با سلام خدمت دوستان من یه مدت هست که خیلی احساس تنهایی میکنم و در واقع دوست صمیمی ندارم که بتونم بعضی مسائل رو باهاش در میون بزارم چون در بعضی موارد واقعا نمیشه یه چیزایی رو با خانواده مطرح کرد و در واقع امتحان کردم و از طرف خانواده مورد تمسخر قرار گرفتم چون برای مثال مادرم معتقد هستن که موضوعاتی که من به اون ها فکر میکنم خیلی مسخره است و اصلا نمیشه به اون ها مشکل گفت. نمیدونم ولی احساس میکنم که اگر یه دوست صمیمی داشتم باشم حالم بهتر میشه و در ضمن باید بگم که من الان کلاس هشتم هستم ( 15 سالمه ) و یه سال به خاطر یه بیماری عقب افتادم (سال پنجم ) و ضربه روحی خوردم و از دوست هام جدا شدم و خلاصه خیلی اذیت شدم.
دوستان زیادی دارم اما باهاشون اونفدر راحت نیستم که بتونم این مسائل رو باهاشون در میون بزارم و یه تجربه هم از محبت به یه آدم بی تفاوت دارم به نظرتون ممکنه اعتماد نکردن من به اتفاقایی که افتاده ربط داشته باشه ؟؟؟الان کار درست چیه و من باید چیکار کنم ؟؟؟