نمایش نتایج: از 1 به 5 از 5

موضوع: مزاحمت خانواده

1115
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6103
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    4
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    مزاحمت خانواده

    از همه خواهش می کنم کمکم کنن
    من یه خانم متاهل 31 ساله هستم،سه ساله ازدواج کردم و در یکی از کشورهای اطراف زندگی میکنم،زندگی معمولی دارم،همسر خوبی دارم ولی بلای اصلی از وجود برادرهام به زندگیمون نازل شده...
    برادرم 37 سالشه و حدود 10 ساله پیش با خانمی آشنا شد و بعد از مدتها با ایشون ازدواج کرد که البته دوران قبل از عقدشون هر روز اون خانم رو میاورد خونه و هر روز با علتهای مختلف و با تحریک ایشون زندگی رو برامون جهنم می کرد... بعد از ازدواج ما خانوادگی فقط و فقط و از ترس آبروریزی سکوت کردیم... ولی دعواهایی که ایشون تو خونه راه می انداخت معمولا با جمع شدن همسایه و خرد شدن در و پنجره ختم پیدا می کرد... برادرم هیچوقت تن به کار نداد و ماهی یک بار کار عوض می کرد و از پدرم که کارمند بازنشسته بود و دارایی جزئی از پدر مرحومش براش مونده بود توقع کمک داشت که البته اگر درخواستش اجابت نمی شد شروع درگیریهای وحشتناک بود... هر ماه از پدرم پول خورد و خوراک و خرید اثاثیه منزل و حتی مسافرتهای خارج از کشورش رو از پدرم می گرفت... برادر کوچکم هم چندین سال اعتیاد داشت ولی بالاخره با تلاشهای شبانه روزی پدر و مادرم ترک کرد و ازدواج کرد و در حال حاضر نسبتا سر به راه شده... ولی بالاخره پدرم زیر این همه فشار تاب نیاورد و دو ماه پیش سکته قلبی و فوت کرد...
    بعد از فوت پدر فشارهای برادر صد برابر شد...و البته شدیدا هم اعتیاد پیدا کرده که از ده فرسخی از سر و روش می باره... از همون ثانیه های اول که به پدرم تو بیمارستان شوک می دادن تا شاید برش گردونن مادرم رو به باد فحش و بد بیراه گرفته بود . شب فوت پدرم به بهانه اینکه پول نداره تا جسد پدر رو بده بشورن انگشتر طلای مادرم رو گرفت و برد فروخت تا هزینه کفن و امبولانس رو بده ولی حتی پول شستن جنازه پدر رو هم نداد و همه جا با گرو گذاشتن کارتهای شناسایی کارها رو انجام داد بعد هم مادر و برادرم رو همراه جنازه پدرم به زادگاه پدری فرستاد تا مراسم دفن و ختم اونجا انجام بگیره ولی خودش با اونها نیومد و یک روز بعدش اومد و در این فاصله از فرصت استفاده کرده و نصف وسایل منزل مادرم رو به یغما برده برد...و از همون روز اول که پدر رو دفن کردیم از ما وکالت می خواست تا اموال رو به قول خودش رسیدگی کنه... طبیعیه که ما هم با شناختی که ازش داشتیم قبول نکردیم و متقابلا فردای هفتم پدر به بهانه اینکه چرا به خانمم حلوا تعارف نکردین مادرم رو به باد کتک گرقت... اینبار هم کل در و همسایه ریختن خونموم و به پلیس زنگ زدن و مادرم رو به بیمارستان منتقل کردن... اینبار تصمیم گرفتیم مقابلش بایستیم و ازش شکایت کردیم... حکم جلبش رو گرفتیم.البته ایشون بی کار ننشست و با شگرد تازه با کلیه دوستان،فامیل تماس تلفنی گرفت یا حضوری صحبت کرد و حرفهایی نقل می کرد که مو به تن انسان راست می شه... مثلا می گفت مرگ پدرم مشکوکه و مادرم قاتل احتمالی... قضیه اعتیاد برادر کوچکترم رو بر ملا می کرد و برچسبهای کثیف به من که خواهرشم می زنه... و هزار افسوس با خانواده همسرم هم ارتباط برقرار کرده و عین این حرفها رو زده و با گریه و مظلوم نمایی درخواست کمک کرده...خانواده همسرم شدیدا سنتی هستند و همچین موضوعاتی رو فقط توی فیلمها دیدن... به طوری که الان ده ساله پدر همسرم فوت شده و اونها به خاطر احترام فوق العاده ای که برای هم قائلند با وجود ثروت نسبتا بالا تقسیم ارث نکردن و به صورت سنتی همه مخارجشون با همه و توی خونه چند طبقه با هم زندگی می کنند فقط من و همسرم جدا و خارج از ایرانیم...
    من خیلی درمونده ام واقعا نمی دونم باید چه کار کنم... مادرم داره عین شمع جلوی چشمام آب می شه از شدت فشار دهنش کج شده و شدیدا مریضه... آبروم جلوی خانواده سختگیر همسرم به باد رفت... شما رو به اون خدایی که می پرستین به من بگین چی کار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    1_آیا شکایتمون رو ادامه بدیم یا پرونده رو مختومه کنیم؟
    2_دادگاه از ما شاهد می خواد ولی همه از این حیوون می ترسن و کسی حاضر نیست شهادت بده؟ و ما به جز گزارش 110 و نامه پزشک قانونی مدرکی نداریم،از نظر قانونی باید چه کار کنیم؟
    3_با خانواده همسرم چه برخوردی بکنم؟با توجه به اینکه از طرف اونها معمولا مشکل داشتم و به تازگی تونسته بودم باهاشون کنار بیام و دخالتهاشون رو کم کنم با این سرشکستگی چطوری کنار بیام؟من به اونها گفتم که برادرم به خاطر فوت پدرم دچار شوک شده و دچار اختلال حواس شده و این چیزهایی که می گه دست خودش نیست و تحت درمانه!!!
    4_با تماسهای تلفنی برادرم چه برخوردی بکنیم؟چطوری جلوی این کارش رو بگیریم؟
    5_ما تصمیم گرفتیم که همسرم باهاش تماس بگیره و بهش تذکر جدی بده که دیگه با منزل اونها تماس نگیره وگرنه ازش شکایت می کنیم آیا این کار درسته؟
    6_از اونجایی که ایسون اعتیاد داره یکی از دوستان پیشنهاد داده که به حساب یه کمپ ترک اعتیاد پول واریز کنیم تا ماموران کمپ
    ویرایش توسط parlak : 09-03-2014 در ساعت 02:57 AM

