سلام من 3-4 ساله با یه دختر خوب آشنا شدم تو این چند سال ما باهم رابطه داشتیم. حدود 2 ساله دارم زور میزنم که ازدواج کنیم 3 بار با خانواده میریم خواستگاری اما هر بار به دلایلی بهم میخوره دیگه واقعا به این نتیجه رسیدم شاید قسمت نیست شاید حکمتی توشه دفعه اخری همه چی جور جور بود واسه یه چیز الکی بهم خورد راستش رو بخواین خانواده هامون خیلی باهم تفاهم ندارن هر کدوممون از یک دنیای دیگه ایم ازدواج اونا با ما کلی فرق داره من از یه شهر دیگه اون از یه شهر دیگه الان موندم سر دو راهی از طرفی میگم باید مسئولیت کاری رو که باهاش کردم گردن بگیرم از طرفی مطمئن نیستم زندگی قشنگی باهم داشته باشیم به نظر شما چکار کنم از بچه گی بهم یاد دادن اگه خطایی کردی مسئولیتش رو گردن بگیر و اگه اشتباهی کردی و متوجه شده دیگه بیشتر از اون انجامش نده الان نمیدونم به کدومش گوش کنم جفتشون درست میگن