نمایش نتایج: از 1 به 7 از 7

موضوع: خانواده شوهر

974
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6763
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    خانواده شوهر

    سلام. دو ساله ازدواج کردم. از زندگیم خیلی راضیم. از شوهرم همینطور. اما از خانواده ش اصلا راضی نیستم. چرا؟؟؟
    چون از روز اول پدر و مادرش اصن نگفتن خرتون به چند. هیچ کمکی بهمون نکردن. حتی عین یه مهمون درجه دو اومدن تو مراسم عقدمون. هیچی واسم نخریدن
    ما تهرانیم. خانواده ش شهرستان. این موضوع همه ش تو دلمه. دست خودم نیست
    دوست ندارم اونجا بریم، ازشون بدم میاد.
    الان شوهرم میگه بیا برای تعطیلی مهر چند روز بریم اونجا. اما من اصلا خوشم نمیاد بریم. دوست ندارم
    چکار کنم؟؟؟؟؟

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4839
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    920
    تشکر شده 1,137 بار در 614 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خانواده شوهر

    پيشنهاد من اينه اگر ميدوني باعث تنش نميشه كه بگي نريم و بريم جاي ديگه چون خانوادت با ما اين برخوردا رو كردن بهش بگو اگر نه و فكر ميكني كه قبول نميكنه خب بريد اشكالي نداره يه چند روزي بخاطر خشي همسرت بد بگذرون دنيا كه به اخر نرسيده اصلا ازشون توقعي نداشته باش درسته وظيفشون بوده واست كادو بگيرن و حقي به گردن شما دارن شما اهميت نده شما كه خداي نكرده نه محتاج كمكشون هستي نه اينكه گرسنه مونديد خداروشكر كن همسرت تنش سالمه و نيازهات رو برطرف ميكنه سعي كن شوهرتو از خودت راضي نگه داري به اينكه چرا نخريدن چرا اينجوري كردن فكر نكن خودتو اذيت ميكني عزيزم منم غصه اين چيزها رو تو دوران نامزدي زياد ميخوردم كه چرا يه لباس عروسو واسه شب واسم زياد ميدو.نن چرا نميذارن برم لباس بخرم چرا منو خريد نبردن و اين حرفا خودمو اذيت ميكردم با شوهرم هر روز دعوا داشتيم الان ميبينم خب اونا هم حق داشتن بعضي جاها نبايد اين طور فكر ميكردم .شما هم زياد اهميت نده

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : خانواده شوهر

    خب این چه فکریه که شما برای خودتون درست کردید ؟

    هیچ کسی نباید در این روزگار از کسی انتظار داشته باشه ولی خب این مشکلات فقط مخصوص ما ادماست ...

    یک مثال میزنم ... وقتی نگاه به جانوران دیگه میکنیم میبینیم در یک لحظه چنان ارامششون بهم میریزه که

    با تمام قوا برای اینکه از خطر فرار کنن ، میدوئن ولی بعد از چند لحظه دیگه که سختی از بین رفت خیلی آروم در حال غذا خوردن هستن

    تفاوت بسیار فاحشی که در این مرحله بین ماها هست اینه که اونا مشکلات و سختی رو با خودشون حمل نمیکنن

    و در لحظه رفتار میکنن و بعد از مرتفع شدن مشکل خیلی آروم و بدور از استرس زندگی میکنن

    ولی ما آدما همیشه مشکلات گذشته رو با خودمون حمل میکنیم و واسه همینم هست که با هزاران مشکل و مریضی

    دست و پنجه نرمم میکنیم
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  4. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6433
    نوشته ها
    25
    تشکـر
    5
    تشکر شده 7 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خانواده شوهر

    اگه به این فکر کنید که همین همسری که الان دارید و کاملا (خدا رو شکر) ازشون راضی هستی پسر همین خانواده است و اگه تربیت وزحمت همین مادر نبود همسر شما نیز انقد مرد خوبی نبود....
    تمام مشکلات با همین تفکر حل میشه.
    ما خانمها خیلی کم لطفی میکنیم که شوهرمون رو دوس داریم ولی خانوادش رو نه.اخه چرا؟؟؟؟؟؟

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6768
    نوشته ها
    45
    تشکـر
    18
    تشکر شده 21 بار در 14 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خانواده شوهر

    انتظاراتتو از بقیه بیار پایین تا اذیت نشی .بهشون احترام بزار ولی سعی کن ب رفتارشون زیاد اهمیت ندی و حساس نباشی .توضیح کامل ندادی شاید این مشگل ناشی از اختلاف فرهنگیه

  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6306
    نوشته ها
    50
    تشکـر
    34
    تشکر شده 19 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : خانواده شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط tahmin نمایش پست ها
    سلام. دو ساله ازدواج کردم. از زندگیم خیلی راضیم. از شوهرم همینطور. اما از خانواده ش اصلا راضی نیستم. چرا؟؟؟
    چون از روز اول پدر و مادرش اصن نگفتن خرتون به چند. هیچ کمکی بهمون نکردن. حتی عین یه مهمون درجه دو اومدن تو مراسم عقدمون. هیچی واسم نخریدن
    ما تهرانیم. خانواده ش شهرستان. این موضوع همه ش تو دلمه. دست خودم نیست
    دوست ندارم اونجا بریم، ازشون بدم میاد.
    الان شوهرم میگه بیا برای تعطیلی مهر چند روز بریم اونجا. اما من اصلا خوشم نمیاد بریم. دوست ندارم
    چکار کنم؟؟؟؟؟
    منم تو همین شرایط دست و پا میزنم.خانواده همسرم هیچ کمکی که نکردن و نمیکنن,طلبکار هم هستن و هزینه های زیادی بهمون تحمیل میکنن.میفهمم چه حسی داری اما خدارو شکر کن که دیگه آمار حقوقتونودر نمیارن و اهل توقع بیجا نیستن!
    همسرمن که درکم نمیکنه و فقط توقع داره من کوتاه بیام.امیدوارم همسرشما درکت کنه و کمکت کنهاین حس بد رو ازخودت دور کنی نه اینکه رفتاری داشته باشه که روزبروز نفرتت بیشتر بشه.اینا رو گفتم که بدونیما زنها ظرفیت تحمل شرایط سخت تر رو هم داریم بدونی بدترشم هست.پس ناشکری نکنی و سعی کنی تحملت رو بیشتر کنی,ایشالا به مرور زمان رفتار محبت امیزشون رو ببینی و جنبه مادی قضیه رو بتونی ندیده بگیری

  8. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5704
    نوشته ها
    645
    تشکـر
    75
    تشکر شده 416 بار در 244 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خانواده شوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط tahmin نمایش پست ها
    سلام. دو ساله ازدواج کردم. از زندگیم خیلی راضیم. از شوهرم همینطور. اما از خانواده ش اصلا راضی نیستم. چرا؟؟؟
    چون از روز اول پدر و مادرش اصن نگفتن خرتون به چند. هیچ کمکی بهمون نکردن. حتی عین یه مهمون درجه دو اومدن تو مراسم عقدمون. هیچی واسم نخریدن
    ما تهرانیم. خانواده ش شهرستان. این موضوع همه ش تو دلمه. دست خودم نیست
    دوست ندارم اونجا بریم، ازشون بدم میاد.
    الان شوهرم میگه بیا برای تعطیلی مهر چند روز بریم اونجا. اما من اصلا خوشم نمیاد بریم. دوست ندارم
    چکار کنم؟؟؟؟؟
    سلام

    ببین خانواده امروز یا خانواده هسته ای یعنی زن و شوهر وفرزندان.... و اصلا مهم نیست که بقیه خیشاو ندان خونی طرفین چی میگن تا وقتی که همسران آن صحبتها را در مورد زندگیشان و طرف مقابل

    اعمال نکنند .

    همسر شما نیز که طبق گفته شما انسان خوبیست پس باهاش همیاری و همکاری کنید, اگر دوست داره که خوب خانواده خونیشه ,شما به خاطر ایشون برید بدون غر و لوند و جر و بحث چون

    هر جر و بحثی ضربه ای میزنه به شوهر دلبندتان.

    گذشته هم در گذشته پس دفنش کنید. چون تا زمانی که دفنش نکنید مثل یک جنازه بوی طعفنش خودتون رو عذاب میده.

    موفق باشید

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد