سلام من کمک میخوام تا از شرایطی که بخاطر احمق بودن خودم برا خوم ایجاد کردم راحت شم از خودم بخاطر گذشته بدم میاد حتی ترس از گذشته نمیزار فکر ایندم باشم میخوام این حرفارو به کسی بگم و راهنمایی بگیرم
سلام من کمک میخوام تا از شرایطی که بخاطر احمق بودن خودم برا خوم ایجاد کردم راحت شم از خودم بخاطر گذشته بدم میاد حتی ترس از گذشته نمیزار فکر ایندم باشم میخوام این حرفارو به کسی بگم و راهنمایی بگیرم
با سلام خدمت شما دوست عزیز
گاهی اتفاقات حل نشده گذشته می تواند باعث احساس های ناگواری در فرد شود و باعث به وجود آمدن ترس نسبت به آینده می شود. در صورت امکان اطلاعات کامل تری در اختیار ما بگذارید تا بتوانیم در صورت امکان راهنماییتان کنیم.
1. چند سالتونه؟
2. چند مدته این حس ها را تجربه می کنید؟
3. این ترس به چه علتی در شما به وجود آمده است؟
شاد باشید
۱۷سالمه ۱سال تقریبا این حس و دارم که دنبال راه فرارم خودمم خودمو نمیفهمم دلیلاش زیاده میشه به طور خصوصی درمیون بزارم؟
سلام مجدد دوست عزیز
در صورتی که نیاز به مشاوره خصوصی دارید میتونید با همکاران ما در کانون مشاوران ایران تماس بگیریدو مشاوره تلفنی یا حضوری دریافت کنید.
021-22354783
شاد باشید
اعتماد به نفس اینکا رو ندارم مشکلمو میگم ممنون میشم راهنماییم کنین. من در حد چت تو تلگرام با پسرای در ارتباط بود ولی در حد همون حرف خیلی ساده بودم زود اعتماد میکردم پسری که 4سال باهماشنا بودیم بعد اینکه فهمیدم چجور ادمیه از دوری کردم و کلا قطع رابطه بعد تهدیدم که به روشای مختلف بعد با عکس تهدیدم کرد (هیچ قرارحضوری باهم نداشتینم)می رفت اومدم اخرش قبول مردم ادامه بدیم ولی بازم همون جریان شد و تهدید الان یه مدتی کلا بی خبرم ولی از تهدید ارامشو ازم گرفته بعد ایشون بخاطر اینکه بتونم با یکی راحت باشم با ی اغای دیگه اشنا شدم بهش خیلی وابسته شدم دوست داشتم پیشش باشم بعصی وقتا پنهونی باهم بودیم اون موقع نمیدونستم قصدش از نزدیک شدن بم جیه رفته رفته درخواستاش عجیب تر میشد برام ترسیدم ازش بخاطر اینکه یجور علاقه نمدونم جی بهش داشتم خیلی از خط قرمزامو رد کردم ولی بخاطر اینکه خواسته های بدی داشت با اونم قطع رابطه کردم بدا فهمیدم چه گناهایی کردم عذاب وجدان گرفتم وقتایی که یادم می افتاد کنارش بودم میزاشتم راحت بهم دس بزنه یه مدت تنها موندم ولی نمیتونستم تحمل کنم بازم با اغای دیگه در حد همون تلگرام حرف میزنیم حدود4ماهه ولی در همون خد چت ولی بازم این حسای بد راحتم نمیاره اینکه اون اغا میاد زندکیمو بهم میپاشه یا منتظر تو اینده زندگیمو خراب کنه
تاحالا مشکلمو به هیشکی نگفتم و غذابمم رفته رفته بیشتر میشه از طرفیم حس میکنم دیگه خدارم ندارم یا اگه نبودم بهتر بود حس پوچی دارم بدم میاد از خودم واقعا نمیدونم چی کار کنم همیشه کارم سرزنشه خودمه که چرا بایداین کارا رو بکنم بابامم بم شک کرده بود اومد پیشم گف بفهمم یبار دیگه با پسری حرف میزنی بلایی سر خودم میارم عذابم بیشتر شده و نمیتونم از اغا جدا بشم حالمو خوب میکنه فک میکنم منو میفهمه ولی میترسم میترسم گذشتمه رو بفهمه یا خانوادم بفهمن نمیدونم جیکار کنم حتی میترسم به ایندم فک کنم
از طرفیم اون پسر اولی که باهاش حرف زدم یکی از رقیباش حالا هرچی یکی که ازش خوشش نیاد 3ساله دست از سرم برنمیداره و هر جوری و از هر ادمی بتونه بهم پیغام میده دوست دارمو از این حرفا لطفا کمکم کنید انقد از زندگی افتادم درسم افت کرده الان حتی انگیزه اینو ندارم اتاقم مرتب باشه تنها موندنو ترجیح میدم به تو جمع بودن از هرکی هم که ازم حس میکنم بدش میاد فک میکنم یچیزایی فهمیده
سلام دوست عزیز
چندسالتونه؟
۱۷سالمه
با سلام خدمت شما دوست عزیز
قابل درک است که در این سن گرایش به جنس مخالف داشته باشید اما این احساسات باید مدیریت شده باشند تا نه به بقیه اهدافتان و احساستتان لطمه وارد کند نه برای شما آسیبی به همراه داشته باشد. بعضی روابط که در سن شما شکل میگیرد آن هم با افرادی که آنها را نمی شناسید میتواند با بعضی رسیک پذیرا ها که شما انجام می دهید مانند دادن عکس و .. برای شما خطراتی به همراه داشته باشد . بهتر است از تمرکز زیاد بر این موضاعات خوداری کنید و برای زندگیتان در همه جهات برنامه داشته باشید با نشستن دائم در خانه و تمرکز به این موضوعات تنها وقتی را که می توانید برای موفقیت و شادی بکار بگیرید حدر می دهید. سعی کنید کلاس ورزش برویدو در جمع باشید هرچقد شما از جمع کنار گیری کنید و تمرکز بیشتری بر این موضوع بگذاریداز نظر روحی بیشتر بهم ریخته می شود. احساسات اون آقا نیز به خودشان مربوط است و در صورتی که مایل به رابطه نیستید دور این فضا را خط بکشد یا محدودش کنید تا به بقیه برنامه هایتان برسید.
شاد باشید
ممنونم از کمکتون
سلام خوبی؟
مشکلتو خوندم اولین نکته اینه که باید خودتو پیدا کنی یجورایی الان بین گذشته و اینده گیر کردی از طرفی خاطرات گذشته ای که با ادما چه در مجازی چه در واقعیت داشتی مدام در ذهنت مرور میشه و باعث میشه در زمان حال یه حس عذاب وجدان بهت دست بده و از طرفی از اینده ای که در پیش داری میترسی و هزار نکنه و اگر در سرت میچرخه و باعث میشه مدام در نگرانی و اضطراب و استرس و ترس باشی و اینها مانعی میشه برای تجلی خودی ک واقعا هستی و نمیزاره که زندگیتو واقعا زندگی کنی ... ازت میخام بشینی خوب فکر کنی ببینی دقیقا دوست داری چه زندگی ای داشته باشی ؟! اگر مثلا قراره با کسی ارتباط برقرار کنی ایا مایلی مثلا برای خودت حد و مرزی بزاری؟! اگر که جواب مثبت هستش پس همین امشب گذشتتو ببخش و رابطه ای که داری رو یا قطع کن یا اینکه از این به بعد با حد و مرزهای خودت جلو برو تا نه دچار عذاب وجدان بشی نه ترس ...
عاشق متافیزیک - ماورا - طراحی سایت و وبمستری
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)