چرا کسی جواب منو نمیده؟
من چیکار کنم با همسرم و خانواده ام؟
چرا کسی جواب منو نمیده؟
من چیکار کنم با همسرم و خانواده ام؟
بیستون کنده شدو عشق ب جایی نرسید/دیگرازتیشه ی فرهاد بدم می آید
مشکل چیه ؟
خودت باش ........ مهم نیست دیگران چه فکری میکنند.
مشکل من و شوهرم بی محبتی خانواده اش نسبت به منه
یک ساله که عقد کردیم تو این مدت مادرش بیشتر از همه ازار و اذیت میکنه چرا چون مخالف ازدواج ما بوده و هر چی هم بهش محبت میکنم نمیبینه و همسرم هم اعتراضی به رفتار مادرش نداره میگه تحمل کن تحمل کن
دو ماه مونده به مراسم عروسیمون اما همراه دخترش و پسرا و عروساش میاد خونه که هنوز عروس پا توش نذاشته هر چی به همسرم میگم ما هنوز عروسی نکردیم و مهمون دادند تو خونمون درست نیست گوش نمیده از طرفی هم از طرف خانواده خودم تحت فشارم که چرا میذاری قبل عروسی بیان تو خونت
واقعا از این شرایط خسته شدم نمیدونم چیکار کنم….
بیستون کنده شدو عشق ب جایی نرسید/دیگرازتیشه ی فرهاد بدم می آید
خب چرا اینقدر به این مسایل و خرافات اهمیت میدی...
همینکه این همه حساسیت نشون میدی باعث میشه که اونا نسبت به تو حریص بشن ...
پس بهتره خیلی آروم ریلکس باشی و بزنی به بی خیالی ...
به هرحال بعد از مدتی قلق مادرشوهر دستت میاد و میتونی در موردش رفتار خوبی رو پیش بگیری...
به هرحال شوهرت مثل یه سفیر می مونه و باید از شما تو خونواده اش دفاع کنه ...
پس بهتره در مورد حساسیتات باهاش حرف بزنی و بخوای که در این مورد کارهایی رو انجام بده
ولی بهش بگو که نمیخوای کاری کنی که خونواده اش ناراحت بشن ...
خـــــدانـگهــــــدار
خب راستشو بخوای خیلی سخته که بخوای با مادر شوهر در روزای اول کنار بیای ...
چون اون اخلاق خاص خودشو داره و شاید کارهایکه میکنه از روی عمد نباشه ...
اون حتی اگه اینکارو از روی عمد انجام بده ف میخواد حرص تورو در بیاره و اینجوری دلش رو خنک کنه ...
پس بهترین پادزهرش اینه که بی خیال باشی و کاراشو با خنده و لبخند رد کنی ...
از قدیم گفتن زبان خوش مارو از سوراخ بیرون میکشه ...
پس دختر جون یه خورده از این حرفای بی خود که توخونه نباید مهمون بیاد تا عروسی بشه رو دور بنداز
به فکر این باش که بتونی در اینده چیکار کنی و چطور از پس مشکلات بربیای ...
صبور باشی همه چی به روال عادی برمیگرده
خدا آن حس زيباييست كه در تاريكي صحرا
زمانيكه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را
يكي همچون نسيم دشت مي گويد
كنارت هستم اي تنها...
خوب عزیزم شوهر من اصلا گوش نمیده به اینکه من رو چی حساسم و بیشتر طرف خانواده اش میگیره
از طرفی وقتی میان خونمون خانواده من هزار تا زعنه کنایه میزندد که تو هنوز پا تو خونت نذاشتی پا میشند میان چرا میان
دیگه نمیدونم جواب خانواده ام و چی بدم هر چی هم میگند میگند شوهرتو بما ترجیح میدی...
بیستون کنده شدو عشق ب جایی نرسید/دیگرازتیشه ی فرهاد بدم می آید
خوب عزیزم شوهر من اصلا گوش نمیده به اینکه من رو چی حساسم و بیشتر طرف خانواده اش میگیره
از طرفی وقتی میان خونمون خانواده من هزار تا زعنه کنایه میزندد که تو هنوز پا تو خونت نذاشتی پا میشند میان چرا میان
دیگه نمیدونم جواب خانواده ام و چی بدم هر چی هم میگند میگند شوهرتو بما ترجیح میدی...
بیستون کنده شدو عشق ب جایی نرسید/دیگرازتیشه ی فرهاد بدم می آید
عزیزم واس من اهمیت نداره بیان اما خانواده ام تحت فشارم میذارند که چرا جهاز و به کسی نشون نداده میان وسایلتو خراب میکنند و اینا هر چی من میگم اشکال نداره میگند نه تو شوهرت مهمتر از خانوادت هست اون و بما ترجیح میدی
از طرفی به شوهرم میگم بگو تا عروسی صبر کنند اونم لج میکنه و میگه نه بیان
من وسط موندم نمیدونم دیگه چیکار کنم...
بیستون کنده شدو عشق ب جایی نرسید/دیگرازتیشه ی فرهاد بدم می آید
سلام من زیاد مشکلت رو نخوندم اما وقتی به مادر شوهر رسیم فهمیدم و فکر میکنم همه ی مشکلات از اونه پس سعی کن اول دل مادر شوهرت رو بدست بیاری همه چی خوب میشه
عزیزم اون از من بدش میاد چون که بخاطر من پسرش توروش وایساده و گفتم یا مهسا یا هیچ کس چون که بخاطر من از شهرستان اومده تهران کلا فک میکنه من زن زندگی برای پسرش نمیشم و هر وقت منو میبینه تیکه و طعنه میندازه
و هی میخواد بیاد تهران تو خونه که من تازه جهازم هم نچیندم بمونه
دیگه نمیدونم چطور باهاش سرکنم...
بیستون کنده شدو عشق ب جایی نرسید/دیگرازتیشه ی فرهاد بدم می آید
عزیزم اون از من بدش میاد چون که بخاطر من پسرش توروش وایساده و گفتم یا مهسا یا هیچ کس چون که بخاطر من از شهرستان اومده تهران کلا فک میکنه من زن زندگی برای پسرش نمیشم و هر وقت منو میبینه تیکه و طعنه میندازه
و هی میخواد بیاد تهران تو خونه که من تازه جهازم هم نچیندم بمونه
دیگه نمیدونم چطور باهاش سرکنم...
بیستون کنده شدو عشق ب جایی نرسید/دیگرازتیشه ی فرهاد بدم می آید
بهتره یه مدت به حرفاش و طعنه هاش محل نذاری تا خودش بفهمه که برات مهم نیستن حرفاش . خودش به خجالت بیوفته ... شما خانومی کن .. خانومی رفتارکن ... این خودش میتونه یه روش باشه . البته باید صبور با تحمل باشی هاااا
یا باید تحمل کنی و محل نذاری به حرفاش .یا جوابشو بدی که بد میشه اونوقت .. یا مشاوره بری که چطور باهمچین کسی با این رفتارا برخورد کنی که خودت کمتر ادیت بشی . یا کسی میونه شمارو با اون درست کنه .
بیستون کنده شدو عشق ب جایی نرسید/دیگرازتیشه ی فرهاد بدم می آید
بیستون کنده شدو عشق ب جایی نرسید/دیگرازتیشه ی فرهاد بدم می آید
چطور بهش بفهمونم وقتی که هر کار میکنم میگه دخترای تهران همینند
میگه شوهرت اگر زد تو رو کشت تو رو خم به ابرو نیار
خانواده ات حق ندارند بیان تو خونه دخترشون یا وقتی یه لباس میخرم یریع میگه قانع باش هرچی از خونه بابات اوردی بپوش ولخرجی نکن
یا هرچی میخری باید برای دختر منم که مجرده بخری
در مقابل اینا چطور رفیقش باشم؟
بیستون کنده شدو عشق ب جایی نرسید/دیگرازتیشه ی فرهاد بدم می آید
چطور بهش بفهمونم وقتی که هر کار میکنم میگه دخترای تهران همینند
میگه شوهرت اگر زد تو رو کشت تو رو خم به ابرو نیار
خانواده ات حق ندارند بیان تو خونه دخترشون یا وقتی یه لباس میخرم یریع میگه قانع باش هرچی از خونه بابات اوردی بپوش ولخرجی نکن
یا هرچی میخری باید برای دختر منم که مجرده بخری
در مقابل اینا چطور رفیقش باشم؟
بیستون کنده شدو عشق ب جایی نرسید/دیگرازتیشه ی فرهاد بدم می آید
خوب ااون هم میخواد که تو قبول نکنی و ازش خسته بشی .فکر کردی که چه آدم ظالمی هست چه آدم بدیه؟نه اون این رفتارو میکنه چون فکر میکنه که پسرشو ازش میبری...سعی کن هرچی میگه تحمل و انجام بدی .در واقع این ی طور جنگه بستگی داره که تو چقد تحملت زیاد باشه.وقتی که اون بتونه خستت کنه منجربه خسته شدن و بیزار شدن از زندگیت بشی اون برندس اما اگه تحمل کنی اون خرفی برای گفتن نخواهد داشت و تو برنده میشی و زندگیت دست خودت میشه
بیستون کنده شدو عشق ب جایی نرسید/دیگرازتیشه ی فرهاد بدم می آید
عزیزم اگه واقعا مادر شوهرت اینجوریه و از تو بدش میاد اگه میخوای با همسرت زندگی کنی باید خیلی قویتر از اینا باشی چون بعد از ازدواج مشکلات بیشتر خواهد شد.
چند تا نکته رو که خودم تو زندگیم نجربه کردم بهت میگم:
اول اینکه هر چه قدر خانواده همسرت باعث دلخوریت میشن جلوی همسرت ازشون بد نگو چون باعث میشه همسرت جبهه بگیره و بخواد از خوانوادش دفاع کنه که در هر صورت بازنده این بازی تو هستی
خونسردتو حفظ کن و به خانوادت اجازه نده دخالت کنن و بخوان با حرفاشون تو رو تحریک کنن این زندگی تو و مطمئنا ارزشش بیشتر از اینه که بخوای بخاطر امدن مادر شوهرت قبل از عروسی خرابش کنی .
به حرفا بی توجه باش لازم نیست به همه حرفا جواب بدی یا به خودت بگیری و ناراحت بشی هیجوقت خودتو بین همسزتو خانوادش قرار نده سعی کن با سیاست کاره خودتو پیش ببری شاید هیچ وقت مادر شوهرت از تو خوشش نیاد پس باید این وضع و اداره کنی .
زمان همه چیز و تغییر میده مطمئنم روزی همسرت متوجه اشتباهات خانوادش میشه و بیشتر به سمت تو جذب میشه از تو دفاع میکنه.
واسه نگه داشتن زندگیم همه چی و دارم تحمل میکنم و دم نمیزنم از طد
دو طرف تحت فشار قرار گرفتم مادر و خواهر خودم درکم نمیکنند که واس زندگیمه تا یه چیزی میشه سریع میخوان با جنگ دعوا به همسرم بگند این کار و نکنه و هروقت گفتم این زندگی منه بذار خودم حلش کنم گفت نه تو زبون نداری من بزرگترتم باید بگم و کار خودشو کرده و گفتنش همانا اختلاف بیشتر همانا
واقعا موندم با مادرشوهر و مادر خواهر خودم چه کنم...
بیستون کنده شدو عشق ب جایی نرسید/دیگرازتیشه ی فرهاد بدم می آید
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)