزد، چرخ میزد، همچو مستان.
چشمه ها چون شیشه های آفتابی، نرم و خوش در جوش و لرزه،
توی آنها سنگ ریزه، سرخ و سبز و زرد و آبی.
با دو پای کودکانه، می دویدم همچو آهو،
می پریدم از لب جو، دور میگشتم ز خانه.
می کشانیدم به پایین، شاخه های بید مشکی
دست من می گشت رنگین، از تمشک سرخ و مشکی.
می شندیم از پرنده، داستانهای نهانی،
از لب باد وزنده، رازهای زندگانی.
هر چه می دیدم در آنجا، بود دلکش، بود زیبا، شاد بودم، می سرودم
"روز، ای روز دلارا! داده ات خورشید رخشان، این چنین رخسار زیبا، ورنه بودی زشت و بیجان.
این درختان، با همه سبزی و خوبی،
گو چه می بودند جز پاهای چوبی، گر نبودی مهر رخشان؟
روز، ای روز دلارا! گر دلارایی ست، از خورشید باشد.
ای درخت سبز و زیبا! هر چه زیبایی ست از خورشید باشد."
اندک اندک، رفته رفته، ابر ها گشتند چیره. آسمان گردید تیره،
بسته شد رخساره ی خورشید رخشان، ریخت باران، ریخت باران.
جنگل از باد گریزان، چرخ ها می زد چو دریا،
دانه ها ی "گرد" باران، پهن میگشتند هر جا.
برق چون شمشیر بران، پاره میکرد ابر ها را
تندر دیوانه غران، مشت میزد ابرها را.
روی برکه مرغ آبی، از میانه، از کرانه،
با شتابی چرخ میزد بی شماره.
گیسوی سیمین مه را، شانه میزد دست باران
باد ها، با فوت، خوانا، می نمودندش پریشان.
سبزه در زیر درختان، رفته رفته گشت دریا
توی این دریای جوشان، جنگل وارونه پیدا.
بس دلارا بود جنگل، به، چه زیبا بود جنگل!
بس فسانه، بس ترانه، بس ترانه، بس فسانه.
بس گوارا بود باران، به، چه زیبا بود باران!
می شنیدم اندر این گوهر فشانی، رازهای جاودانی، پند های آسمانی.
"بشنو از من، کودک من، پیش چشم مرد فردا،
زندگانی، خواه تیره، خواه روشن، هست زیبا، هست زیبا، هست زیبا."
خـــــدانـگهــــــدار
بعـضی شبــا انگـار قـرصـها هـم [replacer_a]میگیـرن...
لعـنتیـا یـادشـون میــره کـه خـواب آورن نـه یـادآورآلـزایمـر !!
خـــــدانـگهــــــدار
[replacer_a]
میگویند... به زنـان نباید بال و پر داد.....میپرد!
اما زنان فقط پرواز های زن را دوست دارند...!
( بی دلیل نمیپرند)
میگویند... به زن نگویید عاشقانه دارم....خودش را میگیرد!!!
اما زنان (فقط)..دستان عشقشان را میگیرند
و میگویند دوستشان دارند!
میگویند... نباید به دوستت توجــه زیاد کرد..
خودشان را گم میکنند.
اما زنان وقتی گم میشوندزنــان .
که عشقشان.....بی توجهی کند.
خـــــدانـگهــــــدار
زمان به من آموخت که دست دادن معنی رفاقت نیست...
بوسیدن قول ماندن نیست...
و عشق ورزیدن ضمانت تنها نشدن نیست ...
هیچ وقت دل به کسی نبند چون این دنیا این قدر کوچیکه که توش دو تا دل کنار هم جا نمیشه ...
اگر هم دل بستی هیچ وقت ازش جدا نشو چون این دنیا این قدر بزرگه که دیگه پیداش نمی کنی ...
هر وقت احساس کردی در اوج قدرتی به حباب فکر کن...
بهتره اهالی رویامونو بدون توقعی ، جواب كنیم نباید حتی رو بهترین كسا توی بدترین جاها ، حساب كنیم...
خـــــدانـگهــــــدار
زلال که باشی، [replacer_a]در توست!
خـــــدانـگهــــــدار
یک دانشجو پرسید "جنسیت کامپیوتر چیه"
استاد بجای جواب دادن کلاس را به دو دسته تقسیم کرد:
آقایان و خانمها
و از آنها خواست خودشان تصمیم بگیرند که آیا کامپیوتر مذکر است یا مونث.
از هر گروه خواسته شد 4 دلیل برای توصیه شان بیاورند:
گروه آقایان تصمیم گرفتند که جنسیت کامپیوتر قطعا باید مونث باشه
چون:
1- هیچ کس غیر از سازندگانشان از منطق داخلیشان سر در نمی آورد
2-زبان فطریشان برای هیچ کس غیر از خودشان قابل درک نیست
3-حتی کوچکترین اشتباه در حافظه طولانی مدتشان باقی می ماند تا زمانی آن را به یاد بیاورند(به رخ بکشند)
4-به محض اینکه به یکی از اونها تعهدی پیدا کردی، میفهمی که نصف حقوقت رو باید خرج لوازم جانبیش کنی.
گروه خانمها به این نتیجه رسیدند که کامپیوتر باید مذکر باشد چون:
1-اگه بخواهی بهشون بگی کاری رو انجام بدن، اول بایدروشنشون کنی
2-اونها اطلاعات زیادی دارند اما هنوز خودشون نمی تونن فکر کنن
3-از اونها انتظار حل مشکلات می ره، اما نصف اوقات خودشون مشکلن؛
4-به محض اینکه نسبت به یکیشون تعهدی پیدا می کنی، می فهمی اگه یک كمی دیگه صبر کرده بودی، یک مدل بهتری میتونستی داشته باشی.
خـــــدانـگهــــــدار
از خدا پرسیدم: [replacer_a]چطور می توان بهتر زندگی کرد؟
خدا جواب داد: گذشته ات را بدون هیچ تاسفی بپذیر.
با خدا زمان حال را بگذران و بدون ترس یرای آینده آماده شو
ایمان را نگهار و ترس را به گوشه ای اداز.
شک هایت را باور نکن و هیچگاه به اعتماد شک نکن!
زندگی شگفت انگیز است فقط اگر بدانی چطور باورهایت کنی!
خـــــدانـگهــــــدار
بيا لبخند بزنيم بدون انتظار هيچ پاسخي از دنيا
ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭ [replacer_a]
ﺍﺯ ﻫﺎﯼ ﻭ ﻫﻮﯼ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ
ﺩﻟﮕﯿﺮﻡ ﺍﺯ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﻭ ﺁﺯﺭﺩﻩ ﺍﻡ ﺯ ﻣﺎﻩ
ﺍﻣﺸﺐ ﺩﮔﺮ ﺯ ﻫﺮ ﮐﻪ ﻭ ﻫﺮ ﮐﺎﺭ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ
ﺩﻝ ﺧﺴﺘﻪ ﺳﻮﯼ ﺧﺎﻧﻪ، ﺗﻦ ﺧﺴﺘﻪ ﻣﯽ ﮐﺸﻢ
ﺁﻭﺥ ... ﮐﺰﯾﻦ ﺣﺼﺎﺭ ﺩﻝ ﺁﺯﺍﺭ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ
ﺑﯿﺰﺍﺭﻡ ﺍﺯ ﺧﻤﻮﺷﯽ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ
ﻭﺯ ﺩﻧﮓ ﺩﻧﮓ ﺳﺎﻋﺖ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ
ﺍﺯ ﺍﻭ ﮐﻪ ﮔﻔﺖ ﯾﺎﺭ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﻢ ﻭﻟﯽ ﻧﺒﻮﺩ
ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﯽ ﺷﮑﯿﺒﻢ ﻭ ﺑﯽ ﯾﺎﺭ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ
ﺗﻨﻬﺎ ﻭ ﺗﻘﻮﯾﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺑﯿﺰﺍﺭ ﻭ ﺑﯽ ﺍﻣﯿﺪ
ﺍﺯ ﺣﺎﻝ ﻣﻦ ﻣﭙﺮﺱ ﮐﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ
خـــــدانـگهــــــدار
خـــــدانـگهــــــدار
خیلی تند رفت!
.
.
.
کودکی هایم، با آن دوچرخه قراضه اش کاش همیشه پنچرمی ماند...!!!
خـــــدانـگهــــــدار
وقتی پاهایت یاری نکنند،[replacer_a]همان جاییست که ایستاده ای!
رای ساختن چرخ محور ها را به هم وصل می كنیم
ولی این فضای تهی میان چرخ است
كه باعث چرخش آن می شود.
از گل كوزه ای می سازیم،
این خالی درون كوزه است
كه آب را در خود جای می دهد.
از چوب خانه ای بنا می كنیم،
این فضای خالی درون خانه است
كه برای زندگی سودمند است.
مشغول هستی ایم
در حالی كه این نیستی است كه به كار ما می آید.
خـــــدانـگهــــــدار
گیریم تا آخر [replacer_a]تنها بمانی و شریکی برای زندگیت پیدا نکنی!
تحمل این موضوع، بسیار آسانتر از آنست که شب و روز با کسی
سر و کار داشته باشی، که حتی یکی از هزاران حرف تو را نمیفهمد!
عُمر
خـــــدانـگهــــــدار
می دونی چرا [replacer_a]تو مرداب گل می ده؟
واسه اینکه به همه ثابت کنه تو بدترین شرابط هم می شه خوب بود....نیلوفر ....!!!!!!!!!!!
خـــــدانـگهــــــدار
هیچ کس در بستر [replacer_a]آرزو نکرده است که کاش بیشتر کار کرده یا بیشتر ثروت اندوخته بود...
اما بسیاری مرگ کردند که ای کاش با عزیزانشان مهربان تر بودند.
خـــــدانـگهــــــدار
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)