نمایش نتایج: از 1 به 11 از 11

موضوع: استرس و نگرانی

1783
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5887
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    Question استرس و نگرانی

    سلام
    من، یه دختر20 ساله.
    نمیدونم میشه اعتماد کرد برای گفتن مسائل،اونم اینجا؟؟؟!
    به خاطر اسرار بقیه، که باید با یه مشاور صحبت کنم،الان اینجام!میدونم ب درد نمیخوره اما...دارم سعیمو میکنم.
    دلایل اضطراب همیشگیمو که از بچگی باهام بوده،نگرانی، دلهره، استرس...واینکه چرا هر کاری میکنم اول فقط به این فک میکنم که نتیجه مثبتی نداره...نمیدونم.
    از خودم بدم میاد...مخصوصا این روزا که برام اتفاق بدی افتاده.
    نمیدونم وقتی زمین میخورم دوباره از کجا و چجوری باید startبزنم...میترسم.الانه فقط میگم برم توکوچه، خیابون که یه ماشین بزنه بهم و ...تموم.
    این روزا ب شدت فشار عصبی رو تحمل میکنم، به خاطر درسم که تهشم بی نتیجه موند و من الان واقعا،واقعا دلم میخواد نابود شم.
    از اجتماع، از باهم بودن،کنار دوستام،حتی گاهی از باهم بودن کنار خونوادم متنفرم.
    حرف زیاده...اینجا جاش نیست
    امضای ایشان
    از کجا معلوم همه ما پروانه نیستیم و این زندگی رو که میگذرونیم یه خواب بلند و طولانی نباشه؟؟؟از کجا معلوم؟...

  2. 3 کاربران زیر از ♥by GOD♥ بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4839
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    920
    تشکر شده 1,137 بار در 614 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : دوست ندارم با کسی حرف بزنم، از اجتماع بدم میاد...خودمو باختم این روزا

    نقل قول نوشته اصلی توسط ♥by GOD♥ نمایش پست ها
    سلام
    من، یه دختر20 ساله.
    نمیدونم میشه اعتماد کرد برای گفتن مسائل،اونم اینجا؟؟؟!
    به خاطر اسرار بقیه، که باید با یه مشاور صحبت کنم،الان اینجام!میدونم ب درد نمیخوره اما...دارم سعیمو میکنم.
    دلایل اضطراب همیشگیمو که از بچگی باهام بوده،نگرانی، دلهره، استرس...واینکه چرا هر کاری میکنم اول فقط به این فک میکنم که نتیجه مثبتی نداره...نمیدونم.
    از خودم بدم میاد...مخصوصا این روزا که برام اتفاق بدی افتاده.
    نمیدونم وقتی زمین میخورم دوباره از کجا و چجوری باید startبزنم...میترسم.الانه فقط میگم برم توکوچه، خیابون که یه ماشین بزنه بهم و ...تموم.
    این روزا ب شدت فشار عصبی رو تحمل میکنم، به خاطر درسم که تهشم بی نتیجه موند و من الان واقعا،واقعا دلم میخواد نابود شم.
    از اجتماع، از باهم بودن،کنار دوستام،حتی گاهی از باهم بودن کنار خونوادم متنفرم.
    حرف زیاده...اینجا جاش نیست
    چرا؟عزيزم نيمه خالي ليوانو ميبيني زندگي طرف ديگه اي هم داره بايد واسه تمام چيزهايي كه داري شكركني و خوشحال باشي خيلي چيزهاي خوب هست چرا خودتومشغول نميكني و همش غصه ميخوري

  4. کاربران زیر از محمدزاده بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5887
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دوست ندارم با کسی حرف بزنم، از اجتماع بدم میاد...خودمو باختم این روزا

    اتفاقا نمیتونم نیمه پر رو ببینم.نه اینکه بخوام شعا ربدم،نه.
    مثلا توی دانشگاه با اینکه دانشجوی ممتازیم ولی با این حال بازم اگه کارم بالا بره و خوب دیده بشه،گاهی اون کار از نظر خودمن بدترین کارمه...
    اینا حرف یه روز و دو روز نیس
    من از بچگی همینم.مخصوصا از5،6 سال گذشته که...بدترم شده.
    اینارو من نمیگم،میشنوم و این برام بده.میدونم ک بده.من راه حلی ندارم
    امضای ایشان
    از کجا معلوم همه ما پروانه نیستیم و این زندگی رو که میگذرونیم یه خواب بلند و طولانی نباشه؟؟؟از کجا معلوم؟...

  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4839
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    920
    تشکر شده 1,137 بار در 614 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : دوست ندارم با کسی حرف بزنم، از اجتماع بدم میاد...خودمو باختم این روزا

    نقل قول نوشته اصلی توسط ♥by GOD♥ نمایش پست ها
    اتفاقا نمیتونم نیمه پر رو ببینم.نه اینکه بخوام شعا ربدم،نه.
    مثلا توی دانشگاه با اینکه دانشجوی ممتازیم ولی با این حال بازم اگه کارم بالا بره و خوب دیده بشه،گاهی اون کار از نظر خودمن بدترین کارمه...
    اینا حرف یه روز و دو روز نیس
    من از بچگی همینم.مخصوصا از5،6 سال گذشته که...بدترم شده.
    اینارو من نمیگم،میشنوم و این برام بده.میدونم ک بده.من راه حلی ندارم
    خب خودت بايد بخاي كه اين فكرها به راغت نيان به خوبي هاي خودت و اطرافت نگاه كن شما ميگيد دانشجوي ممتازيد اين خيلي خوبه منم ممتاز نبود اما از شاگرد زرنگاي كلاس بودم كليم پيش همكلاسيام فخر ميفروختم كه استاد خيلي بهم توجه ميكنه و من شاگرد زرنگم كلي حال ميكردم يه پسر يا يه شخص كه از نظر سني از من بزرگتر بود ميومد ازم سوال درسي ميپرسيد يا ازم ميخاستن تو پايان نامشون كمكشون كنم اين خيلي خوبه كه شما بايد خودتو دوست داشته به خودت افتخار كني عزيزم ببين اين خيلي خوبه كه بتوني به خودت فخر بفروشي نه اينكه مغرور بشي نه اما خودتو دوست داشته باش هميشه به من ميگفتن تو از خواهرت خوشگل تري در صورتيكه من خودمو اينطور نميديم و اونو بسياز زيباتر از خودم مي ديدم اما باز به خودم ميقبولوندم كه من بهترم و خودم رو دوست داشتم شما هم اينطور باش سعي كن اطرافتو ديگرانو دوست داشته باش سعي كن يه تغييرات كوچيكي تو محل زندگيت اتاقت محل كارت سرو وضع خودت سبك لباس پوشيدنت بده يه تنوعي ايجاد كن يه چيزي كه خوشحالت كنه و سعي كن شاد باشي اهنگ هاي شاد گوش بده برقص و پر انرژي باش و فكرهاي مزخرفي كه به ذهنت مياد و سعي كن بريزي دور

  7. کاربران زیر از محمدزاده بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5887
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دوست ندارم با کسی حرف بزنم، از اجتماع بدم میاد...خودمو باختم این روزا

    ببینید،حرفاتون درست، اینارم دائم از اطرافیانم میشنوم.هه...اونا از خودم نگرانترن به حال من!
    نمیتونم اتفاقای خوبو پیدا کنم.بلد نیستم...چطور بگم...
    راهم سرتاپا غلطه،میدونم.نمیتونم ب خودم بقبولونم فقط نمیه پره لیوانو ببینم.آخه وقتی نیمه خالیشو میبینم.
    اینجا خوبه واسه حرف زدن،چون فیس تو فیس نیستیمو کسی منو نمیشناسه...
    امضای ایشان
    از کجا معلوم همه ما پروانه نیستیم و این زندگی رو که میگذرونیم یه خواب بلند و طولانی نباشه؟؟؟از کجا معلوم؟...

  9. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    10567
    نوشته ها
    26
    تشکـر
    0
    تشکر شده 8 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دوست ندارم با کسی حرف بزنم، از اجتماع بدم میاد...خودمو باختم این روزا

    فیسبوک چیز خوبی برا نمایش نیست حتما پیش یه مشاور برو اگه صلاح دید اونوقت برو پیش روانپزشک - من خودم از شما بدتر بودم بودم به خاطر بیماری که داشتم و از جواب دکترم که بهم گفت باید کمرم را عمل کنم اونوقت 22 سالم بود و خیلی میترسیدم از عمل ،هرشب به فکر مرگ بودم و احساس بی ارزشی می کردم شما میگی از اطرافیان بی زاری ، ولی من حتی سر جلسه امتحانم هم نرفتم . زندگی برام سیاه شده بود ولی رفتم پیش روانپزشک خیلی بهتر شدم . ولی بعضی از قرصا خواب آورن و ممکنه باعث چاقی بشن-
    بعد از خوردن قرص اصلا رانندگی نکن . خود من نزدیک بود با ماشینم برم ته دره - برخی اوقات فواید قرص های روانپزشک از مضرات اونا بیشتره .

  10. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    10395
    نوشته ها
    1,018
    تشکـر
    1,130
    تشکر شده 1,749 بار در 636 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : دوست ندارم با کسی حرف بزنم، از اجتماع بدم میاد...خودمو باختم این روزا

    نقل قول نوشته اصلی توسط ♥by GOD♥ نمایش پست ها
    ببینید،حرفاتون درست، اینارم دائم از اطرافیانم میشنوم.هه...اونا از خودم نگرانترن به حال من!
    نمیتونم اتفاقای خوبو پیدا کنم.بلد نیستم...چطور بگم...
    راهم سرتاپا غلطه،میدونم.نمیتونم ب خودم بقبولونم فقط نمیه پره لیوانو ببینم.آخه وقتی نیمه خالیشو میبینم.
    اینجا خوبه واسه حرف زدن،چون فیس تو فیس نیستیمو کسی منو نمیشناسه...
    سعي تمام مشكلاتي رو كه هميشه ازش ميترسيدي اينجا بگي.بريزش بيرون.كسي هم تورو نميشناسه.فلسفه وجودي چنين سايتهايي همينه.با بيان اين موضوعات دوستاني هستند ك واقعا در حوزه خودشون استادند.و البته ديگراني چون من ك تجربياتمونو ميگيم.ايشاالله كمك ميكنه.تو يك فرد موفقي هستي تا همينجا.چون نباختي خودتي.هرچند خودت چيز ديگه اي ميگي.اگه ميباختي الان اينجا نبودي تا پيگير مانعي بشي كه داره جلوي خوشحال بودن و خوشبخت بودنت ميشه.يقين بودم خداهم هواتو داره...
    فقط بايد باور كني ...مطمينم ميتوني سخته اولش ولي بعدا به جايي مي رسي كه بهترين استاد در مثبت انديشي ميشي.چون نگرش منفي رو لمس كردي.

  11. کاربران زیر از خليلي بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    10395
    نوشته ها
    1,018
    تشکـر
    1,130
    تشکر شده 1,749 بار در 636 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : دوست ندارم با کسی حرف بزنم، از اجتماع بدم میاد...خودمو باختم این روزا

    به سايتهاي موفقيت ي سر بزن.مثلا سايت محمود معظمي و يا سايت موفقيت براي شما...
    خيلي حالتو بهتر ميكنه

  13. کاربران زیر از خليلي بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  14. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6691
    نوشته ها
    4,297
    تشکـر
    18,649
    تشکر شده 9,823 بار در 3,399 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : دوست ندارم با کسی حرف بزنم، از اجتماع بدم میاد...خودمو باختم این روزا

    سلام

    به نظر من مشکل اصلی شما نداشتن ایمانه . . .

  15. 2 کاربران زیر از reza1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  16. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9838
    نوشته ها
    273
    تشکـر
    590
    تشکر شده 390 بار در 180 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : دوست ندارم با کسی حرف بزنم، از اجتماع بدم میاد...خودمو باختم این روزا

    شما مشکلی که داری، مشکل حادی نیست

    فقط حتما باید به یه مشاور مراجعه کنی

    از چیز های که نوشتی معلومه که مشکلت عمیق تر از این هست که اینجا بتونی حلش کنی و ریز نشدی که واقعا بشی راهکاری ارائه کرد و مشکلت دقیقا نمی شه فهمید که چی هست.

  17. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    10395
    نوشته ها
    1,018
    تشکـر
    1,130
    تشکر شده 1,749 بار در 636 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : استرس و نگرانی

    نقل قول نوشته اصلی توسط ♥by GOD♥ نمایش پست ها
    سلام
    من، یه دختر20 ساله.
    نمیدونم میشه اعتماد کرد برای گفتن مسائل،اونم اینجا؟؟؟!
    به خاطر اسرار بقیه، که باید با یه مشاور صحبت کنم،الان اینجام!میدونم ب درد نمیخوره اما...دارم سعیمو میکنم.
    دلایل اضطراب همیشگیمو که از بچگی باهام بوده،نگرانی، دلهره، استرس...واینکه چرا هر کاری میکنم اول فقط به این فک میکنم که نتیجه مثبتی نداره...نمیدونم.
    از خودم بدم میاد...مخصوصا این روزا که برام اتفاق بدی افتاده.
    نمیدونم وقتی زمین میخورم دوباره از کجا و چجوری باید startبزنم...میترسم.الانه فقط میگم برم توکوچه، خیابون که یه ماشین بزنه بهم و ...تموم.
    این روزا ب شدت فشار عصبی رو تحمل میکنم، به خاطر درسم که تهشم بی نتیجه موند و من الان واقعا،واقعا دلم میخواد نابود شم.
    از اجتماع، از باهم بودن،کنار دوستام،حتی گاهی از باهم بودن کنار خونوادم متنفرم.
    حرف زیاده...اینجا جاش نیست
    سعي كن تمام مواردي رو كه اذيتت ميكنه ازش دوري كني تا حالت بهتر بشه بعد ب وقتش برو ب مقابله با اونا
    آهنگ فقط خوب و شاد گوش بده...
    مطالب خوب بخون...
    سايتهاي موفق و شادي رو بخون...
    يقينا ميتوني چون اينجايي...
    هر سوالي داري هم يا خصوصي يا عمومي با دوستان مطرح كن...
    ياداوري اتفاقاي ناخوشايند كمكي بهت نميكنه...
    تلقينهاي ناموفق رو بزار كنار...
    اگه بتوني سمينار شادباشيد دكتر معظمي رو بري عاليه...ميتوني از سايتش ثبت نام كني...

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. زیبایی های استان گلستان 11
    توسط احمد یوسفی در انجمن اس ام اس و نوشته های زیبا
    پاسخ: 59
    آخرين نوشته: 05-19-2015, 10:58 PM
  2. ''''' تغییر رشته از دبیرستان به هنرستان '''''' ( 0_0 )
    توسط RezaCxx در انجمن مشاوره شغلی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 03-30-2014, 12:32 AM
  3. مراکز مشاوره شهرستان های استان خوزستـان
    توسط *P s y C h e* در انجمن معرفی مراکز روانشناسی و مشاوره در استانها
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 08-20-2013, 12:39 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد