اینکه نمی توانید شب ها به دلیل نگرانی های شغلی بخوابید، به صورت مرتب آگهی های ترحیم را در روزنامه ها می خوانید یا دنبال سرگرمی های جدید هستید همگی نشانه های ورود به این بحران فراگیر است.


اگر فکر می کنید فقط خریدن ماشین های اسپرت رنگی یا موتورهای سنگین اصلی ترین نشانه این است که دچار بحران میانسالی شده اید سخت در اشتباه اید...


همین که بخواهید یک زندگی ساده تر هم داشته باشید نشانه این است که دچار این بحران شده اید. در واقع باید هر چه کلیشه از بحران میانسالی دارید را فراموش کنید چون عصر جدید نشانه های جدید هم دارد. با فراگیر شدن زندگی مدرن، بحران میانسالی نه تنها نشانه های متفاوت دیگری هم پیدا کرده است که خیلی زودتر سراغ افراد می آید. بر اساس تحقیقات جدید، مشخص شده است بحران میانسالی در مردان در ۴۴ سالگی و در زنان در ۴۳ سالگی می تواند شروع شود. بحران در مردان می تواند بین ۳ تا ۱۰ سال طول بکشد در حالی که زنان بین ۲ تا نهایت ۵ سال درگیر این شرایط انتقالی خواهند بود.

نشانه های جدید این بحران، می تواند پیگیری شرایط دوستان و شرکای زندگی قدیمی در سایت های اجتماعی مانند فیس بوک، مصرف قرص های ویتامین یا کمک به سازمان های خیریه باشد.

اینکه نمی توانید شب ها به دلیل نگرانی های شغلی بخوابید، به صورت مرتب آگهی های ترحیم را در روزنامه ها می خوانید یا دنبال سرگرمی های جدید هستید همگی نشانه های ورود به این بحران فراگیر است. این نشانه های جدید در تحقیق یک موسسه در انگلیس خود را نشان داده اند. در این تحقیق هزار مرد مورد بررسی قرار گرفته اند.


در سال ۱۹۶۵ که بحران میانسالی میان روان شناسان جایش را باز کرد، گفته می شد این بحران از ۴۰ تا ۵۰ سالگی روی خواهد داد، اما حالا تحقیقات جدید نشان داده بحران میانسالی، خیلی زودتر سراغ مردان و زنان می رود. گفته می شود اینکه مردم خیلی زودتر زندگی شغلی خود را شروع می کنند، یکی از دلایلی است که بحران میانسالی زودتر سراغ افراد می آید. آمارها هم این نظریه را تایید می کنند چون براساس تحقیقات انجام گرفته مشخص شده میانگین سن مدیران از ۵۹ سال به ۴۸ سال در نسل اخیر رسیده است. به همین دلیل باید نشانه های این بحران را جدی گرفت.

اگر کارهای زیر را انجام می دهید، می توانید به این فکر کنید که بحران میانسالی سراغتان آمده:

یک زندگی ساده تر می خواهید.

به کنسرت های پر سر و صدای موسیقی پاپ می روید.

شرایط فعلی دوستان قدیمی تان را در فیس بوک بررسی می کنید.

متوجه نمی شوید هرگز نمی توانید از زیر قرض های زیادی که بالا آورده اید شانه خالی کنید.

در سایت هایی مانند توییتر عضو می شوید تا به همکاران یا روسای خود بفهمانید همگام با دنیای دیجیتال پیش می روید.

دوران کودکی خود را زیاد یاد می کنید.

از بحث های دوستانه لذت نمی برید.

دوست دارید یک دوچرخه خیلی گران بخرید.

یکباره علاقه مند می شوید نواختن یک ساز را یاد بگیرید.

درباره کم پشت شدن موهایتان نگران می شوید.

دنبال سرگرمی های جدید می گردید.

یکباره علاقه مند می شوید دنیا را به یک جای بهتر تبدیل کنید.

به عکس جوانی تان برای مدتی خیره می شوید.

وقتی یکی از والدین تماس می گیرد به بدترین سناریوی محتمل فکر می کنید.

پیگیر گروه های موسیقی ای که در جوانی شما وجود داشتند، می شوید.

ایستگاه های رادیویی مورد علاقه خود را یکباره تغییر می دهید.

دوباره به جاهایی که در بچگی مقصد تعطیلاتتان بوده می روید.

تصور می کنید نمی توانید به زمانی که قرار است بازنشسته شوید فکر کنید.

آگهی های ترحیم را می خوانید و همیشه برایتان مهم است بدانید مردم چگونه مرده اند.

عقده این را دارید که قیافه و ظاهر خود را با افراد هم سنتان مقایسه کنید.

موهایتان را وقتی که خاکستری هستند، رنگ می کنید.

سعی می کنید سنتان را به کسی نگویید.


آرزو دارید شغلتان را عوض کنید اما می دانید هرگز این کار را نمی کنید.

قرص ویتامین مصرف می کنید.

نگران این هستید که موقع بازنشستگی شرایطی بدتر از والدینتان داشته باشید.

می خواهید دوستان جدیدی پیدا کنید اما افراد جدیدی را که می بینید، دوست ندارید.

به این فکر می کنید که شغلتان را رها کنید و یک رستوران یا یک بار کوچک باز کنید.

سعی می کنید با افرادی از جنس مخالف رابطه داشته باشید که ۲۰ سال از شما جوان تر هستند.

نشانه های پزشکی ای را که در بدنتان دیده اید، در اینترنت جستجو می کنید.

فکر می کنید بیشتر به مسجد و اماکن مذهبی بروید اما این کار را نمی کنید.

وقتی سیاستمداران و روسا از شما جوان تر هستند، به این موضوع حساس می شوید.

به پیوند مو یا جراحی پلاستیک فکر می کنید.

به صورت مستقیم به یک موسسه خیریه کمک می کنید.

به دلیل نگرانی های مربوط به کار نمی توانید بخوابید.

دلایل کمتری نسبت به قبل نیاز دارید تا به اصطلاح هنگ کنید و معمولا این حالت بیشتر از یک روز طول می کشد.

موفقیت های شغلی خودتان را با دوستانتان مقایسه می کنید.

نگران این هستید که یک فرد جوان تر شغل شما را بگیرد.

به ورزش های سختی مثل دوهای بلندمدت و سه گانه روی می آورید.

به راحتی دچار حواس پرتی می شوید.

فقط در تعطیلات کتاب می خوانید.