نمایش نتایج: از 1 به 12 از 12

موضوع: بی احساس بودن همسرم

4391
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4192
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 5 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    بی احساس بودن همسرم

    سلام با عرض خشته نباشید من 5 سال هست که ازدواج کردم و ازدواج ما خاستگاری بود ومن به طور منطقی بدون در نظر گرفتن احساسم و کمی اجبار خانواده با شوهرم ازدواج کردم و الان زندگی تقریبا مرفهی دارم 1 پسر 21 ساله دارم شوهرم اهل سیگار یا دود یا خلاف رفیق باز و اینها نیست اما چیزی که هر روز ما رو از هم دور تر میکنه ابراز احساسات کم اون به منه تو این سالها همیشه ابراز احساسات کردم و وقتی از اون زیاد احساس نمیبینم ناراحت میشم ونتیجش شده اخلاق بد الانم منم سرد شدم احساس میکنم اون من رو فقط واسه ************ میخاد در حالی که اون من رو میخاسته که اومده خاستگاری وخانوادش مجبورش نکرده بودن دیگه از اخلاقاش خیلی بی خیاله اون بود که همیشه میگفت زودتر بچه دار شیم اما الان به بچشم بی خیاله همش من باید دنبال بچه بدوم من مواظب باشم برم حرف بزنم ناراحت میشه حتی 1 شب نشد اگه بچم گریه کرد ومن خسته شدم بگه تو کمی بخواب من بچه رو خواب میکنم البته بگم من شاغل هستم صبح از ساعت8تا13 سرکارم اما به خونه به ناهار به تمیزی لباس ها وامور خونه داری میرسم و چیزی کم نمیزارم اخلاق دیگه ای که داره اینه که آخر هفته ها میخاد بره به روستاشون چون اونجا خونه دارن 1 هفته پیش من تو شهرمون نمیمونه با هم باشیم چه زمستون چه تابستون من نمیگم نره به روستاشون من میگم 2 هفته برو منم بهات میام 1 هفته اینجا باشیم قبول نمیکنه در حد زیاد کارهاش روی من تاثیر بدی گذاشته وقتی باهاش منطقی قم صحبت میکنم گوشش بدهکار نیست و من رو عصبانی میکنه و خانوادش هم طرفشن ومیگن هر شوهر میره زن هم باید بره آخه من چی کار کنم خسته شدم خیلی زیاد افکار منفی جدایی قید همه چیز رو زدن اینکه اشتباه کردم حساب ناامیدم کمکم کنید

  2. کاربران زیر از harym بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : عدم تفاهم

    نقل قول نوشته اصلی توسط harym نمایش پست ها
    سلام با عرض خشته نباشید من 5 سال هست که ازدواج کردم و ازدواج ما خاستگاری بود ومن به طور منطقی بدون در نظر گرفتن احساسم و کمی اجبار خانواده با شوهرم ازدواج کردم و الان زندگی تقریبا مرفهی دارم 1 پسر 21 ساله دارم شوهرم اهل سیگار یا دود یا خلاف رفیق باز و اینها نیست اما چیزی که هر روز ما رو از هم دور تر میکنه ابراز احساسات کم اون به منه تو این سالها همیشه ابراز احساسات کردم و وقتی از اون زیاد احساس نمیبینم ناراحت میشم ونتیجش شده اخلاق بد الانم منم سرد شدم احساس میکنم اون من رو فقط واسه ************ میخاد در حالی که اون من رو میخاسته که اومده خاستگاری وخانوادش مجبورش نکرده بودن دیگه از اخلاقاش خیلی بی خیاله اون بود که همیشه میگفت زودتر بچه دار شیم اما الان به بچشم بی خیاله همش من باید دنبال بچه بدوم من مواظب باشم برم حرف بزنم ناراحت میشه حتی 1 شب نشد اگه بچم گریه کرد ومن خسته شدم بگه تو کمی بخواب من بچه رو خواب میکنم البته بگم من شاغل هستم صبح از ساعت8تا13 سرکارم اما به خونه به ناهار به تمیزی لباس ها وامور خونه داری میرسم و چیزی کم نمیزارم اخلاق دیگه ای که داره اینه که آخر هفته ها میخاد بره به روستاشون چون اونجا خونه دارن 1 هفته پیش من تو شهرمون نمیمونه با هم باشیم چه زمستون چه تابستون من نمیگم نره به روستاشون من میگم 2 هفته برو منم بهات میام 1 هفته اینجا باشیم قبول نمیکنه در حد زیاد کارهاش روی من تاثیر بدی گذاشته وقتی باهاش منطقی قم صحبت میکنم گوشش بدهکار نیست و من رو عصبانی میکنه و خانوادش هم طرفشن ومیگن هر شوهر میره زن هم باید بره آخه من چی کار کنم خسته شدم خیلی زیاد افکار منفی جدایی قید همه چیز رو زدن اینکه اشتباه کردم حساب ناامیدم کمکم کنید



    خب درمان کسی که تمایلی بهش نداره سخت و گاها" غیر ممکنه ...

    در مورد شما که این همه سال در کنار همسرتون بودید ، خوب میدونید که چطور شخصیت و منش داره ...

    ایشون فردی سنتی هستن که تمایلی به تفاهم و بقیه رفتارهای رومانتیک رایج امروز ی ندارن ...

    پس در مرحله اول چیزیک برای خانمای این دسته از آقایون وجود داره ، صبر و تحمله ....

    که شما که پسری 21 ساله دارید در این مورد کاملا با اون آشنا هستید ...

    ولی اگه از خانواده اش حرف شنوی داشته باشه میشه با واسطه قرار دادن شخصی ریش سفید(دراصطلاح) در این مورد باهاش صحبت کرد ...
    شخصی که ایشون نسبت بهش احترام قایل باشه ...

    و اروم کردن محیط خونه و کفتگوی رودررو و دوستانه شما که درخواستتونو بهش بگید ...

    صادقانه صحبت کنید و بدون هیچ رو دربایستی و با حفظ حریم و احترام، اندیشه و احساس خود را راجع به بی توجهی بیان کنید و از او نیز بخواهید چنین کند. از همسرتان بخواهید به شما بگوید: از نظر او کدام رفتار شما بی توجهی قلمداد می گردد و چه رفتاری انجام دهید برای او به منزله توجه و ارادت است.

    *************
    در ادامه مطلبی براتون میزارم که مطالعه اش خالی از لطف نیست ...

    چرا مردها نسبت به همسرشان سرد و[replacer_a] می شوند؟

    این زنان مردان خود را دل سرد می کنند
    سردی و یک فاصله پرنشدنی، از همین اتفاقات ساده جان می گیرد. همین چیزهایی که گاهی به دلیل صمیمیت و گاهی به دلیل حق به جانب بودن ، آنها را نادیده می
    گیرید.
    بی میل

    همین چیزهای ساده ای که برای مردها یک دنیا اهمیت دارد و می تواند نظرشان را نسبت به شریک زندگی شان زیر و رو کند. شما فکر می کنید هیچ اتفاقی نیفتاده؛ فکر می کنید تغییری نکرده اید و اشتباهی مرتکب نشده اید اما همسرتان روزبه روز بیشتر فاصله می گیرد و سردتر می شود.
    تقصیر شما نیست. کسی این چیزها را به شما گوشزد نکرده. ما در این صفحه می خواهیم شما را با اشتباه های کوچکی که زندگی تان را یخبندان می کند آشنا کنیم و چشم هایتان را بیشتر از قبل روی رفتار تان باز کنیم.

    ● سردکننده شماره ۱: به خودتان اهمیت نمی دهید

    ▪ زن های هپلی

    مردی که عاشق تان باشد، حتی می تواند در سخت ترین روزها هم کنار شما بماند و در روزهای بیماری هم از شما خسته نشود. مرد ها یک زن همیشه زیبا و سالم نمی خواهند. بلکه زنی را دوست دارند که بیمارنما و ژولی پولی نباشد و اهمیت کافی را به سلامت و زیبایی اش بدهد. اگر هنوز هم منظور مان را نفهمیده اید، چند شکایت اصلی مرد ها از همسرشان را بخوانید:دوست ندارم همسرم کار کند. چون خسته و بدبو از سرکار برمی گردد و دیگر حتی حوصله یک دوش گرفتن مجدد را هم ندارد. ساعات زیبایی و مرتب بودنش، تنها اول صبح است و بدبویی و خستگی اش را برای من به خانه می آورد.اشتیاق زیادش به غذا خوردن نه تنها خوشحالم نمی کند، بلکه برایم عذاب آور هم شده. نمی دانم خودش را نمی بیند؟ متوجه نیست که چطور هر روز وزنش بالاتر می رود و مجبور می شود لباس های قدیمی اش را کنار بگذارد؟همسرم ۱۰ نوع سشوار و اتوی مو دارد اما هر روز باید با موهای وز شده ببینمش. حسرت دیدن یک لباس خانه هماهنگ و آراسته به تنش، بر دلم مانده. تنها وقتی که مهمان داریم می توانم به آراسته بودنش امیدوار باشم.

    ▪ مردها چه فکر می کنند؟
    مردها از زنانی که به بهداشت، سلامت و زیبایی شان اهمیت نمی دهند، بیزارند. شاید یک زن هم از هپلی بودن همسرش آزرده شود اما آسیبی که یک مرد از این ماجرا می بیند به مراتب بیشتر است؛ چراکه مردها در جریان این ارتباط، بیشتر تابع چشمشان هستند. شاید دیدن یک لباس خوشرنگ، مرتب و یک خانه تمیز، بیشتر از هر چیز دیگری بتواند آنها را دلگرم کند اما شکایت هایی که در بالا گفته شد، کافی است تا یک مرد عاشق هم به یک مرد سرد تبدیل شود.

    ▪ چرا زن ها به اینجا می رسند؟
    بسیاری از زن ها در درک مفهوم «صمیمیت» دچار مشکل هستند. آنها بعد از گذشت مدتی از زندگی مشترک، به بهانه صمیمی بودن با همسرشان، رسیدن به خود و شادابی شان را فراموش می کنند. اگر شما هم در چنین موقعیتی قرار دارید، نباید این اصل را فراموش کنید که برای یک مرد، هر روز روزی تازه است و تنها با تازه نگه داشتن این زیبایی های کوچک است که می توانید دل این موجود مریخی را به دست بیاورید.

    ● سردکننده شماره۲: کمبود اعتماد به نفس دارید

    ▪ زن هایی که خود را دست کم می گیرند

    حتی زشت ترین آدم های جهان هم، دلیلی برای دلفریب بودن در خود دارند. یادتان نرود که مردها از زنانی که مدام خود را تحقیر می کنند و هیچ وقت از ظاهر شان راضی نیستند، بیزارند و اگر مدام در مورد ظاهرتان غر بزنید، نه تنها او شما را یک زن فروتن نمی بیند، بلکه از شما دلسرد هم می شود. اگر هنوز هم منظور مان را نفهمیده اید، چند شکایت اصلی مرد ها از همسرشان را از زبان زن ها بخوانید:دماغم باز هم ورم کرده. با این صورت چطور به مهمانی بیایم؟ من امشب باز هم زشت ترین زن جمع خواهم بود. اصلا همین هفته باید سراغ یک جراح زیبایی بروم و از دست این چهره مسخره راحت شوم.نه! این لباس را نمی پوشم! ببین چقدر چاقم می کند. این پهلو های گنده را بزرگ تر هم نشان می دهد. نگاه کن شکمم چندبرابر شده و از هر گوشه لباسم یک تکه چربی بیرون زده.هرقدر موهایم را سشوار می کشم صاف نمی شود. با این موهای وزوزی حالم از قیافه خودم به هم می خورد. دلم می خواست کچل باشم اما این موهای زشت روی سرم نباشد.

    ▪ مرد ها چه فکر می کنند؟
    برای همسرتان زشت بودن یا زیبا بودن شما آنقدر اهمیت ندارد که تصور شما نسبت به خودتان. مردها عاشق زن های با اعتماد به نفس هستند. زن هایی که خوب بلدند زیبایی هایشان را بهتر نشان دهند و از ظاهری که دارند، راضی هستند. مدام شکسته نفسی کردن و شرمنده بودن از ظاهر خود، می تواند عاشق ترین مرد را هم دلسرد کند. شما با این کار، ایرادهایی که تا کنون در شما نمی دیده را در نگاهش پررنگ تر جلوه می دهید.

    ▪ چرا زن ها به اینجا می رسند؟
    برخی زن ها گمان می کنند که دیگران ایراد های ظاهری شان را برجسته تر از آنچه که هست می بینند. به همین دلیل و برای نشان دادن شان، سعی می کنند قبل از دیگران، خودشان ایرادها را به زبان بیاورند اما باید بدانید که چنین رفتاری نتیجه معکوس بر روابط شما می گذارد. پس زیبایی های ظاهر تان را تحسین کنید و به خودتان باور داشته باشید. هرگز خود را در مقابل همسرتان تحقیر نکنید؛ این موضوع می تواند حس او را نسبت به شما زیر و رو کند.

    ● سردکننده شماره۳: زیاد به ظاهرتان اهمیت می دهید

    ▪ زنانی که همیشه نگران ظاهر شان هستند

    هر مردی دوست دارد زنی زیبا و آراسته داشته باشد اما زن هایی که مدام درگیر ظاهرشان هستند مردها را عذاب می دهند. یک مرد دوست دارد با خیال راحت با همسرش کوه برود و مدام نگران خاکی شدن کفش هایش نباشد. دوست دارد گاهی چهره همسرش را بدون آرایش ببیند و وقتی با عجله می خواهند جایی بروند، او ساعت ها مقابل آینه ننشیند. اگر هنوز هم منظور مان را نفهمیده اید، چند شکایت اصلی مرد ها از همسرشان را بخوانید:
    دوست دارم گاهی دستش را بگیرم و روی یک تپه کنارش بنشینم اما او حاضر نیست مانتواش را خاکی کند یا به دلیل نشستن روی زمین شلوارش را چروک کند. هیچ وقت کنارش احساس راحتی نمی کنم.هزینه زیادی که برای لوازم آرایشی می پردازد مرا دیوانه می کند. من مخالف کار او نیستم و دوست هم دارم که آراسته باشد اما از اینکه نیمی از بودجه ماهانه ما برای لوازم آرایشی مصرفی هزینه می شود ناراحتم.حاضر نیست لباس های تکراری بپوشد و ست کردن لباس ها برایش شبیه یک بحران غیرقابل حل است. ما هیچ وقت نمی توانیم تصمیم ناگهانی ای برای تفریح بگیریم. چون باید زمان کافی برای حاضر شدن را داشته باشد.

    ▪ مردها چه فکر می کنند؟
    همان طور که گفتیم مردها از دیدن زیبایی همسرشان لذت می برند اما دوست دارند بخش اصلی این آراستگی را زیبایی طبیعی تشکیل دهد. آنها دوست ندارند کنار یک عروسک بی عیب و نقص
    شکسته نفسی کنند، بلکه ترجیح می دهند کنار یک همسر ساده، اما مرتب باشد. کنار زنی که اگر به موهایش دست بزنید، آشفته و مضطرب نشود.

    ▪ چرا زن ها به اینجا می رسند؟
    با دیدن تصویر بازیگران زیبا، برخی از زن ها تصویری بی عیب را در ذهن شان حک می کنند؛ تصویری که تمام تلاش شان را برای شبیه شدن به آن به خرج می دهند و با دیدن تفاوت هایشان با آن، ناامید و مضطرب می شوند. گرچه این زن ها فکر می کنند در صورت شبیه نبودن به این تصویر، دیگران آنها را رد یا سرزنش می کنند اما زندگی این است که این افراد خیلی زود همسرشان را از خود می رانند.

    ● سردکننده شماره ۴: ضعیف هستید

    ▪ زنان وابسته و دست و پا چلفتی

    مرد ها احساس قدرت را دوست دارند و اینکه زنی با استقلال بیش از حدش آنها را تحت سلطه در بیاورد، آزارشان می دهد. در عین حال، مردها از زنان ناتوان و وابسته هم خوش شان نمی آید. آنها دوست ندارند عین یک نگهبان مدام مراقب همسرشان باشند و اینکه زنشان رفتاری کودکانه و منفعلانه هم داشته باشد، برایشان مثل یک کابوس است. اگر هنوز هم منظور مان را نفهمیده اید، چند شکایت اصلی مرد ها از همسرشان را بخوانید:
    برای همسرم اتومبیل خریدم و کمکش کردم تا گواهینامه بگیرد اما او بدون من حاضر نیست رانندگی کند. انتظار دارد من مثل یک راننده شخصی در کنارش باشم و به دلیل ترسش، حاضر نیست از امکانی که برایش فراهم کرده ام استفاده کند.اگر من مراقب همه چیز نباشم، زندگی مان از دست می رود. همسرم حتی نمی تواند یک خرید ساده را انجام دهد. همه جا باید کنارش باشم و همه مسئولیت های زندگی را باید به تنهایی برعهده بگیرم.همسرم با یک بحث ساده زیر گریه می زد و از بدبختی هایش شکایت می کرد. ما اختلافات زیادی داشتیم و یک بار که تلاش کردم او را به جدایی راضی کنم، تهدید کرد که خودش را می کشد.

    ▪ مردها چه فکر می کنند؟
    زن های مظلوم نما، ضعیف و ناتوان برای هیچ مردی جالب نیستند. یک مرد دوست دارد بداند که همسرش در هر شرایطی از عهده کارهای خودش برمی آید و می تواند روی پای خودش بایستد. مردها دوست دارند در زندگی حرف اول را بزنند اما نمی خواهند بار تمام مسئولیت های ریز و درشت خانه بر دوش شان باشد.

    ▪ چرا زن ها به اینجا می رسند؟
    این مشکل ریشه در اعتمادبه نفس زنان دارد. کسانی که واقعیت پایین دارند، گمان می کنند با این مظلوم نمایی ها می توانند دل دیگران را به رحم بیاورند و زندگی شان را پیش ببرند. بعضی از زنان هم به دلیل بحران هایی که در کودکی برایشان به وجود آمده، همیشه نوعی احساس ضعف همراه شان است و ترس از ترک شدن باعث می شود که به چنین ابزار هایی متوسل شوند؛ ابزار هایی که به جای درست کردن ماجرا، می تواند روابط آنها را از هم بپاشد.
    ویرایش توسط farokh : 06-16-2014 در ساعت 11:48 AM
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  4. 2 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4192
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 5 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم تفاهم

    سلام از راهنماییتون ممنون لطف کردین راستی د رمطلبی که گذاشتم اشتباهی تایپی شده من پسر 2 ساله دارم در ظمن من 25 ساله هستم و همسرم 28 دارن.بنظر شما چند سال باید تحمل کنم تا اون چیزی بشه که منم دوست دارم اصلا دلم نمیخواد با مرد های دیگه مقایسش کنم الان موقعیتی که هر دومون بعد 5 سال زندگی به دست آوردیم رو خیلی ها حسرتش رو میخورند اما خیلی ها هم منتظر جرقه بدی تو زندگی ما هستند من هم نمیخام بهانه واسه حرف مفت دست کسی بدم آخه این مشکل خیلی زشته که کسی از اطرافیان هم بفهمه خلاصه از حرفهایی که زدین ممنون راستی اگه حرف بزرگتری رو پیش بکشم میگه کسی زیر پات نشسته و این که اونم میگه تو لیاقت این رفاه رو نداری در حالی که ما با هم به اینجا رسیدیم اون درس خوند و کارمند بانک شد الان 3 سال سابقه داره من هم بیهوشی خوندم ولی به خاطر بچه وهمسرم بیمارستان کار نمیکنم ودر یه کلینیک ترک اعتیاد پرستار هستمببینید اون به همه جا رسیده وچیزی واسه از دست دادن نداره این منم که اگه چیزی بشه ضرر میکنم البته سال آینده میخوام مجدد کنکور بدم برای پزشکی دلم یه تحول تو زندگی میخاد.میدونید اطرافیان فامیل خودشون نم گاهی اوقات میگن چه طور با این آدم سرد زندگی میکنی حتی مامان وآبجی خودم بهم دارن گوشزد میکنن که مواظب باشم با سیاست باشم اما چی کار کنم منم زود عصبی میشم فعلا بای ممنون

  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : عدم تفاهم

    سلام عزيزم . به ياد اون ضرب المثله افتادم كه ميگه از بيرون مردم رو كشته از داخل خودمونو .
    واسه چي تو نبايد لياقت رفاه رو داشته باشي كه ميگي اگه چيزي به شوهرت بگي ميگه تو لياقت نداري . مگه حتما آدم بايد توي كثافت زندگي كنه كه لياقتش ثابت بشه . اصلا اين فكرا رو نكن . از حرفات مشخصه كه خيلي خودتو دست كم گرفتي . مردها هم به سمت خانمهايي ميرن كه اعتماد به نفس بالا داشته باشن . پس به نظرم مقصر اين ناخوشي تو زندگيت تو هستي . به خودت برس . برو واسه خودت كلي لباس هاي شيك بخر. به شوهرت بگو ازش انتظار داري سوار بهترين ماشين ها بشي . اونموقع ببين نظرش راجع به تو و لياقت عوض ميشه يا نه

  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : عدم تفاهم

    نقل قول نوشته اصلی توسط harym نمایش پست ها
    سلام از راهنماییتون ممنون لطف کردین راستی د رمطلبی که گذاشتم اشتباهی تایپی شده من پسر 2 ساله دارم در ظمن من 25 ساله هستم و همسرم 28 دارن.بنظر شما چند سال باید تحمل کنم تا اون چیزی بشه که منم دوست دارم اصلا دلم نمیخواد با مرد های دیگه مقایسش کنم الان موقعیتی که هر دومون بعد 5 سال زندگی به دست آوردیم رو خیلی ها حسرتش رو میخورند اما خیلی ها هم منتظر جرقه بدی تو زندگی ما هستند من هم نمیخام بهانه واسه حرف مفت دست کسی بدم آخه این مشکل خیلی زشته که کسی از اطرافیان هم بفهمه خلاصه از حرفهایی که زدین ممنون راستی اگه حرف بزرگتری رو پیش بکشم میگه کسی زیر پات نشسته و این که اونم میگه تو لیاقت این رفاه رو نداری در حالی که ما با هم به اینجا رسیدیم اون درس خوند و کارمند بانک شد الان 3 سال سابقه داره من هم بیهوشی خوندم ولی به خاطر بچه وهمسرم بیمارستان کار نمیکنم ودر یه کلینیک ترک اعتیاد پرستار هستمببینید اون به همه جا رسیده وچیزی واسه از دست دادن نداره این منم که اگه چیزی بشه ضرر میکنم البته سال آینده میخوام مجدد کنکور بدم برای پزشکی دلم یه تحول تو زندگی میخاد.میدونید اطرافیان فامیل خودشون نم گاهی اوقات میگن چه طور با این آدم سرد زندگی میکنی حتی مامان وآبجی خودم بهم دارن گوشزد میکنن که مواظب باشم با سیاست باشم اما چی کار کنم منم زود عصبی میشم فعلا بای ممنون
    خب دوست عزیز

    خانم ها با این امید که شوهرشونو تغییر بدن ازدواج میکنن ولی شوهرشون اصلا" تغییر نمیکنه ...

    و برعکس اقایون دوست ندارن خانمشون تغییر کنه ولی تغییر میکنه ...

    اینکه روزی تغییری در اخلاق ایشون به وجود بیاد فقط بستگی به خواست خودش و تغییرات زمان داره ...

    ولی اینکه تصمیم به خوندن پزشکی کردید فکر بسیار خوبیه ... میتونه اون خلاء هایکه در این مدت به وجود اومده رو تغییر بده ...

    البته کاملا" آرام باید پیش برید تا وجود شمارو تهدید برای موقعیت اجتماعیش نبینه ....

    وقتیکه به نتیجه برسید اونوقت شمام ابتکار عمل دارید و میتونید اثرگذار باشید ...

    فعلا" تا رسیدن به نتیجه نهایی باید صبور باشید و با عشق فرزندتون زندگی کنید
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4192
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 5 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم تفاهم

    ممنون دارم از حرفهاتون انرژی میگیرم

  9. کاربران زیر از harym بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4192
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 5 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم تفاهم

    ممنون عزیزم

  11. کاربران زیر از harym بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4128
    نوشته ها
    279
    تشکـر
    12
    تشکر شده 175 بار در 127 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : عدم تفاهم

    زن و شوهر باید با علاقه در کنار هم زندگی کنن و یار و غموار هم باشن . نه اینکه به موفقیعت همدیگه حسودی کنن و برای هم جبهه بگیرن . این معنای زندگی زناشویی نمیده .
    این مدل زندگی کردن باعث عدم درک دو طرف از هم و بروز اختلافات زیادی میشه چون هر دو بدنبال خاصه خودشان هستن و میخوان از هم پیشی بگیرن .
    زندگی مشترک یعنی موفقیعت مشترک و کمک به همدیگه برای ساختن زندگی و رسیدن به موفقیعت .
    به یه نکته هم توجه کنید . اینکه اگر از نظر مالی در زندگی مشکل به خصوصی ندارید بهتره شما به خانه داری و تربیت فرزند خود بپردازید و بقیه امور را به همسرتان بسپارید اما در این راه کمک به همدیگر رو هم فراموش نکنید که در آینده دچار خستگی و شکایت از وظیفه خود داشته باشید .
    تربیت فرزند آن هم در این سن بسیار مهم است و در زندگی آینده شما نیز تاثیر گذاره . اگر شما سر کار باشید و هم همسرتان پس تربیت فرزندتان چی میشه ؟ اگر شما به شیوه صحیح او را تربیت نکنید و در آینده هم پشتیبان او نباشید ممکنه فرزندتان تحت تاثیر عوامل محیطی و افراد دیگر و حتی تحت تاثیر محیط زندگی شما قرار بگیره و یه نوع دیگه رشد پیدا کنه و روزی به سنی میرسه که تغییر تربیتش اصلا کار آسانی نخواهد بود . مشکلی که بیشتر خانواده ها با فرزندانشون دارن همین موضوعه . چون تربیت و کنترل در سنین کودکی انجام نشده و یا درست شکل نگرفته .
    ادامه تحصیل فکر خوبی هست اما بطوری که بیشتر وقت شما رو به خود مشغول نکنه . کار کردن شما هم طبق گفته قبل اگر نیاز مالی نیست پس بهتره ادامه پیدا نکنه و وظیفه تامین مالی خانواده بر عهده مرد خانه باشه و شما هم وظیفه خانه داری و رسیدگی به امور فرزندتان را بر عهده گیرید ولی تاکید میشه که در امور همدیگر بهم کمک کنید و تنهایی به وظایف خود ادامه ندید .

    موفقیعت را باهم بسازید نه جدا از هم .
    امضای ایشان
    "اگر امیدی نداری ... امید بساز "
    "あなた
    望を作る希望しない場合は"
    ..........................................
    "


  13. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4192
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 5 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم تفاهم

    سلام دوست گرامی ممنون از راهنماییهاتون

  14. کاربران زیر از harym بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : عدم تفاهم

    ممنون از [replacer_a] خانم که نظرات رو لااقل میخونن ...

    سپاس
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  16. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4192
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 5 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم تفاهم

    سلام خواهش میکنم از شما سپاس بابات انرژی های مثبت
    من واقعا سپاس گزارم خیلی آرامش داد بهم

  17. کاربران زیر از harym بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  18. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19383
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم تفاهم

    منم خودم یه دختری رو میخوام ولی هنوز هیچی بینمون نیست مثلا هنوز واسه خواستگاری نرفتم چون دوس دارم بیشتر باهاش آشنا بشم ببینید من خیلی دوسش دارم و احساس خودم رو بروز میدم و گام های بزرگی تو این رابطه برمیدارم ک بلکه این رابطه محکم تر بشه اما متاسفانه خانوم بنده احساسی از خودش نشون نمیده نمیدونم چرا اما بازم نمیتونم بگم که بخوام ازش جدا بشم چون همونجوری ک خودتون میدونید عشق للکی نیست و باید منطقی به این موضوع نگاه کرد هیچ وقت هم زمانی که اعصبانی هستین بحثی با همسرتون نکنید فقط سکوت کنید حالا یکی نیست به خودم بگه چیکار کنم چون واقعا سره دو راهی قرار دارم واقغا گیج شدم چون گیج شدنم از روی دوس داشتنمه

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد