نوشته اصلی توسط
deadpool
سلام به همگی شما.پسری هستم 18 ساله
دوستان چند وقتیه ( از تقریبا بعد از عید) تا الان یکمی احساس میکنم حالو روزم داره به هم میریزه.
بذارید اول بگم که من کلا انسان خجالتی هستم در حدی که وقتی با معلم هم حرف میزنم کمو بیش خیس از عرق میشم. همیشه میترسم کاری رو درست انجام ندم واسه همین توی انجام هر کاری نهایت تلاشم رو میکنم. چون قبلا هم توی انجام کاری موفق نمیشدم یا شکست میخوردم مثلا توی برنامه نویسی کامپیوتر با طعنه حرفای پدر و مادر و برخی اقوام مواجه میشدم که کوچیکم میکردن.
البته اینا به کنار طوری نیست باهاش خیلی وقته کنار اومدم.
خوب میشه گفت که من از بعد از دی ماه دیگه از خونه بیرون رفتن و . . . رو تا الان به طور کامل تعطیل کردم مگر با خانواده که همش واسه کارو خرید بوده. تفریحی در کار نبوده جز بازی کامپیوتر.دوست خاصی هم ندارم که باهاش برم گردش کنم و بگم و بخندم.به همون چندتایی که دارم هم میگم بیان بیرون همش میگن یا حال ندارن یا کار دارن یا فلانو فلان...
تک فرزند هم هستم و همیشه تنها بودم
توی این مدت موفقیت هایی در زمینه های درسی کسب کردم همنیطور ورزشی ولی چند وقتیست از همون بعد از عید که حوصله هییییییچ چیز حتی خودم رو هم ندارم.
همیشه در منزل هستم یا خوابم یا بلند میشم میشینم کامپیوتر بازی میکنم یا دوباره به تختم بر میگردم دراز میکشم. هرکاری هم میکنم که یک چیزی رو برای خودم با اهمیت کنم نمیتونم مثلا از یک چیز ذوق زده بشم یا اینا قبلا میشدم ولی الان به هیچ وجه. تا کنون هم با دختری به عمرم ارتباط نداشتم ولی مشکلم هم اینه که از خجالت حتی توی چشم دختری یا حتی آدم بزرگتری نگاه کنم.ولی همیشه منو توی کارم به عنوان بهترین یاد میکنن.درسته این که به خودم اطمینان ندارم ولی همین عدم اطمینان باعث شدم بیشترین تلاشم رو بکنم که خرابکاری نکنم.
ولی با این همه کم کم دارم از این وضعیت خودم اذیت میشم و بهتر بگم زجر میکشم. حالو حوصله هییییییییییییییییچ چیزو دیگه ندارم و روز ب روز هم این حس در من داره بیشتر میشه.
در ضمن خیییییییلیییییی علاقه دارم که با یک دختر ارتباط سالم داشته باشم ولی نه سن ازدواج دارم نه تجربه نه چیز دیگه.همینطور چرات ندارم این مشکلمو با خونواده در میون بزارم چون هم حال منو خرابتر میکنن هم خودشون ناراحت میشن.بالاخره درست نیست بگم که مامان یا بابا من نیاز دارم که یه جنس مخالف کنارم باشه
الان واقعا نمیدونم چرا ولی حس خیلی زیادی دارم به اینکه یه جنس مخالف کنارم باشه یا حداقل اینکه به من علاقمند باشه همینشم واسم نعمتیه.
کلا ریختم به هم آیا دچار افسردگی شدم؟؟؟؟