خب بالا نیارید دیگه
خب بالا نیارید دیگه
سلام
بعضی وقتها ما برداشتهای غلط و اشتباه از رفتارهای افرادی که باهاشون ارتباط داریم میکنیم و با نگاه بدبینانه حرکات اونها رو تحلیل میکنیم و این بدبینی واقعیت رو نیز ممکن زیر سوال ببره.
البته خیانت عاطفی تو جامعه ما بسیار زیاده.
چون جایی که زن و شوهر بدون عشق و شناخت کافی از هم ازدواج کنن احتمال خیانت عاطفی زوجین بسیار زیاد میشه
شخص سومی پسری رو به خانواده دختر معرفی میکنه و خواستگاری و یه کم تحقیق و ۳بار بیرون رفتن و ازدواج نمیتونه روش خوبی باشه
چون مهمترین لازمه ازدواج دوست داشتن و عشق هستش
خیانت در زندگی زناشویی یعنی یکی از زوجین از نظر احساسی به شخص دیگری غیر از همسر خود علاقهمند میشود. فرد از صحبتکردن با شخص دوم لذت میبرد و تمایل دارد که اوقات فراغت خود را هم با او بگذراند.
وقتی از ابتدا عشقی وجود نداشته باشه چطور انتظار باید داشت که خیانت به وجود نیاد.
حالا رویا خانم جواب شما:
شما از چی میترسی؟
از این که دعوا کنن؟ از اینکه برادرات چیزی بفهمن؟ از اینکه طلاق بگیرن؟
به نظر من (البته نظر من از دید خودمه و نه جنبه روانشناسانه داره و نه مشاوره. این نظر شخصی منه):
۱. اگر پدر و مادرت جدا بشن هم برای بچه هاشون و هم برای خودشون بهتره.
۲. این موضوع رو اصلاً برای خودت بزرگ نکن که موجب شه نسبت به پدر و مادرت با غضب و بدبینی موضع گیری کنی و ازشون بدت بیاد.(هر کدوم اگه خیانت میکنن حتماً واسه خودشون دلیل قانع کننده ای دارند)
۳. شما دنبال این نباش که اوضاع رو درست کنی چون تو اختلافات زناشویی وقتی فرزند بخواد کمک کنه اوضاع درست شه هم فشار شدیدی از نظر عصبی و عاطفی بهش وارد میشه (که استرس در آینده میتونه از عواقبش باشه)، هم در اکثر موارد تلاشش نتیجه بخش نخواهد بود( که میتونه موجب سر خوردگی و از دست دادن اعتماد به نفس بشه)
۴. در هر حال الان که ۱۷ سالتونه دارید یواش یواش وارد بهترین و قشنگترین روزای زندگیتون میشید. با این فکر ها و اعصاب خوردیها قشنگیهای زندگی رو برای خودت خراب نکن. در عوض سعی کن خودت با عشق ازدواج کنی که چنین چیزایی برای بچه هات اتفاق نیفته( در ضمن زرتی عاشق نشی- عشق واقعی برای دختر بین ۲۳ تا ۲۸ سالگی به وجود میاد و سعی کن عاشق کسی بشی که حاضره برات بمیره . هیچوقت از دیدن خودت، شنیدن صدات، گرفتن دستت و ... خسته نشه)
۵. در آخر باز هم میگم شاید اصلاً هیچ خیانتی نباشه و شما اشتباه برداشت کردی که لازم هم نیست که اصلاً تحقیق کنی چون حتی اگه باشه هم خود پدر مادرت دلیلی واسه این کارشون دارن و قرار نیست فکر خودتون رو معطوف این قضیه کنی و روزای قشنگ زندگیت واست جهنم شن.
موفق باشی
من اصلاً متوجه نشدم خانم پریماه چون تازه همین امروز اومدم اینجا
معذرت میخوام
با سلام وخسته نباشید من یک ماه و نیم قبل یک سفر خارجی داشتم گه وقتی برگشتم بعد از 5 روز شبش پسر همسایه ما اومد گفت دیشب خانومت با یک مردی تا ساعت 6 صبح تو خونه تنها بوده و تو از همه جا بی خبری من همونجا خشک شدم چیزی نگفتم اومدم بهش گفتم گذاشت به سر وصدا رفت بیرون از خونه ساعت 12 شب همون مرتیکه زنگ زد گفت بیا مردونه کارت دارم منم رفتم ببینم چی میگه داستان رو گفت گه من دوست دوست زین شما بودم و همسرم این داستان دوستشو بهم گفته بود و خلاصه به همه چیز قسم خورد گه من دستم به همسرت نخورده اگه من با ااین کاری میکردم نمیدونم پیشت و تموم شد واومدم خونه من دیگه واقعا حالم بد بود هر روز تو این یک ماه و اندی دعوا داریم خودم خسته شدم اونم خسته شد ه واقعا نمیدونم چیگار کنم چومند شب پیش گه گفتم میخوام برم پرینت نوشته های موبایلتو بگیرم گفت بهش گفتم دوست دار م و بهت علاقه مند شدم و از این حرفها ومن بیشتر شک کردم گه اون شب بین اینا چه اتفاقی افتاده خودش قسم و ایه میخوره دستم بهش نخورده من باور نمیکنم دارم تو این توهم میمیرم اخه زن من از نظر جنسی خیلی زن سردی هست و بخدا نمیدونم دارم سنگ کب میکنم دیوانه شدم وقتی از خارج اومدم 87 کیلو بودم الان شدم 83 کیلو کمکک کنید باید چیگار کنم بخدا دارم دیوانه میشم به هیچ کسی هم نمیشه بگم دخترم گناه داره واقعا این نصاف هست نمیدونم
میدونی اون همیشه میومد میگفت همه کارهای دوستاشو بهم میگفت از همه چیزاشون میگفت یعنی از کوچگترین بحث های اونا رو بهم میگفت بامن خیلی دوست بود البته دو تا سقط داشته حال روحی خیلی خوبی نداشت من خیلی دکتر بردمش همه کار کردم براش خوب بشه اصلا اینا خانوادگی ادمهای خیلی خوبی هستن خانواده دار اسم و رسم دار وحشتانک خلاصه این مشکل باعث شده تا الان دو دفعه دست به خودش کشی بزنه خیلی حال روحی خوبی نداره ولی من چیگار کنم گه من باور کنم تو اون چند ساعت با اون مرتیکه اتفاقی نیفتاده خیلی خیلی از نطر رابطه جنسی سرده از اولش همین طوری بوده من شکی ندارم هیچ رابطه جنسی نداشتن ولی چرا خطا کنه میگه اصلا دست خودم نبوده یک دفعه ای شده نمیدونم بخدا داغونم دوست دارم همه چیزو ول کنم از این کشور برم همه رو بی خیال بشم
من تمام پرینت های موبایلشو تلفن خونه رو رفتم تو یک سال اخیر دراودم همه رو در اوردم چیزی توش نبود غیر از اون ده روز لعنتی که تحت تاثیر اون دستای عوضی اش قرار گرفته همون شب هم قسم زن برادرم سادات هست هیچ وقت دورغ نمیگه قسم خورده گفته از این کار خسته شدم دیگه حوصله شو ندارم نمیدونم بیخدا زن من هرچی بود تو این 14 سال یک خطایی نداشت خیلی هم دوستش دارم بیش از اندازه بخاطر خودش این همه جوش میزنم خیلی خیلی داغون شده تو این مدت اینقدر گه دو فعه خودکشی کرد 30 تا قرص خورد گه از این عذاب دربیاد
ویرایش توسط پریماه. : 08-26-2015 در ساعت 12:29 PM دلیل: غلط املایی
زندگی سه دیدگاه داره
دیدگاه شما
دیدگاه من
حقیقت
زنم خیانت کرده چکار کنم،خودمو میخوام بکشم
چکار کنم متوجه نشدم؟
http://forum.moshaver.co/newthread.p...newthread&f=77
این لینکو باز کنید توی کادر مشکلتونو مطرح کنید ، ترجیحا بیشتر توضیح بدید که بهتر بتونن راهنماییتون کنن .
دوستان من با این سایت تازه آشنا شدم . مشاور های خوبی داره. حتما یه سر بزنید:
احسنت به ادبت,هزارآفرین به معرفتت,شک نکن دخترکم,خداوندبخاطراینهمه معرفتت,پدرمادرت راازخواب بیدارخواهدکرد.شک نکن
خیانت واقعا بده
چه اتفاق تلخی
چن سالشونه مگه پر مادرت؟ فک میکردم خیانت فقط مال جووناس
حتما خودشون میدونن که کارشون اشتباههه عزیزم دخالت نکن
با سلام سعی نمایید جنابعالی به هر روشی می توانید و خود بهتر آگاهید معضل را حل کنید که چنانچه مسئله فی مابین پدر و مادرتان علنی شد و به گوش فامیل و آشنایان رسید و بدتر خدای ناکرده به دادگاه خانواده کشیده شد دیگر رویی از آرامش و آسایش و لذت در سایه خانواده تک تک اعضاء نخواهند دید .
اگر محرز و مسلم است که مادر مرتکب خیانت می شود از طریق ایشان ورود نموده علت را جویا شده و مسئله را مرتفع کنید نه پدر .
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)