نمایش نتایج: از 1 به 5 از 5

موضوع: بدبینی

2908
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2018
    شماره عضویت
    38469
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    2
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    بدبینی

    سلام خسته نباشید
    من 26 سالمه 8 ساله ازدواج کردم خانواده تقریبا مذهبی بزرگ شدم اما خودم هم بشدت با حیا بودم تا اینکه به صورت سنتی ازدواج کردم در دوران عقد چند چیز از پدر شوهرم دیدم چونکه در خانواده خودم اینجور رفتارها رو ندیده بودم برام قابل هضم نبود:

    در ابتدا بگم پوشمم پیش خانواده شوهرم تونیک بلند و شلوار و حتما روسری سرمه نشده روسریمو پیش‌ پدر شوهرم دربیارم

    1-مثلا نشسته بودم روی مبل ایشون کنار من نشستن و با تماس پاها روی پای من احساس خوشحالی و رضایت میکردن (خیلی ناراحت شدم احساس چندش آوری داشتم)
    2-یکبار رفته بودم خونشون دور هم چای بخوریم سرشون رو روی پام گذاشتن (در همین حد هم خوشم نیومد) که یهو از قسمت رانم گاز گرفتن و منم داد کشیدم و شوهرم به منظور اینکه این چه کاریه گفت چی شد و به پدرش با علامت سوال گفت عه اقآااااا
    3-یکبار دیگه داشتم غذا میخوردم یکهو از بازوم گاز گرفتن
    4-کلا کنارم می‌نشست یه دستی میزد و منم به بهانه ای بلند میشدم و می رفتم

    چند بار به شوهرم گفتم این چه کاریه و دیگه اصلا اعتماد ندارم بهشون و تنها نمیتونم بمونم احساس ترس و تپش قلب و... میگرفتم تا اینکه موقع سر زدن روبوسی و.. رو حذف کردم که طرفم متوجه شده تقریبا من بدم میاد همسرمم بهش تذکر داده

    حالا مشکل من آینه دختر دوساله و نیمی دارم که هر وقت با ایشون میرن بیرون بازم استرس و تپش قلب و... میگیرم و دخترمم به راحتی باشون میره پارک و مغازه و...

    تو رو خدا بگید من چمه دارم روانی میشم میگم نکنه با دخترمم این رفتارهارو داشته باشه در نبود من و عادت کنه به این رفتارا
    هزارتا فکر و خیال دارم چند بار سر همین دعواداشتم با همسرم همسرمم تهدیدم کرد دفع دیگه این حرفا بشنونم طلاقت میدم و...

    الان همش نگران دخترمم چکار کنم واقعا به مشاوره نیاز دارم

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2017
    شماره عضویت
    36965
    نوشته ها
    484
    تشکـر
    150
    تشکر شده 435 بار در 240 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : بدبینی

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mahsamohamadi نمایش پست ها
    سلام خسته نباشید
    من 26 سالمه 8 ساله ازدواج کردم خانواده تقریبا مذهبی بزرگ شدم اما خودم هم بشدت با حیا بودم تا اینکه به صورت سنتی ازدواج کردم در دوران عقد چند چیز از پدر شوهرم دیدم چونکه در خانواده خودم اینجور رفتارها رو ندیده بودم برام قابل هضم نبود:

    در ابتدا بگم پوشمم پیش خانواده شوهرم تونیک بلند و شلوار و حتما روسری سرمه نشده روسریمو پیش‌ پدر شوهرم دربیارم

    1-مثلا نشسته بودم روی مبل ایشون کنار من نشستن و با تماس پاها روی پای من احساس خوشحالی و رضایت میکردن (خیلی ناراحت شدم احساس چندش آوری داشتم)
    2-یکبار رفته بودم خونشون دور هم چای بخوریم سرشون رو روی پام گذاشتن (در همین حد هم خوشم نیومد) که یهو از قسمت رانم گاز گرفتن و منم داد کشیدم و شوهرم به منظور اینکه این چه کاریه گفت چی شد و به پدرش با علامت سوال گفت عه اقآااااا
    3-یکبار دیگه داشتم غذا میخوردم یکهو از بازوم گاز گرفتن
    4-کلا کنارم می‌نشست یه دستی میزد و منم به بهانه ای بلند میشدم و می رفتم

    چند بار به شوهرم گفتم این چه کاریه و دیگه اصلا اعتماد ندارم بهشون و تنها نمیتونم بمونم احساس ترس و تپش قلب و... میگرفتم تا اینکه موقع سر زدن روبوسی و.. رو حذف کردم که طرفم متوجه شده تقریبا من بدم میاد همسرمم بهش تذکر داده

    حالا مشکل من آینه دختر دوساله و نیمی دارم که هر وقت با ایشون میرن بیرون بازم استرس و تپش قلب و... میگیرم و دخترمم به راحتی باشون میره پارک و مغازه و...

    تو رو خدا بگید من چمه دارم روانی میشم میگم نکنه با دخترمم این رفتارهارو داشته باشه در نبود من و عادت کنه به این رفتارا
    هزارتا فکر و خیال دارم چند بار سر همین دعواداشتم با همسرم همسرمم تهدیدم کرد دفع دیگه این حرفا بشنونم طلاقت میدم و...

    الان همش نگران دخترمم چکار کنم واقعا به مشاوره نیاز دارم
    سلام عزیزم
    ابتدا بگید که رفتار خانواده ی همسرتون با هم دیگه چگونه هستش؟ آیا با مادر شوهرتونم همین طورن؟ آیا این رفتارها رفتارهای معمولی هستش بین خانواده شون؟ و اینکه بغیر از شما خودشون دختر هم دارند؟ و اینکه این رفتارها فقط مال اوایل بوده یا الان هم ادامه داره؟
    ابتدا سوالات من رو جواب بدید تا بیشتر بتونم کمکتون کنم.

  3. 2 کاربران زیر از ghm بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : بدبینی

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mahsamohamadi نمایش پست ها
    سلام خسته نباشید
    من 26 سالمه 8 ساله ازدواج کردم خانواده تقریبا مذهبی بزرگ شدم اما خودم هم بشدت با حیا بودم تا اینکه به صورت سنتی ازدواج کردم در دوران عقد چند چیز از پدر شوهرم دیدم چونکه در خانواده خودم اینجور رفتارها رو ندیده بودم برام قابل هضم نبود:

    در ابتدا بگم پوشمم پیش خانواده شوهرم تونیک بلند و شلوار و حتما روسری سرمه نشده روسریمو پیش‌ پدر شوهرم دربیارم

    1-مثلا نشسته بودم روی مبل ایشون کنار من نشستن و با تماس پاها روی پای من احساس خوشحالی و رضایت میکردن (خیلی ناراحت شدم احساس چندش آوری داشتم)
    2-یکبار رفته بودم خونشون دور هم چای بخوریم سرشون رو روی پام گذاشتن.
    (در همین حد هم خوشم نیومد) که یهو از قسمت رانم گاز گرفتن و منم داد کشیدم.
    و شوهرم به منظور اینکه این چه کاریه گفت چی شد و به پدرش با علامت سوال گفت عه اقآااااا
    3-یکبار دیگه داشتم غذا میخوردم یکهو از بازوم گاز گرفتن
    4-کلا کنارم می‌نشست یه دستی میزد و منم به بهانه ای بلند میشدم و می رفتم

    چند بار به شوهرم گفتم این چه کاریه و دیگه اصلا اعتماد ندارم .
    بهشون و تنها نمیتونم بمونم احساس ترس و تپش قلب و... میگرفتم.
    تا اینکه موقع سر زدن روبوسی و.. رو حذف کردم که طرفم متوجه شده تقریبا من بدم میاد همسرمم بهش تذکر داده

    حالا مشکل من آینه دختر دوساله و نیمی دارم که هر وقت با ایشون میرن بیرون بازم استرس و تپش قلب و... میگیرم و دخترمم به راحتی باشون میره پارک و مغازه و...

    تو رو خدا بگید من چمه دارم روانی میشم میگم نکنه با دخترمم این رفتارهارو داشته باشه در نبود من و عادت کنه به این رفتارا
    هزارتا فکر و خیال دارم چند بار سر همین دعواداشتم با همسرم همسرمم تهدیدم کرد دفع دیگه این حرفا بشنونم طلاقت میدم و...

    الان همش نگران دخترمم چکار کنم واقعا به مشاوره نیاز دارم

    اولین گام مهم غلبه بر ترس‌ این است که در خصوص نحوه مواجه با موقعیت یا شیئی که از آن می‌ترسید و از آن دوری می‌کنید، برنامه‌ریزی کنید.
    برای شروع به آن‌چه که در حال حاضر به دلیل ترس از آن دوری می‌کنید و این که در صورت مواجه با چنین شرایطی چقدر آشفته می‌شوید، بیندیشید.
    این موقعیت‌ها را بر اساس میزان ترس و اضطرابی درجه‌بندی کنید که پیش‌بینی می‌کنید؛ یعنی از ترسناک‌ترین موقعیت شروع و به ترتیب در فهرست منظور کنید.
    حال که «نردبان ترس‌» خود را ترسیم کرده‌اید، می‌توانید با استفاده از آن، مواجهه با ترسناک‌ترین موقعیت را برای خود آسان کنید.
    بنابراین اگر از بلندی می‌ترسید و نمی‌توانید به طبقه پنجاه آپارتمانی بروید.
    نخست با طبقه دهم شروع کنید و در این شرایط با ترس خود مواجه شوید، سپس طبقه بیستم و.... هر پله از این نردبان را می‌توانید به اندازه لازم کوتاه‌تر و کنترل‌پذیر‌تر کنید.
    توصیه می‌کنیم بعد از طراحی کارهای خاصی که باید به انجام برسانید، برنامه زمانی آن‌ها، روز و ساعت دقیق پایان آن‌ها را تعیین کنید.
    یاد‌تان باشد برای انجام دادن آن‌ها و کاهش طبیعی ترس‌تان از طریق قرار گیری در معرض شیء یا موقعیتی که از آن می‌ترسید، به اندازه کافی وقت بگذارید.
    به طور معمولی حدود 20 تا 30 دقیقه کافی است تا ترس‌تان کم شود، اما ممکن است نیاز به زمان بیشتری داشته باشید.


    بررسی افکار ترسناک و اضطراب آفرین و مبارزه با آن‌ها قبل و بعد از مواجه با موقعیت ترسناک، می‌تواند راه خوبی برای کنترل ترس‌تان باشد.
    وقتی از نزدیک به نحوه فکر کردن‌تان به موقعیت‌ها و اشیاء ترسناک نگاه می‌کنید.
    یا به این می‌نگرید که چگونه آن را برای دیگران شرح می‌دهید.
    شاید متوجه شوید که احتمال وقوع حادثه‌ای بد را دست بالا گرفته‌اید .
    و توانایی خود در رویارویی با نتیجه منفی‌ای که پیش‌بینی کرده‌اید، دست کم می‌گیرید.
    نوشتن افکار‌تان برای این‌که بتوانید با دقت آن‌ها را مورد توجه قرار دهید، می‌تواند مفید باشد.
    بعد از پی بردن به آن افکار می‌توانید به مبارزه با آن‌ها بپردازید و آن‌ها را آن طور که هستند، ببینید.
    از خود‌تان پرسش‌های از این قبیل بپرسید:
    برای این ترس یا عقیده چه دلیل و مدرکی دارم؟ بد‌ترین چیزی که می‌تواند اتفاق بیفتد چیست؟
    چه قدر می‌تواند بد باشد؟ سعی کنید سایر گزینه‌ها یا نتایجی که کمتر ترسناک است.
    را نیز در نظر بگیرید و با دقت به دانسته‌های‌تان بنگرید تا سعی کنید دیدگاه متعادل‌تری از قضیه پیدا کنید.
    مبارزه با افکار‌تان همچنین راه حل خوبی برای ایجاد اعتماد به نفس جهت رویارویی با ترس‌‌های‌تان است.
    این کار به ویژه می‌تواند شرایط رفتن به گام بعدی، یعنی تغییر رفتار‌تان، را فراهم کند.
    وقتی چیزی ما را می‌ترساند، به طور طبیعی تمایل داریم از آن فرار کنیم و از مواجه شدن با آن در آینده جلوگیری کنیم.
    متاسفانه، تحقیقات نشان می‌دهند وقتی به این شکل به ترس‌مان پاسخ می‌دهیم.
    در واقع ترس را تقویت کرده‌ایم و باعث می‌شویم که با گذشت زمان بد‌تر شود.
    در مورد موقعیت‌های خطرناک (که باید از آن‌ها دوری کنید)، این مسئله به طور جدی مشکل محسوب نمی‌شود.
    در واقع ترس می‌تواند قابل تطبیق باشد.
    اما به ترس‌هایی که چندان منطقی نیستند.
    یا ترس‌های که با توجه به ماهیت موقعیت بیش از حد است و کمتر سازگارپذیر هستند، باید پاسخ متفاوتی داد.
    در چنین مواقعی بخش احساسی مغز‌تان پاسخ نادرستی می‌دهد، مانند این که چیزی ترسناک است.
    و منجر به ترس شده باشد.
    این ترسی که احساس می‌کنید در اصل یک هشدار نادرست است.
    به همین دلیل است که باید درباره نحوه پاسخ به آن تلاش کنید. تغییر رفتار‌تان راه موثری است.
    برای این که به بخش احساسی مغز‌تان بیاموزید که آرام بگیرد و در نتیجه ترس‌تان کاهش یابد.
    در خصوص ترس باید دو تغییر اساسی در رفتار‌تان ایجاد کنید:

    • نخست این که سعی کنید به جای دوری کردن، یک شیوه برای برخورد با ترس‌تان انتخاب کنید.
    • دوری کردن می‌تواند شکل‌های مختلفی داشته باشد.
    • گاهی اوقات به روشنی می‌توانید آن را تشخیص دهید.
    • اما گاهی وقت‌ها ممکن است خیلی به چشم نیاید.
    • و به راحتی تشخیص ندهید که دارید از آن فرار می‌کنید.
    • سعی کنید به رفتار‌تان توجه کنید. اگر کاری انجام می‌دهید.
    • تا ترس را به خود‌تان راه ندهید .
    • به احتمال زیاد این رفتار یک رفتار دوری گزینی است که باید تغییرش دهید.
    • دوم این که، سعی کنید متفاوت از آن‌چه که ترس شما را تشویق به انجام آن می‌کند.
    • کاری انجام دهید. اگر می‌خواهید هر چه سریع‌تر فرار کنید، سرجای خود بمانید.
    • اگر متوجه شدید که بدن‌تان را سفت کرده‌اید یا مشت‌تان را محکم فشار می‌دهید .
    • یا محکم به چیزی چنگ زده‌اید تا احساس امنیت کنید، سعی کنید .
    • ماهیچه‌های‌تان را شل کنید، مشت‌تان را باز کنید و چنگال‌تان را‌‌‌ رها کنید.
    • همچنین سعی کنید در آن موقعیت بمانید تا ترس‌تان کاهش یابد.
    • فرار کردن از آن موقعیت در حالی که در اوج ترس قرار دارید.
    • بد‌ترین کاری است که می‌توانید انجام دهید.
    • با چنین کاری رابطه میان آن موقعیت و ترس‌تان را تقویت می‌کنید.

    رویارویی با ترس‌تان می‌تواند فرآیند بسیار دشواری باشد.
    هنگامی که این کار را به خوبی انجام دادید به خود‌تان پاداش بدهید.
    برای نمونه درمیان گذاشتن آن با خانواده یا دوستان یا خوردن یک شام خوب، یا خرید یک چیزی خاص برای خود‌تان.
    البته بزرگ‌ترین پاداش شما این است که می‌توانید کارهایی را انجام دهید که قبل از این ترس مانع از آن می‌شد.
    بنابراین اگر بر ترس خود به سفر با هواپیما غلبه کنید، می‌توانید به باهاما، برمودا یا سایر جاهایی که دوست دارید سفر کنید.
    اگر یکی از کار‌های‌تان در این رابطه آن طور که انتظارش را داشتید پیش نرفت، مایوس نشوید.
    شما همیشه می‌توانید پله قبلی نردبان ترس‌تان را امتحان کنید، آن کار را به گام‌های کوچک‌تر تبدیل کنید .
    یا تغییراتی در آن کار ایجاد کنید که امکان موفقیت بیشتر در رویارویی با آن موقعیت در آینده را برای‌تان فراهم کند.
    فقط به ریختن ترس‌تان ادامه دهید.
    قبل از این که متوجه شوید با موقعیت‌هایی که از آن می‌ترسیدید، به گونه‌ای مواجه خواهید شد که هرگز تصور نمی‌کردید.
    ترس‌های عادی و ترس‌های بی‌اساس (فوبیا) مانع از انجام کارهایی می‌شوند که برای‌مان مهم هستند .
    و همچنین مانع از نشان دادن توانایی بالقوه‌مان می‌شوند. غلبه بر ترس ممکن است کار بسیار دشواری باشد اما ارزش تلاش کردن را دارد.
    ما از این طریق قوی‌تر می‌شویم و اعتماد به نفس‌مان را تقویت می‌کنیم.
    همین طور که خود را از ترس‌‌‌ رها می‌کنیم، بهتر می‌توانیم طبق ارزش‌های‌مان زندگی کنیم.
    بهتر می‌توانیم احتمالات جدید را کشف کنیم و به فردی که دوست داشتیم تبدیل شویم.
    در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
    دفتر سعادت آباد:
    ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  5. 2 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2018
    شماره عضویت
    38469
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    2
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بدبینی

    نقل قول نوشته اصلی توسط ghm نمایش پست ها
    سلام عزیزم
    ابتدا بگید که رفتار خانواده ی همسرتون با هم دیگه چگونه هستش؟ آیا با مادر شوهرتونم همین طورن؟ آیا این رفتارها رفتارهای معمولی هستش بین خانواده شون؟ و اینکه بغیر از شما خودشون دختر هم دارند؟ و اینکه این رفتارها فقط مال اوایل بوده یا الان هم ادامه داره؟
    ابتدا سوالات من رو جواب بدید تا بیشتر بتونم کمکتون کنم.
    با تذکر دادن همسرم الان بهتر شده
    قبلا این رفتارها رو با خانواده خودشون به صورتهای دیگه شوخی الان با دختر نوجوانش هم گهگاهی این برخورثارو داره دخترش عصبانی میشه
    با مادرشوهرم بد نیست ولی از وقتی به همسرم تذکر دادم اونم با خانوادش یجور برخورد میکنه که انگار اینا عادیه بینشون

  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2017
    شماره عضویت
    36965
    نوشته ها
    484
    تشکـر
    150
    تشکر شده 435 بار در 240 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : بدبینی

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mahsamohamadi نمایش پست ها
    با تذکر دادن همسرم الان بهتر شده
    قبلا این رفتارها رو با خانواده خودشون به صورتهای دیگه شوخی الان با دختر نوجوانش هم گهگاهی این برخورثارو داره دخترش عصبانی میشه
    با مادرشوهرم بد نیست ولی از وقتی به همسرم تذکر دادم اونم با خانوادش یجور برخورد میکنه که انگار اینا عادیه بینشون
    رفتارشون به نظر نرمال نمیاد. و ربطی به مذهبی بودن یا نبودن نداره. و شمام بهتره به بهانه ای دخترتون رو تنها نگذارید اونجا. گاهی ببریدشون و خودتون هم حتما اونجا باشید.
    شوخی های دستی میتونه زنگ خطری باشه. چون به هیچ وجه نباید بین افراد هرچند هم صمیمی چنین برخوردهایی باشه.
    بهتره بدون اینکه همسرتونو حساس کنین و باهاش دعوا کنید. چون بالاخره پدرشون هستند و ادم ها عیب پدر و مادرشونو نمیبینن و یا اگرم ببینن دلشون میخواد بپوشوندشون و بخاطر همین ممکنه از خطراتی که در کمین دخترتونه اگاه نباشند. دخترخانمتونو تحت کنترل خودتون رفت و امد بدید. رابطتونو با خانواده همسرتون خوب کنید که فکر نکنند بخاطر این مسائل دوری میکنید.
    من نمیگم بدبین باشید اما بهتره به جای پرخاشگری و رفتارهای نامطمئن، که باعث میشه وجهه شما خراب شه. کنترل شده باشه یک سری برخوردها
    اگر دخترتون میخواد بمونه خودتون هم بمونید. و به دخترتون یاد بدید هرجا باشه حتما شب رو باید توی خونه خودتون بخوابه.
    سرکارخانم از اینجا به بعد حرف هام عمومیه و ربطی نداره به مسئلتون
    و اینکه حتما حتما به دخترتون از همین الان و کمی که بزرگتر شد لمس های ناسالم رو یاد بدید. نه بخاطر پدربزرگشون بلکه به خاطر دختر بودنشون و اینکه باید مهارت داشته باشند.
    اصلا خجالت نکشید از مطرح کردن این بحث با کودکتون.. بالاخص که دختر هستند و متاسفانه دخترها توی این جامعه خیلی اذیت میشند.
    یک سری مجموعه تیزر از انجمن حمایت از کودکان هستند حتما توصیه میشه ببینید و به کودکتونم نشون بدید.
    ویرایش توسط ghm : 05-24-2018 در ساعت 10:35 AM

  8. کاربران زیر از ghm بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد