نمایش نتایج: از 1 به 19 از 19

موضوع: ناسازگاری

2565
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2021
    شماره عضویت
    46151
    نوشته ها
    121
    تشکـر
    15
    تشکر شده 18 بار در 17 پست
    میزان امتیاز
    4

    Angry ناسازگاری

    سلام .من یه دختر ۱۹ ساله تنهام تو یه خانواده ۵ نفره.

    خودم هستمو دوتا داداش . خواستم بگم که از هر چی یادم‌میاد هیچ محبت و توجه ای از خانوادم ندیدم . همیشه من انگا وجود نداشتم براشون . همیشه نادیده گرفته شدم حتی الان ک‌۱۹ سالمه تبدیل شدم به یه ادم افسرده و عصبی . جوری ک دیدن خانوادم دیگه داره اذیتم میکنه همش بی توجه ای هاشون میاد جلو چشام داغون شدم ن میتونم رو درسم تمرکز کنم ن میتونم زندگی کنم . بچگی حالا هنوز بهتر بود الان ک بزرگ شدم دیگه دخالت و فضولیای فامیل هم بهش اضاف شده همش میگن نسترن چرا لباس این مدلی میپوشه . چرا ارایش میکنع چرا زیر ابروش برداشته . حرفاشون باعث شده خانواده ای ک یه عمر بی محبتی ازشون دیدم حساس بشن از ترس ابروشون منو تو خونه زندانی کنن . خسته شدم حالم از خودمو زندگیم بهم میخوره ‌ هر چی خدارو صدا میزنم هیچ جوابی بهم نمیده خروخدا دعا کنید برام ک ازدواج کنم .شاید با ازدواج حداقل یکم رو خوشبختیو دیدم❤

  2. کاربران زیر از Nastaran90 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21877
    نوشته ها
    2,577
    تشکـر
    2,345
    تشکر شده 1,788 بار در 1,138 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ناسازگاری

    سلام.
    توو زندگی کمی سیاست داشتن هم بد نیس، نه اینکه ادم بدی بشی نه فقط کافیه با خانوادت همراه باشی حتی اگر باب میل ات نباشه، تو عشق بورز تا محبت دریافت کنی، تا حالا خودت برا بابات لوس کردی! خب بیرون ارایش نکنی طوری میشه؟وووو
    در مورد ازدواج هم سعی کن برا رها شدن از خونه ازدواج نکنی بلکه با انتخاب درست باشه

  4. 3 کاربران زیر از omidd بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : ناسازگاری

    نقل قول نوشته اصلی توسط Nastaran90 نمایش پست ها
    سلام .من یه دختر ۱۹ ساله تنهام تو یه خانواده ۵ نفره.

    خودم هستمو دوتا داداش . خواستم بگم که از هر چی یادم‌میاد هیچ محبت و توجه ای از خانوادم ندیدم . همیشه من انگا وجود نداشتم براشون . همیشه نادیده گرفته شدم حتی الان ک‌۱۹ سالمه تبدیل شدم به یه ادم افسرده و عصبی . جوری ک دیدن خانوادم دیگه داره اذیتم میکنه همش بی توجه ای هاشون میاد جلو چشام داغون شدم ن میتونم رو درسم تمرکز کنم ن میتونم زندگی کنم . بچگی حالا هنوز بهتر بود الان ک بزرگ شدم دیگه دخالت و فضولیای فامیل هم بهش اضاف شده همش میگن نسترن چرا لباس این مدلی میپوشه . چرا ارایش میکنع چرا زیر ابروش برداشته . حرفاشون باعث شده خانواده ای ک یه عمر بی محبتی ازشون دیدم حساس بشن از ترس ابروشون منو تو خونه زندانی کنن . خسته شدم حالم از خودمو زندگیم بهم میخوره ‌ هر چی خدارو صدا میزنم هیچ جوابی بهم نمیده خروخدا دعا کنید برام ک ازدواج کنم .شاید با ازدواج حداقل یکم رو خوشبختیو دیدم❤
    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به شما دوست عزیز
    درمورد اینکه کانون توجه خانواده به عنوان یک فرزند نبودین و احساس ناراحتی که میکنید قابل درک هستید
    اما دقت کنید تعریف نوجوان در سن شما از توجه و محبت بیشتر مسائل افراطی و رویایی هستند
    یعنی اگر نوجوان بپرسی که علت اینکه حس میکنی بهت توجه نشده چی هست ، ممکنه جواب منطقی و قانع کننده ای بده
    اما اون چیزی که توی ذهنش باعث شده این حرف هارو بزنه مسائل افراطی هست
    برای مثال : پدر و مادر رویا برای رویا یک دستبند نقره خریداری کردند ، اما پدر و مادر نسترن خیر
    بنابراین پدر و مادر نسترن توجه لازم و محبت کافی ندارن
    استدلال فوق استدلالی بود که یک نوجوان برای محبت والدین و اطرافیان تعبیر میکنه ، اما کاملا مشخصه خطاست ...
    دقت کنید تعریف شما از محبت در سن ۱۹ سالگی با تعریف شما از محبت درسن ۲۲ سالگی خیلی تفاوت داره چون با بالا تر رفتن سن
    احساسات هیجانی شما کم تر میشه و با منطق بیشتر به مسائل نگاه میکنید
    دوست عزیز پدر و مادر بین بچه هاشون فرق نمیزارن و بچه هاشون رو دوست دارن فقط ممکنه سوء تفاهم ها یا برداشت های اشتباه باعث بشه کدوریت بین این عزیزان به وجود بیاد

    من به شما پیشنهاد میکنم به اندازه یک هفته به والدینت خیلی توجه کن و در کارها بهشون کمک کن و بعد از این مدت یک هفته ای با اونها صحبت کن
    باید در زمان مناسب وقتی خسته نیستند و برادرهای شما حضور ندارن با اونها صحبت کنید ، بدون بی احترامی ، بدون برچسب زدن ، بدون توهین ، ( مثلا بگی به من بدی کردید )
    باید با اونها صحبت کنی و بگی حس میکنم من رو دوست ندارید و بهم کم محبتی شده ، احساساتی که تجربه میکنی و باعث اندوه شما میشه رو براشون توضیح بده تا به نتیجه برسید ...

    درمورد ظاهر شما ، این طبیعیه که شما دنبال استقلال بیشتر برای پوشش باشید ، اما دقت کنید که باید به هنجارها و شئونات خانوادگی هم احترام بزارید و طوری پوشش و استایل خودتون رو
    هماهنگ کنید که خانواده هم خجالت زده نشن
    در مورد این موضوع هم باید باهم صحبت کنید تا به نتیجه قابل قبول برسید

    درنهایت از شما میخوام این دوران حساس زندگی رو هیجانی فکر نکنید و با مدیریت صحیح احساسات به رشد و پیشرفت فردی خودتون توجه کنید

  6. کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    Nov 2018
    شماره عضویت
    39631
    نوشته ها
    1,440
    تشکـر
    0
    تشکر شده 471 بار در 391 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : ناسازگاری

    سلام به شما نسترن جان
    قابل درک هست که این میزان از تمرکز بر رفتارهای شما می تواند برای شما با فشار روحی زیادی همراه باشد اما عزیزم دقت داشته باش که اگر شما بخواهید بیش از اندازه به رفتارهای دیگران توجه کنید این مسیر برای شما با فشار روحی زیادی همراه خواهد داشت چون شما نمی توانید دیگران را کنترل کنید و اگر بخواهید همیشه رضایت دیگران را داشته باشید امکان پذیر نیست .
    در این مسیر نیاز است که در احترام به خانواده شما در زمان مناسبی در احترام به هریک از افراد که ارتباط شما با او دچار مشکل شده است صحبت کنید و احساسات و توقعات خود را بیان کنید و صحبت های فرد مقابل را نیز بشنوید تا بتوانید مسیر بهتری را تجربه کنید .
    فرار کردن راحل مشکلات شما نیست و اگر بخواهید از ازدواج به عنوان یک راحل فرار استفاده کنید در این حالت ممکن است که شما احتمال تصمیم گیری اشتباهتان بیشتر شود پس بهتر است سعی کنید که مسیر ارتباطی خود و خانواده را بازسازی کنید و به کمک روانشناس شرایط روحی خودتان را بهبود ببخشید و بعد برای ادامه مسیر زندگی تصمیم گیری کنید .
    بهتر است در این مسیر به صورت حضوری به روانشناس مراجعه کنید تا هم کمک شود که خود شما بتوانید شرایط روحی بهتری را تجربه کنید و هم اینکه در صورت نیاز برای شما خانواده درمانی ایجاد شود تا مسیر تعاملی بین شما ها بازسازی شود .
    هریک از شما نیاز است که برای بهبود این روابط اشتباهات رفتاری خود را بپذیرید و در این جهت حرکت کنید که هرکدام رفتارهای خود را بازسازی کنید تا بتوانید نتیجه گیری بهتری داشته باشید .

  8. کاربران زیر از ravanshenas-therapy بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 5


    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    May 2019
    شماره عضویت
    40604
    نوشته ها
    258
    تشکـر
    214
    تشکر شده 138 بار در 100 پست
    میزان امتیاز
    5

    پاسخ : ناسازگاری

    نقل قول نوشته اصلی توسط Nastaran90 نمایش پست ها
    سلام .من یه دختر ۱۹ ساله تنهام تو یه خانواده ۵ نفره.

    خودم هستمو... کنم .شاید با ازدواج حداقل یکم رو خوشبختیو دیدم❤
    سلام. متاسفانه بعضی والدین فکر می کنند بچه یعنی موجودی نفهمی که اب و غذا بش بدی و هر کاری هم بخوای می تونی باش انجام بدی.
    نسترن خانم
    احساس شما را درک میکنم
    شما تنها نیستید و اکثر نوجوانان همین مشکل دارند
    اما چه باید کرد!؟
    مرحله اول اینه که خودت به خودت احترام بذاری و خودت خودت دوست داشته باشی
    افراد به محبت دیگران و حتی بغل کردن دیگرا نیاز دارند ولی
    این دلیل نمیشه که محبت گدایی کنیم
    از صحبت هاتون معلومه که فردی قدرتمند هستی و توان این کار داری
    خودت را از نظر شخصیت و رفتار رشد بده که دیگران و خانوادت محبت از تو طلب کنند
    فکر نکن چون یک دختر 19 هستی نمیتونی
    پس روی شخصیت و اعتماد به نفست کار کنه و ارزش خودتو بالاتر ببر
    مرحله دوم
    نسترن عزیز هر کاری روشی داره. به مهجزه کلمات ایمان بیاور
    "بفرمایید" "بشین" "بتمرگ"
    سه تا به معنی نشستن ولی آیا عکس العمل یکسانی دذیافت می کنی
    خانم شما 19 سالته اگر کاری با پدر و مادرت داری باید با منطق و روش های هوشمندان به هدفت برسیی نه با لجبازی و ناراحتی
    متوجه منظورم میشید؟
    سوم. ازدواج اگر با هدف فرار از خانه باشد باعث میشه در سیاه چالی بیوفتی که دیگه برگشتی نداره
    ...

  10. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2021
    شماره عضویت
    46151
    نوشته ها
    121
    تشکـر
    15
    تشکر شده 18 بار در 17 پست
    میزان امتیاز
    4

    پاسخ : ناسازگاری

    تو خانواده ما چیزی ب اسم لوس کردن‌برا بابا و مامان وجود نداره کلا هر حرفی بزنی جوابتو با بی احترامی میگیری من هیچ‌جایگاهی ندارم اینجا بارها ب خودکشی فکر کردم . چرا فک‌میکنین اگ ۱۹ یا نزدیک‌به ۲۰ سالمه بچم؟ ب قران که خیلی بیشتراز سنم میفهمم هر چی از بچگی ارزو امید داشتمو ازم گرفتن زندگیو کوفت‌و زهره مارم کردن هیچ‌رفتار بدی نداشتم ولی همش بهم میگن تو زشتی هیچ کس تو رو نمیگیره تا اخرش ور دلمونی در صورتی ک‌چهرم معمولیه

  11. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2021
    شماره عضویت
    46151
    نوشته ها
    121
    تشکـر
    15
    تشکر شده 18 بار در 17 پست
    میزان امتیاز
    4

    پاسخ : ناسازگاری

    من همیشه تو پوششم خیلی دقیق بودم‌هیچ وقت بد نبوده ک‌خانوادم بخوان خجالت زده بشن ولی ب نظرتون اینکه یه دختر ۲۰ ساله زندانی کنی و اجازه ندی مث خیلیا با دوستاش رفت و امد داشته باشه با دوستاش بتونه راحت با تلفن حرف بزنه و خیلی چیزای دیگه ... این همه محدودیت واقعا لازم نیست من خودم میدونم این‌درخواستا بچه گونه هس ک‌پدر فلانی براش چی خریده برا من نخریدن هیچ وقتم توجه منظورم این‌چیزا نبوده درسته سنم خیلی نیست ولی خیلی بیشتر حالیمه میدونی تا کسی جای من نباشه متوجه نمیشه من چی کشیدم و چی میگم...

  12. بالا | پست 8


    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    May 2019
    شماره عضویت
    40604
    نوشته ها
    258
    تشکـر
    214
    تشکر شده 138 بار در 100 پست
    میزان امتیاز
    5

    پاسخ : ناسازگاری

    نقل قول نوشته اصلی توسط Nastaran90 نمایش پست ها
    تو خانواده ما چیزی ب اسم لوس کردن‌برا بابا و مامان وجود نداره کلا هر حرفی بزنی جوابتو با بی احترامی میگیری من... ور دلمونی در صورتی ک‌چهرم معمولیه������
    دقیقا من هم گفتم چون 19 ساله هستی فکر نکن بچه ای
    ولی من حرفتونو قبول ندارم. شما چند روز با جملات صحیح و منطقی حرف بزنیو و از اعتراض و حاشیه بپرهیزید ببینیدچه جوابی میگیرید

  13. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2021
    شماره عضویت
    46151
    نوشته ها
    121
    تشکـر
    15
    تشکر شده 18 بار در 17 پست
    میزان امتیاز
    4

    پاسخ : ناسازگاری

    من شرایط رفتن پیش مشاور و ندارم منو نمیبرن . اصلا هیچ احساس مسئولیتی در قبالم ندارن حتی اگ جلوشون بمیرم براشون مهم نیست . نمیدونم چحوری بگم ک متوجه بشید از بس بهم گفتن تورو هیج کس نمیگیره تا اخرش بیخ ریشمونی کل فکرم شده اینکه یعنی امکان داره منکه خودم هستم هیچ خواهری ندارم هیچ وقت ازدواج نکنم اعتماد ب نفسو ازم گرفتن همش میگم واقعا من زشتم حتما ک اینا میگن حتما کسی منو نمیگیره . افسرده شدم . عصبی شدم . مریض شدم . از زندگی سیرم دیگه . فک‌میکنم ب ته ته ته زندگیم رسیدم روحمو کشتن فقط جسمم زنده هست

  14. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2021
    شماره عضویت
    46151
    نوشته ها
    121
    تشکـر
    15
    تشکر شده 18 بار در 17 پست
    میزان امتیاز
    4

    پاسخ : ناسازگاری

    متاسفانه همیشه میگن داریم خرج خوردنتو میدیم کاری ب هیچ چیز دیگه ندارن حتی پول شارژم ب من نمیدن همش میگن پس این هیکلو قیافه الکی رشد کرده خیلی معذرت میخوام بهم میگن شدی اندازه گاو با هوا رشد کردی ما بیشتراز این نمیتونیم خرجت بدیم . اصلا انگار یه موجود غریبه هستم بین اینا اگر بهشون شباهت نداشتم واقعا شک میکردم ک بچشون هستم... و اینکه من هی۰ وقت با تندی باهاشون صحبت نکردم همیشه اروم بودم . من الان ۴ ساله چشم داره روز ب روز ضعیف تر میشه میگم من چشام مشکل داره هیچیو نمیبینم همش میگن درک کور بشو با هزار بدبختی بعد چهار سال منو بردن دکتر دکتر گفت چشات خیلییی ضعیفه برا الانم نیست واسه چنساله عینک نوشت گفت اگ نزنی بدتر میشه . دیگه ولش کردن برامم عینک نخریدن با اینکه دکتره گفت باید حتما بزنم تا این اندازه بعد یکی میاد میگه بچه هسی نمیتونی محبت خانوادتو درک کنی .

  15. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2021
    شماره عضویت
    46151
    نوشته ها
    121
    تشکـر
    15
    تشکر شده 18 بار در 17 پست
    میزان امتیاز
    4

    پاسخ : ناسازگاری

    من همیشه حرف زدنم با ملایمت و نرمی و شوخی کردن بود دیدم جوابم بی احترامی هستو توهین دیگه سکوت کردم هیچی نمیگم بهشون هیچ درخواستی هم ندارم انگار غریبه در کنار هم زندگی میکنیم . دیگه نمیگم میخوام برم با دوستام بیرون . دیگه نمیگم میخوام لباس بخرم دیگه نمیگم برام شارژ بگیرید اصلا دیگه خودمو باختمو همه چیو ول کردم زندگیو ول کردم از صبح خودمو تو اتاق حبس کردم تا شب هیچ کاری بهشون ندارم دیگه واسه تک تک روزای خوبی ک ازم گرفتن واسه جوونی ک نزاشتن بکنم . واسه تموم ارزوهایی ک جوونه نزده باعث شدن از یادم ببرم واسه محبتایی ک‌بهم نکردنو برام شد عقده هیچ وقتت نمیبخشمشون . میسپارمشون خدا خودش جوابشون بده . بدجور عذاب کشیدم

  16. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2021
    شماره عضویت
    46057
    نوشته ها
    36
    تشکـر
    34
    تشکر شده 18 بار در 13 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ناسازگاری

    نقل قول نوشته اصلی توسط Nastaran90 نمایش پست ها
    متاسفانه همیشه میگن داریم خرج خوردنتو میدیم کاری ب هیچ چیز دیگه ندارن حتی پول شارژم ب من نمیدن همش میگن پس این هیکلو قیافه الکی رشد کرده خیلی معذرت میخوام بهم میگن شدی اندازه گاو با هوا رشد کردی ما بیشتراز این نمیتونیم خرجت بدیم . اصلا انگار یه موجود غریبه هستم بین اینا اگر بهشون شباهت نداشتم واقعا شک میکردم ک بچشون هستم... و اینکه من هی۰ وقت با تندی باهاشون صحبت نکردم همیشه اروم بودم . من الان ۴ ساله چشم داره روز ب روز ضعیف تر میشه میگم من چشام مشکل داره هیچیو نمیبینم همش میگن درک کور بشو با هزار بدبختی بعد چهار سال منو بردن دکتر دکتر گفت چشات خیلییی ضعیفه برا الانم نیست واسه چنساله عینک نوشت گفت اگ نزنی بدتر میشه . دیگه ولش کردن برامم عینک نخریدن با اینکه دکتره گفت باید حتما بزنم تا این اندازه بعد یکی میاد میگه بچه هسی نمیتونی محبت خانوادتو درک کنی .
    قشنگ فکر کنید ببینید تو فامیل کدوم آدم عاقل و قابل اعتمادی هست که پدرت مادرت ازش حرف شنویی دارن
    باهاش صحبت کنید و توضیح بدین شرایططتون رو. ولی باید آدم پخته ای باشه که حرفش باعث تحریک بدتر نشه.

  17. کاربران زیر از علی 28 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  18. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2021
    شماره عضویت
    46151
    نوشته ها
    121
    تشکـر
    15
    تشکر شده 18 بار در 17 پست
    میزان امتیاز
    4

    پاسخ : ناسازگاری

    نقل قول نوشته اصلی توسط علی 28 نمایش پست ها
    قشنگ فکر کنید ببینید تو فامیل کدوم آدم عاقل و قابل اعتمادی هست که پدرت مادرت ازش حرف شنویی دارن
    باهاش صحبت کنید و توضیح بدین شرایططتون رو. ولی باید آدم پخته ای باشه که حرفش باعث تحریک بدتر نشه.
    خاله هام و دایی هام باهاشون صحبت کردن هیچ فایده ای ندارههه. اصلا انگا ناشنوا هستن ‌ . ولی برا پسراشون اصلا اینجوری نیستن جونشون اونا هستن

  19. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2021
    شماره عضویت
    46151
    نوشته ها
    121
    تشکـر
    15
    تشکر شده 18 بار در 17 پست
    میزان امتیاز
    4

    پاسخ : ناسازگاری

    نقل قول نوشته اصلی توسط omidd نمایش پست ها
    سلام.
    توو زندگی کمی سیاست داشتن هم بد نیس، نه اینکه ادم بدی بشی نه فقط کافیه با خانوادت همراه باشی حتی اگر باب میل ات نباشه، تو عشق بورز تا محبت دریافت کنی، تا حالا خودت برا بابات لوس کردی! خب بیرون ارایش نکنی طوری میشه؟وووو
    در مورد ازدواج هم سعی کن برا رها شدن از خونه ازدواج نکنی بلکه با انتخاب درست باشه
    ببخشید نمیدونیم چجور باید جواب بدم تو یکی همین پستا جوابتون دادم

  20. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2021
    شماره عضویت
    46151
    نوشته ها
    121
    تشکـر
    15
    تشکر شده 18 بار در 17 پست
    میزان امتیاز
    4

    پاسخ : ناسازگاری

    نقل قول نوشته اصلی توسط Saltanat نمایش پست ها
    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به شما دوست عزیز
    درمورد اینکه کانون توجه خانواده به عنوان یک فرزند نبودین و احساس ناراحتی که میکنید قابل درک هستید
    اما دقت کنید تعریف نوجوان در سن شما از توجه و محبت بیشتر مسائل افراطی و رویایی هستند
    یعنی اگر نوجوان بپرسی که علت اینکه حس میکنی بهت توجه نشده چی هست ، ممکنه جواب منطقی و قانع کننده ای بده
    اما اون چیزی که توی ذهنش باعث شده این حرف هارو بزنه مسائل افراطی هست
    برای مثال : پدر و مادر رویا برای رویا یک دستبند نقره خریداری کردند ، اما پدر و مادر نسترن خیر
    بنابراین پدر و مادر نسترن توجه لازم و محبت کافی ندارن
    استدلال فوق استدلالی بود که یک نوجوان برای محبت والدین و اطرافیان تعبیر میکنه ، اما کاملا مشخصه خطاست ...
    دقت کنید تعریف شما از محبت در سن ۱۹ سالگی با تعریف شما از محبت درسن ۲۲ سالگی خیلی تفاوت داره چون با بالا تر رفتن سن
    احساسات هیجانی شما کم تر میشه و با منطق بیشتر به مسائل نگاه میکنید
    دوست عزیز پدر و مادر بین بچه هاشون فرق نمیزارن و بچه هاشون رو دوست دارن فقط ممکنه سوء تفاهم ها یا برداشت های اشتباه باعث بشه کدوریت بین این عزیزان به وجود بیاد

    من به شما پیشنهاد میکنم به اندازه یک هفته به والدینت خیلی توجه کن و در کارها بهشون کمک کن و بعد از این مدت یک هفته ای با اونها صحبت کن
    باید در زمان مناسب وقتی خسته نیستند و برادرهای شما حضور ندارن با اونها صحبت کنید ، بدون بی احترامی ، بدون برچسب زدن ، بدون توهین ، ( مثلا بگی به من بدی کردید )
    باید با اونها صحبت کنی و بگی حس میکنم من رو دوست ندارید و بهم کم محبتی شده ، احساساتی که تجربه میکنی و باعث اندوه شما میشه رو براشون توضیح بده تا به نتیجه برسید ...

    درمورد ظاهر شما ، این طبیعیه که شما دنبال استقلال بیشتر برای پوشش باشید ، اما دقت کنید که باید به هنجارها و شئونات خانوادگی هم احترام بزارید و طوری پوشش و استایل خودتون رو
    هماهنگ کنید که خانواده هم خجالت زده نشن
    در مورد این موضوع هم باید باهم صحبت کنید تا به نتیجه قابل قبول برسید

    درنهایت از شما میخوام این دوران حساس زندگی رو هیجانی فکر نکنید و با مدیریت صحیح احساسات به رشد و پیشرفت فردی خودتون توجه کنید
    سلام تو یکی از پستا جوابتون دادم

  21. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2021
    شماره عضویت
    46151
    نوشته ها
    121
    تشکـر
    15
    تشکر شده 18 بار در 17 پست
    میزان امتیاز
    4

    پاسخ : ناسازگاری

    نقل قول نوشته اصلی توسط ravanshenas-therapy نمایش پست ها
    سلام به شما نسترن جان
    قابل درک هست که این میزان از تمرکز بر رفتارهای شما می تواند برای شما با فشار روحی زیادی همراه باشد اما عزیزم دقت داشته باش که اگر شما بخواهید بیش از اندازه به رفتارهای دیگران توجه کنید این مسیر برای شما با فشار روحی زیادی همراه خواهد داشت چون شما نمی توانید دیگران را کنترل کنید و اگر بخواهید همیشه رضایت دیگران را داشته باشید امکان پذیر نیست .
    در این مسیر نیاز است که در احترام به خانواده شما در زمان مناسبی در احترام به هریک از افراد که ارتباط شما با او دچار مشکل شده است صحبت کنید و احساسات و توقعات خود را بیان کنید و صحبت های فرد مقابل را نیز بشنوید تا بتوانید مسیر بهتری را تجربه کنید .
    فرار کردن راحل مشکلات شما نیست و اگر بخواهید از ازدواج به عنوان یک راحل فرار استفاده کنید در این حالت ممکن است که شما احتمال تصمیم گیری اشتباهتان بیشتر شود پس بهتر است سعی کنید که مسیر ارتباطی خود و خانواده را بازسازی کنید و به کمک روانشناس شرایط روحی خودتان را بهبود ببخشید و بعد برای ادامه مسیر زندگی تصمیم گیری کنید .
    بهتر است در این مسیر به صورت حضوری به روانشناس مراجعه کنید تا هم کمک شود که خود شما بتوانید شرایط روحی بهتری را تجربه کنید و هم اینکه در صورت نیاز برای شما خانواده درمانی ایجاد شود تا مسیر تعاملی بین شما ها بازسازی شود .
    هریک از شما نیاز است که برای بهبود این روابط اشتباهات رفتاری خود را بپذیرید و در این جهت حرکت کنید که هرکدام رفتارهای خود را بازسازی کنید تا بتوانید نتیجه گیری بهتری داشته باشید .
    سلام تو یکی از پستا جوابتون دادم

  22. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2021
    شماره عضویت
    46151
    نوشته ها
    121
    تشکـر
    15
    تشکر شده 18 بار در 17 پست
    میزان امتیاز
    4

    پاسخ : ناسازگاری

    نقل قول نوشته اصلی توسط Hajmohsen نمایش پست ها
    سلام. متاسفانه بعضی والدین فکر می کنند بچه یعنی موجودی نفهمی که اب و غذا بش بدی و هر کاری هم بخوای می تونی باش انجام بدی.
    نسترن خانم
    احساس شما را درک میکنم
    شما تنها نیستید و اکثر نوجوانان همین مشکل دارند
    اما چه باید کرد!؟
    مرحله اول اینه که خودت به خودت احترام بذاری و خودت خودت دوست داشته باشی
    افراد به محبت دیگران و حتی بغل کردن دیگرا نیاز دارند ولی
    این دلیل نمیشه که محبت گدایی کنیم
    از صحبت هاتون معلومه که فردی قدرتمند هستی و توان این کار داری
    خودت را از نظر شخصیت و رفتار رشد بده که دیگران و خانوادت محبت از تو طلب کنند
    فکر نکن چون یک دختر 19 هستی نمیتونی
    پس روی شخصیت و اعتماد به نفست کار کنه و ارزش خودتو بالاتر ببر
    مرحله دوم
    نسترن عزیز هر کاری روشی داره. به مهجزه کلمات ایمان بیاور
    "بفرمایید" "بشین" "بتمرگ"
    سه تا به معنی نشستن ولی آیا عکس العمل یکسانی دذیافت می کنی
    خانم شما 19 سالته اگر کاری با پدر و مادرت داری باید با منطق و روش های هوشمندان به هدفت برسیی نه با لجبازی و ناراحتی
    متوجه منظورم میشید؟
    سوم. ازدواج اگر با هدف فرار از خانه باشد باعث میشه در سیاه چالی بیوفتی که دیگه برگشتی نداره
    ...
    سلام تو یکی از پستا جوابتون دادم . بلد نبودم اولش

  23. بالا | پست 18


    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    May 2019
    شماره عضویت
    40604
    نوشته ها
    258
    تشکـر
    214
    تشکر شده 138 بار در 100 پست
    میزان امتیاز
    5

    پاسخ : ناسازگاری

    نقل قول نوشته اصلی توسط Nastaran90 نمایش پست ها
    متاسفانه همیشه... هسی نمیتونی محبت خانوادتو درک کنی .
    سلام. مجدد من گفته های شما رو درک میکنم و اینکه یکی در سن شما عاقل و بالغ است و والدین نباید چنین رفتارهایی داشته باشند ولی حس میکنم شما هم کمی اغراق میکنید.
    یا والدین شما واقعا بد هستند یا شما از اون ها شمر و یزید در ذهنتون ساختید.
    دلیل اینکه خیلی وقتا گفته میشه که به مشاوره برید اینه که حرف های دو نفر گوش داده بشه و راه حل داده بشه. من پیشنهادم اون روش بود که شما میگید خودتون انجام میدید و جواب نمیده که من اونم بعید میدونم کامل انجام داده باشید و از طرفی میدونم برخی از خانواده عقاید خرافی دارند و به دختر حق نفس کشیدن نمیدن مبدا چیزی بشه و دیگه نتونن ازدواج کنن. و از اون دختر دختر مجبور به ازدواج اشتباه میشه البته همیشه هم اینگونه نیست و گاهی شانس میارن و خواستگار خوب پیدا میکنند.
    ولی خانواده شما خر جورم که باشه اگر نسبت به شما اعتماد پیدا کنه میتونید آروم اروم ازادی بیشتری کسب کنید...
    میدونید شما تا دکتر نرید بیماریتون درمان نمیشه پس تا خانواده شما پیش مشاور نرن مشکل اساسی حل نمیشه
    در روابط باید دو طرف مشتاق باشند تا رابطه اصلاح بشه و الان در کیس شما این گونه نیست

  24. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2021
    شماره عضویت
    46151
    نوشته ها
    121
    تشکـر
    15
    تشکر شده 18 بار در 17 پست
    میزان امتیاز
    4

    پاسخ : ناسازگاری

    نقل قول نوشته اصلی توسط Hajmohsen نمایش پست ها
    سلام. مجدد من گفته های شما رو درک میکنم و اینکه یکی در سن شما عاقل و بالغ است و والدین نباید چنین رفتارهایی داشته باشند ولی حس میکنم شما هم کمی اغراق میکنید.
    یا والدین شما واقعا بد هستند یا شما از اون ها شمر و یزید در ذهنتون ساختید.
    دلیل اینکه خیلی وقتا گفته میشه که به مشاوره برید اینه که حرف های دو نفر گوش داده بشه و راه حل داده بشه. من پیشنهادم اون روش بود که شما میگید خودتون انجام میدید و جواب نمیده که من اونم بعید میدونم کامل انجام داده باشید و از طرفی میدونم برخی از خانواده عقاید خرافی دارند و به دختر حق نفس کشیدن نمیدن مبدا چیزی بشه و دیگه نتونن ازدواج کنن. و از اون دختر دختر مجبور به ازدواج اشتباه میشه البته همیشه هم اینگونه نیست و گاهی شانس میارن و خواستگار خوب پیدا میکنند.
    ولی خانواده شما خر جورم که باشه اگر نسبت به شما اعتماد پیدا کنه میتونید آروم اروم ازادی بیشتری کسب کنید...
    میدونید شما تا دکتر نرید بیماریتون درمان نمیشه پس تا خانواده شما پیش مشاور نرن مشکل اساسی حل نمیشه
    در روابط باید دو طرف مشتاق باشند تا رابطه اصلاح بشه و الان در کیس شما این گونه نیست
    سلام . ممنون که جواب دادین

    دقیقا همینجور هست ک‌شما میفرمایید معتقدن اگ دخترو ازاد بزاریم میره خراب کاری میکنه ابرومون میره شوهرم دیگه نمیکنه . و خیلی چیزای دیگه بعد ب نظرتون خانواده ک اینجور رفتاری دارن و تعصبات بیجا و غلط دارن ک حتی حاضر نیستن ب حرفای من گوش بدن چون اگ گوش بدن یعنی اینکه دارن دخترو پرو میکنن و بهش رو میدن ... چجوری میتونم بگم بیاین بریم مشاور ؟ ب نظرتون من بگم چ برخوردی باهام میشه؟ همینجور ک‌ده بار ب مامانم گفتم و واکنش خیلی بدی نشون داده . بخدا اگ شرایطم اکی بود مطمن هستم ک واسه فرار از دستشون ازدواج میکردم حالا فرق نداره ازدواج موفق باشه یا نا موفق فقط مهم اینه ک‌من دیگه هیچ وقت خانوادمو نبینم و بارها این حرفو ب مادرم زدم ک اگ یه روزی من از این خونا بیرون برم یعنی با (ازدواج) هیچ وقت دیگه پشت سرمو نگاه نمیکنم ارزو دیدن منو بچه هامو باید ب گور ببرید

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد