نوشته اصلی توسط
2292095513
با سلام و احترام، اینجانب 45 سالم هست، در شیراز زندگی میکنم دو فرزند داشتم که یکی از فرزندانم (هر دو پسر) بهمن ماه 96 دانشجوی پزشکی (علت فوت نامعلوم بود فقط گفتن ایست قلبی بوده) به رحمت خدا رفت. فرزند دیگرم که پسر هست و سال 96 که برادرش فوت کرد کنکوری بود و 18 ساله که از بهمن تا تیرماه که کنکور داشت (دبیرستان هم نمونه دولتی بود) به خاطر وضعیت روحی نامساعدش دیگر حتی به کتابهاش هم نگاه نکرد ولی از اونجایی که خدا کمکش کرد رشته روانشناسی که دوست داشت قبول شد ولی خیلی بد انتخاب رشته کرد و نگذاشت من کمکش کنم چون میگفت به خاطر انتخاب رشته بد تو داداشم کازرون قبول شد و علت فوتش هم دوری از خانواده بوده. اولین انتخابش رو زد رشته روانشناسی نوبت دوم زاهدان که همان زاهدان قبول شد و چون من و همسرم کارمند دانشگاه دولتی شیراز هستیم از قانون انتقالی استفاده کرده و به دانشگاه شیراز منتقلش کردیم البته اول باید دو ترم مهمان شیراز باشد و بعد از دو ترم درخواست انتقال دایم بدیم (البته به شرط معدل بالای 15) تا بیاد شیراز. استرس شرط معدل باعث شد چند شب قبل از امتحان وضعیت روحیش به هم بریزه و به بیمارستان مراجعه کنیم.(البته دو ماه قبل از امتحاناتش هم به روانپزشک مراجعه کردیم ولی داروها را استفاده نکرد) روانپزشک بیمارستان داروهای روانپزشک را تأیید نمود و گفت این داروها رو اگر استفاده کنه بهتر میشه. بعد از اون به خاطر شرایط روحی خیلی بدش مجبور شدیم که حذف ترم کنیم و فردای آنروز به روانپزشک خودش مراجعه کردیم که روانپزشک هم گفتند باید نخوردن داروهاش رو به اینجانب اطلاع میدادید و باید پس از دو هفته دارو خوردن مراجعه میکردید. خلاصه اینکه اکنون از دانشگاه مبدا (زاهدان) انصراف دادیم چون فرزندم اظهار نمود که درسهای روانشناسی با توجه به بدی روحیه خودش اثر بدی روی روح و روانش گذاشته و علاقه ای به روانشناسی ندارد. و الان منتظر اعلام سازمان سنجش هستیم که در دانشگاه غیرانتفاعی هنر شیراز رشته کارگردانی تلویزیون ثبت نام کنیم چون فرزندم میگوید رشته هنر رو دوست دارم و دانشجویان رشته هنر روحیه خوبی دارند. اکنون ما هم امیدواریم که چنین شود. البته به دانشگاه هنر هم مراجعه نمودیم و مدارکش را تحویل دادیم.که چون پذیرشش به شرط معدل هست مشکلی ندارد. حتی از بعد از فوت برادرش چون مغازه داری رو همشه میگفت دوست دارم برایش در یکی از پاساژهای خوب شیراز خریدیم ولی فقط اولش یکماهی ذوق و شوق داشت ولی باز همان آش و همان کاسه. حتی ماشین برایش خریدیم که بره گواهی نامه بگیره و کمی آروم بشه. اما به گفته خودش هیچ چیزی خوشحالش نمیکنه و خیلی افسرده هست و حاضر نیست به مشاور هم مراجعه کنه. البته اوایل فوت برادرش چند باری مشاور رفتیم اما میگه من مشاور رو قبول ندارم. این رو هم خدمتتون عرض کنم خیلی تنها هست دوستانی هم که دور و برش هستن دوستان خوبی نیستند از دوستانی هستند که از موقعیتش سوء استفاده میکنند و حتی در خانواده هم کسی هم سن و سالش نداریم و همچنین از وقتی اون فرزندم فوت کرد فامیل و آشنایان هم دیگر همان رفت و آمد خیلی کم قبل رو هم با ما قطع کردند. برای تنهایی پسرم و همینطور برگشتش به زندگی با همسرم فکر کردیم که یه دختر خوب براش پیدا کنیم (معافیت سربازی هم داره به خاطر جانبازی پدرش) و خودش هم به این نتیجه رسید که با ازدواج روبراه میشه. البته همه میگن اشتباه میکنیم و مشکل دیگری به مشکلاتمون اضافه میکنیم. ولی خودش و خودمون میگیم دیگران از زندگی ما خبر ندارن و شرایط ما رو درک نمیکنن. داروهایی هم که داره استفاده میکنه با تجویز روانپزشک: فلوکسیتین، پروپرانول، بوسپیرون، کلردیازپوکساید. البته قرار شده 2 هفته یکبار به روانپزشک مراجعه کنیم. با وجود اینکه خودم هم به پسرم که فوت شد خیلی وابسته بودم و ضربه شدید روحی خوردم ولی سعی میکنم نه گریه کنم و نه... اما باز روحیه پسرم همینطور هست. الان 11 ماه هست 24 بهمن ماه میشه یکسال که از فوت پسرم میگذره. این پسرم چند شب پیشها میگه یه چیزی بگم ناراحت نمیشی؟ گفتم نه گفت تو هم علی رو فراموش کردی. همش از این میترسه که نکنه اون فرزند فوت شدم رو فراموش کنم. فکر میکنه چون من جلوش گریه نمیکنم علی رو فراموش کردم. حال از شما مشاور محترم خواهش میکنم راهنمایی بفرمایید چیکار کنیم؟ خودم و همسرم وقتی به هم ریختگی این فرزندم رو میبینیم خیلی به هم میریزیم. ببخشید خیلی پرحرفی کردم. ممنون، خسته نباشید