با سلام.
من 2 ساله که ازدواج کردم.از ابتدا اختلاف فکری با همسرم داشتیم.ما در دو خانواده ی متفاوت بزرگ شدیم و این موضوع دو دید متفاوت از زندگی به ما داده.همسرم خیلی به من محبت و عاطفه داره و نیازهای من براش خیلی مهمه.اما مشکلی که من با او دارم بر سر روابطش با سایر آدمهاست.شوهر من انگار یک خشم و نفرت پنهان نسبت به همه داره.از آدمها زود عصبانی می شه و همیشه در پی افکار تلافی جویانست.در ظاهر رفتار خوبی با سایرین داره اما در باطن ازشون بدش می یاد.اگر کسی زیاد بهش زنگ بزنه لج می کنه و جواب تلفنشو نمی ده.یا مثلا اگر کسی یه حرف ساده بزنه که شوهرم خوشش نیاد به یه شکل افراطی از اون متنفر میشه یا اگر کسی جواب تلفنشو نده پشت سر اون شخص حرف نامربوط می زنه.این در حالیه که من در یک خانواده ای بزرگ شدم که پدرم و مادرم خیلی با محبت و خیلی مردم دار بودن و به انسانهای اطرافشون با دید مثبت و خوبی نگاه می کردن.
هر چی به همسرم می گم که این خشمت نسبت به همه باعث می شه تنها بمونی ناراحت می شه و کار خودش رو می کنه.فکر می کنم به خاطر این باشه که یک پدر عصبانی و از نظر اخلاقی واقعا سطح پایینی داشته(این نظر همست).این موضوع منو به شدت افسرده کرده و داره روی زندگیمون تاثیر می ذاره.اما همسرم می گه من چی واست کم می ذارم.انقدر طرفداری همرو نکن.
خواهش می کنم راهنماییم کنید که آیا باید به این جنگ برای تغییر همسرم ادامه بدم یا مجبورم اونو همینجوری بپذیرم؟