نمایش نتایج: از 1 به 5 از 5

موضوع: تلاش برای شروع زندگی

1522
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7166
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    Post تلاش برای شروع زندگی

    سلام نمی دونم کی میخونه و چطوری بهم کمک میشه ولی من تازه 4ماهه عقد کردم دو ماه بعد از عقد همسرم سکته مغزی رو رد کردن ولی الان الشون به لطف خدا خوبه دکتر هم گفته مشکلی نداره عروسی بگیرید منم شرایطم تو خانواده خودم خیلی سخته مادر م مشکل افسرده گی داره واز پدرم جدا شده افکار منفی ایشون منو از زندگیم جدا میکنه ونمی تونم تصمیم درست بگیرم بخاطر همین ومشکلاتی که برام با منفی نگری اش ایجاد میکنه میخوام زود برم سر خونه زندگی ام اما همسرم میگه چشم ولی دس دس میکنه حرفی هم نمیزنه که مشکلی داره یا نه به هرزبونی که بگید بهش گفتم حتی مشکلات مادرم رو براش بازگو کردم وسختی وعذابی که میکشم با هر زبونی بگید بهش گفتم اما کاری نمیکنه تورو خدا بگید چطور راضیش کنم [

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3638
    نوشته ها
    422
    تشکـر
    207
    تشکر شده 216 بار در 138 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : تازه عقد کردم

    سلام عزیزم به نظر من تو نباید زیادی از سختی هایی که به خاطر پدر و مادرت کشیدی واسه همسرت حرف بزنی و یجوری وانمود کنی که پس فردا بیاد بهت بگه تو تو اون زندگی خوشی نداشتی من اومدم نجاتت دادم البته من نمیدونم شوهرت چجور ادمیه ولی همیشه سعی کن زیادی خودتو پیشش درمانده نشون ندی شاید اون فک میکنه دوسش نداری و فقط به خاطر رهایی از دست این زندگی که هستی بهش پناه اوردی و فقط میخای از این لحاظ ازش استفاده کنی. نظر خودت چیه؟

  3. کاربران زیر از M@hta بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5704
    نوشته ها
    645
    تشکـر
    75
    تشکر شده 416 بار در 244 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تازه عقد کردم

    نقل قول نوشته اصلی توسط مصی نمایش پست ها
    سلام نمی دونم کی میخونه و چطوری بهم کمک میشه ولی من تازه 4ماهه عقد کردم دو ماه بعد از عقد همسرم سکته مغزی رو رد کردن ولی الان الشون به لطف خدا خوبه دکتر هم گفته مشکلی نداره عروسی بگیرید منم شرایطم تو خانواده خودم خیلی سخته مادر م مشکل افسرده گی داره واز پدرم جدا شده افکار منفی ایشون منو از زندگیم جدا میکنه ونمی تونم تصمیم درست بگیرم بخاطر همین ومشکلاتی که برام با منفی نگری اش ایجاد میکنه میخوام زود برم سر خونه زندگی ام اما همسرم میگه چشم ولی دس دس میکنه حرفی هم نمیزنه که مشکلی داره یا نه به هرزبونی که بگید بهش گفتم حتی مشکلات مادرم رو براش بازگو کردم وسختی وعذابی که میکشم با هر زبونی بگید بهش گفتم اما کاری نمیکنه تورو خدا بگید چطور راضیش کنم [
    سلام
    عزیز من نمیدونم شما و همسرتون چند سالتونه ولی سکته مغزی اگر سن وسالتون پایین 50 ساله خوب جای سوال داره که باید ریشه یابی پزشکی شه

    در ضمن ازدواج درمان هیچ دردی نیست بلکه با خود مسئولیتها و دردهایی رو به دنبال داره که باید قابلیت و توان برخورد وحل کردن آنها رو داشت. پس با عقل و منطق حرکت کنید که خدایی نکرده از چاله به چاه

    نیفتید.

    با سپاس

  5. 3 کاربران زیر از فرشاد1020 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8436
    نوشته ها
    100
    تشکـر
    90
    تشکر شده 327 بار در 87 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : تازه عقد کردم

    دوست عزیز بگین خودتون و همسرتون چند سالتونه؟شرایط شوهرتون چطوریه؟درامد دارن یا نه؟گذشته از اینها برای خودتون مشخص کنیدکه برای فرار از شرایط خونتون میخواین ازدواج کنید یا علاقه هم دارین؟
    نقل قول نوشته اصلی توسط مصی نمایش پست ها
    سلام نمی دونم کی میخونه و چطوری بهم کمک میشه ولی من تازه 4ماهه عقد کردم دو ماه بعد از عقد همسرم سکته مغزی رو رد کردن ولی الان الشون به لطف خدا خوبه دکتر هم گفته مشکلی نداره عروسی بگیرید منم شرایطم تو خانواده خودم خیلی سخته مادر م مشکل افسرده گی داره واز پدرم جدا شده افکار منفی ایشون منو از زندگیم جدا میکنه ونمی تونم تصمیم درست بگیرم بخاطر همین ومشکلاتی که برام با منفی نگری اش ایجاد میکنه میخوام زود برم سر خونه زندگی ام اما همسرم میگه چشم ولی دس دس میکنه حرفی هم نمیزنه که مشکلی داره یا نه به هرزبونی که بگید بهش گفتم حتی مشکلات مادرم رو براش بازگو کردم وسختی وعذابی که میکشم با هر زبونی بگید بهش گفتم اما کاری نمیکنه تورو خدا بگید چطور راضیش کنم [

  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : تلاش برای شروع زندگی

    نقل قول نوشته اصلی توسط مصی نمایش پست ها
    سلام نمی دونم کی میخونه و چطوری بهم کمک میشه ولی من تازه 4ماهه عقد کردم دو ماه بعد از عقد همسرم سکته مغزی رو رد کردن ولی الان الشون به لطف خدا خوبه دکتر هم گفته مشکلی نداره عروسی بگیرید منم شرایطم تو خانواده خودم خیلی سخته مادر م مشکل افسرده گی داره واز پدرم جدا شده افکار منفی ایشون منو از زندگیم جدا میکنه ونمی تونم تصمیم درست بگیرم بخاطر همین ومشکلاتی که برام با منفی نگری اش ایجاد میکنه میخوام زود برم سر خونه زندگی ام اما همسرم میگه چشم ولی دس دس میکنه حرفی هم نمیزنه که مشکلی داره یا نه به هرزبونی که بگید بهش گفتم حتی مشکلات مادرم رو براش بازگو کردم وسختی وعذابی که میکشم با هر زبونی بگید بهش گفتم اما کاری نمیکنه تورو خدا بگید چطور راضیش کنم [

    خب دوست عزیز هر کاری نیاز به شرایط و پیش درآمدی داره و شما هم باید به این موضوع واقف باشید ...

    که شوهرتون باید بتونه با شرایطی که گذرونده آمادگی روحی و جسمی و مالی در شکیل زندگی داشته باشه...

    بهتره به جای فشارآوردن به ایشون همراهش باشد تا بتونید سریعتر به خواسته هاتون برسید
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  8. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد