نوشته اصلی توسط
sahar939
من 17سالمه و دوسال پیش،دختر داییم که باخانواده شون به یه دلیلی رابطه مون قطع شده بودبهم اس داد، یه اس خیلی معمولی و بعد از چند وقت بهم گفت که قراره عمل تغییر جنسیت انجام بده، عاشق منه و منو خیلی دوستم داره و منو برای خودش انتخاب کرده و ازم میخواد که همراهیش کنم تا وقتی که عمل کنه و...
بهم گفته بود که مجوزای عملشو گرفته و آماده عملشه!همه روانشناساکارشو تایید کرده بودن.
بعد چندوقت،من دیدم که خودمم بهش علاقه مند شدم،رفتارهای عاشقونه ش،کارهای مردونه و ابراز علاقه های همیشگیش...واقعا دوستش داشتم تا اینکه بهم پیشنهاد بوسیدن داد...
تا یه مدت قهر بودم باهاش و اصلاجوابشوندادم...ولی بعداز مدتی وقتی فهمیدم جواز عملشوگرفته و همه چیز حاضره و حتی وقت عملش هم تعیین شده، و از همه مهمتر اینکه عاشقشم...اجازه اینکاروبهش دادم...
رابطه مون گرمترازهمیشه پیش میرفت تا اینکه متوجه شدم که بهش گفتن نمیتونه عمل کنه...رفتارش به کلی تغییر کردو اصلا منو نمیدید...کسی که رفتارش ثانیه ای سرد نمیشد،حالا حتی نمیخواست بامن حرف بزنه...پیگیر کاراش شدم..فهمیدم که دکترابهش دروغ گفتن و میتونه عمل کنه....برگشت...نه به شدت قبل...نه مثل قبلل ولی دوباره رابطه مون خوب شد...
همه چی عالی،تا عید...
رفتم خونه مامان بزرگم اینا..حس کردم یه چیزایی عوض شده ولی به روی خودم نیاوردم...
رفتارش کم کم تغییرکرد ومن نمیفهمیدم...
تا اینکه یه هفته پیش به من گفت که من رفتم تهران و بهم میگن که نمیتونی عمل کنی...
پیگیر شدم و فهمیدم نرفته...بهم گفت که مامانم اینا بهم اجازه نمیدن...ودیشب بهم گفت که من خودم نمیخوام عمل کنم و پشیمون شدم...توهم مهم نیستی و فقط دخترعمه می و الانم دارم دنبال دوست پسر میگردم...
وحالا من موندم...اعتمادی که رفته...وخودم که خرد شدم...دوبار خودکشی کردم...وحتی نمیتونم حرف بزنم...
توروخدا بهم کمک کنین....