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6064
    نوشته ها
    190
    تشکـر
    32
    تشکر شده 196 بار در 82 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : سرطان افتاده تو زندگیمون به دادم برسین...

    نقل قول نوشته اصلی توسط parlak نمایش پست ها
    از همه خواهش می کنم کمکم کنن
    من یه خانم متاهل 31 ساله هستم،سه ساله ازدواج کردم و در یکی از کشورهای اطراف زندگی میکنم،زندگی معمولی دارم،همسر خوبی دارم ولی بلای اصلی از وجود برادرهام به زندگیمون نازل شده...
    برادرم 37 سالشه و حدود 10 ساله پیش با خانمی آشنا شد و بعد از مدتها با ایشون ازدواج کرد که البته دوران قبل از عقدشون هر روز اون خانم رو میاورد خونه و هر روز با علتهای مختلف و با تحریک ایشون زندگی رو برامون جهنم می کرد... بعد از ازدواج ما خانوادگی فقط و فقط و از ترس آبروریزی سکوت کردیم... ولی دعواهایی که ایشون تو خونه راه می انداخت معمولا با جمع شدن همسایه و خرد شدن در و پنجره ختم پیدا می کرد... برادرم هیچوقت تن به کار نداد و ماهی یک بار کار عوض می کرد و از پدرم که کارمند بازنشسته بود و دارایی جزئی از پدر مرحومش براش مونده بود توقع کمک داشت که البته اگر درخواستش اجابت نمی شد شروع درگیریهای وحشتناک بود... هر ماه از پدرم پول خورد و خوراک و خرید اثاثیه منزل و حتی مسافرتهای خارج از کشورش رو از پدرم می گرفت... برادر کوچکم هم چندین سال اعتیاد داشت ولی بالاخره با تلاشهای شبانه روزی پدر و مادرم ترک کرد و ازدواج کرد و در حال حاضر نسبتا سر به راه شده... ولی بالاخره پدرم زیر این همه فشار تاب نیاورد و دو ماه پیش سکته قلبی و فوت کرد...
    بعد از فوت پدر فشارهای برادر صد برابر شد...و البته شدیدا هم اعتیاد پیدا کرده که از ده فرسخی از سر و روش می باره... از همون ثانیه های اول که به پدرم تو بیمارستان شوک می دادن تا شاید برش گردونن مادرم رو به باد فحش و بد بیراه گرفته بود . شب فوت پدرم به بهانه اینکه پول نداره تا جسد پدر رو بده بشورن انگشتر طلای مادرم رو گرفت و برد فروخت تا هزینه کفن و امبولانس رو بده ولی حتی پول شستن جنازه پدر رو هم نداد و همه جا با گرو گذاشتن کارتهای شناسایی کارها رو انجام داد بعد هم مادر و برادرم رو همراه جنازه پدرم به زادگاه پدری فرستاد تا مراسم دفن و ختم اونجا انجام بگیره ولی خودش با اونها نیومد و یک روز بعدش اومد و در این فاصله از فرصت استفاده کرده و نصف وسایل منزل مادرم رو به یغما برده برد...و از همون روز اول که پدر رو دفن کردیم از ما وکالت می خواست تا اموال رو به قول خودش رسیدگی کنه... طبیعیه که ما هم با شناختی که ازش داشتیم قبول نکردیم و متقابلا فردای هفتم پدر به بهانه اینکه چرا به خانمم حلوا تعارف نکردین مادرم رو به باد کتک گرقت... اینبار هم کل در و همسایه ریختن خونموم و به پلیس زنگ زدن و مادرم رو به بیمارستان منتقل کردن... اینبار تصمیم گرفتیم مقابلش بایستیم و ازش شکایت کردیم... حکم جلبش رو گرفتیم.البته ایشون بی کار ننشست و با شگرد تازه با کلیه دوستان،فامیل تماس تلفنی گرفت یا حضوری صحبت کرد و حرفهایی نقل می کرد که مو به تن انسان راست می شه... مثلا می گفت مرگ پدرم مشکوکه و مادرم قاتل احتمالی... قضیه اعتیاد برادر کوچکترم رو بر ملا می کرد و برچسبهای کثیف به من که خواهرشم می زنه... و هزار افسوس با خانواده همسرم هم ارتباط برقرار کرده و عین این حرفها رو زده و با گریه و مظلوم نمایی درخواست کمک کرده...خانواده همسرم شدیدا سنتی هستند و همچین موضوعاتی رو فقط توی فیلمها دیدن... به طوری که الان ده ساله پدر همسرم فوت شده و اونها به خاطر احترام فوق العاده ای که برای هم قائلند با وجود ثروت نسبتا بالا تقسیم ارث نکردن و به صورت سنتی همه مخارجشون با همه و توی خونه چند طبقه با هم زندگی می کنند فقط من و همسرم جدا و خارج از ایرانیم...
    من خیلی درمونده ام واقعا نمی دونم باید چه کار کنم... مادرم داره عین شمع جلوی چشمام آب می شه از شدت فشار دهنش کج شده و شدیدا مریضه... آبروم جلوی خانواده سختگیر همسرم به باد رفت... شما رو به اون خدایی که می پرستین به من بگین چی کار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    1_آیا شکایتمون رو ادامه بدیم یا پرونده رو مختومه کنیم؟
    2_دادگاه از ما شاهد می خواد ولی همه از این حیوون می ترسن و کسی حاضر نیست شهادت بده؟ و ما به جز گزارش 110 و نامه پزشک قانونی مدرکی نداریم،از نظر قانونی باید چه کار کنیم؟
    3_با خانواده همسرم چه برخوردی بکنم؟با توجه به اینکه از طرف اونها معمولا مشکل داشتم و به تازگی تونسته بودم باهاشون کنار بیام و دخالتهاشون رو کم کنم با این سرشکستگی چطوری کنار بیام؟من به اونها گفتم که برادرم به خاطر فوت پدرم دچار شوک شده و دچار اختلال حواس شده و این چیزهایی که می گه دست خودش نیست و تحت درمانه!!!
    4_با تماسهای تلفنی برادرم چه برخوردی بکنیم؟چطوری جلوی این کارش رو بگیریم؟
    5_ما تصمیم گرفتیم که همسرم باهاش تماس بگیره و بهش تذکر جدی بده که دیگه با منزل اونها تماس نگیره وگرنه ازش شکایت می کنیم آیا این کار درسته؟
    6_از اونجایی که ایسون اعتیاد داره یکی از دوستان پیشنهاد داده که به حساب یه کمپ ترک اعتیاد پول واریز کنیم تا ماموران کمپ
    1 شما از اول باید همه جوانب شکایت رو میسنجیدین و نسبت به شکایت از ایشون اقدام میکردید که البته کار نادرستی هم نکردید تا همین جا ..ولی الان به هر دلیلی کوتاه اومدن ممکنه ایشون رو نسبت به اینکه شما حتی از لحاظ قانونی هم نتونستید کاری انجام بدید جری تر بکنه که به هر حال به نظر من کاری رو که شروع کردید رو ادامه بدید
    2- قاعدتا همون مدرک پزشکی قانونی و گزارش 110 باید کفایت کنه حداقل به خاطر ضرب و شتم مادرتون که البته در این باره بچه هایی که مدارک حقوقی دارن میتونن بیشتر کمک کنن ولی گاها برای مزاحمت من دیدم که حتی همون گزارش 110 هم کفایت کرده
    3- خب اولا که اصلا در مقابل برادرتون نشون ندید که نسبت به این موضوع ضعف دارید و حتی اگه قبلا هم بهش نشون دادید که حساس هستید نسبت به این موضوع الان وانمود کنید که دیگه براتون مهم نیست چون اینگونه افراد فوق العاده از نقاط ضعف دیگران به نفع خودشون بهره برداری میکنن اما در رابطه با برخورد با خانواده شوهرتون به نظر من سعی کنید از دروغ و نمایش استفاده نکنید که اولین دروغ دروغهای بعدی رو برای حفط اون دروغ اول به همراه داره به هر حال ایشون برادر شما هستندو شما در انتخاب برادر مختار نبودید که حالا گناهی متوجه شما باشه گرچه تا حدودی سرشکستگی براتون بهمراه داره ولی نه اونقدری که شما خودتو درگیرش کنی مگه اینکه خانواده شوهرت بخوان ازین موضوع سو استفاده کنن که اون بحثی داره جدا ولی کتمان نکنید و نمایش ندید چون اینجوری بعد از بر ملا شدن کل ماجرا باتماسهای برادرتون ممکنه به شما هم به عنوان یه دروغ گو نگاه کنن
    4 - بهتره تا جائی که میشه از صحبت کردن با ایشون خودداری کنید و اگه شما خارج از کشور هستید قاعدتا دسترسی فیزیکی بهتون نخواهد داشت ولی اگه به ناچار مجبور به مکالمه شدید سعی نکنید نشون بدید که از این تماس دارید اذیت میشید و به سردی برخورد کردن و معمولی بودن معمولا بدون ارائه هرگونه راهکار و پیشنهادی کمک میکنه
    5- در صحبتهای قبلیم عرض کردم که اگر این افراد متوجه بشن که موضوعی برای طرف مقابل از حساسیت برخورداره به شدت از اون نقطعه ضعف استفاده میکنن شما که یک شکایت از ایشون دارید که البته در اون مردد هستید تهدید به شکایت مجدد برای ایشون ترسی ایجاد نخواهد کرد چون دقیقا روال همین شکایت رو خواهد داشت کما اینکه متوجه حساسیت شوهر شما هم خواهد شد و حتی ممکنه بعد از تماس تلفنی برای ایجاد فشار بیشتر به مراجعه فیزیکی در محل خانواده شوهر هم اقدام کنه بهتر اینه که با تمام سختی خانواده شوهرتون رو تا حدودی آگاه کنید نه از جانب شما بلکه بوسیله شوهرتون و بهشون بفهمونید که اقدام با مصاحبت با برادرتون ممکنه منجر به خدشه وارد شدن به زندگی شخصی خود شما بشه و اونها هم در مکالماتشون از روش خود شما یعنی سردی و عدم علاقه به شنیدن حرفهای ایشون استفده کنن
    6- متاسفانه مواد اعتیاد آور فعلی به راحتی قابل ترک بوده و کشش بعد از ترک بسیار بالائی دارن و بر عکس تریاک که ترکش به سختی انجام میشه و معتاد به خاطر سختی های ترک معمولا دیگه سمتش نمیره این مواد به راحتی قابل ترکه و در بیشتر موارد بعد از برگشت از کمپ معتادین دوباره به سمت اعتیاد میرن بهترین روش اعتیاد اینه که خود معتاد از لحاظ ذهنی کاملا به این نتیجه برسه که اعتیاد براش مضره و باید ترک کنه که بعید میدونم برادر شما چنین وضعیتی داشته باشه در ضمن مراکز ترک اعتیاد پلیس 110 نیستن که معتاد رو دستگیر کنن و به کمپ ببرن معتاد خودش حالا یا با میل یا با فشار اطرافیان باید به کمپ برده بشه که قطعا برادر شما در اونجا متوجه روال ورودش به کمپ خواهد شد و نهایتا بعد از دو هفته برخواهد گشت
    امضای ایشان
    وقتی خدا کاری برات انجام میده تو به توانائی های خدا اطمینان داری و هنگامی که کاری برات انجام نمیده خدا به توانائی های تو اطمینان داره ....
    .................................................. ...............
    1- برای تشکر از پست مورد نظرتون از کلید تشکر استفاده کنید (سپاس نشانه قدرشناسی شماست )
    2- برای متوجه شدن کاربر از ادامه داشتن بحث پست مورد نظر رو نقل قول بگیرید
    3- جداً از دادن جوابهای طنز و مسخره کردن کاربر و یا دادن جوابهای بدون تفکر حاوی مطالبی همراه با شدت عمل پرهیز کنید ..

  3. کاربران زیر از babak بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5704
    نوشته ها
    645
    تشکـر
    75
    تشکر شده 416 بار در 244 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : سرطان افتاده تو زندگیمون به دادم برسین...

    نقل قول نوشته اصلی توسط parlak نمایش پست ها
    از همه خواهش می کنم کمکم کنن
    من یه خانم متاهل 31 ساله هستم،سه ساله ازدواج کردم و در یکی از کشورهای اطراف زندگی میکنم،زندگی معمولی دارم،همسر خوبی دارم ولی بلای اصلی از وجود برادرهام به زندگیمون نازل شده...
    برادرم 37 سالشه و حدود 10 ساله پیش با خانمی آشنا شد و بعد از مدتها با ایشون ازدواج کرد که البته دوران قبل از عقدشون هر روز اون خانم رو میاورد خونه و هر روز با علتهای مختلف و با تحریک ایشون زندگی رو برامون جهنم می کرد... بعد از ازدواج ما خانوادگی فقط و فقط و از ترس آبروریزی سکوت کردیم... ولی دعواهایی که ایشون تو خونه راه می انداخت معمولا با جمع شدن همسایه و خرد شدن در و پنجره ختم پیدا می کرد... برادرم هیچوقت تن به کار نداد و ماهی یک بار کار عوض می کرد و از پدرم که کارمند بازنشسته بود و دارایی جزئی از پدر مرحومش براش مونده بود توقع کمک داشت که البته اگر درخواستش اجابت نمی شد شروع درگیریهای وحشتناک بود... هر ماه از پدرم پول خورد و خوراک و خرید اثاثیه منزل و حتی مسافرتهای خارج از کشورش رو از پدرم می گرفت... برادر کوچکم هم چندین سال اعتیاد داشت ولی بالاخره با تلاشهای شبانه روزی پدر و مادرم ترک کرد و ازدواج کرد و در حال حاضر نسبتا سر به راه شده... ولی بالاخره پدرم زیر این همه فشار تاب نیاورد و دو ماه پیش سکته قلبی و فوت کرد...
    بعد از فوت پدر فشارهای برادر صد برابر شد...و البته شدیدا هم اعتیاد پیدا کرده که از ده فرسخی از سر و روش می باره... از همون ثانیه های اول که به پدرم تو بیمارستان شوک می دادن تا شاید برش گردونن مادرم رو به باد فحش و بد بیراه گرفته بود . شب فوت پدرم به بهانه اینکه پول نداره تا جسد پدر رو بده بشورن انگشتر طلای مادرم رو گرفت و برد فروخت تا هزینه کفن و امبولانس رو بده ولی حتی پول شستن جنازه پدر رو هم نداد و همه جا با گرو گذاشتن کارتهای شناسایی کارها رو انجام داد بعد هم مادر و برادرم رو همراه جنازه پدرم به زادگاه پدری فرستاد تا مراسم دفن و ختم اونجا انجام بگیره ولی خودش با اونها نیومد و یک روز بعدش اومد و در این فاصله از فرصت استفاده کرده و نصف وسایل منزل مادرم رو به یغما برده برد...و از همون روز اول که پدر رو دفن کردیم از ما وکالت می خواست تا اموال رو به قول خودش رسیدگی کنه... طبیعیه که ما هم با شناختی که ازش داشتیم قبول نکردیم و متقابلا فردای هفتم پدر به بهانه اینکه چرا به خانمم حلوا تعارف نکردین مادرم رو به باد کتک گرقت... اینبار هم کل در و همسایه ریختن خونموم و به پلیس زنگ زدن و مادرم رو به بیمارستان منتقل کردن... اینبار تصمیم گرفتیم مقابلش بایستیم و ازش شکایت کردیم... حکم جلبش رو گرفتیم.البته ایشون بی کار ننشست و با شگرد تازه با کلیه دوستان،فامیل تماس تلفنی گرفت یا حضوری صحبت کرد و حرفهایی نقل می کرد که مو به تن انسان راست می شه... مثلا می گفت مرگ پدرم مشکوکه و مادرم قاتل احتمالی... قضیه اعتیاد برادر کوچکترم رو بر ملا می کرد و برچسبهای کثیف به من که خواهرشم می زنه... و هزار افسوس با خانواده همسرم هم ارتباط برقرار کرده و عین این حرفها رو زده و با گریه و مظلوم نمایی درخواست کمک کرده...خانواده همسرم شدیدا سنتی هستند و همچین موضوعاتی رو فقط توی فیلمها دیدن... به طوری که الان ده ساله پدر همسرم فوت شده و اونها به خاطر احترام فوق العاده ای که برای هم قائلند با وجود ثروت نسبتا بالا تقسیم ارث نکردن و به صورت سنتی همه مخارجشون با همه و توی خونه چند طبقه با هم زندگی می کنند فقط من و همسرم جدا و خارج از ایرانیم...
    من خیلی درمونده ام واقعا نمی دونم باید چه کار کنم... مادرم داره عین شمع جلوی چشمام آب می شه از شدت فشار دهنش کج شده و شدیدا مریضه... آبروم جلوی خانواده سختگیر همسرم به باد رفت... شما رو به اون خدایی که می پرستین به من بگین چی کار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    1_آیا شکایتمون رو ادامه بدیم یا پرونده رو مختومه کنیم؟
    2_دادگاه از ما شاهد می خواد ولی همه از این حیوون می ترسن و کسی حاضر نیست شهادت بده؟ و ما به جز گزارش 110 و نامه پزشک قانونی مدرکی نداریم،از نظر قانونی باید چه کار کنیم؟
    3_با خانواده همسرم چه برخوردی بکنم؟با توجه به اینکه از طرف اونها معمولا مشکل داشتم و به تازگی تونسته بودم باهاشون کنار بیام و دخالتهاشون رو کم کنم با این سرشکستگی چطوری کنار بیام؟من به اونها گفتم که برادرم به خاطر فوت پدرم دچار شوک شده و دچار اختلال حواس شده و این چیزهایی که می گه دست خودش نیست و تحت درمانه!!!
    4_با تماسهای تلفنی برادرم چه برخوردی بکنیم؟چطوری جلوی این کارش رو بگیریم؟
    5_ما تصمیم گرفتیم که همسرم باهاش تماس بگیره و بهش تذکر جدی بده که دیگه با منزل اونها تماس نگیره وگرنه ازش شکایت می کنیم آیا این کار درسته؟
    6_از اونجایی که ایسون اعتیاد داره یکی از دوستان پیشنهاد داده که به حساب یه کمپ ترک اعتیاد پول واریز کنیم تا ماموران کمپ
    سلام

    عزیز متاسفم از آنچه که خواندم, با توجه به گفته هاتون باید بگم خانواده شما درگیر 2 مشکل اصلی خانواده های ایرانیست 1- وابستگی 2-مهر طلبی شماها با هم بودید ولی به نوعی هر روز همدیگر رو با چاقو میزدید و درب و داغون میکردید صرف اینکه ما پدر و مادر و خواهر و برادریم و حتما باید با هم باشیم, حتی اگر از هم خوشمان نیاد و نفرت هم داشته باشیم.
    بگذریم چند توصیه براتون دارم:
    1- شما خانواده خودتون رو دارید همسر و شایدم بچه و بچه هایی پس به زندگی خود بپردازید و کمتر درگیر خانواده خونی خود شوید و امتیاز دیگری که دارید دور از خانواده خونی و خارج از ایرانید
    2- مسائل مالی را به قانون بسپارید و از درگیری روانی و فیزیکی بپرهیزید
    3- مادر و برادر نیز بهتر است همین رویه را با دیگر برادرتان در پیش بگیرند
    4- میتوانید شماره تلفن خود را عوض کنید
    5- تهدید شوهرتان مشکلی رو حل نمیکنه بهتر است که اینکار رو نکنید
    6- در مورد اینکه به خانواده همسرتان گفتید که برادرتان مشکل دارند دروغ نگفته اید چون با توجه به گفته های شما ایشان هم مشکلات روانی دارن و هم اعتیاد
    7- یک وکیل خوب میتونه خیلی کمکتون کنه
    8-اگر برادرتان خودشان بخواهند تکرار میکنم اگر خودشان بخواهند و تمایل داشته باشند یک مشاور میتونه خیلی خیلی کمک کننده باشه
    10- هیچ معتادی رو به زور نمیشه ترک داد

    موفق باشید

  5. کاربران زیر از فرشاد1020 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : سرطان افتاده تو زندگیمون به دادم برسین...

    خب شرایط سختیه ولی نمیشه دست روی دست گذاشت ...

    به هرحال گزارش پزشکی قانونی و پلیس برای دادگاه حجت به حساب میاد و وقتی قاضی متوجه بشه که ایشون دیگران رو

    برای شهادت دادن تهدید میکنه خب طوری دیگه با ایشون برخورد خواهد کرد

    در ضمن چیزی رو نباید مخفی کرد و به هرحال برای همه مشخصه که ایشون چه اخلاق و رفتاری داره ...

    پس برای خانواده همسرت نباید مورد خاصی باشه و همسرت میتونه براشون توجیه کنه ...

    خب اگه میشد برنامه تقسیم ارث زودتری انجام بشه و مادرت رو با خودت تز کشور میبردی میشد گفت سر خیلی از

    فتنه ها میخوابید و برادرت هم دیگه نمیتونست کاری بکنه

    ولی ماموران کمپ میتونن در این مورد کاری بکنن و با ترک کردنش شاید در رفتارش تغییری ایجاد بشه

    ولی کسی که شررو باشه این ذاتشه و تغییری که محسوس باشه نخواهد کرد
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  7. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6103
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    4
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : سرطان افتاده تو زندگیمون به دادم برسین...

    ممنونم از راهنمایی دوستان قاضی گفته بدون شاهد این پرونده مختومه می شه که ما هم تعجب کردیم چطور گزارش پزشک قانونی و 110 رو نادیده می گیره....
    متاسفانه همسرم اونطور که باید در این زمینه با من همکاری نمی کنه و به خاطر این جریان حتی بیشتر از من جلوی خونوادش احساس سرشکستگی می کنه و از من دوری می کنه... خیلی سر این جریان باهاش بحث کردم ولی می گه خجالت می کشم که همچین برادرزنی دارم... قبل از این جریان ما همیشه سر این قضیه مشکل داشتیم که چرا همسرم اینقدر غیر عادی به خانوادش وابسته ست و برای هر کاری از اونها کسب تکلیف می کنه که با وجود اومدن این جریان انگار که داره لج می کنه سعی می کنه بیشتر و بیشتر در خدمت خانواده باشه و با من مثل غریبه ها رفتار می کنه...
    اگر اذیتهای برادرم اینجا ختم می شد همه چی رو فراموش می کردم ولی من نگرانم که پا رو فراتر بذاره و حتی برخورد فیزیکی به خانواده همسرم بکنه یا آسیبی به اونها یا مادرم بزنه... چند روز پیش مادرم وصیت می کرد ،می گفت می ترسم همین روزها پسرم بیاد من رو بکشه چونکه واقعا حرکاتش عادی نیست...

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد