ميدانم
ديگر براي من نيستي...!
ولي
دلي كه تنگ شود اين حرف ها را نميداند..
ميدانم
ديگر براي من نيستي...!
ولي
دلي كه تنگ شود اين حرف ها را نميداند..
گاه دلتنگ می شوم دلتنگتر از تمام دلتنگی ها
حسرت ها را می شمارم
و باختن ها
وصدای شکستن را.. نمیدانم من کدامین امید را ناامید کردم
وکدام خواهش را نشنیدم
وبه کدام دلتنگی خندیدم
که چنین دلتنگم
دلم تتگ است از ین دنیا چرایش را نمیدانم.
من این شعر غم انگیز راشبی صد بار میخوانم.
چه میخواهم ازین دنیا ازین دنیا افسونگر؛
قسم برپاکی اشکم جوابش را نمیدانم
حرمت نگه دار
دلم
گلم
کین اشک ها خون بهای عمر رفته ی من است
سرگذشت کسی که هیچ کس نبود
و همیشه
گریه می کرد
خدایا
کسی را که قسمت کس دیگریست،
سر راهمان قرار نده!
تا شبهای دلتنگیش برای ما باشد،
و روزهای خوشش برای دیگری ... !
به تو خواهم رسید آیا ؟
نمی دانم،
ولی شاید
صبوری در جدایی احتمالش را بیفزاید
به من گفتی که "دندان بر جگر بگذار" ، پس من هم
به آئین کهن گفتم که "هرچه دوست فرماید"
درخت خاطرات ما بلند است و خزان دیده
سپیداری که سر بر گریههای ابر می ساید
از آنجایی که دلهامان به هم اینقدر نزدیک است
یقین دارم زمان دوری ات دیری نمی پاید...
خـــــدانـگهــــــدار
آه میترسم شبی رسوا شوم *من بد تر از رسواییم تنها شوم من *
خانه ای ویرانتر از از ویرانه ام * من حقیقت نیستم افسانه ام *
خود نمیدانم خدایا چیستم *یک نفر با من بگوید کیستم *
با تمام بی کسی ها ساختم *وای بر من ساده بودم باختم
نپرس دلتنگی چه معنی داره دلتنگی معنی نداره درد داره
واقعا راست گفتی سخت نه دردناک خیلی وحشتناکه
امـشبـ هـیچـی نـمے خـوآهـم !
نـه آغـوشـتـ رآ
نـه نـوازش عـآشقـآنـه اتـ رآ
نـه بـوسـه هـآے شـیریـنتـ...
فقـطـ بـیـآ
مےخـوآهـم تـآ سحـر بـه چشـمـآن زیبــــایتـ خیـره بـمــآنـم
هـمیـن کـآفـی استـ
بـرآے آرامـش قلبـــ بــی قـرآرم
تـو فقـط بـیــآ . . .
در زندگی برای بعضیا
از یک روز ، از یک جا ، از یک نفر به بعد
دیگر هیچ چیز مثل قبل نیست
نه روزها ، نه رنگ ها و نه خیابان ها
همه چیز می شوند دلتنگی
کاش هر روز جمعه بود
و دلتنگی هایم را گردن غروبش مى انداختم
قــرارمـان..
فقـط ..
یـک "مــانیــتورِ" کـوچـک بـــود !
امّــا ..
اکنــون ..
قلبـــم را ببـین..
که بــا هــر"آف" شدنــت ..
چــگونـه ..
بـیقــرارِ "آمــدنــت" مـی شـــود !.
آدمها آنقدر زودعوض میشوند
آنقدر زود که تو
فرصت نمیکنی به ساعتت نگاهی بیندازی
و ببینی چند دقیقه بین دوستی ها تا دشمنی ها فاصله افتاده است
خدایا همه از تو میخواهند "بدهی" اما،
من از تو میخواهم "بگیری" خستگی،دلتنگی و غصه ها را ،
از لحظه لحظه ی روزگار همه آنهایی که دوستشان دارم
ﺩﻟﻢ ﻫﻮﺱ ﯾﮏ ﺩﻭﺳﺖ ﻗﺪﯾﻤﯽ ﮐﺮﺩﻩ
ﯾﮏ رفیق ﺷﺶ ﺩﺍﻧﮓ
یک ارام دل
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﻓﺎﻗﺖ ﭘﺲ ﺩﺍﺩﻩ
ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﺤﮏ ﺯﺩﻥ ﻭ ﺯﯾﺮ ﻭ ﺭﻭ ﮐﺮﺩﻧﯽ ﺩﺭ ﮐﺎﺭ ﻧﺒﺎﺷﺪ
ﺭﻓﯿﻘﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻧﮕﻮﯾﻢ ﻭ ﺍﻭ ﺑﺸﻨﻮﺩ…
ﺑﺨﻨﺪﻡ ﻭ ﺣﺠــﻢ ﺑﻐﻀﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻨﺪﻩ ﺍﻡ ﺑﺒﯿﻨﺪ…
ﺭﻓﯿﻘﯽ ﮐﻪ ﺑﮕﻮﯾﻤﺶ ﺑﺮﻭ ،
ﺍﻣﺎ ﺑﻤﺎﻧﺪﮐﻪ ﻧﺮﻭﺩ ،
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺎﻧﺪﻧﺶ ﺁﺭﺍﻣﻢ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ...
زندگی شاید آن لبخندی ست،که دریغش کردیم
مرسی دوستای خوبم که تو این تاپیک حرف دلتونو میزنین منکه خیلی دلم گرفته با حرف زدن تو این تاپیک حداقل کمی آروم میشم
زمان دست توست،زمین دست توست
دنیامتلاشی میشود وقتی دست روی دست می گذاری....
توراباغیرمی بینم
صدایم درنمی آید
دلم میسوزدوکاری
زدستم برنمی آید......
بــراے اینــ ـ کـه
هنـ ـ ـوز بــ ـه تــ ـ ـو فکـر مےکنـم
هنـ ـ ـوز نگـ ـ ـرانـتـ مےشـوم
هنـ ـ ـوز دلتنگـت مےشـوم و
هنـ ـ ـوز ♥دوسـتـتـ ـ ـ♥ دارم
از خــ ـ ودم متـــنـفّـ ـ ـرم !!
با موجودات عجیبـــ ـ ـ ـ ـ ـی زندگی می کنیم !موجوداتی که تنها با “بی محلـ ـ ـ ـی” آدم می شوند...
برای خودم مردی شده ام...
این روزها در سکوت سر سخت...
بی صدا گریه میکنم...
ولی!
دنیا مواظبم باش...
قلبم هنوز زنانه میتپد
دلم خیلی گرفته دلتنگم
[QUOTE=farimah;21201]دیگه بریدم از این دنیا چرا غصه ها ول کن من نیستن
چی شده مگه .
بعضی وقتا خدا جان دلم می خواد مثل الان بشینم یه جا فقط بهت لبخند بزنم!حالا از این لبخند هر چی دوست داری برداشت کنی
حس دوست داشتن.. رضایت.... ناراحتی... گله مندی..
ولی فکر کنم خودت از همه بهتر می دونی معنی لبخندم چیه!
فقط ازت می خوام بپرسم خب که چی ؟! الان راضی هستی از این وضع؟!
باشه منم می گم راضی به رضای تو
ببینم به کجا می خوای ببری!
آدمی جز جانش چیزی واسه از دست دادن نداره
که اونم دست توست! پس مختاری....
[QUOTE=nasimi;21204]چرا وقتی کسی میدونه عاشقانه دوستش داری اینقدر نسبت به آدم بی تفاوت میشن آخه این چه قانونیه کجای این دنیا نوشتن هرکی عاشقت شد بهش بی محلی کن لعنت به این دنیا یی که اینهمه صادقانه عشق میورزی اما در عوض فقط دلتو میشکنن
همیشه همین جوریه .غصه نخور ناناز.
آره غصه نمیخورم میخندم
مردها در چارچوب عشق و محبت،به وسعت غیر قابل تصوری نامردند.
برای اثبات کمال نامردی مردها همین بس که در مقابل قلب عاشق و فریب خوده ی یک زن احساس می کنند که مردند!!!
تا هنگامی که قلب زن تسلیم نشده پست تر و سمج تر از ... عاجزتر از یک اسیر گداتر از گدایان سامره پوزه بر خاک و دست تمنا به پیش،گدایی عشق می کنند،اما تا خاطرشان از تسلیم قلب زن،راحت شد یکباره به یادشان می افتد که خدا مردشان آفریده!!!
و تازه کمال مردانگی را در بی نهایت نامردی جستجو می کنند.در شکنجه دادن قلب و به زنجیر کشیدن یک زن اسیر...
خدایا! این روزها زمان چقدر تند برایم می گذرد
نمی دانم!
خوشی هایم فراوان است یا دردهای این دنیا شمارش روزها را از یادم برده.
خدايـــــا ...
مدعيان رفاقت ، هر کدام تا نقطه اي همراهند ...
عده اي تا مرز منفعت ...
عده اي تا مرز مال ...
عده اي تا مرز جان ...
عده اي تا مرز آبرو ...
و همگان تا مرز اين جهان ...
تنها تويي که همواره مي ماني ... !
رهـــــايم نـکن . . .
چشمهايت را ببند ،
در دلت با خدا سخن بگو ،
به همان زبان ساده ي خودت سخن بگو ؛
هرچه ميخواهي بگو ، او ميشنود . . .
شايد بخواهي تورا ببخشد ،
يا آرزويي داري ،
شايد دعايي براي يک عزيز و يا شکرش ،
بــگو ميشنود . . .
اين لحظه ي زيبا را براي خودت تکرار کن ؛
پــرواز دلـت را حـس خواهـي کـرد . . .
سکوت و صبوري مــــــــرا
به حســــابِ ضعف و بي کسي ام نگذار !
دلـــــــم به چيـــزهايي پاي بند است ...
که تو وفـــايت قـــــد نــــميدهد..
خـــــدانـگهــــــدار
خــــــدای من
نه آن قدر پاکم که کمکم کنی و نه آن قدر بدم که رهایم کنی
میان این دو گمم
هم خود را و هم تو را آزار میدهم
هر چه قدر تلاش کردم نتوانستم آنی باشم که تو خواستی
و هرگز دوست ندارم آنی باشم که تو رهایم کنی
آنقدر بی تو تنها هستم که بی تو یعنی “هیچ” یعنی “پوچ”
خدایــا هیچ وقت رهـــایم نکن . ..
انسان های موفق , موفقیعت را از دید و راه خود یافتند . موفقیعت هر کس مختص به تلاش و همت اوست . درس گرفتن از دیگران خوب است اما رفتن راه هر کسی خوب نیست حتی اگر وعده موفقیعت در آن باشد .
"اگر امیدی نداری ... امید بساز "
"あなた望を作る希望しない場合は"
..........................................
"
سَلامتى روزى كِه ... بِه مامان بابام بِگن غَم آخَرتون باشِه ، جووونِ خوبى بود...!! سلامَتى روزى كِه بِخاطرم
مَطلب بِذارى وَلى نباشَم لايك كُنم ... سلامَتى روزى كِه بهِم پى ام بِدى ولى ديگِه خونده نشِه ...!! سَلامتى روزى
كِه دِلت واسِه قَهرام تنگِه ،واسه خَنده هام، واسه اَخمام، واسِه مَسخره بازيام... وَلى ديگِه نيستم ... آخريشَم
سلامَتى روزى كِه تو مياى سَرِ مزارَم وُ مَن خاكِ زيرِ پاتَم
سلامتـــــــی تو .... ﺗــﻮﯾـﯽ ﮐﻪ ﺍﻻﻥ ﭘﺸﺖ ﻣﺎﻧـﯿـﺘــﻮﺭ ﻗﻮﺯ ﮐﺮﺩﯼ ... ﺗــﻮﯾـﯽ ﮐﻪ ﺍﻻﻥ ﺩﻟﺖ ﻭﺍﺳـﻪ ﯾﻪ ﺑـﯽ
ﻣﻌﺮﻓﺖ ﺗﻨﮕـﻪ ... ﺗــﻮﯾـﯽ ﮐﻪ ﺑﻐﻀﺘـﻮ ﺟﻠﻮ ﻫﻤــﻪ ﻗﻮﺭﺕ ﻣﯿـﺪﯼ، ﮐﻪ ﯾﻪ ﻭﻗﺖ ﮔـﺮﯾــﻪ ﻧﮑﻨـﯽ ﺗــﻮﯾـﯽ ﮐﻪ ﻫﺮ
ﺁﻫﻨﮕـﯽ ﮔﻮﺵ ﻣﯿــﺪﯼ، ﻓﻘﻂ ﯾﺎﺩ ﯾـﻪ ﻧــﻔــــﺮ ﻣﯿـﻔﺘﯽ ﺗــﻮﯾـﯽ ﮐﻪ ﺗﺎ ﻣﯿﺎﯼ ﺣــﺮﻑ ﺑﺰﻧـﯽ ﻭ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻨـﯽ
ﺳـﺮﯾـﻊ ﻣﯿﮕـﯽ ﺑﯿــــﺨﯿــــــــﺎﻝ ﺗــﻮﯾـﯽ ﮐﻪ ﺷــﺒﺎ ﺍﺯ ﻓﺮﻁ ﺗﻨـﻬﺎﯾــﯽ ﻭ ﺑـﯽ ﺭﻭﯾـﺎ
ﺑﻮﺩﻥ، ﻫﺪﻓﻮﻥ ﺗﻮ ﮔﻮﺵ ﻣﯿﺨﻮﺍﺑـﯽ ... ﺗــﻮﯾـﯽ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﺍ ﺗﻮ ﺩﻧـﯿــﺎﯼ ﻣﺠـﺎﺯﯼ ﻏﺮﻕ ﺷُـﺪﯼ ... ﺗــﻮﯾـﯽ
ﮐﻪ ﺣﺘـﯽ ﺗﻮ ﺩﻧـﯿــﺎﯼ ﻣﺠـﺎﺯﯼ ﻫـﻢ ﺧﻮﺩﺗـﻮ ﮔـﻢ ﮐﺮﺩﯼ ﺗﻮﯾـﯽ ﮐﻪ ﺣﺘـﯽ ﺩﯾﮕـﻪ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧـﯽ ﭼﻪ ﻣـﺮﮔﺘـﻪ ،ﻭ
ﭼـﻪ ﺭﯾﺨﺘـﯽ ﺑﺎﯾــﺪ ﺧﻮﺩﺗﻮ ﺧﺎﻟـﯽ ﮐﻨـﯽ ... ﺗــﻮﯾـﯽ ﮐﻪ ﺧـﯿـﺎﻧـﺖ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺭﻓﯿـﻘﺖ ﺩﯾـﺪﯼ ﻭ ﻓﻘﻂ
ﺳﮑﻮﺕ ﮐﺮﺩﯼ ﻭ ﺑﻐﺾ ﻭ ﻧـﮕﺎﻩ ... ﺗــﻮﯾـﯽ ﮐﻪ ﻧـﺎﻣــﺮﺩﯼ ﺭﻭ ﺩﺭﺣﻘﺖ ﺗـﻤـﻮﻡ ﮐﺮﺩﻥ، ﻭ ﻫﻨــﻮﺯﻡ ﺩِﻟِﺖ ﺑﻠﺪ
ﻧﯿــﺴﺖ ﻧﺒﺨﺸﺘﺸﻮﻥ ﺁﺭه ﺭِﻓﯿـــــــــــﻖ ... ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘـﯽ ﺗــﻮﯾـﯽ ﮐﻪ ﺣﺎﻝ ﻭ ﺭﻭﺯِﺕ ﻣﺜﻞ ﻣـﻦ ﻃﻮﻓـﺎﻧـﯿـﻪ
در حال حاضر 15 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 15 مهمان ها)