سلام.
من پسری 20 ساله هستم. پارسال ترم اول دانشگاه دختریو دیدم و شدیدا ازش خوشم اومد و کل قضایا رو اینجا نوشتم و دوستان راهنمایی کردن. اگه خواستین میتونین ببینین: قضیه عشق من
دو روز بعد از پیشنهاد من با یک بسته که توش حرف دلمو زده بودم و براش آهنگ خونده، رو سی دی زده بودم، بهم اس داد و بعد 20 پیام، هیچ پیامم دلیور نمیشد یعنی نمیرسید. فرداش فهمیدم سیمکارتشو ش************ده و بهم گفت میخام به این رابطه پایان بدم. دو روز بعد با سیم جدیدش دوباره اس داد و تا آخر 13 فروردین رابطه بسیار عجیبی داشتیم. یه روز اس میدادیم میخندیدیم، یه روزم بهم میگف نمی تونم با تو بحرفم. بعد سیزدهم و بعد یه قرار، حدودا اواسط اردیبهشت بهم گفت که من 4 ساله دوس پسر دارم و بهت نگفتم چون ترسیدم ناراحت شی. بعدها هم یه بار گفت که اونموقع شیطون گولم زد... از اون موقع بخاطر حساس بودن داداش بزرگش، یه سیمکارت نو گرفت که شمارشو بهم نداد و این سیمکارت رو گوشی قدیمیش و هر هفته یه بار روشن میکرد و باهم می حرفیدیم. تا اینکه بخاطر یه دلیلی هفته پیش اس داد و من جواب ندادم. بعد از 4 تا اس گفت که من با دوست پسرم به هم زدم. بعد اون شماره جدیدشم به من داد و به قدری صمیمی شدیم که تا ساعت 5 صبح هم باهم حرف میزدیم! تا اینکه دو روز پیش راجع به تیپ هم حرف میزدیم و من ک ی سوالی ازش پرسیدم گفت آخه من کی ام که نظر بدم. احساساتمو تحریک کرد و منم تو جوابش گفتم "تو عشقمی. راحت شدی؟". بعد اصلا عکس العمل مناسبی نشون نداد و بهم گفت لعنت به من که تو رو عاشق خودم کردم. و گفت چطور دلت میاد با دختری که قبلا با پسری بوده دوس شی و ... بعد اون قضیه هم گفت که داداشش ازش سیمکارتشو خواسته و یه سیمکارت نو قراره بهش بده. و میگه اگه مخالفت کنم بهم میگه از چی میترسی که نمیدی؟! این اتفاق دو روز پیش افتاد و از اون روزه که به من تا الان اس نداده. جالب تر اینجاس که قبلا باهاش حرف میزدم و خودشو در قالب یه دختر دیگه جا زدم، خودشم متوجه شد. یعد مثلا میگفتم "دختر باحالی بود، تو دانشگا باهاش آشنا شدم و و و..." آخرسر گفتم "چون عشق اولیا به هم نمی رسن اینم عشق اولمه، منم بهش نمی رسم" و جالبه که بهم گفت "ایشالا که میرسی!"
الان من نمیدونم که این شخص با چه انگیزه ای باهام دوسته. میخاد تو دستش نگهم داره؟ تا آخر ترم منتظرم بذاره؟ یا دوس پسر داره و میخاد از سر ب درم کنه؟ یا اینکه اصلا علاقه ای بهم نداره؟ ممنون میشم اگه راهنماییم کنین...
درضمن هیچ علاقه ای هم ندارم که چیزیو بهش مستقیم بگم. مثلا پنج باری وسط اسهام بهش تلنگر زدم که اگه بهم علاقه ای داشتی این حرفو نمی زدی. و تا حالا بهم نگفته که دوست ندارم. و نگفته که دوست دارم!
در واقع اخلاقش میگه دوست ندارم اما بعضی از حرفاش میگه دوست دارم! مثلا اولای حرف زدنمون بهم گفت میدونستی من چقد عاشق اسم مسعودم؟ سر اون بهم یه دفتر علایق و نظرهاش رو داد که صفحه آخرش کلی شماره دختر بود و بهم گفت کلا نگاشون نکن! منم نگاشون نکردم(!) یا مثلا همین سه هفته پیش بود که بهم گفت "روحت بیکار بود که امشب اومد خوابم؟"
و اینم بگم که هر اتفاقی راجع به دوس پسرش میوفته قبل از دوست های دخترش به من میگه!