خسته ام و حوصله هیچ کاری ندارم، چمه؟

[heh_heh]

سلام... منم به مشاوره نیاز پیدا کردم
چند وقته با اینکه هیچ کار خاصی نمیکنم ولی همه ش دلم میخواد بخوابم... مشتریا و همکارا زنگ میزنن یه جوری می پیچونمشون با این حالی که میدونم ممکنه از دستم بپرن...
نمیدونم از چیه، سیگارمم کم کردم و کمل آبی گرفتم که اصلا هیچی نیکوتین نداره...
از گرما هم نیست، کولر روشنه... نه حوصله فیلم، آهنگ، سریاا، بیرون رفتن، دوستام، خانواده م، ورزش که اصلا حرفشو نزن....
چند وقت بود یه مسئله خیلی مهمی رو ذهنم سنگینی میکرد... اونو که حلش کردم یکی دو روز انرژی داشتم بعدش انگار همه ی کارایی که میخواستم رو انجام داده باشم، احساس بازنشستگی میکنم... با این حالی که همه چیز فقط رو کاغذه و یه پیچش رو هم درست نکردم ولی احساس میکنم وظیفه مو انجام دادم... دیگه مغزمم مثل سابق کار نمیکنه، دو تا ماشین شاخ به شاخ هم میشیم تو کوچه نمیدونم کی باید چیکار کنه، شاید باورتون نشه ولی دلم میخواست فلاشر بزنم و ماشین و خاموش کنم به یارو نگاه کنم....
من چمه؟

[heh_heh]

با اینکه هیچ انرژی ای ندارم و راه رفتن هم برام سخته و دلم میخواد بخوابم یا بشینم چشامو ببندم عین نئشه ها سرمو بگیرم پایین ولی همه ش دوس دارم بقیه رو مسخره کنم... وقتی میخوام یه حرف مهمی بزنم قبلش میگم (البته شما که نمیفهمین ولی من میگم) ))
احساس میکنم هییییییچ ربطی با آدما ندارم... نه من میتونم کاراشونو درک کنم، نه اونا میتونن بفهمن من چی میگم... از دو تا دنیای کاملا سوائیم...
ولی نمیدونم چرا از این تیکه فیلم پ مثل پلیکان خوشم اومده و نگاش میکنم بغضم میگیره... یه بغض باحال انگار سرماخورده باشی ولی حالت خوب باشه
جهان باستان | Ancientworld on Instagram: “🎞️ ورق بزنید. روزی روزگاری، پدر سید میرزا در طبس، صاحب مسافر خانه ای بوده که پس از مرگ وی، بایستی به سید میرزا برسد. << بله واقـعیت…”

[heh_heh]

اینوووو ))
جالب ترین کلیپهای طنز 👆😂 on Instagram: “عالیه حامد😂😂😂
@bomb.clip
@hamedgilak”

[Experience]

سلام... منم به مشاوره نیاز پیدا کردم
چند وقته با اینکه هیچ کار خاصی نمیکنم ولی همه ش دلم میخواد بخوابم... مشتریا و همکارا زنگ میزنن یه جوری می پیچونمشون با این حالی که میدونم ممکنه از دستم بپرن...
نمیدونم از چیه، سیگارمم کم کردم و کمل آبی گرفتم که اصلا هیچی نیکوتین نداره...
از گرما هم نیست، کولر روشنه... نه حوصله فیلم، آهنگ، سریاا، بیرون رفتن، دوستام، خانواده م، ورزش که اصلا حرفشو نزن....
چند وقت بود یه مسئله خیلی مهمی رو ذهنم سنگینی میکرد... اونو که حلش کردم یکی دو روز انرژی داشتم بعدش انگار همه ی کارایی که میخواستم رو انجام داده باشم، احساس بازنشستگی میکنم... با این حالی که همه چیز فقط رو کاغذه و یه پیچش رو هم درست نکردم ولی احساس میکنم وظیفه مو انجام دادم... دیگه مغزمم مثل سابق کار نمیکنه، دو تا ماشین شاخ به شاخ هم میشیم تو کوچه نمیدونم کی باید چیکار کنه، شاید باورتون نشه ولی دلم میخواست فلاشر بزنم و ماشین و خاموش کنم به یارو نگاه کنم....
من چمه؟

سلام

احیاناً عاشق نشدی که؟

کولرو خاموش کن برات مضره از اونجایی که بی حوصله ای و خوابت میاد فکر میکنم غلبه بلغم داری و کولر تشدیدش میکنه.

از راههای رفع غلبه بلغم، ازدواج با زن خوشگل و خوش اخلاق هست که بگو بخندش باعث رفع بلغم میشه.

[eli2]

این به نظرم مشکل همه هست .

افسردگی به نظرم به خاطر خستگی ذهنه یعنی ذهن خیلی شلوغ میشه و چون حس میکنی باید یه عالمه کار انجام بدی و تو ترتیب انجام دادن کارها مشکل پیدا میکنی یهویی هنگ میکنی بهترین راه حلو هیچ کار انجام دادن میدونی .
به نظرم باید همه کارهایی که باید انجام بدی رو بنویسی ذهنتو خالی کن بعدکارهاتو اولویت بندی کن که کدومشو اول انجام بدی زمان شروع و پایانشم درنظر بگیر و تا اونکارو تموم نکردی یه کار دیگه رو شروع نکن ولی برا خودت زمان رو محدود کن که مثلا فلان کارو باید یه هفته ای تموم کنی اینجوری همه تمرکزت رو همون کار هست.
اما اگر کارهات داره رو یه ریتم خوبی حرکت میکنه و ذهنت خالیه ولی احساس پوچی میکنی به نظرم راه حلش کتاب خوندنه . چون ما تو دنیای پر از ناشناخته ها زندگی میکنیم
هدف زندگی رو نمیدونیم ، طرز درست برخورد با افراد مختلف رو نمیدونیم حتی تو کوچکترین مسایل هم علممون کمه مثلا طرز صحبت کردن ، راه رفتن آداب غذا خوردن کنترل استرس تا مسایل پیچیده تر از جمله شخصیت شناسی ، .... به هرحال این مسایل رو تنها با کتاب خوندن میشه حل کرد

[eli2]

سلام

احیاناً عاشق نشدی که؟

بهش نمیاد خخخخخخ

[heh_heh]

سلام

احیاناً عاشق نشدی که؟

کولرو خاموش کن برات مضره از اونجایی که بی حوصله ای و خوابت میاد فکر میکنم غلبه بلغم داری و کولر تشدیدش میکنه.

از راههای رفع غلبه بلغم، ازدواج با زن خوشگل و خوش اخلاق هست که بگو بخندش باعث رفع بلغم میشه.

نه آقا عاشقی چیزه ))) در کل بلغمی هستم ولی الان نه... از تو آتیشم... دختر که اصصصلا...

[heh_heh]

این به نظرم مشکل همه هست .

افسردگی به نظرم به خاطر خستگی ذهنه یعنی ذهن خیلی شلوغ میشه و چون حس میکنی باید یه عالمه کار انجام بدی و تو ترتیب انجام دادن کارها مشکل پیدا میکنی یهویی هنگ میکنی بهترین راه حلو هیچ کار انجام دادن میدونی .
به نظرم باید همه کارهایی که باید انجام بدی رو بنویسی ذهنتو خالی کن بعدکارهاتو اولویت بندی کن که کدومشو اول انجام بدی زمان شروع و پایانشم درنظر بگیر و تا اونکارو تموم نکردی یه کار دیگه رو شروع نکن ولی برا خودت زمان رو محدود کن که مثلا فلان کارو باید یه هفته ای تموم کنی اینجوری همه تمرکزت رو همون کار هست.
اما اگر کارهات داره رو یه ریتم خوبی حرکت میکنه و ذهنت خالیه ولی احساس پوچی میکنی به نظرم راه حلش کتاب خوندنه . چون ما تو دنیای پر از ناشناخته ها زندگی میکنیم
هدف زندگی رو نمیدونیم ، طرز درست برخورد با افراد مختلف رو نمیدونیم حتی تو کوچکترین مسایل هم علممون کمه مثلا طرز صحبت کردن ، راه رفتن آداب غذا خوردن کنترل استرس تا مسایل پیچیده تر از جمله شخصیت شناسی ، .... به هرحال این مسایل رو تنها با کتاب خوندن میشه حل کرد

خووووب فهمیدی مشکل از کجاس.... کارامو نوشتم، اولویت بندی همه چیز میزون... ولی به اون قسمت حرفات که نوشتی کارارو انجام بده رسیدم حالت تهوع بهم دست داد، جدی، انگار اشباع شدم، نمیخوااااااام....
کتاب نه... آبلیمو میخواااااام یه شیشه کامل باید سر بکشم....

[Experience]

بهش نمیاد خخخخخخ

چرا اتفاقاً بنظرم نیاز عاطفی داره حتی اگه شخص خاصی مد نظرش نباشه.

[heh_heh]

عه؟ موضوعات مشابه پایین تاپیکو...

[Experience]

نه آقا عاشقی چیزه ))) در کل بلغمی هستم ولی الان نه... از تو آتیشم... دختر که اصصصلا...

یعنی الان گرمته مثل تب داشتن؟

[heh_heh]

بهش نمیاد خخخخخخ

به قول شاعر... تا اینکه ثابت بکنم... عاااشقی رو خوب بلدم...
اتفاقا بهم میاد بد... ولی الان نمیخواااام

[heh_heh]

یعنی الان گرمته مثل تب داشتن؟

آآآآره... تب... مسخره بازی... حالت تهوع..
انگار که مستم و میخوام بخندم ولی انرژیم مثل فردای مستیه...

[heh_heh]

قبلا هم اینجوری شدم... یه بار قبل از کنکور... یه بارم که توی یه شرکت هی استعفا میدادم ولی قبول نمیکرد میگفت قرارداد داری باید بمونی

[eli2]

چرا اتفاقاً بنظرم نیاز عاطفی داره حتی اگه شخص خاصی مد نظرش نباشه.

خب ببین اگر با این حالش ازدواج کنه ، ازدواج خودش پره مسولیت و پیچیدگی های بیشتری هست و اونموقع مشکلاتش چن برابر میشه ، کسی.امادگی ازدواجو داره که دوران مجردیش روش حل کردن مشکلاتشو پیدا کرده باشه ، نمیگم مشکلاتشو.تماما حل کرده باشه بلکه میگم.روش حل کردنشو بلد شده باشه ،

[eli2]

خووووب فهمیدی مشکل از کجاس.... کارامو نوشتم، اولویت بندی همه چیز میزون... ولی به اون قسمت حرفات که نوشتی کارارو انجام بده رسیدم حالت تهوع بهم دست داد، جدی، انگار اشباع شدم، نمیخوااااااام....
کتاب نه... آبلیمو میخواااااام یه شیشه کامل باید سر بکشم....

مگه دسته خودتخ نخای، اگر تنبل بازی در بیاری و هی بگی خستمه و هی از همه چی شکایت کنی فردا برای بدست اوردن همین موقعیتی که الان هستی صدبرابر باید تلاش کنی ، حالا برو بخواب فردا برو سرکارت غر نزن

[heh_heh]

مگه دسته خودتخ نخای، اگر تنبل بازی در بیاری و هی بگی خستمه و هی از همه چی شکایت کنی فردا برای بدست اوردن همین موقعیتی که الان هستی صدبرابر باید تلاش کنی ، حالا برو بخواب فردا برو سرکارت غر نزن

به قول شاعر:
زی...زی.... زیر و رو بشه دنیا )))
ول أکن آقا... من دارم به قهقرا میرم... فقط بذارین برم من

[heh_heh]

سرگیجم شزروع شددددددد.... شبتون بخیر... مرسی عهمراهی کرددین

[Experience]

آآآآره... تب... مسخره بازی... حالت تهوع..
انگار که مستم و میخوام بخندم ولی انرژیم مثل فردای مستیه...

برا رفع تب و گرمی، باید سکنجبین بخوری فقط زیاده روی نکن و گرمی بدنتو بیش از حد پایین نیار.

طرز تهیه سکنجبین:

یک لیوان عرق کاسنی + یک لیوان عرق نعناع + یک چهارم لیوان سرکه انگور(سرکه سیب هم میتونی استفاده کنی) میجوشونی، به محض جوشیدن زیرشو خاموش میکنی و دو لیوان عسل(مطمئن شو کارخانه ای نباشه - همین که تولید زنبور باشه مفیده) بهش اضافه میکنی هم میزنی تا کامل حل بشه.

بعد از خنک شدن سکنجبینو بریز توی ظرف شیشه ای بذار یخچال.

هر وقت گرمیت شد یک سوم لیوان از این سکنجبین بریز بقیشو آب جوش بریز بخور.
این میشه شربت سکنجبین خیلی موثرتر از شربت آبلیمو هست.

اگه از این شربت بخوری دیگه نیاز به کولر نخواهی داشت.

[Experience]

خب ببین اگر با این حالش ازدواج کنه ، ازدواج خودش پره مسولیت و پیچیدگی های بیشتری هست و اونموقع مشکلاتش چن برابر میشه ، کسی.امادگی ازدواجو داره که دوران مجردیش روش حل کردن مشکلاتشو پیدا کرده باشه ، نمیگم مشکلاتشو.تماما حل کرده باشه بلکه میگم.روش حل کردنشو بلد شده باشه ،

موافق نیستم.

مشکل اصلی ایشون مجرد بودنه هر چند خودشم انکار کنه بخاطر وجود مشکلات سر راه ازدواج.

نیاز عاطفی باعث شده دچار این مشکلات بشه و از کار و زندگیش بیفته.

بهرحال روشهای دیگه ای برای رفع بلغم وجود داره اما تا این نیاز هست بلغم برمیگرده.

[Experience]

آآآآره... تب... مسخره بازی... حالت تهوع..
انگار که مستم و میخوام بخندم ولی انرژیم مثل فردای مستیه...

من هم قبلاً تب میکردم.

ماه رمضونم تابستون بود بعد از ظهرا بیچاره میشدم از تشنگی.

سکنجبینم بلد نبودم اون موقع.

توی خونه شلوارک میپوشیدم، مادرم نگاه بدی میکرد که چرا اینو پوشیدی خخخخخخ.

عین شربت آبلیمو خوردن شما، منم هندونه میخوردم.
هندونه میگرفتم 20 کیلو نصفشو تنهایی میخوردم تازه کمی هم از نصفه دیگه میخوردم خخخخخ.

ولی وقتی با سکنجبین آشنا شدم دیگه گرمی رفع شد.

[heh_heh]

من هم قبلاً تب میکردم.

ماه رمضونم تابستون بود بعد از ظهرا بیچاره میشدم از تشنگی.

سکنجبینم بلد نبودم اون موقع.

توی خونه شلوارک میپوشیدم، مادرم نگاه بدی میکرد که چرا اینو پوشیدی خخخخخخ.

عین شربت آبلیمو خوردن شما، منم هندونه میخوردم.
هندونه میگرفتم 20 کیلو نصفشو تنهایی میخوردم تازه کمی هم از نصفه دیگه میخوردم خخخخخ.

ولی وقتی با سکنجبین آشنا شدم دیگه گرمی رفع شد.

مرسی از وقتی که گذاشتین
از سیگار بود... هر وقت سم بدنم زیاد میشه اینجوری میشم... یکی دو روز به خاطر اینکه به خیال خودم مغزم بهتر کار کنه سیگار زیاد کشیدم... بعد از چند روز حس کردم کیسه سفرام درد میکنه... آب جوش و زرد چوبه خوردم که سفرام تخلیه شه.. منتها فکر اینو نکردم که تخلیه میشه یعنی برمیگرده تو بدن... دیروز نیکوتین بدنم خیلی بالا بود.. یه خورده آبلیمو از یخچال پیدا کردم خوردم... الان بهترم...
بازم ممنون

[heh_heh]

مگه دسته خودتخ نخای، اگر تنبل بازی در بیاری و هی بگی خستمه و هی از همه چی شکایت کنی فردا برای بدست اوردن همین موقعیتی که الان هستی صدبرابر باید تلاش کنی ، حالا برو بخواب فردا برو سرکارت غر نزن

مرسی که وقت گذاشتی... الان بهترم... ممنون

[Tarah2019]

سلام
داداش طراح فدات بشه سلطان من اصن به عشق تو میومدم از تجربیاتت استفاده کنم نبینم غمتوووووووووووووووووووووو و):
داداش میدونی تو سوختت تموم شده سوخت انگیزت و نیروی چرا
چرا باید فلان پروژه رو انجام بدی
چرا باید فلان کار رو بکنی و ... ؟
بعدشم این کتاب های موفقیت که هم من خوندم هم تو خوندی اینقدره شرطیمون کرده و بهمون گفته چطور باشین که مثل یه ربات خودمون رو تنظیم کردیم و به خودمون سخت میگیریم
به خودمون سخت میگیریم که حتما باید فلان کار رو بکنیم
به خودمون سخت میگیریم که حتما باید کار فلانی با این جزئیات انجام بشه
بسه دیگه بابا
تو که اینقدر به خودت سخت میگیری پس لذت بردن خودت چی ؟
اومدی مثل یه ربات باشی یا از زندگیت لذت ببری
http://s3.picofile.com/file/83624764...6_13_59_42.jpg
از نظر روحی من و تو به یه ماشین که تو عکس بالا هست نیاز داریم و بهمون بگه پاشو بریم سفرررررر
ادمایی مثل من و تو رو هیچکس درک نمیکنه رفیق چون خیلی خاصیم
الان داداش تو تو موقعیتی هستی که باید خیلییییییییییی مراقب باشی از دنیایی که تا اینجا ساختی زده نشی و دستی دستی اتیششون نزنی
پیشنهاد من بیخیالی هست
یه مدت از همه چیز کار و ... فاصله بگیر و بیشتر به خودت اهمیت بده راستی یه سفرم برووووووووووووو
بعدش کم کم نیروی چرا خودش فعال میشه و سوقت به کارهات بیشتر میشه
تو زندگیت همین برات کافی باشه که کسایی مثل من هستن که دوستت داشته باشن ♥

[Tarah2019]

من هم قبلاً تب میکردم.

ماه رمضونم تابستون بود بعد از ظهرا بیچاره میشدم از تشنگی.

سکنجبینم بلد نبودم اون موقع.

توی خونه شلوارک میپوشیدم، مادرم نگاه بدی میکرد که چرا اینو پوشیدی خخخخخخ.

عین شربت آبلیمو خوردن شما، منم هندونه میخوردم.
هندونه میگرفتم 20 کیلو نصفشو تنهایی میخوردم تازه کمی هم از نصفه دیگه میخوردم خخخخخ.

ولی وقتی با سکنجبین آشنا شدم دیگه گرمی رفع شد.

خداوکیلی این همه هندونه میخوردی تا صبح تو دستشویی نبودی؟(:

[Experience]

خداوکیلی این همه هندونه میخوردی تا صبح تو دستشویی نبودی؟(:

نه که نبودم.

بنظرت چرا تشنه میشدم؟

چون بدنم بی آب و خشک میشد پس هر چی هندونه میخوردم برا رفع خشکی و بی آبی بدنم صرف میشد.

[heh_heh]

سلام
داداش طراح فدات بشه سلطان من اصن به عشق تو میومدم از تجربیاتت استفاده کنم نبینم غمتوووووووووووووووووووووو و):
داداش میدونی تو سوختت تموم شده سوخت انگیزت و نیروی چرا
چرا باید فلان پروژه رو انجام بدی
چرا باید فلان کار رو بکنی و ... ؟
بعدشم این کتاب های موفقیت که هم من خوندم هم تو خوندی اینقدره شرطیمون کرده و بهمون گفته چطور باشین که مثل یه ربات خودمون رو تنظیم کردیم و به خودمون سخت میگیریم
به خودمون سخت میگیریم که حتما باید فلان کار رو بکنیم
به خودمون سخت میگیریم که حتما باید کار فلانی با این جزئیات انجام بشه
بسه دیگه بابا
تو که اینقدر به خودت سخت میگیری پس لذت بردن خودت چی ؟
اومدی مثل یه ربات باشی یا از زندگیت لذت ببری
http://s3.picofile.com/file/83624764...6_13_59_42.jpg
از نظر روحی من و تو به یه ماشین که تو عکس بالا هست نیاز داریم و بهمون بگه پاشو بریم سفرررررر
ادمایی مثل من و تو رو هیچکس درک نمیکنه رفیق چون خیلی خاصیم
الان داداش تو تو موقعیتی هستی که باید خیلییییییییییی مراقب باشی از دنیایی که تا اینجا ساختی زده نشی و دستی دستی اتیششون نزنی
پیشنهاد من بیخیالی هست
یه مدت از همه چیز کار و ... فاصله بگیر و بیشتر به خودت اهمیت بده راستی یه سفرم برووووووووووووو
بعدش کم کم نیروی چرا خودش فعال میشه و سوقت به کارهات بیشتر میشه
تو زندگیت همین برات کافی باشه که کسایی مثل من هستن که دوستت داشته باشن ♥

عزیز دلمی دل انگیییییز... قوربون تو بشم...
دلم میخواد با همین امکانات امروز، توی ۱۰۰۰ سال پیش زندگی کنم... بیشتر از آدما خسته شدم... بلا نسبت جمع، آدما غیر منطقی شدن... جایی که باید یاد بگیرن میجنگن، جایی که باید داد بزنن خفه خون میگیرن، جایی که باید وایسن میرن، جایی که باید برن وایمیستن، جایی که باید خسیس باشن دست و دلباز میشن، جایی که باید خرج کنن خسیس میشن... کلافه شدم... اینجور زندگی کردن رو کی به اینا یاد داده؟ حماقت ارزش شده، ارزشا خنده دار... حرف هم میزنی یه جوری نگات میکنن انگار از کره ماه اومدی... بعد چند سال میبینی تاااازه فهمیدن چی گفتی و دارن انجامش میدن و به خودشون افتخار هم میکنن...
البته ازین سیگارا هم خسته شدم، همه شون تو ایران تولید میشن.. فعلا با (کنت ۴) قرارداد بستم همدیگه رو تحمل کنیم

[eli2]

عزیز دلمی دل انگیییییز... قوربون تو بشم...
دلم میخواد با همین امکانات امروز، توی ۱۰۰۰ سال پیش زندگی کنم... بیشتر از آدما خسته شدم... بلا نسبت جمع، آدما غیر منطقی شدن... جایی که باید یاد بگیرن میجنگن، جایی که باید داد بزنن خفه خون میگیرن، جایی که باید وایسن میرن، جایی که باید برن وایمیستن، جایی که باید خسیس باشن دست و دلباز میشن، جایی که باید خرج کنن خسیس میشن... کلافه شدم... اینجور زندگی کردن رو کی به اینا یاد داده؟ حماقت ارزش شده، ارزشا خنده دار... حرف هم میزنی یه جوری نگات میکنن انگار از کره ماه اومدی... بعد چند سال میبینی تاااازه فهمیدن چی گفتی و دارن انجامش میدن و به خودشون افتخار هم میکنن...
البته ازین سیگارا هم خسته شدم، همه شون تو ایران تولید میشن.. فعلا با (کنت ۴) قرارداد بستم همدیگه رو تحمل کنیم

از آدم ها غمي به دل نگير؛ زيرا خود نيز غمگين اند؛ با آنکه تنهايند

ولي از خود ميگريزند زيرا به خود و به عشق خود و به حقيقت خود

شک دارند؛ پس دوستشان بدار اگر چه دوستت نداشته باشند...!