افکار منفی داره منو از پا در میاره

[3tarrreh]

سلام من یه دختر 20 سالم چند روز قبل دانشگاه ثبت نام کردم اما از اون روز به بعد یه نفر مدام تو مغزم حرف میزنه مثلا میگه تو خوشی هات کوتاهه منتظر یه غم بزرگ باش همش چیزای منفی میگه میشه کمکم کنین تا دیگه صداشو نشنوم گاهی وقتا میخوام سرمو بکوبونم به دیوار از دستش

[naghme]

عزیز دلم من فکر میکنم برای کنکور و قبولی تو دانشگاه خیلی تحت فشار بودی و الان ناخودگاه باور نمیکنی که واقعا موفق شدی

!نگران نباش بری دانشگاه اینقدر سرت گرم میشه که اصلا این فکرا یاااادت میره
مطمئن باش تازه خوشی هات شروع شده و کلی روزای خوب در انتظارته...

یه سری راه حل برای رها شدن از فکرای مخرب که به صورت وسواس فکری ظاهر میشن برات میذارم که امیدوارم مفید باشه

راه‏کارهای عملی جهت مقابله با وسواس فکری و درمان آن

1. غرقسازی؛بدین صورت که فرد مبتلا به آن، با اختیار خود آن قدر خود را در معرض همان موضوعی که از آن رنج میبرد قرار دهد تا از آن فکر خسته و متنفّر شود. بنابراین هر روز، زمانی را به فکر کردن درباره موضوع وسواس فکری خود اختصاص دهید و آن چنان و آن قدر درباره آن فکر کنید که از آن متنفّر شوید. در نتیجه هرگاه بدون اختیار هم ذهنتان به آن معطوف شد و خواستید از روی اجبار تکرار کنید، اراده و اختیارتان در دور کردن آن فکر و اجتناب از آن، چیره و حاکم شود.

2. هرگاه ذهنتان بدون اختیار مشغول همان اوهام و افکار بیهوده وسواسی شد، مشت خود را محکم روی زمینی بکوبید با گفتن ذکر لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم از جای خود بلند شده، تغییر حالت دهید تا بدینوسیله از آن فکر تکراری و وسواس رهایی یابید.

3. کش نازکی را دور مچ دست خود بندید. هرگاه افکار وسواس به سراغ شما آمد، با کشیدن کش و رها کردن آن روی دستتان و ایجاد درد مختصری روی مچ خود، از آن فکر رهایی خواهید یافت.

4. با خودتان عهد ببندید و برنامه‏ ریزی کنید که زمان فکر کردن درباره موضوع وسواس، ساعت خاصی باشد (مثلاً 5/4 تا 5 بعدازظهر) و در طول روز هرگاه اوهام و افکار وارد ذهنتان شد، به خودتان بگویید زمان فکر کردن فلان ساعت مقرر است و در زمان مقرّر نیز مدتی رابه فکر کردن درباره آن موضوع اختصاص دهید و ذهنتان را به آن مشغول سازید تا این که در طول روز و به طور پراکنده، ذهنتان مشغول آن نباشد. ضمنا آن زمان اختصاصی را به تدریج در طی (مثلاً 30 روز) روزی یک دقیقه کم کنید تا به صفر برسد.

5. هر روز به خود تلقین کنید که «من قادرم افکار وسواسی‌ام را کنار بگذارم»؛ زیرا تلقین یکی از راه‏های مبارزه با افکار منفی است و وسواس فکری نیز چیزی جز یک فکر منفی مزاحم نیست.

گفتنی است که برای درمان وسواس فکری نیاز به صبر و حوصله و پشتکار در به اجرا درآوردن راه‏های فوق است تا این که به تدریج از آن افکار رهایی یابید و انتظار حل و درمان یک شبه آن را نداشته باشید.ضمنا بعضی از این راه‏کارها در عرض همدیگر قرار دارد و هر کدام را که بهتر می‌توانید انجام دهید یا بهتر جواب می‌دهد، آن را اجرا و پیگیری کنید.

[فرشاد1020]

سلام من یه دختر 20 سالم چند روز قبل دانشگاه ثبت نام کردم اما از اون روز به بعد یه نفر مدام تو مغزم حرف میزنه مثلا میگه تو خوشی هات کوتاهه منتظر یه غم بزرگ باش همش چیزای منفی میگه میشه کمکم کنین تا دیگه صداشو نشنوم گاهی وقتا میخوام سرمو بکوبونم به دیوار از دستش

سلام

عزیز لطفا پاسخ بدید سابقه بیماری روانی در فامیل(پدر-مادر-خواهر-دایی-عمو-خاله-پسر و دختر.........)- قبلا هم بوده یانه- زنه یا مرد- چیز دیگه ای هم میگه- تکرار میکنه-خودتون سابقه بیماریتون-چند تا خواهر و برادر دارید

[elham19892000]

سلام عزیزم
من خودم خیلی منفی گرام و از صبح تا شب همش فکر و خیالای منفی به سرم میزنه.
چند وقتیه مجله راز رو میخونم. وقتایی که به راهکارای تو مجله عمل میکنم خیلی حالم خوبه و خوشحالم.چون مطالبش پر از انرژی مثبته. به هرکسی هم معرفی کردم کلی تشکر کرده.
یه شماره بخر و بخون. امتحانش ضرری نداره.

[3tarrreh]

من پارسال دانشگاه دولتی سمنان قبول شدم ثبت نام کردم اما به دلایلی نشد که برم امسالم چون محروم بودم کنکور ندادم براساس سوابق تحصیلی پذیرفته شدم ممنون از راهنماییت به راهکارهایی که گفتی سعی میکنم عمل کنم بازم ممنون

[3tarrreh]

سلام نه هیچ سابقه ای نداریم اما خودم احساس میکنم به شدت افسردم از اجتماع دوری میکنم یه خواهر و برادر بزرگتر از خودم دارم
من به مادرم خیلی وابستم تا اون حدی که یه آخ میگه اشکم درمیاد اینی که تو سر من حرف میزنه همش از آینده ای میگه که زبونم لال مادرم نباشه انقد میگه میگه تا اشکمو دربیاره و بعد هم یه سردرد شدید جاشو میگیره

[3tarrreh]

الهام جان من فقط 4 روزه یه فکر فقط عذابم میده اونم زبونم لال نبود مادرم حتما یه بارم که شده مجله رو میخونم

[فرشاد1020]

سلام نه هیچ سابقه ای نداریم اما خودم احساس میکنم به شدت افسردم از اجتماع دوری میکنم یه خواهر و برادر بزرگتر از خودم دارم
من به مادرم خیلی وابستم تا اون حدی که یه آخ میگه اشکم درمیاد اینی که تو سر من حرف میزنه همش از آینده ای میگه که زبونم لال مادرم نباشه انقد میگه میگه تا اشکمو دربیاره و بعد هم یه سردرد شدید جاشو میگیره

سلام

مرسی - این صدا صدای مرده یا زنه-آشناست یا غریبه- فقط راجب مادرت میگه یا چیزای دیگه ای رو هم میگه- نگفتین چند وقته که درگیرین- لطفا با کمی دقت توضیح دهید.

لصفا نقل قول کن که حتما متوجه شم.ممنون

[3tarrreh]

ده روز پیش نشسته بودیم تو حیاط زنداداشم که هم سن خودمه یه دفعه گفت دلم برای پدرم تنگ شده که الان در قید حیات نیستن منم یهو حالم دگرگون شد و از آینده میترسم همش تصور اینکه زبونم لال مادرم نباشه میاد تو ذهنم و هرچی میخوام بهش فک نکنم بدتر میشه صدای یه غریبه است

[yahoo]

سلام نه هیچ سابقه ای نداریم اما خودم احساس میکنم به شدت افسردم از اجتماع دوری میکنم یه خواهر و برادر بزرگتر از خودم دارم
من به مادرم خیلی وابستم تا اون حدی که یه آخ میگه اشکم درمیاد اینی که تو سر من حرف میزنه همش از آینده ای میگه که زبونم لال مادرم نباشه انقد میگه میگه تا اشکمو دربیاره و بعد هم یه سردرد شدید جاشو میگیره

سلام
شما صدای این آدم رو میشنوی یا فقط فکر میکنید که کسی تو سرت حرف میزنه
این صدا درباره اینکه اگر مادرت نباشه چه حرفهایی میزنه که اشک شما درمیاد؟

[elisakhanoom]

سلام من یه دختر 20 سالم چند روز قبل دانشگاه ثبت نام کردم اما از اون روز به بعد یه نفر مدام تو مغزم حرف میزنه مثلا میگه تو خوشی هات کوتاهه منتظر یه غم بزرگ باش همش چیزای منفی میگه میشه کمکم کنین تا دیگه صداشو نشنوم گاهی وقتا میخوام سرمو بکوبونم به دیوار از دستش

دوست عزیز سلام
خواهش می کنم خیلی سریع به یک روانپزشک مراجعه کن این مشکلی که گفتی خیلی مهم هست و ممکنه پیشرفت خطرناک کنه اما با مراجعه به موقع حتما قابل کنترل می شه