لللللل
لللللل
ویرایش توسط مهران : 06-21-2014 در ساعت 02:46 PM
In the name of godسلام
اللهم صل علی محمد وآل محمدو عجل فرجهم
سلام آقا مهران عزیز،
آیا الان تنها شکایتی از شما هست دردادگاه ،فقط اون پنج میلیونه؟بعدش هرچی شد دیگه شکایتی نمیمونه؟
ااااا
ویرایش توسط مهران : 06-21-2014 در ساعت 02:47 PM
In the name of god
آیا بابت اون پنج میلیون خونه میتونن ازتون شکایت کنن(مدرکی دارن)؟
از رفتار خانومتون مشخصه که از هر دو طرف ضربه خورده ونمیخواد شما ودخترتون رو ازدست بده،به نظرم الان ایشون متوجه شده باشند که خونوادشون به چی تبدیل شدن،لطف کنین طوری خوب باایشون رفتار کنین .
به نظرم از اقوام مطمئنه خودتون این مقدار پول رو
غرض بگیرین (طوری که هرماه بخشیشو پس بدین)
،اگه سندی اثبات شده هست این پول رو بااحتیاط بدین ودیگه باهاشون رابطه برقرار نکنین تا دوباره حمله نکنن.
خداروشکر شما صبور هستین ،آرامشتون رو حفظ کنید
من با این آگاهی که شمادادین یقین دارم خدا همراه شماست وبه شما کمک میکنه و*(خداوند از بندگانی که ایمان آورده اند دفاع میکند)* هر چند تمام عالم جلویه شما وایسن،باز شما پیروزید.
شما میدونید که این پولایه زورکی که ازشما میگیرن ،به یه دلیلی ازدست خواهند داد
شما هم محکم تر باشید و ازحق خودتون دفاع کنیدوحقتون روبگیرید، آخه علاوه بر شما وهمسرتون ،دخترتون رو باید درست پرورش بدین و واسه آیندش تلاش کنید،
ای بزرگمردخداوند همیشه همراه توست.
اللهم صل علی محمد وآل محمدو عجل فرجهم
ویرایش توسط mhtaheri : 01-19-2014 در ساعت 03:10 AM
...
ویرایش توسط mac : 01-19-2014 در ساعت 06:35 PM
سلام..من واقعا شکه شدم با خوندن این مطالب.ب نظر من خانواده همسر شما مشکل روانی دارند و همسر شما هم زیر دست همین مادر بزرگ شده.هیچ وقت زنی نباید اجازه بده که روی خوانوادش ب شوهرش اینطوری باز بشه که به راحتی لقب دزد به اون بدند و .....
ب نظرم رابطه ی شما با اون خانم دیگر درست و مثل قبل نمیشه و حتی اگه بشه باز خانواده همسرتون دخالت و سبب اختلاف بینتون میشن یا اگر همسرتون را از خانوادشون جدا کنید بعدها به شما میگوید که منو از خانوادم جدا کردی و ممکنه ازتون متنفرهم بشه و اختلاف بینتون پیش بیاد.ب نظرم جداشید بهترین کاره البته این باز نظر منه
ویرایش توسط مهران : 01-20-2014 در ساعت 08:37 AM
سلام دوست عزیز
با شما موافقم که اونا مشکل روانی دارن و این بهم ثابت شده...ولی حقیقتش از اشتباه میترسم....زنم خودش رو چسبونده بهم و سعی میکنه روال زندگی رو عادی جلوه بده....ولی من هم مثل شما فکر می کنم که اون زیر دست اون مادر بزرگ شده و فرداهای زندگیم نامعلوممو مبهمه....من کسی نیستم! ااما دلم می خواد مثل یه انسان معمولی در امنیت روانی زندگی کنم....دوست عزیز....توی بد برزخیم.!
درسته.ایشالله زودتر بتونین این مشکل حل کنین و ب ارامش برسین.اما عادی جلوه دادن روند زندگی با عادی بودن زندگی فرق داره.این عادی جلوه دادن زمانی تموم میشه.درضمن به نظرم ب فکر بچه هاتونم باشین.هر چی نباشه تاثیر مادر در فرزند بیشتر از پدره. برین پیش یه مشاوره خانواده خوب و مشکلتونو باهاش درمیون بذارید.خیلی کمکتون میتونه بکنه ایشالله که موفق بشید دوست عزیز
من نمی خوام شما رو به گذشته برگردانم ولی دو تا اشتباه بسیار بزرگ کردید :
- از روی عصبانیت گفتید که دزدی کار شما بوده که بهانه به دستشون دادید
- در دادگاه به توصیه خواهر زنتون که معلوم نیست از کسی خط می گرفته یا ناخواسته این پیشنهاد رو داده به قاضی گفتید که " من از روی عصابیت گفتم که دزدی کردم " و این یعنی شما رسما قبول کردید که این جمله رو بیان کردید و احتمالا حالت عصبی یا استرسی هم جلوی قاضی داشتید و این باعث شده دادگاه همچین حکمی بده که بزرگترین اشتباهتون همین بوده و هیچ وقت نباید زیر بار همچین حرفی می رفتید و انکار می کردید و اگر این کار را می کردید و خواهر زنتون هم شهادت می داد و دوباره دادگاه همچین حکمی می داد باید به مراجع بالاتر مراجعه می کردید زیرا شکایت خواهر زنتون اصلا مورد قبول برای هیچ دادگاهی نیست دوم می تونستید دو تا شاهد هم جور کنید که اصلا اون زمان دزدی تهران نبودید و کلا خیلی راه های دیگه که می توانست وجود داشته باشه
دوست عزیزم تحت هیچ شرایطی به روابط ظاهری توجه نکن ...
ممنونم دوست بزرگوار
راستش توی بهبوبه اون دعواها چند باری پیش مشاور رفتیم....فقط دنبال جوش دادن مساله و بیشتر کردن زمان مشاوره بود تا پول بیشتری بگیره...البته تاثیر + هم خداییش داشت....نمی دونم چی بگم....یه دختر دارم و حتی به زنم هم گفتم بیا توافقی جدا بشیم....اما قبول نکرده....بقول شما عادی جلوه دادن با عادی بودن فرق داره و من اینو می فهمم....هیچ مشاوری نمی گه برو طلاق بده! اما من حقیقتش اعتمادم ب ایشون خیلی پایین اومده....و ازش در دلم میترسم....از اون لحظه هایی که اون رگ خانوادگیش میاد بالا و ممکنه خیلی کارها بکنه....!فقط می دونم باید برای زندگیم یه فکری بکنم.!چه فکری ؟! هنوز توی تردید هام!
اقاق مهدی اریافر و خانم دکتر ساغر ابراهیمی من تعریفشون زیاد شنیدم شاید برای حل تردید و مشکل شما خوب باشن اگه البته پیششون نرفته باشید.
سلام دادا
ببخشید این خانواده رو از توی کدوم جوبی پیدا کردی ادمای انقققققققققققققققققد بی فرهنگ با این تفاسیر از اقوام تاتار باید باشنفق خداااااااااا بهت رحم کنه با این قوم الظالمین سر می کنی ....
پیامبر میگه هیچ وقت خودتون رو در معرض تهمت قرار ندید ماجرای کلید داشتن شما از منزل خواهر زن بی فرهنگت هم همین حکایت رو داره ......
من از قانونای این جا سر در نمیارم فق انقد میدونم که به خدااااااا واگذارشون کنی بهتر هستش ،یا طلاق بگیر یا زندگیت رو کلن از خانواده ی تاتار جدا کن خودت و خانومتو بچه ات رو بچسب ،که کسی جرات دخالت نداشته باشه .....اگرم می بینی خانومت قصد اصلاح کردن خودش رو نداره باهاش صحبت کن برید چند جلسه مشاوره باهاش بحرفه ..... شماااا هم سعی کن خودت رو تو معرض تهمت نذاری همین که دعواتم می شه دست بلند نکن مرد که نمی زنه داداشم ....
توکل به خدا کن ولی تا جایی که می تونی صبر داشته بخاطر بچه ات می گممممممم
درست می گید هدیه خانوم....من اوایل دست بلند می کردم که اشتباه بود ولی دیگه نکردم....زنم یکی دوبار بهم گفته اگه نگذاری مادرم رو ببینم اگه بعدا چیزی بشه از چشم تو میبینم....راستش باورش برام سخته که یکدفعه خواهراش و مادرش رو گذاشته باشه کنار! البته اونم حتما حرفایی داره و می گه زندگیم رودوست دارم و از ای حرفها...اما ی چیزایی انگار نابود شده و دیگه جوش نمی خوره و خاطراتش از ذهن من پاک نمی شه....ظاهر قضیه شم یگه همه چیز عادیه و خوبه ولی سابقه چیز دیگه ای رومی گه و من هنوز نتونستم تصمیم راسخی بگیرم...و دائم توی برزخم.
زندگی همه بالا و پایین داره و این مشکلات ممکنه برای خیلی ها پیش بیاد برای خودم من هم بسیار بدترش پیش اومده طوری که تمام دوران کودکیم که بهترین سال های عمر هر نفره و باید در محیط آرام خانواده باشه رو از دست دادم و همین الان هم مشکلات بسیار زیادی در خانواده داریم که داستانش زندگمون رو اگر برات تعریف کنم خیلی به زندگی که الان داری امیدوارم می شی همین الانش هم وضعیت روحی درستی ندارم هیچ میلی به زندگی هم ندارم تنها زمانی که به آرامش می رسم وقتی هست که تنهایی ساعت 3 شب دور از همه چیز و در خلوت خودم سیگاری می کشم و به یک محیط بدون درگیری فکر می کنم محیطی که همیشه حسرتش رو خوردم.
دوست عزیزم 4 یا 5 پولی نیست و ارزشی نداره زندگیت رو بخاطرش نابود کنی به خدا توکل کل و دو رکعت نماز بخون و به دخترت درباره همسرت هم هر موقع خشمت از بین رفت تصمیم گیری کن دو یا سه روز تنهایی یا با دخترت برو سفر و بذار کمی اعصابت راحت بشه حال گیری از اون هایی هم که بهت ضربه زدن رو بذار برای بعد ولی فراموش نکن
ویرایش توسط mac : 01-19-2014 در ساعت 05:41 PM
سلام دوست عزیز. متاسفانه مشکلتون جوری هست که نمیشه در برابرش سکوت کرد. براهمین می خوام چند نکته اساسی رو بهتون بگم. و قبل از اون برای آقای macواقعا متاسفم هستم که زندگی رو با میدون جنگ اشتباه گرفتن و با این طرز تفکر شون زندگی مشترک آرومی رو براشون نمیبینم.چون تمامی آموخته هاشون رو میخوان سر زن و بچشون خالی کنن.
اول اینکه بدی هایی که به شما از طرف خانواده همسرتون شده غیرقابل انکار و دردآوره و گلایشون رو به خدا بکنید.و اما مشخصه که زن و فرزندتون کاملا با شما همراه و همدرد هستن و اما مشخصه که خانومتون جرات برخورد با خوانوادشو نداره.اما این موضوع جدی نیست. پس دقت کنید که زنتون دشمنتون نیست که بخواید تلافی رفتار خوانوادش روسر ایشون دربیارید. دقت کنید تمامی بدی رفتار خوانواده زنتون آشکاره و هم همسرتون این موضوع رو کامل درک کرده و بچتون هم خودش میفهمه پس نیاز به این طور جبهه گیری هایی که این آقا گفتن نداره که نیاز نداره خدای نکرده مغز کسیو شستشوبدیدیا چمی دونم میکروفون کاربدارید تو خونه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! این حرفادیگه یعنی چه.نذارید زندگیتون وارد این ورطه های خطرناک بشه که جز نابودی چیز دیگه ای نداره.فقط شما باید به فکر سروسامون دادن زندگی خودتون باشید. رابطتون رو بااین قوم قطع کنیداما سعی نکنیدخانومتون رو واداربه این امر کنید.توجه کنید که این خانواده از ازهم پاشیده شدن زندگیتون لذت می برن و آرزوشونه پس این آرزوشون روبرآورده نکنید هیچوقت به جدایی فکر نکنیدچون همسرو فرزندتون با شما همراهن نه با دشمنانتون. به اون پولی که ازدست دادید هم فکر نکنید حساب کنید دزد خونه شمارو زده (واقعا هم همینطوره)صدقه سری خودتون و خانوادتون. این تنش هارو با گردش و تفریح و مسافرت و زیارت و نذر و نیاز ازخودتون دور کنیدو قربونی بدید.مشکلتون بزرگ هست اما حل نشدنی نیست.خداروشکر کنید که تنتون سلامته و انرژی و نیروتون رو از دست ندیدو نا امید نشید که بزرگترین گناه و اشتباهه.و به هیچ وجه آرامش خودتون رو از دست ندیدو یکی از دلایلی که به این اشتباه گرفتار شدید هم همینه وگرنه هیچ عنوان اجازه نمیدادید خانواده زنتون اینقدر شمارو به دردسر بندازن.و فراموش نکنید دنیا براآدمای خوب محل سختی و امتحانه. توکلتون به خدا باشه. آرزوی موفقیت براتون دارم.یا علی
دوست عزیز یک سری چیز ها هست که غیر قابل فراموش هست اگر هم فراموش کنی دوباره یادت میندازنند مثلا همین مسئله دزدی اون ضرر مالی که ایشون کرده چیز مهمی نیست اما قطعا بار ها و بار ها توسط همون افراد به ایشون تهت دزدی زده می شه و از ایشون به دروغ به عنوان یک دزد نام برده می شه این چیز ها غیر قابل فراموشی هستند متعجبم چرا اینجا همه فرار از مشکلات رو توصیه می کنند ؟ اما درباره جمله اولتون من کلا آدم آرامی هستم و کار به کار کسی ندارم اکثرا تنها هستم اما اگر بهم ضربه از روی عمد وارد بشه تا دو برابرش سر اون طرف نیارم ول کنش نیستم و صبرم هم زیاده چه 1 سال چه 10 سال همین عامل هم باعث شده اون هایی ضربه زدنند دیگه تا آخر عمر جرات نکنند طرف من بیاند.
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندي ها (Bookmarks)