نوشته اصلی توسط
marziyehsaeed
به نام خدا میشه راهنماییم کنید
من 8 سال ازدواج کردم تو این هشت سال بهترین روزای زندگیه من و همسرم بوده و انشاا... خواهد بود
من سال گذشته مشکلات کاری داشتم تا حدی که افسردگی گرفتم خوب افسردگیم به لطف خدا خوب شد اما متاسفانه همه استرسام حالا اومده به سمت زندگیم من عاشقه شوهرمم و ایشون هم همینطور اما یه مدت همش این فک اذیتم میکرد که نکنه زندگیمون چشم بخوره. چند روز بعد شنیدم یکی از دوستان نزدیکم به عشقش خیانت کرده اومد تو ذهنم نکنه زبونم لال من اینکارو بکنم . دوباره ت. ذهنم اومد نکنه همسرم منو رها کنه بره، حالا جدیدا تو ذهنم میاد نکنه من دیگه سعیدمو دوست ندارم .
درصورتی که میدونم عاشقشم میدونی براش میمیرم، همسرم همش منو اروم میکنه میگه عزیزم هیچی نیست میبرتم مسافرت و خیلی کارای دیگه که من بهتر بشم اما نمیدونم چرا تا میام بهتر بشم باز این افکاره مسخره میان دنبالم
من نمیخوام برای این افکار و حرفای پوچ زندگیمو که عاشقانه دوستش دارم از دست بدم . خواهش میکنم راهنماییم کنید چیکار کنم خلاص بشم از این افکار