صفحه 1 از 5 123 ...
نمایش نتایج: از 1 به 50 از 241

موضوع: بدون امید

71496
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7027
    نوشته ها
    118
    تشکـر
    47
    تشکر شده 62 بار در 32 پست
    میزان امتیاز
    10

    بدون امید

    با سلام
    من حدود دو سال پیش عاشق یه دختری شدم باید بهتون بگم که اولا من از اون جوونایی نیستم که یه روزه عاشق میشن و یه روزه هم ول می کنن من حدود دو ترم دانشگاهی طول کشید تا بتونم به حس خودم نسبت بهش مطمئن شم و اواخر سال طوری شده بود که تو کلاس وقتی می دیدم با پسر دیگه ای حرف می زنه و می خنده به شدت عصبانی میشدم و می رفتم بیرون کلاس تو دسشویی صورتمو می شستم ! باور نمی کنید دست و پام به لرزه میوفتادن ولی نمی تونستم حرف دلمو بهش بزنم میترسیدم ردم کنه خیلی می خواستمش اخرش دلمو به دریا زدمو یه جوری که فک می کردم دررسته بهش نزدیک شدم و یه جوری حرفمو گفتم ولی اون همون اولش بنای ناسازگاری گذاشتو من که خیلی خیلی مغرور بودم رفتمو پشتمو نگا نکردم ! باید بگم که اون اولین رابطه عاشقانه من هر چند کوتاه با دختر بود تا قبل از اون و حتی بعد اون با هیچ کسی رابطه ای نداشتم چون به شدت به مذهب اعتقاد داشتم الان هم دارم اما ایمانم ضعیف شده از اون موقع خیلی حسم به زندگی بی تفاوت شده واقعا نمی دونم چیکار کنم انگار هر روز رو به اجبار می گذرونم تا شب شه و بخوابم باز فردا روز غیر قابل تحمل دیگری! هیچ کسی به من ارزش نمی دهد حتی رفقایی که فک می کردم بهم اهمیت میدن چند روز پیش چنان منو تو یه موقعیت تنها گذاشتن که از شدت خشم می خواستم گریه کنم ! من با بقیه پسرا فرق دارم من هیچوخ به نیت مسخره بازی و عیاشی به کسی نزدیک نشدم بارها تلاش کردم تا ادم رذلی باشم تا از تنهایی نجات پیدا کنم اما نتونستم بیشتر عرضه شو ندارم می ترسم از خدا می ترسم ولی حالا دقیقا نمی دونم چه مرگمه یه کم که حرف دلمو به مادرم میگم میگه حرفات بوی کفر میده ! خودمم دیگه حالم از زندگی بهم می خوره دلم میخواد ازدواج کنم ولی با کی؟ نمی تونم به کسی دل ببندم ؟ نمی تونم دیگه نه بشنوم همون نه واسم کافیه از ازدواج به روش سنتی هم بیزارم همیشه می خواستم خودم عاشق شمو ازدواج کنم ولی نمیشه انگار ناف ما رو با تنهایی بریدن چهره خوبی هم ندارم دوستام میگن خوش چهره ام ولی می دونم که اونا هم نمی خوان دلم بشکنه وگرنه خودم می دونم که چندان جذاب نیستم هیچ دختری بهم اهمیت نمیده دیگه میلی به زندگی ندارم چیکار کنم؟ هر وخ یه اشاره ای به ازدواج می کنم مادرم میگه تو که کار نداری پول نداری؟ راس میگه ولی من دارم از بین میرم ....
    اعتماد به نفس به کل از بین رفته حس میکنم هیچکس تو اینده وجود نخواهد داشت که ارزشی برای من قائل شه مون بخواد واسم جون بده؟ نمیشه می دونم که نمیشه
    ویرایش توسط jangyijin : 09-30-2014 در ساعت 01:12 AM

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6274
    نوشته ها
    40
    تشکـر
    76
    تشکر شده 56 بار در 22 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بدون امید

    سلام...
    بعضى از حرفات دقيقا ميشه گفت مثل يه سرى از حرفاى منه.. فقط بعضياشا...
    بخصوص اون قسمت که گفتى خواستم تا آدم رذلى باشم...
    راستش من خيلى راستگوام.وبره کسى فيلم بازى نميکنم.. اما اونقدر تواطرافيانم دروغ گو وگرگ صفت ديدم که منم يه مدت ميخاستم مثل بقيه.. مثلا منم دروغ بگم..بحث عرزه داشتن نبود ولى من هربار ميخاستم دروغ بگم وجدانم درد ميکرد.اين بيشتر عذاب ميداد منو ..تا اينکه نشستمو باخودم تکليفمو روشن کردم..بخودم گفتم من همينيم که هستم وخداروشکر کردم بارهاکه ... وباخودم گفتم که من قرار نيست با دروغ گفتن چيزى رو تلافى کنم به اطرافيانم. ياگرگ بودنو و دروغگويي اونارو تلافى کنم .اين فقط شخصيت منو به مرور زمان خراب ميکنه,تصميم گرفتم خودم باشم ولى از اينجور آدما هم دور باشم ..اينطورى آدم آرامش بيشترى داره... تا اينکه بخاد خودشو رذل و دروغگو يا هرچىزه ديگه که نيست نشون بده.. زرنگ باش. سياست +داشته باش ولى رذل... نه.
    مطمىن باش توام ميتونى به گفته ى خودت رذل بشى, اصلا مگه رذل شدن عرزه ميخاد که شما نداشته باشى.. شايد توشما هم وجدانتون نذاشته اينطور باشين و اين خيلى خوبه...

  3. 2 کاربران زیر از negin.memar بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7027
    نوشته ها
    118
    تشکـر
    47
    تشکر شده 62 بار در 32 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : بدون امید

    می دونین تو این دوره و زمونه دیگه باس رذل بود اگه معصوم باشی خورده میشی ! من حالا که دو ساله از اون به قولی شکست می گذره و من هر روز خدا اونو می بینم جلوی چشام با دوس پسرش البته!
    ولی واسم مهم نیستن یعنی وقتی دیدم منو به خاطر اون دور زد در حالی که من به خاطرش تو یه مشکل بزرگی افتادم اما اون به راحتی بهم جواب منفی داد اگه بیای تو کلاس ما بپرسی که فلان کس چجور ادمیه شاید هزار تا صفت واسم بیارن دشمنام ولی هیشکودوم دلشون نمیاد حتی دشمنام هم دلشون نمیاد بهم انگ عیاشی بزنن چون هیچ وخ باکسی لاس نزدم چون معتقدم این کارا حتی کار های خیلی جزئی مثل حرف زدن و خندیدن و صمیمی شدن با یه خانوم تنها باید به قصد ازدواج باشه! این افکار منو پیر کرد هر کاری می تونستم کردم تا این افکارو از ذهنم بیرون کنم تا بتونم مثل بقیه شاد باشم ولی نتونستم !خدا شاهده همین الان از دانشگاه به کل متنفرم خدا خدا می کنم تا زود تموم شه بریم پی کارمون چون هر روز حسرت خنده و شادی افراد دوروبرم رو می خورم که من به نام دین خودمو ازین ها منع کردم ! واقعا نمی دونم دیگه دین تو این موارد چی میگه؟ لابد میگه برو ازدواج کن اما نمیگه با کدوم پول؟ خانواده هم که ماشالا تا اتفاقی نیوفته جدی نمیگیره باید مثلا بلایی سرم بیاد تا وخامت اوضاع رو بفهمن آخه من یه شخصیتی دارم هر چیزی رو تو خودم می ریزم سرکوفتای پدرم، حرفای تند بعضی از دوستام ، بی وفایی بعضی دوستام، در کل خیلی پیر شدم کارام مثل پیرمردا شده در حدی که تو اتوبوس وقتی جا وامیشه یه پسر شاید از خودم بزرگتر بهم میگه بفرما بشین حاج آقا !

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7027
    نوشته ها
    118
    تشکـر
    47
    تشکر شده 62 بار در 32 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : بدون امید

    من مدت ها به تعادل ایمان داشتم همیشه فک می کردم باس تو همه چی میانه رو باشی ولی حالا می بینم اشتباهه یعنی یا باید اونور خط باشی یا اینورش
    وسط موندن یعنی اواره موندن این که نه بد باشی نه خوب به نظرم از هر دو بدتره یا بهشت یا جهنم ! برزخ از جهنم هم بدتره ! خدا به قول شما می خواد من سالم بمونم ولی از اونور دواشو نمیده!
    کاپشنو میده ولی شالگردنو نمیده ! من میگم یا بذار به کل مریض شم یا به کل پاکم نگه دار اگه نمی خوای الوده شم پس منو با یه خانوم خوب اشنا کن تو که میدونی من تو عاشقی هیچوخ جا خالی نمی کنم خدا می دونه چندین بار بهش التماس کردم که اونی که تو سرنوشت من نوشتی حالا بیار جلوم من الان بهش نیاز دارم نه 10 سال دیگه ! الان جوونیم داره می سوزه الان

  6. کاربران زیر از jangyijin بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6938
    نوشته ها
    257
    تشکـر
    236
    تشکر شده 282 بار در 156 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : بدون امید

    سلام
    شما خودت میدونی چه آدم ارزشمندی هستی؟؟!!اونوخ میخوای بد بشی؟هیچ کس ارزش خودشو بهتر از خودش نمیفهمه
    مردم فقط به ظاهر اهمیت میدن اینکه چه میپوشی چقد پول داری چقد زبون چرم و نرم داری
    و اتفاقا خیلی زود گول میخورن
    میگی چرا تنها موندی...چون هیچ کس تو رو ننیشاسه نمیدونه واقعا کی هستی و تو خودتم نمیتونی خودنمایی کنی.تو دنیای امروز برای اینکه تنها نمونی مجبوری همرنگ جماعت باشی
    اما باید بعضی ارزشهای انسانیتم بذاری کنار و منتظر اینم باشی که ضربه های بدیم بخوری
    شاید قبل شروع رابطه ای شکست خوردی که اعتمادت به خودت کم شده اما بهتره نبازی باید خودتو بشناسی
    من شعار نمیدم آدمایی مثله شما کمن خیلی کم خوشحالم که اینجا یکیو میبینم که که چنین ارزشهایی داره
    سعی کن ارز خودت لذت ببری مطمءن باش اعتقاداتت اشتباه نیست اما برای اینکه از این تنهایی در بیای و اینکه فک میکنی نمیتونی فرد موردنظرتو پیدا باید موقعیتهایی برات پیش بیاد که مستلزم اینه که تو جامعه باشین اما به همون روش درست سعی کن به کسی وابسته نشین که باعث بشه شکست روحی بخورین و مهارتهای ارتباطیتون رو ببریدبالا
    کسایی که به ظاهر بیشنر از خلقیات اهمیت میدن بنظرم آدمای قابل اعتمادط نیستن آدما پیر میشن یا به هر دلیلی گذر زمان باعث میشه آدما زیبایی و پولشونو از دست بدهند اما چیزی که میمونه انسانیت و ارزشهدی اخلاقیه اونایی که ظاهر گرانو از فکرت بنداز بیرون اونا موقتین لازم نیست حتما کسی تو زندگیت باشه تا خوشحال باشی
    اونی که تو رو تویزندگیه آیندش داره خوشبخته .مطمءن باش بالاخره فرد مناسبتو پیدا میکنی
    به مساعلی که ناراحتت میکنه اهمیت نده و کاریو که فک میکنی درسته انجام بده
    موفق باشی.درپناه خدا یکتا

  8. 3 کاربران زیر از tavoos بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6064
    نوشته ها
    190
    تشکـر
    32
    تشکر شده 196 بار در 82 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : بدون امید

    خب دوست عزیز ..حرفهائی که زدی یه جورائی یه شماتیک کلی از وجودتون رو نشون میداد..اولا اون بحث اول اسمش شکست عشقی نیست ..در واقع عشق یه قماره (بهترین واژه فکر میکنم واسش باشه ) یعنی هر چقدر هم که تو عاشق باشی باید دید نظر طرف مقابل چیه ..خب شما دوست داشتی ایشون نداشته ..نباید اینو برای خودت شکست بدونی ..معمولا شکست به رابطه ای اطلاق میشه که بعد از ایجاد شدن نتونه دووم بیاره و از هم بپاشه ..باید اینو تو ذهن خودت حلاجی کنی ..در ضمن خوب بودن شما و بد بودن شما در نهایت هر دو به طور مستقیم اثراتش به شخص خود شما بر میگرده ..شما خوب باشی و عیاش نباشی برای خودت اینکار رو کردی و بد باشی و لا اوبالی باز هم خودت مسئولی ..شما الان به خاطر فشارهای زیادی که نه بر روی شانه های شما بلکه برروی شانه های اکثر جوونهای این مرز بوم چه دختر و چه پسر هست ..به یه حالت بی انگیزگی رسیدی که تا حدودی طبیعیه ..ولی باید خودت رو مدیریت کنی و دیدگاهتو عوض کنی ..ببین برادر من تو این دوره زمونه من پیشنهادم اینه که دل گرم به پشتوانه هیچ کس حتی پدر و مادرت هم نباشی (البته بحثم اینه که توقع نداشتی باشه گرچه اصلا قابل کتمان نیست که بودنشون در کنار آدم چقدر مفیده ) اون وقت شما توقع داری که دوستانت به عنوان یه حامی برات عمل کنن؟؟در ضمن جذابیت به صورت ظاهری نیست ..کما اینکه بیش از هشتاد درصد آدمها فکر میکنن که آدمهای جذابی نیستن .. واین رو اصلا به ذهنت نیار که شما برای کسی جذاب نیستی و چون زمانش برسه خواهی دید که به اندازه خودت جذابی ...در ضمن بودن با کسی یا خروج از تنهائی با رذالت و بد بودن نه تنها باری از روی دوشت بر نمیداره بلکه بار سنگین تری بر روی شونه ات احساس خواهی کرد ..خدا ترس بودن یکی از بزرگترین نمعتهاییه که خدا به بنده اش میده و در دوره زمونه فعلی خیلیها ازش بی بهره هستند ..پس بدون در همین دورانی که فکر میکنی چیزی برای ارائه نداری ..یه فاکتور خیلی مهم داری که خیلی ها ندارن..موفق باشی
    امضای ایشان
    وقتی خدا کاری برات انجام میده تو به توانائی های خدا اطمینان داری و هنگامی که کاری برات انجام نمیده خدا به توانائی های تو اطمینان داره ....
    .................................................. ...............
    1- برای تشکر از پست مورد نظرتون از کلید تشکر استفاده کنید (سپاس نشانه قدرشناسی شماست )
    2- برای متوجه شدن کاربر از ادامه داشتن بحث پست مورد نظر رو نقل قول بگیرید
    3- جداً از دادن جوابهای طنز و مسخره کردن کاربر و یا دادن جوابهای بدون تفکر حاوی مطالبی همراه با شدت عمل پرهیز کنید ..

  10. 5 کاربران زیر از babak بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5829
    نوشته ها
    195
    تشکـر
    470
    تشکر شده 242 بار در 113 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : بدون امید

    خدا خیرت بده من آخه چندبار باید بیام اینجا و بگم دنبال دوست نباشید بابا دوست مرده کفنشم پوسیده. منم زمان دانشجویی دقیقا وضعیت تورو داشتم دوستام همه دوست پسر داشتن و همش تو کارای خلاف و خوش گذرونی و غیبت کردن و .... بودن ولی من فقط میرفتم سر کلاسامو میرفتم خونه. بعضی وقتا وسوسه میشدم که مثل اونا باشم و دوست پسر داشته باشم اما وقتی موقعیتش جور میشد از ترس به خودم میلرزیدم الان خیلی خوشحالم که اسیر اون وسوسه ها نشدم . بد بودن که مایه نمیخواد کافیه که چشماتو ببندی و پاتو هرجا که شد بزاری این تویی که شاق کردی و خوب موندی. اگه خدا چیزی رو به آدم نمیده حتما صلاحشو میخواد پس تو هم اصرار نکن من خودم تا حالا 1چیزایی رو به اصرار و حتی پرویی از خدا گرفتم اما بعدش واقعا پشیمون شدم . منم اون پسرایی رو که بهم پیشنهاد میدادن و ردشون میکردم رو با دوست دختراشون میبینم ولی اصلا از رد کردنشون پشیمون نیستم هرچند هنوزم التماسو تو نگاهشون میبینم. پسر جوون زندگی که فقط ازدواج کردن و رابطه با جنس مخالف نیست برو خوش باش که تو گذره این روازی خوشمون. خودتو اسیر این احساس شکست نکن چون برنده ای و خودت خبر نداری دیوونه

  12. 4 کاربران زیر از Helish بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6274
    نوشته ها
    40
    تشکـر
    76
    تشکر شده 56 بار در 22 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بدون امید

    نقل قول نوشته اصلی توسط jangyijin نمایش پست ها
    من مدت ها به تعادل ایمان داشتم همیشه فک می کردم باس تو همه چی میانه رو باشی ولی حالا می بینم اشتباهه یعنی یا باید اونور خط باشی یا اینورش
    وسط موندن یعنی اواره موندن این که نه بد باشی نه خوب به نظرم از هر دو بدتره یا بهشت یا جهنم ! برزخ از جهنم هم بدتره ! خدا به قول شما می خواد من سالم بمونم ولی از اونور دواشو نمیده!
    کاپشنو میده ولی شالگردنو نمیده ! من میگم یا بذار به کل مریض شم یا به کل پاکم نگه دار اگه نمی خوای الوده شم پس منو با یه خانوم خوب اشنا کن تو که میدونی من تو عاشقی هیچوخ جا خالی نمی کنم خدا می دونه چندین بار بهش التماس کردم که اونی که تو سرنوشت من نوشتی حالا بیار جلوم من الان بهش نیاز دارم نه 10 سال دیگه ! الان جوونیم داره می سوزه الان
    خوب شما که اينقدر معتقديد به خدا, آيا به حکمت خداهم اعتقاد داريد؟؟؟به اين اصلا فکر کرديد ؟؟
    بنظر من از لحاظ معنوى و از طريق خدا ميتونيد به جوابه خيلى سوالاتون برسيد. به شرطى که بشينيد قشنگ همه سوالاتتونو به خودتون بگيد و يه جوابه درست بهش پيدا کنيد.
    گر صبر کنى ز غوره حلوا سازى...

  14. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5704
    نوشته ها
    645
    تشکـر
    75
    تشکر شده 416 بار در 244 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بدون امید

    نقل قول نوشته اصلی توسط jangyijin نمایش پست ها
    با سلام
    من حدود دو سال پیش عاشق یه دختری شدم باید بهتون بگم که اولا من از اون جوونایی نیستم که یه روزه عاشق میشن و یه روزه هم ول می کنن من حدود دو ترم دانشگاهی طول کشید تا بتونم به حس خودم نسبت بهش مطمئن شم و اواخر سال طوری شده بود که تو کلاس وقتی می دیدم با پسر دیگه ای حرف می زنه و می خنده به شدت عصبانی میشدم و می رفتم بیرون کلاس تو دسشویی صورتمو می شستم ! باور نمی کنید دست و پام به لرزه میوفتادن ولی نمی تونستم حرف دلمو بهش بزنم میترسیدم ردم کنه خیلی می خواستمش اخرش دلمو به دریا زدمو یه جوری که فک می کردم دررسته بهش نزدیک شدم و یه جوری حرفمو گفتم ولی اون همون اولش بنای ناسازگاری گذاشتو من که خیلی خیلی مغرور بودم رفتمو پشتمو نگا نکردم ! باید بگم که اون اولین رابطه من هر چند کوتاه با دختر بود تا قبل از اون و حتی بعد اون با هیچ کسی رابطه ای نداشتم چون به شدت به مذهب اعتقاد داشتم الان هم دارم اما ایمانم ضعیف شده از اون موقع خیلی حسم به زندگی بی تفاوت شده واقعا نمی دونم چیکار کنم انگار هر روز رو به اجبار می گذرونم تا شب شه و بخوابم باز فردا روز غیر قابل تحمل دیگری! هیچ کسی به من ارزش نمی دهد حتی رفقایی که فک می کردم بهم اهمیت میدن چند روز پیش چنان منو تو یه موقعیت تنها گذاشتن که از شدت خشم می خواستم گریه کنم ! من با بقیه پسرا فرق دارم من هیچوخ به نیت مسخره بازی و عیاشی به کسی نزدیک نشدم بارها تلاش کردم تا ادم رذلی باشم تا از تنهایی نجات پیدا کنم اما نتونستم بیشتر عرضه شو ندارم می ترسم از خدا می ترسم ولی حالا دقیقا نمی دونم چه مرگمه یه کم که حرف دلمو به مادرم میگم میگه حرفات بوی کفر میده ! خودمم دیگه حالم از زندگی بهم می خوره دلم میخواد ازدواج کنم ولی با کی؟ نمی تونم به کسی دل ببندم ؟ نمی تونم دیگه نه بشنوم همون نه واسم کافیه از ازدواج به روش سنتی هم بیزارم همیشه می خواستم خودم عاشق شمو ازدواج کنم ولی نمیشه انگار ناف ما رو با تنهایی بریدن چهره خوبی هم ندارم دوستام میگن خوش چهره ام ولی می دونم که اونا هم نمی خوان دلم بشکنه وگرنه خودم می دونم که چندان جذاب نیستم هیچ دختری بهم اهمیت نمیده دیگه میلی به زندگی ندارم چیکار کنم؟ هر وخ یه اشاره ای به ازدواج می کنم مادرم میگه تو که کار نداری پول نداری؟ راس میگه ولی من دارم از بین میرم ....
    اعتماد به نفسم به کل از بین رفته حس میکنم هیچکس تو اینده وجود نخواهد داشت که ارزشی برای من قائل شه مون بخواد واسم جون بده؟ نمیشه می دونم که نمیشه
    سلام شما کلا نگرش و جهانبینی درستی ندار نگاهت به مسائل خیلی خیلی سفید وسیاه و خوب یا بده!!!!!!!!

    عزیز یک مشاور آگاه پیدا کن و مشورت بگیر .

    موفق باشی

  15. 2 کاربران زیر از فرشاد1020 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  16. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7027
    نوشته ها
    118
    تشکـر
    47
    تشکر شده 62 بار در 32 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : بدون امید

    والا حرفایی که میزنید می دونم حرفای درستین و 100 ها بار این حرفارو مادرم بهم گفته ولی هیشکی از درون من خبر نداره وقتی تو خیابون میرم یه دختر و پسر می بینم که دست تو دست هم گذاشتنو گل میگنو گل می شنفن دلم می خواد بترکه ! آخه چرا من نباید لذت دوست داشتن و دوست داشته شدنو بچشم؟ میگیم حکمت خدا اینه بله ولی خدا نمی تونه حکمتشو طوری تنظیم کنه که من الان زجر نکشم؟ یه زمونایی فک می کردم خیلی سرم فک می کردم منم مثل بقیه می تونم عاشق شم و مثل تو فیلما دختری پیدا میشه که به من اهمیت میده ولی با اون شکست دیگه دیدم به کل عوض شده ! به عشق به احساسات فک می کنم اینا رو من نمی تونم تجربه کنم اخر سرم مادرم به زور میاد یکیو واسم انتخا ب میکنه میگه همین خوبه بگیرش !!! هروخ باهاش حرف می زنم که مثلا من کار پیدا کردم خونه خریدم شرایطم درست شد تو چطوری میخوای واسم همسر پیدا کنی؟ بالاخره از اسمون که نمیوفته و تو کوچه هم نمیشه که ادم یکیو ببینه بگه این خوبه برو واسم بگیرش اصلا من ازین نوع روابط و ازدواج ها خوشم نمیاد این که بری خواستگار و بدون شناخت قبلی و با تکیه بر تنها عفت و داشتن خانواده خوب طرفو به همسری قبول کنی ! اخه نمیشه که همش اینا نیس که ! درسته میگن ازدواج های خیابانی باعث طلاق میشه ولی من بهش اعتقادی ندارم ! چون همین پدر و مادر خودم به روش سنتی ازدواج کردن ولی حالا هر روز دعواس هیچ مهری بینشون نمی بینم تنها اینا نیستن اکثر ازدواجای سنتی اینطوری میشن مادرم به شدت مذهبیه و پدرم یه مذهبی نرمال ! خودم هم نرمال هستم ونمیخوام همسرم مثل مادرم بشه و زجر اونارو ما هم بکشیم من به نظر خودم خودم بهتر میتونم کسیو پیدا کنم که بهم بخوره از لحاظ فرهنگی و هر چیزی هر زمینه ای باهام هم نظر باشه وقتی میریم یه شهر مقدس مادرم میگه فقط بریم تا شب بشینیم تو حرم و دعاو فلان کنیم اما پدرم میگه بریم بگردیم شهرو من خودم به نظرم درست نیس که فقط حرم بری یا در کل منظورم اینه که هیوخ مسافرت باخانواده مو دوست نداشتم همیشه به زور رفتم چون همیشه دعوا میشه یه دونه آدم باشه که من بتونم بهش تکیه کنم منو درک کنه بهاهام هم نظر شه بهم اهمیت بده تو این دنیا نیس! با هر کی م حرفم فقط نصیحت فقط توصیه یکی نمیگه من درکت می کنم میگین برم مشاور مادرمم میگه منتها خودم می دونم دیگه مشاور میخواد چی بگه؟ در کل دوراه من دارم یا ازدواج کنم یا برم عیاشی ! یچ راه دیگه ای نمونده منتها مشاور که اینارو نمیگه میاد همون حرفای تکراری رو می زنه عاقل باش نمی دونم تو الان جوونی تو باید به فکر درست باشی به خدا 16 سال درس خوندیم چی شد؟ بعد اینم خدا می دونه شغل پیدا می کنیم یا نه مملکته داریم مثلا هرجا میری فقط حرف از انقلابو دین و نمی دونم ایناس یه دونه به فکر جوون مملکت نیستن میرن قانون تصویب می کنن رشد جمعیت به خدا هر وخ اینو از تلویزیون می شنوم از خشم منفجر میشم آخه یکی نیس بگه به اینا تو اول ببین کی ازدواج می کنه بعد بیا واسش قانون بذار ! تو اول باس واسه جوونت کار پیدا کنی زندگیشو فراهم کنی بعد بیای جمعیتو زیاد کنی فردا پر میشه از ادمایی مثل من که سردوراهی موندن دوست خودم دو سال پیش به یکی پیشنهاد ازدواج داد اون بدجوری عاشقش شده بود و از لحاظ مالی در تنگنا بود اون دختره هم ردش کرده بود و گفته بود قصد ازدواج نداره اما بعدش دیده بود دوس پسری داره که باباش کارخونه داره! داغون شده بود و حالا هم سیگاریه ! پسر مومنی که خیلی باهوش بود تو کلاس از هرچیزی سردرمیاورد باور کنین از انشتین کم نبود اما حالا از بین رفته خسته اس و داره کم کم به عیاشی رو میاره این زندگی ما جووناس ولی من حتی جرئت اینو ندارم که برم سیگار بکشم برم بد بشم خیلی از خودم متنفرم که عرضه هیچ کاری رو ندارم همیشه به خودم میگم خدا مهنو افریده تا عذابم بده منو مایه عبرت بقیه قرار بده
    بعضی وقتا اون دختره رو می بینم با دوس پسرش دست تو دست هم دادن تو خیابون کنار دانشگاه میرن چی مشد دستش تو دست من بود؟ از خدا می پسرم این چه حکمتیه ها؟ کی می خوای منم از اون دستا داشته باشم؟ تو 30 سالگی؟ بعد این که کارو وبار دارم؟ اون وخ که دیگه من ادم الان نیستم دیگه جوون نیستم دیگه رغبتی به عاشقی و شلوغ بازی با عشقم نیستم خود پیامبر میگفت پسرا تو 15 سالگی باس ازدواج کنن اون پیامبر بود دیگه؟ درسته؟ ما حرفشو قبول ندارریم اما میگه نماز بخون میگیم باید بخونیم ! خود ما پر از ایرادیم

  17. 3 کاربران زیر از jangyijin بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  18. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5704
    نوشته ها
    645
    تشکـر
    75
    تشکر شده 416 بار در 244 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بدون امید

    نقل قول نوشته اصلی توسط jangyijin نمایش پست ها
    والا حرفایی که میزنید می دونم حرفای درستین و 100 ها بار این حرفارو مادرم بهم گفته ولی هیشکی از درون من خبر نداره وقتی تو خیابون میرم یه دختر و پسر می بینم که دست تو دست هم گذاشتنو گل میگنو گل می شنفن دلم می خواد بترکه ! آخه چرا من نباید لذت دوست داشتن و دوست داشته شدنو بچشم؟ میگیم حکمت خدا اینه بله ولی خدا نمی تونه حکمتشو طوری تنظیم کنه که من الان زجر نکشم؟ یه زمونایی فک می کردم خیلی سرم فک می کردم منم مثل بقیه می تونم عاشق شم و مثل تو فیلما دختری پیدا میشه که به من اهمیت میده ولی با اون شکست دیگه دیدم به کل عوض شده ! به عشق به احساسات فک می کنم اینا رو من نمی تونم تجربه کنم اخر سرم مادرم به زور میاد یکیو واسم انتخا ب میکنه میگه همین خوبه بگیرش !!! هروخ باهاش حرف می زنم که مثلا من کار پیدا کردم خونه خریدم شرایطم درست شد تو چطوری میخوای واسم همسر پیدا کنی؟ بالاخره از اسمون که نمیوفته و تو کوچه هم نمیشه که ادم یکیو ببینه بگه این خوبه برو واسم بگیرش اصلا من ازین نوع روابط و ازدواج ها خوشم نمیاد این که بری خواستگار و بدون شناخت قبلی و با تکیه بر تنها عفت و داشتن خانواده خوب طرفو به همسری قبول کنی ! اخه نمیشه که همش اینا نیس که ! درسته میگن ازدواج های خیابانی باعث طلاق میشه ولی من بهش اعتقادی ندارم ! چون همین پدر و مادر خودم به روش سنتی ازدواج کردن ولی حالا هر روز دعواس هیچ مهری بینشون نمی بینم تنها اینا نیستن اکثر ازدواجای سنتی اینطوری میشن مادرم به شدت مذهبیه و پدرم یه مذهبی نرمال ! خودم هم نرمال هستم ونمیخوام همسرم مثل مادرم بشه و زجر اونارو ما هم بکشیم من به نظر خودم خودم بهتر میتونم کسیو پیدا کنم که بهم بخوره از لحاظ فرهنگی و هر چیزی هر زمینه ای باهام هم نظر باشه وقتی میریم یه شهر مقدس مادرم میگه فقط بریم تا شب بشینیم تو حرم و دعاو فلان کنیم اما پدرم میگه بریم بگردیم شهرو من خودم به نظرم درست نیس که فقط حرم بری یا در کل منظورم اینه که هیوخ مسافرت باخانواده مو دوست نداشتم همیشه به زور رفتم چون همیشه دعوا میشه یه دونه آدم باشه که من بتونم بهش تکیه کنم منو درک کنه بهاهام هم نظر شه بهم اهمیت بده تو این دنیا نیس! با هر کی م حرفم فقط نصیحت فقط توصیه یکی نمیگه من درکت می کنم میگین برم مشاور مادرمم میگه منتها خودم می دونم دیگه مشاور میخواد چی بگه؟ در کل دوراه من دارم یا ازدواج کنم یا برم عیاشی ! یچ راه دیگه ای نمونده منتها مشاور که اینارو نمیگه میاد همون حرفای تکراری رو می زنه عاقل باش نمی دونم تو الان جوونی تو باید به فکر درست باشی به خدا 16 سال درس خوندیم چی شد؟ بعد اینم خدا می دونه شغل پیدا می کنیم یا نه مملکته داریم مثلا هرجا میری فقط حرف از انقلابو دین و نمی دونم ایناس یه دونه به فکر جوون مملکت نیستن میرن قانون تصویب می کنن رشد جمعیت به خدا هر وخ اینو از تلویزیون می شنوم از خشم منفجر میشم آخه یکی نیس بگه به اینا تو اول ببین کی ازدواج می کنه بعد بیا واسش قانون بذار ! تو اول باس واسه جوونت کار پیدا کنی زندگیشو فراهم کنی بعد بیای جمعیتو زیاد کنی فردا پر میشه از ادمایی مثل من که سردوراهی موندن دوست خودم دو سال پیش به یکی پیشنهاد ازدواج داد اون بدجوری عاشقش شده بود و از لحاظ مالی در تنگنا بود اون دختره هم ردش کرده بود و گفته بود قصد ازدواج نداره اما بعدش دیده بود دوس پسری داره که باباش کارخونه داره! داغون شده بود و حالا هم سیگاریه ! پسر مومنی که خیلی باهوش بود تو کلاس از هرچیزی سردرمیاورد باور کنین از انشتین کم نبود اما حالا از بین رفته خسته اس و داره کم کم به عیاشی رو میاره این زندگی ما جووناس ولی من حتی جرئت اینو ندارم که برم سیگار بکشم برم بد بشم خیلی از خودم متنفرم که عرضه هیچ کاری رو ندارم همیشه به خودم میگم خدا مهنو افریده تا عذابم بده منو مایه عبرت بقیه قرار بده
    بعضی وقتا اون دختره رو می بینم با دوس پسرش دست تو دست هم دادن تو خیابون کنار دانشگاه میرن چی مشد دستش تو دست من بود؟ از خدا می پسرم این چه حکمتیه ها؟ کی می خوای منم از اون دستا داشته باشم؟ تو 30 سالگی؟ بعد این که کارو وبار دارم؟ اون وخ که دیگه من ادم الان نیستم دیگه جوون نیستم دیگه رغبتی به عاشقی و شلوغ بازی با عشقم نیستم خود پیامبر میگفت پسرا تو 15 سالگی باس ازدواج کنن اون پیامبر بود دیگه؟ درسته؟ ما حرفشو قبول ندارریم اما میگه نماز بخون میگیم باید بخونیم ! خود ما پر از ایرادیم
    عزیز شما قدرت عاشق شدن رو نداری چون عشق و عاشقی و دوست داشتن رو یادت ندادن تو خانه شما مثل خیلی از خانه های دیگه از عشق خبری نبوده ترس بوده و اطاعت.!!!!!

    حالا هم باید شروع کنی با مطالعه درست وعلمی و عشق رو بشناسی و توی خودت پرورش بدی

    در ضمن من گفتم یک مشاور و یا روانکاو تحصیل کرده درست و حسابی نه مشاور مدرسه که به شما بگه درس تو بخون و......

    کسی که بتونه تو رو به چالش بکشه و خودت و انسان رو به تو نشان بده و نگرشت رو تغییر بده.

    موفق باشی

    نقل قول کنید لطفا

  19. 2 کاربران زیر از فرشاد1020 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  20. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : بدون امید

    سلام. من یه دختری هستم که به مدت دو سال عاشق پسری شدم و یه روز خیلی بی تابی میکردم مثل شما دلو زدم به دریا و رفتم بهش گفتم پسره هم مثل شما بود فکر میکنی چی گفت بهم با اینکه میدونستم بهم علاقه داره ولی جوابی بهم نداد منم دل سرد شدم تا اینکه خیلی حالم بد بود خیلی به شدت از همه چی حالم بهم میخورد هر پسر و دختری رو میدیدم حرصم در میومد ولی الان خدا رو شکر میکنم که بهم جواب نداد میدونی چرا چون ادم خوبی نبود و من حتی به خاطر این قضیه از خدا گله داشتم ولی الان روزی هزار بار شاکرم که بهم ندادش به حرفام گوش نکرد هیچوقت از اینکه خدا چیزی رو ازت میگیره نگران نباش حتما حکمتی هست که نمیده شاید بهترشو برات در نظر گرفته باش فک کن زمین مثل یه پازل خوب و خدا میخاد پازل زندیگتو درست کن اگر یه جاشو اشتباه بزاره اون وقت پازل زیبا به نظر نمیرسه درسته پس حسرت چیزی رو که از دست دادی نخور به همت خودت پاشو خدا کمت میکنه نگران نباش برترین مخلوقشی پس هیچوقت چیز بد برات نمیزاره . انشا الله یه دختر خوب پیدا میشه و یه چیز دیگه که زندگی مشترک به زیبایی و پول نیست فقط به انسانیت طرف و اینکه بتونی درکش کنی تفاوت هاشو اوکی .براتون ارزوی موفقیت میکنم .

  21. 3 کاربران زیر از satare بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  22. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7027
    نوشته ها
    118
    تشکـر
    47
    تشکر شده 62 بار در 32 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : بدون امید

    خواهش می کنم از دوستان دیگه بحث مشاورو اینارو پیش نکشن من اگه مشاور می خواستم برم اینجا چیکار می کردم ! من اونقد حرف تو دلمه که 90 درصدشونو اگه به کسی بگم هار هار می خنده واسه همین این حرفا با من زیر خاک میرن و هیچوخ کسی نمی شنوه شون ممشاور هیچ کمکی به من نمی تونه بکنه من به کل دو راه دارم یا برم سراغ دختربازی یا ازدواج کنم به غیر این هیچ راهی ندارم مگر سر دوراهی موندنو عذاب کشیدن مثل این چند سال هیچ چیز دیگه ای کمکم نمی کنه مشاورم همون حرفای قدیمی رو می زنه که به درد من نمی خورن
    حالم از حکمتو سرنوشتو اینا بهم می خوره اگه اون دختر سرنوشت من نبود باکی نیس یکی دیگه رو بیاره تو زندگیم اون ادمو هم خودش انتخاب کنه ولی نمیاره چون حکمتش اجازه نمیده آره؟ من فک می کنم
    این حرفا همش مسخرس خدا منو زجر میده به خواوستم توجه نمی کنه من این همه به حرفش گوش میدم عذاب می کشم اطرافم پر ازادمایی که این حرفا که گناهه واسشون خنده داره و کلی کیف یم کنن لذت زندگی رو می برن اما من به حرف اون بالایی گوش میدم ولی مثل این که چشمشو رو من بسته من چند سال پیش با عشق و علاقه نماز می خوندم روزه می گرفتم به نامحرم نگا نمی کردم ولی حالا همشو به زور می کنم می دونی چرا؟ چون دیگه علاقه ای بهش ندارم فقط ازش می ترسم از جهنمش می ترسم البته الانم تو جهنمش زندگی می کنم من 21 سالمه ولی اعصابم خرابه باور نمی کنین وقتی یه کمی عصبی میشم دستو پام می لیرزه دهنم کم مونده کج بشه نمی تونم حتی حرف بزنم وقتی عصبیم این وضع منه هر روز خدا ذکر زبونم اینه که کی این زندگی لعنتی تموم میشه
    اگه اون خداس پس قدرت ه چیزیو داره می تونه همین الان همین فردا صبح که کلاس دارم منو با یکی اشنا کنه و زندگیمو عوض کنه چنان افکار بچه گونه ای دارم که بگم می خندین وقتی میرم یه جا هی تو ذهنم اینه که یه اتفاقی بیوفته یه چیزی با کسی بشه من مسیرم عوض شه زندگیمعوض شه ولی هر روز مثل دیروز زندگیم یکنواخت شده هیچ اهنگ شادی ندارم تو گوشیم همشون غم انگیزن اعتماد به نفس صفر امید صفر دو روزه که خود کشی به ذهنم زده ولی عرضه اونم ندارم بس که ترسوم بس که بی جرئتم اعصابم زده کبدمو چرب کرده چشامو ضعیف کرده هر دکتری واسههر دردی میرم میگه تو که سنی نداری وزنتم زیاد نیس پس از اعصابته خواهشا حرفای تکراری نزنین نه مشاور نه حکمت نه دین هیچ کودم نمی تونن کمکم کنن فقط اون بالایی می تونه اونم که مارو ول کرده به حال خودمون ازش ناماید شدم دیگه منم شاید ولش کنم

  23. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : بدون امید

    خوب پس از فردا یا علی بگو برو سراغ یه دختر اولین قدمت همین باش سعی کن یکی رو انتخابش کنی و اصلا هم روی اینکه اون بهت جواب رد میده نفکر اصلا بهش دل نبند خوب کاری کن که اول اون بهت وابسته بشه بدش خودتو وابستش کن البته اگر شرایطش باهات اوکی بود هیچوقت نگو که من نمیتونم یا نمیشه میتونی تو تازه اول راهی وابسته کردن کسی به خودت خیلی اسون و این کارو سخت نبین دخترا خیلی زود تر وابسته میشن سعی کن نیاز خودتو برطرف کنی البته از راه درستش و کاری نکنی که خدا از یادت بره و به گناه بیوفتی با اراده و محکم ازش خواستگاری کن اول شرایط خودتو اوکی کن و براش بازگو کن مثلا من تا درسم تموم بشه میرم سرکار و سعی میکنم تا زندگی خوبی رو برات درست کنم همین سعی کن روابط رو درستش کنی که نه برای تو بد بشه نه طرف مقابل به قیافتم نفکر ادمی که بخاد بخاطر قیافت باهات ازدواج کن فردام به خاطر قیافت ولت میکنه چون براش تکراری میشی اوکی . فقط همیشه سعی کن برای برطرف کردن نیازات اول اونا رو رو کاغذ بنویسی بدش راهای رسیدن به اونارو یاد داشت کن بدش عملیشون کن اول خدا رو در نظر بگیر که ی وقت گنا نکی بدش هم دیگه حمت خودت

  24. کاربران زیر از satare بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  25. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7027
    نوشته ها
    118
    تشکـر
    47
    تشکر شده 62 بار در 32 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : بدون امید

    نقل قول نوشته اصلی توسط satare نمایش پست ها
    خوب پس از فردا یا علی بگو برو سراغ یه دختر اولین قدمت همین باش سعی کن یکی رو انتخابش کنی و اصلا هم روی اینکه اون بهت جواب رد میده نفکر اصلا بهش دل نبند خوب کاری کن که اول اون بهت وابسته بشه بدش خودتو وابستش کن البته اگر شرایطش باهات اوکی بود هیچوقت نگو که من نمیتونم یا نمیشه میتونی تو تازه اول راهی وابسته کردن کسی به خودت خیلی اسون و این کارو سخت نبین دخترا خیلی زود تر وابسته میشن سعی کن نیاز خودتو برطرف کنی البته از راه درستش و کاری نکنی که خدا از یادت بره و به گناه بیوفتی با اراده و محکم ازش خواستگاری کن اول شرایط خودتو اوکی کن و براش بازگو کن مثلا من تا درسم تموم بشه میرم سرکار و سعی میکنم تا زندگی خوبی رو برات درست کنم همین سعی کن روابط رو درستش کنی که نه برای تو بد بشه نه طرف مقابل به قیافتم نفکر ادمی که بخاد بخاطر قیافت باهات ازدواج کن فردام به خاطر قیافت ولت میکنه چون براش تکراری میشی اوکی . فقط همیشه سعی کن برای برطرف کردن نیازات اول اونا رو رو کاغذ بنویسی بدش راهای رسیدن به اونارو یاد داشت کن بدش عملیشون کن اول خدا رو در نظر بگیر که ی وقت گنا نکی بدش هم دیگه حمت خودت
    من هیچ وخ به فکر گناه نمیوفتم چون اگه طرفمو دوست داشته باشم دلم نیماد به خاطر من به گناه بیوفته هرکاری بخوام بکنم بعد ازدواج میکنم همچین کاریو به مادرم هم گفتم اون گفت کسی پیدا نمیشه به خاطر یکی چند سال صب کنه که مثلا من درسم تموم شه بعد برم سربازی بعد بیام کار پیدا کنم بعد بیام خواستگاریش خودم هم فک می کنم همچین کسی پیدا نمیشه که واسه کسی مثل من این همه صبر کنه چون دیگه داستان لیلی و مجنون نیس که الان قدیم نیس الان الانه مشکل دوم هم اینه که من اصلا بلد نیستم چطوری با کسی رابطه واکنم مثلا از کسی خوشم میاد برم چی بگم؟ من می ترسم واسم حرف درست کنن یا طرف فکر غلط به سرش بزنه که این چرا اومد با من فلان حرفو زد در حالی که اصلا همو نمی شناسیم شاید بار اول هم بلد نبودم خوب پیشنهاد ندادم یا عجله کردم نمی دونم خیلی می ترسم یه نه دیگه بشنوم من اخه خیلی مغرورم یه سال طول کشید تا از عذاب حقارتی که اون بهم داد خلاص شدم ! نمی دونی با اون چرخوندن سرش به بالا با ناز که منو رد کرد به خیال خودش کار معرکه ای کرده اما اون حرکت بلای جان من شده اگه بخوام بهکسی پیشنهادی بدم اون حرکت میاد تو سرم هیچوخ کاری که باهام کردو یادم نمیره

  26. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : بدون امید

    تو اگرخدا رو ولش کنی اون چیزی ازش کم نمیشه بلکه خودتی که تنها وتنهاتر میشی تو قدم بردار اون حواسش بهت هست . هنوز داری به نه اون میفکری بیخیال به خودت بگو اون لیاقت منو نداشت لیاقتش همون پسره بودش اوکی ریلکس باش اصلا هم بهش فکر نکن . بزار یه چیز بهت بگم اول تو مرز خودتو مشخص کن شرایطتم برا طرف بگو قبولت کرد نامزد بشو بدش میری باهاش سر زندگی قرار نیس همین فردا بری زندگی کنی زندگی مشترک خیلی بیشتر از اینا پیچیده ست . اول طرفو زیر نظر بگیر ببین ج جوریاست با کسی میره نمیره در کل آمارشو در بیار خوب بدش ی چیز یادم رف دل نبند اوکی اصلا و به هیچ وجه بدش خیلی ریلکس میری درباره مسایل دانشگا مثلا جزوه اینا میحرفی لا به لای حرفات از خواسته های خودت نسبت بهش میگی مثلا من دوسست ندارم همسرم ایندم سرکار بره فقط خیلی غیر مستقیم ی جوری که نظر طرفو بفهمی همین تبادل نظر میکنی باهاش اوکی بدش میری پیش خودت شرایط خودتو باهاش میسنجی بد میری ازش خواستگاری میکنی اوکی تا زمانی که عقدش نکردی دل نبند اوکی چون معلوم نیست بخواد باهات بمونه یا نه اوکی

  27. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7027
    نوشته ها
    118
    تشکـر
    47
    تشکر شده 62 بار در 32 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : بدون امید

    نقل قول نوشته اصلی توسط satare نمایش پست ها
    تو اگرخدا رو ولش کنی اون چیزی ازش کم نمیشه بلکه خودتی که تنها وتنهاتر میشی تو قدم بردار اون حواسش بهت هست . هنوز داری به نه اون میفکری بیخیال به خودت بگو اون لیاقت منو نداشت لیاقتش همون پسره بودش اوکی ریلکس باش اصلا هم بهش فکر نکن . بزار یه چیز بهت بگم اول تو مرز خودتو مشخص کن شرایطتم برا طرف بگو قبولت کرد نامزد بشو بدش میری باهاش سر زندگی قرار نیس همین فردا بری زندگی کنی زندگی مشترک خیلی بیشتر از اینا پیچیده ست . اول طرفو زیر نظر بگیر ببین ج جوریاست با کسی میره نمیره در کل آمارشو در بیار خوب بدش ی چیز یادم رف دل نبند اوکی اصلا و به هیچ وجه بدش خیلی ریلکس میری درباره مسایل دانشگا مثلا جزوه اینا میحرفی لا به لای حرفات از خواسته های خودت نسبت بهش میگی مثلا من دوسست ندارم همسرم ایندم سرکار بره فقط خیلی غیر مستقیم ی جوری که نظر طرفو بفهمی همین تبادل نظر میکنی باهاش اوکی بدش میری پیش خودت شرایط خودتو باهاش میسنجی بد میری ازش خواستگاری میکنی اوکی تا زمانی که عقدش نکردی دل نبند اوکی چون معلوم نیست بخواد باهات بمونه یا نه اوکی
    اوکی ! آخه خیلی خزه بریم همینجوری یهویی پیشنهاد بدیم میگن طرف بچه ننس بلد نیس یعنی خیلی شنیدم اینطوری به نتیجه نرسیدن دوست خودم هر ماه یه بار به کسی همینجوری پیشنهاد ازدواج میده اونام ردش می کنن میره دنبال یکی دیگه آخه می دونی خیلی مسخره میشه من اول باید به یکی دل ببندم بعد برم پیشنهاد بدم صحبت یه عمر زندگیه همینطوری برم پیشنهاد بدم ما هم که بدشانس یهو دیدی فرضا محال قبول کرد! بعد من خوشم نیومد بچه مردم خراب میشه میشه عین من آخه! بعدشم من با یکی تو کلاسد دیگه یا نه تو دانشکده دیگه چطوری برم جزوه بگیرم برم چی بگم آخه؟ این شروعش خیلی سخته استارتشو بزنم بقیه شو خودم میرم تو استارتش موندم

  28. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : بدون امید

    نه منظورم این که دل نبند برای اینکه ضربه نبینی میگم اوکی قرار نیس سریع بهش پیشنهاد بدی اول برو ببین ج جوریاست از همه لحاظ بسنجش بعدا برو بهش پیشنهاد بده کسی رو در نظر داریش یا نه

  29. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7027
    نوشته ها
    118
    تشکـر
    47
    تشکر شده 62 بار در 32 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : بدون امید

    نقل قول نوشته اصلی توسط satare نمایش پست ها
    نه منظورم این که دل نبند برای اینکه ضربه نبینی میگم اوکی قرار نیس سریع بهش پیشنهاد بدی اول برو ببین ج جوریاست از همه لحاظ بسنجش بعدا برو بهش پیشنهاد بده کسی رو در نظر داریش یا نه
    والا سال پیش یه کی رو خوشم اومده بود عاشق نه ! فقط خوشم اومده بود فعلا عشقو واسه خودم منع کردم !!! یه سال از خودم بزرگ تر بود این یه کم پامو سست کرد بعدش دیدم با یه پسره می پلکه که همسن و هم ورودی منه ! شاگرد اول ورودیمونه اون پسر خیلی هم پسر لاغر و سوسولیه دیگه به خاطر همین فعلا کاری باهاش ندارم یه سوال شما دخترا از چه حور پسری چه تیپی خوشتون میاد؟ مردونه باشه یا نه بچه سوسول باشه؟
    من قبلا لاغر بودم فک می کردم دخترا از لاغرا خوششون نمیاد رفتم کلی ورزشو بدنسازی الانم اون قد رو فر منیستم ولی خب لاغرم نیستم اما این شانس ماس یه بچه لاغر مردنی بیاد بشه محبوب دل ها !
    یه سوال دیگه هم دارم اگه یه دختر به پسری هی نگا کنه این معنیو میده که خوشش میاد ازش؟ چون بالاخره خانوما که غرور دارن نمی تونن بیان ابراز احساسات کنن باید یه جوری نشون بدن دیگه؟ چجوری نشون میدن؟
    یعنی تو این کره خاکی یکی نیس شب ها به من فک کنه؟

  30. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : بدون امید

    الهی !!!چرا هست از همه بهترش خدات از همه بیشتر بهت نگا میکنه شک نکن بهت میفکره . هر کسی یه سلیقه ای داره پسرباس ادم باش هزار بار ولی اندامتو درست باش بد نیست تاثیر داره .خوب خیلی جلوش میان خودشنو نشون میدن هر جا باشی سعی میکنن پدیدار بشن . سعی کن معمولی لباس بپوشی و از همه مهمتر رو راست باش یعنی خودت باش . برات دعا میکنم یه دختر خوب فردا صبح بیاد تو زندگیت با ید برم موفق باشی .

  31. کاربران زیر از satare بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  32. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7027
    نوشته ها
    118
    تشکـر
    47
    تشکر شده 62 بار در 32 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : بدون امید

    نقل قول نوشته اصلی توسط satare نمایش پست ها
    الهی !!!چرا هست از همه بهترش خدات از همه بیشتر بهت نگا میکنه شک نکن بهت میفکره . هر کسی یه سلیقه ای داره پسرباس ادم باش هزار بار ولی اندامتو درست باش بد نیست تاثیر داره .خوب خیلی جلوش میان خودشنو نشون میدن هر جا باشی سعی میکنن پدیدار بشن . سعی کن معمولی لباس بپوشی و از همه مهمتر رو راست باش یعنی خودت باش . برات دعا میکنم یه دختر خوب فردا صبح بیاد تو زندگیت با ید برم موفق باشی .
    فردا صبح هم مثل روزای دیگس شما دعا کن شاید دعای شما براورده شد ما که دیگه از چشم خدا افتادیم برو به کارت برس ممنون از وقتی که واسم گذاشتین

  33. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : بدون امید

    خواهش میکنم .از الان انرژی منفی نباش این همه حرفیدم هیچی بود پس انشا الله که میاد راستی هر چی انرژی بفرستی همون میشه مثبت مثبت باش و خیلی ریلکس قرار نیس همه چی مثل روز قبل باش

  34. کاربران زیر از satare بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  35. بالا | پست 23

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7058
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    1
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بدون امید

    من تك تك حرفايي ك گفتین با تمام وجود درک کردم...خیلی وقته منم دقیقادر همچین شرایط خونوادگی بزرگ شدم...با تمام اختلافات و اختلاف نظر ها با پدر و مادرم، پدر مادری که غیر از خدایی که میپرستیم هیچ نقطه اشتراکی در هیچ زمینه ای نداریم، نگرشم به عشق، شاکی بودن از حکمت خدا، حسرت بودن با کسی که بتونم تموم محبتی که تو دلمه باهاش قسمت کنم ولی به خاطر مخالفت مادرم با ازدواجم و اینکه موقعیت های ازدواجم رو بدون هماهنگی با من رد میکنه که هنوز خودم نتونستم دلیلی برای این کاراشون پیدا کنم...همه این چیزا به اضافه همه ی اینایی ک شما مطرح کردین برای منم اتفاق افتاده....هر وقت میخواستم برای تموم این مسائل برم پیش مشاوره اخرش پشیمون شدم چون وقتی میری دو ساعت که براشون حرف میزنی انگار داری برای خودت حرف میزنی، بعد دوساعت میگن صبر کن زمان همه چیو حل میکنه اگه قرار بود با گذشت زمان حل بشه من الان در اتاق مشاوره چی کار میکنم؟!!!!!
    فرق من با شما اینه که من نمی تونستم این چیزا رو در قالب کلمات به زبون بیارم چون احساس میکنم هیچ کس نمیتونه متوجه بشه که من تو چه شرایطی قرار دارم و همه ی سری تئوری هایی که تو کتاب های مشاوره نوشته شده و کاربردش تو زندگی های ما مشخص نیس ارائه میدن. ولی شما خیلی خوب همه احساسات درونیتون رو بیان کردین...
    میگن بی خیال باش بهش فکر نکن ولی مگه میشه به مهم ترین اتفاق زندگی (تشکیل زندگی مشترک) فکر نکرد،نسبت به کسی که برای اولین بار احساس خاصی نسبت بهش داری بی تفاوت بود، یا فراموشش کرد....میگن خودتو مشغول کن تا به این چیزا فکر نکنی... ولی خوب ی ساعت سر گیرم میشی دو ساعت مشغولی، بقیه زمانا چی...؟؟؟!!!
    اگر در مورد همه این مسائلی که مطرح کردین به نتیجه ای رسیدین خوشحال میشم در جریان بذارین تا شاید منم بتونم با این شرایط کنار بیام...((((
    ویرایش توسط roya sh : 09-30-2014 در ساعت 09:15 PM

  36. کاربران زیر از roya sh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  37. بالا | پست 24

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7027
    نوشته ها
    118
    تشکـر
    47
    تشکر شده 62 بار در 32 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : بدون امید

    نقل قول نوشته اصلی توسط roya sh نمایش پست ها
    من تك تك حرفايي ك گفتین با تمام وجود درک کردم...خیلی وقته منم دقیقادر همچین شرایط خونوادگی بزرگ شدم...با تمام اختلافات و اختلاف نظر ها با پدر و مادرم، پدر مادری که غیر از خدایی که میپرستیم هیچ نقطه اشتراکی در هیچ زمینه ای نداریم، نگرشم به عشق، شاکی بودن از حکمت خدا، حسرت بودن با کسی که بتونم تموم محبتی که تو دلمه باهاش قسمت کنم ولی به خاطر مخالفت مادرم با ازدواجم و اینکه موقعیت های ازدواجم رو بدون هماهنگی با من رد میکنه که هنوز خودم نتونستم دلیلی برای این کاراشون پیدا کنم...همه این چیزا به اضافه همه ی اینایی ک شما مطرح کردین برای منم اتفاق افتاده....هر وقت میخواستم برای تموم این مسائل برم پیش مشاوره اخرش پشیمون شدم چون وقتی میری دو ساعت که براشون حرف میزنی انگار داری برای خودت حرف میزنی، بعد دوساعت میگن صبر کن زمان همه چیو حل میکنه اگه قرار بود با گذشت زمان حل بشه من الان در اتاق مشاوره چی کار میکنم؟!!!!!
    فرق من با شما اینه که من نمی تونستم این چیزا رو در قالب کلمات به زبون بیارم چون احساس میکنم هیچ کس نمیتونه متوجه بشه که من تو چه شرایطی قرار دارم و همه ی سری تئوری هایی که تو کتاب های مشاوره نوشته شده و کاربردش تو زندگی های ما مشخص نیس ارائه میدن. ولی شما خیلی خوب همه احساسات درونیتون رو بیان کردین...
    میگن بی خیال باش بهش فکر نکن ولی مگه میشه به مهم ترین اتفاق زندگی (تشکیل زندگی مشترک) فکر نکرد،نسبت به کسی که برای اولین بار احساس خاصی نسبت بهش داری بی تفاوت بود، یا فراموشش کرد....میگن خودتو مشغول کن تا به این چیزا فکر نکنی... ولی خوب ی ساعت سر گیرم میشی دو ساعت مشغولی، بقیه زمانا چی...؟؟؟!!!
    اگر در مورد همه این مسائلی که مطرح کردین به نتیجه ای رسیدین خوشحال میشم در جریان بذارین تا شاید منم بتونم با این شرایط کنار بیام...((((
    این حرفایی که من گفتم حرف دل خیلیاس تنها ما نیستیم البته این خیلیا خیلی هم نیستن یعنی کمن اونایی که از حالا از جوونی به فکر ازدواج باشن می دونین ما عقلمون یه کم زودتر کامل شده بلوغ فکریمون زودتر تکمیل شده هم سن و سالای ما الان جوونی می کنن یه دوتسی داشتم با اینو اون زیاد می حرفید یه بار من حرف می زد می گفت زیاد می شنوم که میگن من پسر هیزیم گفتم ناراحت نباش تو داری جوونی می کنی تو حالتو بکن به اون حرفا کاریت نباشه من باید ناراحت باشم که حالا جوونیمو هدر میدم فردا که رفتم سربازی سر برج نگهبانی تو هوای سرد تو مرز ( کارت فعال معال نداریم که ما رو می فرستن یه راس سرمرز) اون وقس که هی به سرم می زنم جوونیت احمق بودی حالا بکش
    ولی شما دختری دختر بودن خودش یه مزیته خصوصا تو مملکت ما ! شما راحت می تونی یکیو وبسته خودت کنی یا اصلا می تونی پیشنهادای زیادی رو بشنوی و قبول یا رد کنی این ما پسراییم که چون هیچ پیشنهادی نمی شنویم فک می کنیم که هیشکی از ما خوشش نمیاد شاید بیاد ولی چون نمیگه چون غرور داره ماه بی خبریم اصلا این غرور شده بلای جان همه چه اشکال داره یه بارم یه خانوم بیاد پیشنهاد بده مگه فقط مردا عاشق میشن؟ مردا غرور ندارن؟ شما راحت می تونی دلربایی کنی ولی منی که الان دو ساله رفقای دوربرم می شناسمن اگه فرضا یه ژلی به سرم بزنم فردا همه میگن فلانی رو دیدی به خودش می رسه انگار خبراییه به شدت متنفرم از حرفایی که پشت سرم احتمال داره زده بشه و این پامو سست می کنه

  38. بالا | پست 25

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7058
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    1
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بدون امید

    مرسی که خوندین...
    این که میگین بلوغ فکری زودتر کامل شده الان که فکر میکنم میبینم واقعا درسته...من خیلی زود وارد دنیای ادم بزرگا شدم و با محیط اطرافم ارتباط برقرار کردم...
    هه من تنها کاری که تا الان نکردم جوونیه...چون طرز فکر خونوادم با خودم متفاوته حمایتی برای رسیدن به خواسته هام (بیشتر از لحاظ عاطفی)نمی کنند...هر ایده یا علاقه ای که نسبت به چیزی دارم نهایتا اعماق ذهنم دفن میشه...

    درمورد بخش اخر حرفتون باید بگم که متاسفانه خیلیا زود قضاوت می کنند.کسی که بخواد پشت سر کسی حرف بزنه هر حرفی بدون ذره ا ی فکر میزنه.غیر از اون چیزی که عرف هستش اگه قرار باشه ی خانوم مطرح کنه، همه برچسپ نا پاک بودن و غیر موجه بودن میزنن...

  39. کاربران زیر از roya sh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  40. بالا | پست 26

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7027
    نوشته ها
    118
    تشکـر
    47
    تشکر شده 62 بار در 32 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : بدون امید

    نقل قول نوشته اصلی توسط roya sh نمایش پست ها
    مرسی که خوندین...
    این که میگین بلوغ فکری زودتر کامل شده الان که فکر میکنم میبینم واقعا درسته...من خیلی زود وارد دنیای ادم بزرگا شدم و با محیط اطرافم ارتباط برقرار کردم...
    هه من تنها کاری که تا الان نکردم جوونیه...چون طرز فکر خونوادم با خودم متفاوته حمایتی برای رسیدن به خواسته هام (بیشتر از لحاظ عاطفی)نمی کنند...هر ایده یا علاقه ای که نسبت به چیزی دارم نهایتا اعماق ذهنم دفن میشه...

    درمورد بخش اخر حرفتون باید بگم که متاسفانه خیلیا زود قضاوت می کنند.کسی که بخواد پشت سر کسی حرف بزنه هر حرفی بدون ذره ا ی فکر میزنه.غیر از اون چیزی که عرف هستش اگه قرار باشه ی خانوم مطرح کنه، همه برچسپ نا پاک بودن و غیر موجه بودن میزنن...
    بالاخره اینم یه مسئله ایه هنوز فزهنگش جا نیوفتاده تو این کشور که بابا دخترام ادمن دل دارن اگه کسیو می خواد نباید تو دلش نگه داره باس بروز بده هرچی می کشیم از این سنت ها و فرهنگ ها می کشیم یه ساعت پیش تو شبکه خبر یه نقدی گذاشته بودن طرف میگفت نباید بذاریم فرهنگ غربی تو کشور ما حاکم بشه و نمی دونم ازدواجای خیابونی رسم بشه آخه تویی که 50 سالته فک می کنی ما هم مثل توییم؟ باس مثل تو مادرمون بره دختر ببینه بیاد بگه ما هم بریم ببینیم خوشمون اومد بریم ادامه ماجرا و نیومد خدافظ؟ این منطقیه؟ مگه همه چی ظاهر طرفه؟ طرف زیبا باشه ولی فکرش با فکر من نخونه میشه عذاب دیگه والا

  41. کاربران زیر از jangyijin بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  42. بالا | پست 27

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7058
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    1
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بدون امید

    اره والا...حرف حساب جواب نداره...

  43. بالا | پست 28

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6274
    نوشته ها
    40
    تشکـر
    76
    تشکر شده 56 بار در 22 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بدون امید

    نقل قول نوشته اصلی توسط jangyijin نمایش پست ها
    والا سال پیش یه کی رو خوشم اومده بود عاشق نه ! فقط خوشم اومده بود فعلا عشقو واسه خودم منع کردم !!! یه سال از خودم بزرگ تر بود این یه کم پامو سست کرد بعدش دیدم با یه پسره می پلکه که همسن و هم ورودی منه ! شاگرد اول ورودیمونه اون پسر خیلی هم پسر لاغر و سوسولیه دیگه به خاطر همین فعلا کاری باهاش ندارم یه سوال شما دخترا از چه حور پسری چه تیپی خوشتون میاد؟ مردونه باشه یا نه بچه سوسول باشه؟
    من قبلا لاغر بودم فک می کردم دخترا از لاغرا خوششون نمیاد رفتم کلی ورزشو بدنسازی الانم اون قد رو فر منیستم ولی خب لاغرم نیستم اما این شانس ماس یه بچه لاغر مردنی بیاد بشه محبوب دل ها !
    یه سوال دیگه هم دارم اگه یه دختر به پسری هی نگا کنه این معنیو میده که خوشش میاد ازش؟ چون بالاخره خانوما که غرور دارن نمی تونن بیان ابراز احساسات کنن باید یه جوری نشون بدن دیگه؟ چجوری نشون میدن؟
    یعنی تو این کره خاکی یکی نیس شب ها به من فک کنه؟
    خوب هرکى يه سليقه اى داره. مثلا من الان بهتون ميگم از پسرايي که تيپه مردونه ميزنن خوشم مياد..ىکى مياد ميگه من نه از پسرايي که تيپه اسپرت مىزنن خوشم مياد...
    تو بايد خودت باشى تا يکى متناسب خودت پيدا کنى...شيک پوش باش.به خودت اهميت بده.. خودتو سعى کن دوست داشته باشى تا بقيه هم....
    واما يه مساله ديگه هم بگم. الان تلااش ميکنى دنبال کسى باشى که باهاش دوست بشى چون تمامه فکروذهنت پيدا کردنه يه نفره و نميتونى پيدا کنى بيشتر اعصابت خورد ميشه و احساس ضعيف بودن ميکنى..

  44. بالا | پست 29

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : بدون امید

    ی سوال دارم چرا اون هیچ حرفی نزد الان منو میبینه تو خیابون میره از ی خط ایرانسل بهم ز میزن چرا ااااااا؟ ؟؟ فازش چیه اخ من خیلی وقت بیخیالشم منظورش چیه اخ اینم بگما طرفو میشناسم اندازه یه سال و نیم همکارش بودم یعنی براش کار میکردم اگه کسی رو دوست داشتی اگه اون ابراز میکرد قبولش نمیکردی عایا ؟؟؟؟؟ میدونم که رفتارش انگار به روانیا میخوره بیشتر نه ؟!

  45. بالا | پست 30

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7027
    نوشته ها
    118
    تشکـر
    47
    تشکر شده 62 بار در 32 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : بدون امید

    نقل قول نوشته اصلی توسط satare نمایش پست ها
    ی سوال دارم چرا اون هیچ حرفی نزد الان منو میبینه تو خیابون میره از ی خط ایرانسل بهم ز میزن چرا ااااااا؟ ؟؟ فازش چیه اخ من خیلی وقت بیخیالشم منظورش چیه اخ اینم بگما طرفو میشناسم اندازه یه سال و نیم همکارش بودم یعنی براش کار میکردم اگه کسی رو دوست داشتی اگه اون ابراز میکرد قبولش نمیکردی عایا ؟؟؟؟؟ میدونم که رفتارش انگار به روانیا میخوره بیشتر نه ؟!
    کیو میگین ؟مشکلی پیش اومده؟

  46. بالا | پست 31

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7027
    نوشته ها
    118
    تشکـر
    47
    تشکر شده 62 بار در 32 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : بدون امید

    امروزمنم که مثل روزای بقیه بود یکنواخت و بی روح ... خدایا یه نگاهیم به ما بنداز جای دوری نمیره

  47. بالا | پست 32

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : بدون امید

    همون پسره که بهش ابراز علاقه کردم چرا اینکارو میکنه ؟؟؟

  48. بالا | پست 33

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7027
    نوشته ها
    118
    تشکـر
    47
    تشکر شده 62 بار در 32 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : بدون امید

    نقل قول نوشته اصلی توسط satare نمایش پست ها
    همون پسره که بهش ابراز علاقه کردم چرا اینکارو میکنه ؟؟؟
    لابد میخواد اذیت کنه یا شایدم علاقه ش برگشته نمی دونم والا

  49. بالا | پست 34

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : بدون امید

    نه فقط در حد یه تک همین که مثلا یعنی چی اخ ؟! انقد بی تاب نباش از تنهایی لذت ببر یه روز میشه که حسرت این روزا رو میخوری

  50. بالا | پست 35

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7027
    نوشته ها
    118
    تشکـر
    47
    تشکر شده 62 بار در 32 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : بدون امید

    نقل قول نوشته اصلی توسط satare نمایش پست ها
    نه فقط در حد یه تک همین که مثلا یعنی چی اخ ؟! انقد بی تاب نباش از تنهایی لذت ببر یه روز میشه که حسرت این روزا رو میخوری
    بعضب ادما مرض دارن دست خودشونم نیس میبینی طرف 20 سالشه ها ولی یه اداهایی درمیاره که یه بچه هم درنمیاره دیدم که میگما ! من حسرت هرچیو بخورم حسرت تنهایی رو نمی خورم مزخرف ترین روز های عمرمو دارم الان می گذرونم خدا شاهده حاضرم با دشمنم وقتمو بگذرونم ولی تنها نباشم بددردیه تنهایی

  51. بالا | پست 36

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : بدون امید

    اوکی موافقم باهات در کل یه ادم بیمار . امروز چکار کردی کسی رو پیدا کردی عایا ؟

  52. بالا | پست 37

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7027
    نوشته ها
    118
    تشکـر
    47
    تشکر شده 62 بار در 32 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : بدون امید

    نقل قول نوشته اصلی توسط satare نمایش پست ها
    اوکی موافقم باهات در کل یه ادم بیمار . امروز چکار کردی کسی رو پیدا کردی عایا ؟
    نه بابا کیو می خوام پیدا کنم همه ماشالا دوس پسر دارن به قول رفیق خسته ام ! : انگار جمعیت ادمای روی زمین فرده ! و ما تنها موندیم

  53. بالا | پست 38

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : بدون امید

    تنها یی خودش یه نعمت نگران نباش پیدا میشه زمانی که افریده شدی جفتتم افریده شد پس نگران نباش یا خودش میاد یا خبرش

  54. بالا | پست 39

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7027
    نوشته ها
    118
    تشکـر
    47
    تشکر شده 62 بار در 32 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : بدون امید

    نگران هیچی نیستم فقط خسته ام از تنهایی دیگه خسته شدم

  55. بالا | پست 40

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : بدون امید

    خوب همه ی ادما تنهان روی زمین من تا دو ماه پیش فکر میکردم خیلی ادما خوبن و میشه بهشون اعتماد و و درد و دلاتو بهشون بگی ولی دوست چهار سالم بمن میگه تو همش با من درد و دل میکنی من نیاز به درد و دل ندارم برو دیگه بمن ز نزن اس نده چرا چون با ی پسره تریپ گرفته خوب بد من پسر رو دیدم گفتم بدردت نمیخوره حتی چار بار خواستگاریش رفته ولی جواب رد شنیده از خانوادش خوب حالا بخاطر حرفای من که میگم پسره رو ولش کن بدردت نمیخوره منو ول کرده تازه هزار تا حرف ناجورم بارم کردش الان بنظرت تنهایی بهتر نیس والا باخانوادت حال کنی بهتره هر چی باش حداقل سرت غور نمیزنن یا زیر ابتو نمیزنن

  56. بالا | پست 41

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7027
    نوشته ها
    118
    تشکـر
    47
    تشکر شده 62 بار در 32 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : بدون امید

    زیر ابمو نمی زنن ولی غر چرا! رفیق با معشوق فرق داره واسه همینه که اون بارت کرده چون عاشقشه عشق حتی می تونه ادمو با خونوادش دشمن کنه البته عشقم اهلی داره واسه خودش ادمایی مثل من واسه عشق ساخته نشدیم عشق عرضه می خواد جربزه می خواد احمق بودن می خواد! بله عشق یعنی حماقت یعنی یه ریسک که اگه خوب ریسک نکنی ممکنه تا اخر عمرت پس مونده هاش تو دلت رنجت بدن

  57. کاربران زیر از jangyijin بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  58. بالا | پست 42

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : بدون امید

    نه چون پسره از همه لحاظ داره تیغش میزنه تازه مطعلقه هم هستش تازه معتادم بوده الن بنظرت این اقا عشق چی حالیش میشه اخ فقط بلده از دوست من پول بگیره واس درس و دانشگاش 33 سالش هنوز کار نداره این اینده دار عایا بیخیال بزار بره ی روز سرش به سنگ میخوره معنی حرف منو میفهمه اون وقت عشق و عاشقی یادش میره

  59. بالا | پست 43

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7027
    نوشته ها
    118
    تشکـر
    47
    تشکر شده 62 بار در 32 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : بدون امید

    اهان اون دیگه نمیشه نه ! اون خود حماقته بیشعوریه ببخشیدا ! ولی واقعا متاسفم واسه بعضیا که مبنای انتخابشون هیچ مورد منطقی نیس تو چهارراه یه دختر بسیار زیبا رو دیدم با کی؟ با یه پسری که ابروهاشو برداشته بود شده بود دسته گل اخه عزیز من این واسه تو میشه همسر؟ میشه مرد زندگی؟ نمی دونم والا بعضیا وقعا کله شون کار نمی کنه

  60. کاربران زیر از jangyijin بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  61. بالا | پست 44

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : بدون امید

    دیونه !

  62. بالا | پست 45

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7027
    نوشته ها
    118
    تشکـر
    47
    تشکر شده 62 بار در 32 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : بدون امید


  63. بالا | پست 46

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7027
    نوشته ها
    118
    تشکـر
    47
    تشکر شده 62 بار در 32 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : بدون امید

    آی خدا امشب باز دلم بدجوری گرفته دارم می میرم اگه تو خدایی منو نجات بده ازین لجن تنهایی این شب های تنهایی که ازین به بعد طولانی ترم میشن تحملشونو ندارم خودت یه کاری بکن
    می شنوییییی؟ اگه اون بالا داری منو می بینی بشنو صدامو که نفسای اخرمه

  64. بالا | پست 47

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : بدون امید

    خدا که همش تنهاس چی بگه اخ هان ؟؟! خوب خودتم یکم حمت نشون بده از خودت نشستی که خدا از تنهایی در بیاردت یه جزوه ای یه کتابی یه بحث علمی چه میدونم بهتر از اینکه همه رو بندازی گردن خدا والا ما ادما هممون عین همیم میشینیم میگیم خدا نمیده خوب یه حرکتی یه چیزی هم هست من شرایط خانوادتو نمیدونم جه جوریه ولی حداقل دنبال کار باش و کسب درامد کن سربازی رو هم میتونی با ادامه تحصیل عقب بندازی حداقل طرف امیدوار باش بگه تحصیلات داره کارم داره حالا واس سربازیت دیگه میتون صبر کن اوکی

  65. بالا | پست 48

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : بدون امید

    اگه دوست دختر میخای بگیری که پس بحثش جداست البته عمرتم حروم میشه و ضربه روحی میخوری هم تو هم اون جدی میگما .دوستم دوست پسر داش خوب بدش الان ازدواج کرد با خواستگارش الان اصلا نمیتونه با همسرش ارتباط خوبی داشته باش چرا چون همش پسره و خاطراتش میاد جلو چشمش حتی وقتی طرفش بهش محبت میکنه

  66. بالا | پست 49

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7027
    نوشته ها
    118
    تشکـر
    47
    تشکر شده 62 بار در 32 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : بدون امید

    من حرکت کردم خانوم ولی اون نذاشت به اخر برسه تا خواستم از یکی خوشم بیاد سریع جلوی راهم یکی دیگه سبز شده اینا کار خداس دیگه
    یکی رو می خوام واسم صب کنه طوری باشه که بگه بی تو نمی تونم زندگی کنم منم دل دارم می خوام یکی باشه که فقط به عشق من نفس بکشه این حس خوبیه نه؟
    الان دانشجوی لیسانس چه کاری می تونه داشته باشه؟ برم ساندویچی کار کنم قبولم می کنن؟

  67. بالا | پست 50

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : بدون امید

    اره کار که عار نیست مهم کسب در امد من خودم دانشجو بودم ویزیتوری میکردم همزمان واس دوتا شرکت تازه دانشگام میرفتم شما که پسری دیگه هزار تا کار واست ریخته همت داشته باش میشه

صفحه 1 از 5 123 ...

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد