نمایش نتایج: از 1 به 33 از 33

موضوع: نمیتونم با جنس مخالف صحبت کنم

2468
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2019
    شماره عضویت
    40911
    نوشته ها
    16
    تشکـر
    17
    تشکر شده 7 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    نمیتونم با جنس مخالف صحبت کنم

    سلام ۳۱ سالمه و از خانواده سنتی هستم و اجازه هم نمیدن به راحتی با کسی باشم و البته خجالتی و کم رو هم هستم همش هم میترسم با کسی دوست بشم و خانواده ام بفهمن و ... و هم دوست ندارن فامیل و آشنا ما رو هم ببینن خانواده ام اینو میگه و پشت سر من حرف در میاره و‌ آبرو و ...
    البته برای من زیاد مهم نیست ولی خب
    تا به الان هیچ دوستی ندارم چه دختر چه پسر
    دلم میخواد با کسی رابطه داشته باشم
    واقعا دوست ندارم تنها باشم
    و دنبال به رابطه هدف دار هستم
    ولی نمیدونم چی کار کنم و از کجا دوست پیدا کنم
    نمیخوام تا آخرم تنها بمونم دوست دارم از زندگیم لذت ببرم عاشق بشم و دوستی داشته باشم و...

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2019
    شماره عضویت
    40526
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    796
    تشکر شده 601 بار در 492 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : تنهام...

    نقل قول نوشته اصلی توسط Nazanin.g نمایش پست ها
    سلام ۳۱ سالمه و از خانواده سنتی هستم و اجازه هم نمیدن به راحتی با کسی باشم و البته خجالتی و کم رو هم هستم همش هم میترسم با کسی دوست بشم و خانواده ام بفهمن و ... و هم دوست ندارن فامیل و آشنا ما رو هم ببینن خانواده ام اینو میگه و پشت سر من حرف در میاره و‌ آبرو و ...
    البته برای من زیاد مهم نیست ولی خب
    تا به الان هیچ دوستی ندارم چه دختر چه پسر
    دلم میخواد با کسی رابطه داشته باشم
    واقعا دوست ندارم تنها باشم
    و دنبال به رابطه هدف دار هستم
    ولی نمیدونم چی کار کنم و از کجا دوست پیدا کنم
    نمیخوام تا آخرم تنها بمونم دوست دارم از زندگیم لذت ببرم عاشق بشم و دوستی داشته باشم و...
    سلام
    همه این چیزایی که دوس دارین حق شماست و حق طبیعی همه ادما
    اما شما میفرمایین تاحالا هیچ دوستی نداشتین!
    یعنی تجربه مراوده و معاشرت با همسن وسالاتونو ندارین
    بنظرم از الان شروع کنین به تمرین و اموختن و تجربه

    فعلا از دوستی با جنس دختر و گردش و تفریح باهاشون شروع کنین تا اوضاع احوال دستتون بیاد و نحوه معاشرت با جوونای امروزی و مدها و سبک‌ علاقمندیها رو قشنگ یاد بگیرین

    چندماه تو همین حد بمونین و تجربه کسب کنین بعدش از طریق همون دوستاتون یا هرطریقی که میسر باشه با یه پسر اشنا شین
    چون قصدتون ازدواجه و بنظر میاد خط قرمزهای اسلامی واستون مهم باشه از همون ابتدای اشنایی بااون پسر بهش بگین هدفتون از رابطه چیه و خط قرمزهای موردنظرتونو بش یاداوری کنین

    اما باز تاکید میکنم از معاشرت با دخترا شروع کنین بعدش برین سراغ پسر

    هستن بعضا پسرهایی که خوراکشون یه دختر ساده و بی تجربس که ممکنه ببرن دورازجون شما بلایی سرش بیارن(البته اکثر پسرها مرام و وجدان دارن اما شما باتوجه به تربیت نادرستی که پدرمادرتون روی شما اعمال کردن بایستی یه مقدار محتاطتر از بقیه باشین)
    امضای ایشان
    به طبیعت بگو حواسش جمع باشد

    اگرچه کلی دیر ای تقدیر

    اما با دستان و شاخهایم امده‌ام!

    اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت

    مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم

    شاخ دراورده باشد هنر

    و دُمى بافته ام در اخر مغزم

    چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست

  3. کاربران زیر از delvapas2000 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2019
    شماره عضویت
    40911
    نوشته ها
    16
    تشکـر
    17
    تشکر شده 7 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تنهام...

    نقل قول نوشته اصلی توسط delvapas2000 نمایش پست ها
    سلام
    همه این چیزایی که دوس دارین حق شماست و حق طبیعی همه ادما
    اما شما میفرمایین تاحالا هیچ دوستی نداشتین!
    یعنی تجربه مراوده و معاشرت با همسن وسالاتونو ندارین
    بنظرم از الان شروع کنین به تمرین و اموختن و تجربه

    فعلا از دوستی با جنس دختر و گردش و تفریح باهاشون شروع کنین تا اوضاع احوال دستتون بیاد و نحوه معاشرت با جوونای امروزی و مدها و سبک‌ علاقمندیها رو قشنگ یاد بگیرین

    چندماه تو همین حد بمونین و تجربه کسب کنین بعدش از طریق همون دوستاتون یا هرطریقی که میسر باشه با یه پسر اشنا شین
    چون قصدتون ازدواجه و بنظر میاد خط قرمزهای اسلامی واستون مهم باشه از همون ابتدای اشنایی بااون پسر بهش بگین هدفتون از رابطه چیه و خط قرمزهای موردنظرتونو بش یاداوری کنین

    اما باز تاکید میکنم از معاشرت با دخترا شروع کنین بعدش برین سراغ پسر

    هستن بعضا پسرهایی که خوراکشون یه دختر ساده و بی تجربس که ممکنه ببرن دورازجون شما بلایی سرش بیارن(البته اکثر پسرها مرام و وجدان دارن اما شما باتوجه به تربیت نادرستی که پدرمادرتون روی شما اعمال کردن بایستی یه مقدار محتاطتر از بقیه باشین)
    مچکرم از جوابتون به من
    البته اینم بگم من‌یه دوستی داشتم دوست پسر که به خاطر نادانی و نابلدی من و خیلی چیزها وخیلی هم دوسِش دارم شکست عشقی خوردم
    و بله اصلا دوستی ندارم نه حتی دوست صمیمی
    تا الان برای خودم زندگی میکردم سرم به کار خودم بود تا الان
    الان که با خودم فکر کردم دیدم واقعا خیلی تنهام و خسته شدم و دلم میخواد با کسی باشم اما نمیدونم چجوری؟
    باید چه کاری انجام بدم؟

  5. کاربران زیر از Nazanin.g بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2019
    شماره عضویت
    40526
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    796
    تشکر شده 601 بار در 492 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : تنهام...

    نقل قول نوشته اصلی توسط Nazanin.g نمایش پست ها
    مچکرم از جوابتون به من
    البته اینم بگم من‌یه دوستی داشتم دوست پسر که به خاطر نادانی و نابلدی من و خیلی چیزها وخیلی هم دوسِش دارم شکست عشقی خوردم
    و بله اصلا دوستی ندارم نه حتی دوست صمیمی
    تا الان برای خودم زندگی میکردم سرم به کار خودم بود تا الان
    الان که با خودم فکر کردم دیدم واقعا خیلی تنهام و خسته شدم و دلم میخواد با کسی باشم اما نمیدونم چجوری؟
    باید چه کاری انجام بدم؟
    خب قراره از نابلدی دربیاین و با جامعه امروزی مچ بشین که دیگه همچی شکستهایی تجربه نشن

    همونطور که پست قبلی توضیح دادم قدم اول بهتره دوستی با دخترها باشه
    میتونین توی کلاس اموزشی ثبت نام کنین
    مثلا کلاس هنرهای دستی یا موسیقی یا کلاسهای ورزشی یا حتی کلاس زبان
    اونجا با دخترایی که روحیتون باهم نزدیکتره رفاقت کنین و کم کم صمیمیتتون بیشتر شه و قرار بیرون و برنامه های تفریحی بزارین

    سعی کنین تو خونه جلو پدرمادرتون مطلقا راجع به برنامه های شخصیتون صحبت نکنین که حساسیتشون برانگیخته نشه

    فقط یه نکته رو دقت کنین
    تو مراودات با دوستاتون حواستون‌ باشه یوقت گرفتار دام اعتیاد نشین
    چون متاسفانه انواع و اقسام مواد مخدر دست خیلی از جووناس
    قراره از زندگیمون طولانی مدت لذت ببریم اما اعتیاد همه چیو خراب میکنه و لذتها به رنج تبدیل میشن

    پس اینو حتما مدنظر بگیرین اگه شک به اعتیاد طرف بردین دوستیتونو باهاش قطع کنین
    دختر خوب و مناسب برا دوستی قحط نیس که بخوایم با معتاد جماعت دوستی کنیم!
    اگه به همین مورد حواستون باشه دیگه هیچ جای نگرانی نیست و خیلی زود به همه لذتهایی که دوس دارین دسترسی پیدا خواهید کرد
    امضای ایشان
    به طبیعت بگو حواسش جمع باشد

    اگرچه کلی دیر ای تقدیر

    اما با دستان و شاخهایم امده‌ام!

    اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت

    مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم

    شاخ دراورده باشد هنر

    و دُمى بافته ام در اخر مغزم

    چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست

  7. 2 کاربران زیر از delvapas2000 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2019
    شماره عضویت
    40911
    نوشته ها
    16
    تشکـر
    17
    تشکر شده 7 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تنهام...

    نقل قول نوشته اصلی توسط delvapas2000 نمایش پست ها
    خب قراره از نابلدی دربیاین و با جامعه امروزی مچ بشین که دیگه همچی شکستهایی تجربه نشن

    همونطور که پست قبلی توضیح دادم قدم اول بهتره دوستی با دخترها باشه
    میتونین توی کلاس اموزشی ثبت نام کنین
    مثلا کلاس هنرهای دستی یا موسیقی یا کلاسهای ورزشی یا حتی کلاس زبان
    اونجا با دخترایی که روحیتون باهم نزدیکتره رفاقت کنین و کم کم صمیمیتتون بیشتر شه و قرار بیرون و برنامه های تفریحی بزارین

    سعی کنین تو خونه جلو پدرمادرتون مطلقا راجع به برنامه های شخصیتون صحبت نکنین که حساسیتشون برانگیخته نشه

    فقط یه نکته رو دقت کنین
    تو مراودات با دوستاتون حواستون‌ باشه یوقت گرفتار دام اعتیاد نشین
    چون متاسفانه انواع و اقسام مواد مخدر دست خیلی از جووناس
    قراره از زندگیمون طولانی مدت لذت ببریم اما اعتیاد همه چیو خراب میکنه و لذتها به رنج تبدیل میشن

    پس اینو حتما مدنظر بگیرین اگه شک به اعتیاد طرف بردین دوستیتونو باهاش قطع کنین
    دختر خوب و مناسب برا دوستی قحط نیس که بخوایم با معتاد جماعت دوستی کنیم!
    اگه به همین مورد حواستون باشه دیگه هیچ جای نگرانی نیست و خیلی زود به همه لذتهایی که دوس دارین دسترسی پیدا خواهید کرد
    اتفاقا کلاس میرم ولی نمیدونم چرا نمیتونم با کسی دوست بشم شاید به خاطر کم روئی و خجالتیمه و همینطور مادرم خیلی حواسش به منه که کجا میرم باید بهش بگم کلاسم فلان ساعت تموم شد و کلاسم شروع شد یا دارم میام خونه احساس میکنم داره منو محدود میکنه آیا این طبیعیه ؟؟
    خودم نمیدونم مال بقیه چطوریه
    یه چیز دیگه بگم مادرم در جریان بوده که من دوس پسر داشتم و دوسِش دارم چون بلد نبودم ازش راهنمایی میگرفتم ولی حالا شکست خوردم شاید به این خاطر حساسه
    خودم نمیدونم دقیقا

  9. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2019
    شماره عضویت
    40750
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 5 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تنهام...

    عزیزم منم مثل توام با این سن اجازه ندارم که تنها برم بیرون و حتما باید با خانواده یا مادرم یا خواهرم برم بیرون.... الانم همه ازدواجا با دوستی رخ میده و من که نمیتونم با پسری دوست بشم واقعا فکرمیکنم نمیتونم دیگه ازدواج کنم

  10. کاربران زیر از پری67 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2019
    شماره عضویت
    40911
    نوشته ها
    16
    تشکـر
    17
    تشکر شده 7 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تنهام...

    نقل قول نوشته اصلی توسط پری67 نمایش پست ها
    عزیزم منم مثل توام با این سن اجازه ندارم که تنها برم بیرون و حتما باید با خانواده یا مادرم یا خواهرم برم بیرون.... الانم همه ازدواجا با دوستی رخ میده و من که نمیتونم با پسری دوست بشم واقعا فکرمیکنم نمیتونم دیگه ازدواج کنم
    دقیقا منم مثل همین
    باید چیکار کنم ؟ یعنی راهی نیست ..؟

  12. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2019
    شماره عضویت
    40911
    نوشته ها
    16
    تشکـر
    17
    تشکر شده 7 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تنهام...

    خسته شدم از این وضع اینجوری
    حس میکنم دارم نابود میشم

    مشاورهای عزیز
    یعنی راهی نیست ؟
    پیشنهادی چیزی ؟

  13. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2019
    شماره عضویت
    40750
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 5 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تنهام...

    فقط باید دعا کنیم یه کیس مناسب پیدا بشه و ازدواج کنیم

  14. کاربران زیر از پری67 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2019
    شماره عضویت
    40911
    نوشته ها
    16
    تشکـر
    17
    تشکر شده 7 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تنهام...

    یعنی هیچ کاری نکنیم و راهی هم نیست؟

  16. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2019
    شماره عضویت
    40750
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 5 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تنهام...

    آخه عزیزم چه راهی...

  17. کاربران زیر از پری67 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  18. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2019
    شماره عضویت
    40526
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    796
    تشکر شده 601 بار در 492 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : تنهام...

    نقل قول نوشته اصلی توسط Nazanin.g نمایش پست ها
    اتفاقا کلاس میرم ولی نمیدونم چرا نمیتونم با کسی دوست بشم شاید به خاطر کم روئی و خجالتیمه و همینطور مادرم خیلی حواسش به منه که کجا میرم باید بهش بگم کلاسم فلان ساعت تموم شد و کلاسم شروع شد یا دارم میام خونه احساس میکنم داره منو محدود میکنه آیا این طبیعیه ؟؟
    خودم نمیدونم مال بقیه چطوریه
    یه چیز دیگه بگم مادرم در جریان بوده که من دوس پسر داشتم و دوسِش دارم چون بلد نبودم ازش راهنمایی میگرفتم ولی حالا شکست خوردم شاید به این خاطر حساسه
    خودم نمیدونم دقیقا
    عزیزم کمرویی و خجالتی بودن شما درحال حاضر مشکل اصلی شماس
    وگرنه شما خانم ۳۱ ساله اصلا نیاز نیس تموم تلفنهای مادرتو با دقت جواب بدی و توضیح بدی دقیقا کجایی!
    به ایشون باید تفهیم کنی یه انسان بزرگ هستی و این طرزرفتارش رفتار مناسب یه بچه ۱۰ ساله س نه خانم ۳۱ ساله!

    حتی الان دیگه بچه های ۱۰ ساله هم بلدن بپیچونن و بهانه بیارن
    شما چطور هنوز این روشها رو بلد نیستین؟

    بعضی تلفنهای مادرتو با پیامک جواب بده یعنی اولش سایلنت بزار و جوابشو نده بعدش پیامک بزن :
    هروقت کلاس تموم شد میام

    ساعت اتمام کلاس رو مثلا ۳۰ دقیقه بالاتر بگو که وقت داشته باشی یکم با دوستات بگذرونی(لااقل درحد گپ زدن تو مسیر و بستنی خوردن)

    اما مشکل اصلی خجالتی بودن خودته
    اونو بطور جدی باید حلش کنی حتی شده با مشاوره حضوری و تمرین

    ایا امکانش هس بیرون از خونه ارایش کنی؟
    ارایش کردن یه مقدار باعث میشه اون حالت حجب افراطی ازبین بره
    اما دراصل مشکل خجالتی بودن شما نیاز به مشاوره حضوری روانشناسی داره
    امضای ایشان
    به طبیعت بگو حواسش جمع باشد

    اگرچه کلی دیر ای تقدیر

    اما با دستان و شاخهایم امده‌ام!

    اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت

    مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم

    شاخ دراورده باشد هنر

    و دُمى بافته ام در اخر مغزم

    چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست

  19. کاربران زیر از delvapas2000 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  20. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2019
    شماره عضویت
    40911
    نوشته ها
    16
    تشکـر
    17
    تشکر شده 7 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تنهام...

    نقل قول نوشته اصلی توسط delvapas2000 نمایش پست ها
    عزیزم کمرویی و خجالتی بودن شما درحال حاضر مشکل اصلی شماس
    وگرنه شما خانم ۳۱ ساله اصلا نیاز نیس تموم تلفنهای مادرتو با دقت جواب بدی و توضیح بدی دقیقا کجایی!
    به ایشون باید تفهیم کنی یه انسان بزرگ هستی و این طرزرفتارش رفتار مناسب یه بچه ۱۰ ساله س نه خانم ۳۱ ساله!

    حتی الان دیگه بچه های ۱۰ ساله هم بلدن بپیچونن و بهانه بیارن
    شما چطور هنوز این روشها رو بلد نیستین؟

    بعضی تلفنهای مادرتو با پیامک جواب بده یعنی اولش سایلنت بزار و جوابشو نده بعدش پیامک بزن :
    هروقت کلاس تموم شد میام

    ساعت اتمام کلاس رو مثلا ۳۰ دقیقه بالاتر بگو که وقت داشته باشی یکم با دوستات بگذرونی(لااقل درحد گپ زدن تو مسیر و بستنی خوردن)

    اما مشکل اصلی خجالتی بودن خودته
    اونو بطور جدی باید حلش کنی حتی شده با مشاوره حضوری و تمرین

    ایا امکانش هس بیرون از خونه ارایش کنی؟
    ارایش کردن یه مقدار باعث میشه اون حالت حجب افراطی ازبین بره
    اما دراصل مشکل خجالتی بودن شما نیاز به مشاوره حضوری روانشناسی داره
    چندین بار گفتم این رفتار با من درست نیست مگه من بچه ۱۰ ساله هستم کلی دعوا و بحث کردیم ولی فایده نداشت همش حرف اون بود
    رابطه ای هم که داشتم که گفته باید قطعش کنم و کلی حرفا زد رو من اثر گذاشت حرفایی از ابرو و فامیل میبینن و ... و باعث خرابی رابطه شد و شکست عشقی خوردم و حتی نتونستم باهاش درست و حسابی قرار بذارم فقط در حد چت بود فقط خیلی اعصابم خرابه که شکست خوردم
    بله آرایش میکنم ولی کم

    چک میکنه کلاسو و چون دوستی ندارم و نمیذاره تنهایی برم بیرون
    بهانه ای ندارم که بتونم برم بیرون

  21. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2019
    شماره عضویت
    40526
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    796
    تشکر شده 601 بار در 492 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : تنهام...

    نقل قول نوشته اصلی توسط Nazanin.g نمایش پست ها
    چندین بار گفتم این رفتار با من درست نیست مگه من بچه ۱۰ ساله هستم کلی دعوا و بحث کردیم ولی فایده نداشت همش حرف اون بود
    رابطه ای هم که داشتم که گفته باید قطعش کنم و کلی حرفا زد رو من اثر گذاشت حرفایی از ابرو و فامیل میبینن و ... و باعث خرابی رابطه شد و شکست عشقی خوردم و حتی نتونستم باهاش درست و حسابی قرار بذارم فقط در حد چت بود فقط خیلی اعصابم خرابه که شکست خوردم
    بله آرایش میکنم ولی کم

    چک میکنه کلاسو و چون دوستی ندارم و نمیذاره تنهایی برم بیرون
    بهانه ای ندارم که بتونم برم بیرون
    ایشون بعیده قانع بشن چون ایده الهای ایشون با شما خیلی فاصله داره
    شما به زندگی امروزی نگا میکنین ایشون بفکر ابرو و حرف دراوردن فامیل هستن
    بنابراین حرف همو نمیفهمین و جنگ بین شماها فرسایشیه

    خب خانوم عزیز
    این گره رو خودت وا کن دیگه
    دوست پیدا کن داخل همین کلاس که میری
    بعدش میتونی به مادرت بگی با دوستم رفتیم بیرون

    معلوم شد قدم اول دوست یابیه
    بعدشم اگه مادرت درمورد مشخصات دوستت پرسید نیاز نیس اطلاعات خیلی دقیق بدی که ایشون حساس بشن
    بگو دوستم دختر سنگین و متینیه اهل نمازه و..
    حتی اگه دوستت واقعا اینطور نباشه شما اینطور به مادرت بگو که از جدل کردن ایشون جلوگیری کنی و اعصاب خودت اروم باشه

    همون ارایش کم خوبه
    ارایش خیلی تند واسه مهمونیاس
    تو خیابون و کلاسهای اموزشی ارایش کم یا متوسط کافیه
    امضای ایشان
    به طبیعت بگو حواسش جمع باشد

    اگرچه کلی دیر ای تقدیر

    اما با دستان و شاخهایم امده‌ام!

    اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت

    مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم

    شاخ دراورده باشد هنر

    و دُمى بافته ام در اخر مغزم

    چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست

  22. کاربران زیر از delvapas2000 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  23. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2019
    شماره عضویت
    40837
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    5
    تشکر شده 10 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تنهام...

    سلام منم بیست وچهار سالمه و دقیقا مثل شماست وضعم وجالبه تا الان فک میکردم منم که این قدر بیچاره ام و خانواده ام با تمام وجود روی من زوم هستن اخه دحترای شونزده وهفده ساله ازادی شون از ما بیشتره راستش منم مثل شمام با این تفاوت که من زودتر از شما به فکر افتادم میدونی ما ها خودمون اختیارمون دادیم دست خانواده هامون اون موقع که دخترای فامیل تو سن کم داشتن مستقل میشدن و برای استقلال شون می جنگیدن چون همه فامیل میگفتن اون ها (همون دخترای فامیل که تلاش میکردن مستقل باشن )بی ادب هستن پررو شدن ماهم بهمون برچسب دختر خوب چسبوندن و خرمون کردن اره ماهم چون دختر بد نشیم هیچ کاری نکردم غافل از این که چه بلایی فقط به خاطرخوب بودن و حرفای احمقانه فامیل سرمون نیومد الان اون فامیل مجاست شبایی که من تنهام و دارم گریه میکنم چون هیچ همدمی ندارم اون فامیل کو موقع عصبی شدنم ارومم کنه نیستن میدونی من الان خیلی مامانم می پیچونم خیلی زیاد دقیقا مثل همین که ایشون گفتن نیم ساعت کلاسمو زیاد میکنم از سر وته و این که هر امتحان کع دارم خودم دوتا هم میزارم روش بهونه بیار بگو امتحان بچه ها لغو کردن استاد نیومد جبرانی گذاشته یا بچه ها خواستن کاراشون بهتر ارائه بدن براهمین یه جلسه دیگه امتحان میگیرن یه جوری بگو که باور کنن مثلا من همین که میرسم خونه میگم وای خسته ام خدا لعنتشون کنه اصلا فکر نمی کنن یه بدبختی مثل من ازکجا پول کرایه اتو بوس بیاره اسکل کردن مارو رفتیم اونجا استاده نیومده بهمون نمیگن یا مثلا استاد زبان مون گیر داده از همه تک تک پرسیده وقت نشد ازمن و چن نفر دیگه خیلی خوب شد حالا تا جلسه بعد باید بهتر بخونم بیااینم بهونه اما برخلاف حرفی که دوستمون زده عزیزم منم یه مدتی با دخترا هفده هجده ساله رفیق شدم خوش گذشت باهاشون اما متوجه شدم دنیای ما با اونا خیلی فرق کرده شما هم طرف پسر نرو اشتباه محض الان رفاقت با پسرا مثل این میمونه اکه انگار زن طرف شدی پاکی خودت به خاطر تنهایی از بین نبر ببین تازه شما سیو یک سالته بخوای رفیقم بشی باید بایکی بزرگتر از خودت رفیق بشی که اونم پسرا از بیست وپنچ به بالا گرگ میشن به خدا جدی میگم وابسته ات میکنن اذیت میشی چون مثل خودمی بهت میگم این کار حماقت محض خوش بگذرون و دعا کن چهل تا یاسین بخون انشالله یه پسر خوب میاد خواستکاریت وازدواح میکنی هیچ خیری جز بد بختی تو رفاقت با پسرا نیست منم خودم تجربه بودن با سه نفر داشتم حماقت محض خود شما بعد چت با یه اقا حالت خراب شده رفیق میشدی چی کار میکردی من خودم با صد نفر چت کردم چت درمقابل رفاقت هیچی نابودت میکنه نرو طرفش میدونی رابطه با پسرا مثل یه مرداب می مونه از دور قشنگه اما همین که واردش بشی می کشتت تو ونابودت میکنه ازدور شادن اونایی که تورابطه ان وگرنه اگه برگردن این کارو نمیکنن

  24. کاربران زیر از هی خدا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  25. بالا | پست 16


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    27944
    نوشته ها
    4,023
    تشکـر
    3,916
    تشکر شده 2,513 بار در 1,691 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : تنهام...

    نقل قول نوشته اصلی توسط پری67 نمایش پست ها
    عزیزم منم مثل توام با این سن اجازه ندارم که تنها برم بیرون و حتما باید با خانواده یا مادرم یا خواهرم برم بیرون.... الانم همه ازدواجا با دوستی رخ میده و من که نمیتونم با پسری دوست بشم واقعا فکرمیکنم نمیتونم دیگه ازدواج کنم
    سلام

    دوستی و آشنایی قبل از ازدواج فوراً به ازدواج ختم نمیشه، احتمال شکست و بهم خوردن دوستی و رابطه خیلی زیاده، کسی که تا حالا وارد این نوع رابطه ها نشده این شکستها براش تلخ و غیر قابل هضم خواهد بود.

    شما بهتره به روش سنتی و معرفی از طریق خانواده برای ازدواج اقدام کنید، این بیشتر به نفعتونه.

  26. کاربران زیر از Experience بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  27. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2019
    شماره عضویت
    40526
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    796
    تشکر شده 601 بار در 492 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : تنهام...

    نازنین خانوم
    دوستان کاربر یکیشون پیشنهاد دادن شما ۴۰ تا یاسین بخونین که خواستگار خوب واستون بیاد
    یکی دیگه پیشنهاد داده به روش سنتی ازدواج کنین یعنی پدرمادر و بزرگتراتون همسر ایندتونو انتخاب کنن

    منم روشی که بنظرم مناسبتون بود پیشنهاد دادم
    دیگه با خودتونه که به کدومشون عمل کنین
    امضای ایشان
    به طبیعت بگو حواسش جمع باشد

    اگرچه کلی دیر ای تقدیر

    اما با دستان و شاخهایم امده‌ام!

    اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت

    مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم

    شاخ دراورده باشد هنر

    و دُمى بافته ام در اخر مغزم

    چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست

  28. کاربران زیر از delvapas2000 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  29. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21877
    نوشته ها
    2,577
    تشکـر
    2,345
    تشکر شده 1,788 بار در 1,138 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تنهام...

    به فکر ارتباط سالم باشید تنهای بهتر از اینکه بازیچه و هوس دست هر کس و ناکس بشی! تو این سن هر کی با تو دوست بشه فقط برا س .س هستش یک مدت سنت بگذره این زیبایی هم از دست میدی به خاطر اون هم دنبالت نمیاد. ارتباط سالم دوری از هرگونه ارتباط عاطفی و جنسی در مدت آشنایی هست. حتما در محل کار و کلاس کسی هست که شما بهش حس دارید و یا کسی هست بخواهد به شما نزدیک بشه این اجازه بدهید تا با اون بیشتر آشنا بشین حتی اگر تونستید خانواده هم خبر دار کن و نذار مدت آشنایی طول بکشه برای مراسمات رسمی و ازدواج

  30. 2 کاربران زیر از omidd بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  31. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2019
    شماره عضویت
    40526
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    796
    تشکر شده 601 بار در 492 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : تنهام...

    نقل قول نوشته اصلی توسط omidd نمایش پست ها
    به فکر ارتباط سالم باشید تنهای بهتر از اینکه بازیچه و هوس دست هر کس و ناکس بشی! تو این سن هر کی با تو دوست بشه فقط برا س .س هستش یک مدت سنت بگذره این زیبایی هم از دست میدی به خاطر اون هم دنبالت نمیاد. ارتباط سالم دوری از هرگونه ارتباط عاطفی و جنسی در مدت آشنایی هست. حتما در محل کار و کلاس کسی هست که شما بهش حس دارید و یا کسی هست بخواهد به شما نزدیک بشه این اجازه بدهید تا با اون بیشتر آشنا بشین حتی اگر تونستید خانواده هم خبر دار کن و نذار مدت آشنایی طول بکشه برای مراسمات رسمی و ازدواج
    با توجه به اینکه مادر نازنین خانم از ارتباط قبلی ایشون باخبر شد و موجب خراب شدن رابطه و بقول نازنین خانم شکست عشقی ایشون شد پس نتیجه میشه مادر محترم ایشون بخاطر افکار و اخلاقیات خاصش صلاح نیس که تو جریان رابطه های نازنین خانم قرار بگیره
    چون متاسفانه احتمال خرابکاری مجدد وجود داره

    واسه هرکاری باید دلیل قانع کننده ای باشه
    درجریان قرار دادن پدرمادر چرا و به چه دلیل؟
    اگه دلیل منطقی نداره(که نداره)پس نباید انجام بشه

    البته خود نازنین خانم صاحب اختیاره
    اما من سعی میکنم براساس روحیات افراد و مناسب با احوالاتشون راهنمایی کنم و پیشنهاد بدم
    نه که یک مشت کلیشه هایی رو تکرار کنم که خودمم دلیلشونو نتونم توضیح بدم!

    مکتب فکری ما انسان محوره و همه چیز به نفع انسانه
    به شخصه دوس دارم همه انسانها تو طول عمرشون طعم لذت و شادی رو بچشن
    وقتی شرح حال نازنین خانم رو خوندم حقیقتا متاثر و ناراحت شدم
    امضای ایشان
    به طبیعت بگو حواسش جمع باشد

    اگرچه کلی دیر ای تقدیر

    اما با دستان و شاخهایم امده‌ام!

    اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت

    مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم

    شاخ دراورده باشد هنر

    و دُمى بافته ام در اخر مغزم

    چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست

  32. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2019
    شماره عضویت
    40911
    نوشته ها
    16
    تشکـر
    17
    تشکر شده 7 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تنهام...

    نمیدونم شکست عشقی که خوردم مقصر مادرمه یا نه ؟
    البته خودم مقصرهستم به خاطراینکه تجربه نداشتم
    خودم‌نمیدونم ولی اون بهم کفت قطع کن باهاش کامل و
    خب من هم خام و نابلد و تجربه ای نداشتم
    نمیدونم این کار طبیعیه یا نه
    بلد نبودم چطوری باید رفتار میکردم با یه نفر
    اونموقع از مادرم کمک میگرفتم
    تو زندگی دیگران نیستم و نمیدونم رفتارهاشون یا فکرهاشون چطوریه
    البته خود اون اقا هم مقصره به نظرم
    باید باهام میموند
    میدونست مشکلات منو... ولی خب مثل اینکه نتونست
    یا هر چیزی و...

  33. کاربران زیر از Nazanin.g بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  34. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2019
    شماره عضویت
    40526
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    796
    تشکر شده 601 بار در 492 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : تنهام...

    نقل قول نوشته اصلی توسط Nazanin.g نمایش پست ها
    نمیدونم شکست عشقی که خوردم مقصر مادرمه یا نه ؟
    البته خودم مقصرهستم به خاطراینکه تجربه نداشتم
    خودم‌نمیدونم ولی اون بهم کفت قطع کن باهاش کامل و
    خب من هم خام و نابلد و تجربه ای نداشتم
    نمیدونم این کار طبیعیه یا نه
    بلد نبودم چطوری باید رفتار میکردم با یه نفر
    اونموقع از مادرم کمک میگرفتم
    تو زندگی دیگران نیستم و نمیدونم رفتارهاشون یا فکرهاشون چطوریه
    البته خود اون اقا هم مقصره به نظرم
    باید باهام میموند
    میدونست مشکلات منو... ولی خب مثل اینکه نتونست
    یا هر چیزی و...
    مسلما نمیشه همه تقصیر رو پای مادرتون گذاشت
    یه بخش از تقصیر پای ایشونه و یه مقدار زیادیش بی تجربگی خود شما باعثش بود
    البته وظیفه پدرمادرا اینه که شرایطی فراهم کنن بچه هاشون هرچه زودتر وارد جامعه شن و تجربه کسب کنن
    تجربه از هوا نمیاد باید با ورود به جامعه و برخورد با ادمای مختلف اروم اروم تجربه کسب بشه

    البته یه مقدار از تقصیرها هم گردن اون اقاست
    اگرچه از جزییات این اتفاق هیچی نمیدونم و فقط براساس توضیحات کلی شما دارم قضاوت میکنم

    حتما دوست یابی رو جدی بگیرین
    نزارین بیش ازین از جامعه عقب بمونین
    تا همینقد که جا موندین بسه
    تا دیرتر ازین نشده جبران کنین و خودتونو به همسن و سالاتون برسونین

    همونطور که تو پستهای قبلی عرض کردم اولین قدم دوست یابیه
    تا کم کم بقیه اون چیزایی که دلتون میخواد زنجیروار اتفاق بیفتن
    امضای ایشان
    به طبیعت بگو حواسش جمع باشد

    اگرچه کلی دیر ای تقدیر

    اما با دستان و شاخهایم امده‌ام!

    اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت

    مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم

    شاخ دراورده باشد هنر

    و دُمى بافته ام در اخر مغزم

    چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست

  35. کاربران زیر از delvapas2000 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  36. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2019
    شماره عضویت
    39958
    نوشته ها
    68
    تشکـر
    2
    تشکر شده 34 بار در 30 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : تنهام...

    نقل قول نوشته اصلی توسط Nazanin.g نمایش پست ها
    نمیدونم شکست عشقی که خوردم مقصر مادرمه یا نه ؟
    البته خودم مقصرهستم به خاطراینکه تجربه نداشتم
    خودم‌نمیدونم ولی اون بهم کفت قطع کن باهاش کامل و
    خب من هم خام و نابلد و تجربه ای نداشتم
    نمیدونم این کار طبیعیه یا نه
    بلد نبودم چطوری باید رفتار میکردم با یه نفر
    اونموقع از مادرم کمک میگرفتم
    تو زندگی دیگران نیستم و نمیدونم رفتارهاشون یا فکرهاشون چطوریه
    البته خود اون اقا هم مقصره به نظرم
    باید باهام میموند
    میدونست مشکلات منو... ولی خب مثل اینکه نتونست
    یا هر چیزی و...
    سلام دوست گرامی
    باید بدانید هر رابطه عاطفی-عاشقانه ای لزوماً به ازدواج ختم نمی شود و بسیاری از آدم هایی که شما میبینید، تجارب اینچینی دارند(اغلب بیش از یک تجربه). بنابراین تصور نکنید که شکست خورده اید و بابت اون خودتان را سرزنش نکنید.

    دایره ارتباط اجتماعی تان گسترده تر کنید، مهمانی بروید، با مهمانی های فامیلی شروع کنید، ورزش کنید هر ورزشی که دوست دارید.

    احساسات، خشم، نگرانی های خود را به زبان بیاورید و با مادر، دوست، برادر، خواهر در میان بگذارید. هر وقت چنین احساساتی به شما دست می دهد، همان لحظه آن را بیان کنید و نگذارید برای بعد.

  37. 2 کاربران زیر از انترن پزشکی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  38. بالا | پست 23

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2019
    شماره عضویت
    40911
    نوشته ها
    16
    تشکـر
    17
    تشکر شده 7 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تنهام...

    نقل قول نوشته اصلی توسط delvapas2000 نمایش پست ها
    مسلما نمیشه همه تقصیر رو پای مادرتون گذاشت
    یه بخش از تقصیر پای ایشونه و یه مقدار زیادیش بی تجربگی خود شما باعثش بود
    البته وظیفه پدرمادرا اینه که شرایطی فراهم کنن بچه هاشون هرچه زودتر وارد جامعه شن و تجربه کسب کنن
    تجربه از هوا نمیاد باید با ورود به جامعه و برخورد با ادمای مختلف اروم اروم تجربه کسب بشه

    البته یه مقدار از تقصیرها هم گردن اون اقاست
    اگرچه از جزییات این اتفاق هیچی نمیدونم و فقط براساس توضیحات کلی شما دارم قضاوت میکنم

    حتما دوست یابی رو جدی بگیرین
    نزارین بیش ازین از جامعه عقب بمونین
    تا همینقد که جا موندین بسه
    تا دیرتر ازین نشده جبران کنین و خودتونو به همسن و سالاتون برسونین

    همونطور که تو پستهای قبلی عرض کردم اولین قدم دوست یابیه
    تا کم کم بقیه اون چیزایی که دلتون میخواد زنجیروار اتفاق بیفتن
    پس میگین اول با یه دختر تو‌کلاسهایی که میرم دوست بشم
    اصلا نمیدونم چطوری دوست بشم از کجا شروع کنم
    کلا آدم تنهایی هستم..
    چقدر سخته ...

  39. کاربران زیر از Nazanin.g بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  40. بالا | پست 24

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2019
    شماره عضویت
    40911
    نوشته ها
    16
    تشکـر
    17
    تشکر شده 7 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تنهام...

    نقل قول نوشته اصلی توسط انترن پزشکی نمایش پست ها
    سلام دوست گرامی
    باید بدانید هر رابطه عاطفی-عاشقانه ای لزوماً به ازدواج ختم نمی شود و بسیاری از آدم هایی که شما میبینید، تجارب اینچینی دارند(اغلب بیش از یک تجربه). بنابراین تصور نکنید که شکست خورده اید و بابت اون خودتان را سرزنش نکنید.

    دایره ارتباط اجتماعی تان گسترده تر کنید، مهمانی بروید، با مهمانی های فامیلی شروع کنید، ورزش کنید هر ورزشی که دوست دارید.

    احساسات، خشم، نگرانی های خود را به زبان بیاورید و با مادر، دوست، برادر، خواهر در میان بگذارید. هر وقت چنین احساساتی به شما دست می دهد، همان لحظه آن را بیان کنید و نگذارید برای بعد.
    سلام
    مهمونهای فامیلیم اونجوری نیست که‌مرتب بریم خیلی خیلی کم میریم اصلا رابطه های اونجوری نداریم و تفریح های خاصی هم نداریم برای همین کلاس میرم ولی خب دوست پیدا کردن خیلی سخته یعنی برای من‌سخته نمیدونم از کجا شروع کنم
    تا حالا اینقدر احساس تنهایی نکردم بعد از اون شکست...

    دلم‌میخواد همه احساسات و چیزهایی رو‌به زبان بیارم بگم‌به همه اما احساس میکنم درکم نمیکنن یا شاید اشتباه میفهمم خودم نمیدونم دیگه
    در کل گیر کردم.. انگار دور خودم یه دیوار کشیدم که نمیتونم بشکنم

  41. بالا | پست 25

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2019
    شماره عضویت
    40526
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    796
    تشکر شده 601 بار در 492 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : تنهام...

    نقل قول نوشته اصلی توسط Nazanin.g نمایش پست ها
    پس میگین اول با یه دختر تو‌کلاسهایی که میرم دوست بشم
    اصلا نمیدونم چطوری دوست بشم از کجا شروع کنم
    کلا آدم تنهایی هستم..
    چقدر سخته ...
    بله دقیقا
    نقطه شروع همینه و اگه این موضوع رو جدی بگیرین بقیه مسایل تقریبا حل هستن و هیچ مشکلی ندارن

    ضمنا اگه فک میکنین خانواده درکتون نمیکنن اصلا صلاح نیس احساساتتونو جلوشون به زبون بیارین
    چون ممکنه نه تنها درک نشی بلکه برداشت اشتباه اونا از حرفت باعث بحث و تنش بشه
    تا زمانی که با خانواده زندگی میکنی فقط احترامشونو حفظ کن
    اما بعنوان یه انسان کاملا بالغ و بزرگ از مسیر خودت پیروی کن نه مسیری که پدرمادرت سعی کردن به شما معرفی کنن

    مهمانی فامیلی اگه خیلی ندارین اشکال نداره
    خب به مهمانی دوستات برو
    گفتم که قدم اول دوستیابیه
    تو قدم بعدی میتونی به مهمانیهای دوستات ورود پیدا کنی
    مهم اجتماعی شدن شماس
    حالا از مهمانی فامیل نشد از مهمانی دوستات
    هیچ فرقی نمیکنه
    امضای ایشان
    به طبیعت بگو حواسش جمع باشد

    اگرچه کلی دیر ای تقدیر

    اما با دستان و شاخهایم امده‌ام!

    اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت

    مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم

    شاخ دراورده باشد هنر

    و دُمى بافته ام در اخر مغزم

    چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست

  42. کاربران زیر از delvapas2000 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  43. بالا | پست 26

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2019
    شماره عضویت
    40911
    نوشته ها
    16
    تشکـر
    17
    تشکر شده 7 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تنهام...

    نقل قول نوشته اصلی توسط delvapas2000 نمایش پست ها
    بله دقیقا
    نقطه شروع همینه و اگه این موضوع رو جدی بگیرین بقیه مسایل تقریبا حل هستن و هیچ مشکلی ندارن

    ضمنا اگه فک میکنین خانواده درکتون نمیکنن اصلا صلاح نیس احساساتتونو جلوشون به زبون بیارین
    چون ممکنه نه تنها درک نشی بلکه برداشت اشتباه اونا از حرفت باعث بحث و تنش بشه
    تا زمانی که با خانواده زندگی میکنی فقط احترامشونو حفظ کن
    اما بعنوان یه انسان کاملا بالغ و بزرگ از مسیر خودت پیروی کن نه مسیری که پدرمادرت سعی کردن به شما معرفی کنن

    مهمانی فامیلی اگه خیلی ندارین اشکال نداره
    خب به مهمانی دوستات برو
    گفتم که قدم اول دوستیابیه
    تو قدم بعدی میتونی به مهمانیهای دوستات ورود پیدا کنی
    مهم اجتماعی شدن شماس
    حالا از مهمانی فامیل نشد از مهمانی دوستات
    هیچ فرقی نمیکنه
    بدیش اینه که نمیذارن خودم باشم همش باید با خانواده برم و بیام... تا الان همش اینطور بوده ( با این سن )
    همش میگن نگرانتیم
    بقیه خانواده ها اینجورین؟

  44. بالا | پست 27

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2019
    شماره عضویت
    40526
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    796
    تشکر شده 601 بار در 492 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : تنهام...

    نقل قول نوشته اصلی توسط Nazanin.g نمایش پست ها
    بدیش اینه که نمیذارن خودم باشم همش باید با خانواده برم و بیام... تا الان همش اینطور بوده ( با این سن )
    همش میگن نگرانتیم
    بقیه خانواده ها اینجورین؟
    تو کشورای عقب مونده مث ایران خیلی از خانواده ها کمابیش این مشکلات رو دارن
    چون معنی واقعی خانواده که محل موقت رشد و بالندگی و بعد از اون به استقلال رسیدنه تو ایران درک و تعریف نشده

    اما راستش وضعیت خانوادگی شمام کمیابه
    راستش من خیلی کم دیدم اینجوری و بااین شدت
    امضای ایشان
    به طبیعت بگو حواسش جمع باشد

    اگرچه کلی دیر ای تقدیر

    اما با دستان و شاخهایم امده‌ام!

    اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت

    مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم

    شاخ دراورده باشد هنر

    و دُمى بافته ام در اخر مغزم

    چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست

  45. بالا | پست 28

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2019
    شماره عضویت
    40911
    نوشته ها
    16
    تشکـر
    17
    تشکر شده 7 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تنهام...

    نقل قول نوشته اصلی توسط delvapas2000 نمایش پست ها
    تو کشورای عقب مونده مث ایران خیلی از خانواده ها کمابیش این مشکلات رو دارن
    چون معنی واقعی خانواده که محل موقت رشد و بالندگی و بعد از اون به استقلال رسیدنه تو ایران درک و تعریف نشده

    اما راستش وضعیت خانوادگی شمام کمیابه
    راستش من خیلی کم دیدم اینجوری و بااین شدت
    چقدر بد
    شما چه راهی پیشنهاد میدین با این وضعیتم؟
    آیا راهی هست ؟
    انگار با دعوا و‌بحث هم‌ نمیشه
    کلا من شانس ندارم
    ویرایش توسط Nazanin.g : 06-19-2019 در ساعت 02:10 PM

  46. بالا | پست 29

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2019
    شماره عضویت
    40526
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    796
    تشکر شده 601 بار در 492 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : تنهام...

    نقل قول نوشته اصلی توسط Nazanin.g نمایش پست ها
    چقدر بد
    شما چه راهی پیشنهاد میدین با این وضعیتم؟
    آیا راهی هست ؟
    انگار با دعوا و‌بحث هم‌ نمیشه
    کلا من شانس ندارم
    بحث و دعوا بدتر اثر معکوس میزاره
    قبلا هم خدمتتون گفتم هربحث و دعوایی بین شما و مادرتون حالت فرسایشی داره

    راه و روش پیشنهادی بطور خلاصه:

    از همین کلاس که میرین لااقل ۱ دوست پیدا کنین

    وجهه اون دخترخانم یعنی دوستتونو واسه مادرتون ،مذهبی و موقر معرفی کنین(حتی اگه دوستتون مومن و مذهبی نباشه شما به مادرتون بگین دوستم مومنه)

    اروم اروم با دوستتون برنامه های بیرون بزارین و به مادرتون بگین امروز با فلانی میریم فلان خیابون و فلان ساعت برمیگردم

    از برنامه های تفریحی کم تایم شروع کنین تا کم کم مادرتونو به اجازه دادن تشویق کنین

    فعلا همینه برنامه تا بعد که به جاهای بهترش برسی..
    امضای ایشان
    به طبیعت بگو حواسش جمع باشد

    اگرچه کلی دیر ای تقدیر

    اما با دستان و شاخهایم امده‌ام!

    اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت

    مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم

    شاخ دراورده باشد هنر

    و دُمى بافته ام در اخر مغزم

    چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست

  47. کاربران زیر از delvapas2000 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  48. بالا | پست 30


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    27944
    نوشته ها
    4,023
    تشکـر
    3,916
    تشکر شده 2,513 بار در 1,691 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : تنهام...

    نقل قول نوشته اصلی توسط Nazanin.g نمایش پست ها
    سلام
    مهمونهای فامیلیم اونجوری نیست که‌مرتب بریم خیلی خیلی کم میریم اصلا رابطه های اونجوری نداریم و تفریح های خاصی هم نداریم برای همین کلاس میرم ولی خب دوست پیدا کردن خیلی سخته یعنی برای من‌سخته نمیدونم از کجا شروع کنم
    تا حالا اینقدر احساس تنهایی نکردم بعد از اون شکست...

    دلم‌میخواد همه احساسات و چیزهایی رو‌به زبان بیارم بگم‌به همه اما احساس میکنم درکم نمیکنن یا شاید اشتباه میفهمم خودم نمیدونم دیگه
    در کل گیر کردم.. انگار دور خودم یه دیوار کشیدم که نمیتونم بشکنم
    سلام

    دوستیابی که کاری نداره.
    دقت کنید ببینید کدوم یکی از همکلاسیاتون پرحرف هست برید بشینید کنارش، اون خودش حرف میزنه و دوست میشه، کافیه به حرفاش گوش کنید و صمیمیت نشون بدید ، بعدش کم کم شمام حرف بزنید.

    دوستیابی با درخواست دادن شروع نمیشه، به هر کسی درخواست دوستی بدی به احتمال زیاد رد میکنه اما اگه تحویلش بگیری دوست میشه بدون هیچ درخواستی.
    درخواست دادن بی تجربگی آدمو نشون میده و هیچکس خوشش نمیاد با یه شخص بی تجربه دوست باشه.
    برای همین فقط گوش میدی و حرف میزنی تا صمیمیت ایجاد بشه و دوستی شکل بگیره.
    ویرایش توسط Experience : 06-19-2019 در ساعت 07:03 PM

  49. 2 کاربران زیر از Experience بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  50. بالا | پست 31

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2019
    شماره عضویت
    40911
    نوشته ها
    16
    تشکـر
    17
    تشکر شده 7 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تنهام...

    سلام
    ممنون از همه راهنماییتون

  51. 2 کاربران زیر از Nazanin.g بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  52. بالا | پست 32

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21877
    نوشته ها
    2,577
    تشکـر
    2,345
    تشکر شده 1,788 بار در 1,138 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تنهام...

    نقل قول نوشته اصلی توسط delvapas2000 نمایش پست ها
    با توجه به اینکه مادر نازنین خانم از ارتباط قبلی ایشون باخبر شد و موجب خراب شدن رابطه و بقول نازنین خانم شکست عشقی ایشون شد پس نتیجه میشه مادر محترم ایشون بخاطر افکار و اخلاقیات خاصش صلاح نیس که تو جریان رابطه های نازنین خانم قرار بگیره
    چون متاسفانه احتمال خرابکاری مجدد وجود داره

    واسه هرکاری باید دلیل قانع کننده ای باشه
    درجریان قرار دادن پدرمادر چرا و به چه دلیل؟
    اگه دلیل منطقی نداره(که نداره)پس نباید انجام بشه

    البته خود نازنین خانم صاحب اختیاره
    اما من سعی میکنم براساس روحیات افراد و مناسب با احوالاتشون راهنمایی کنم و پیشنهاد بدم
    نه که یک مشت کلیشه هایی رو تکرار کنم که خودمم دلیلشونو نتونم توضیح بدم!

    مکتب فکری ما انسان محوره و همه چیز به نفع انسانه
    به شخصه دوس دارم همه انسانها تو طول عمرشون طعم لذت و شادی رو بچشن
    وقتی شرح حال نازنین خانم رو خوندم حقیقتا متاثر و ناراحت شدم
    شما یک تاپیک بزن و مشکلت بگو بلکه دوستان تونستن کمکت کنند

  53. بالا | پست 33

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2019
    شماره عضویت
    40526
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    796
    تشکر شده 601 بار در 492 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : تنهام...

    نقل قول نوشته اصلی توسط omidd نمایش پست ها
    شما یک تاپیک بزن و مشکلت بگو بلکه دوستان تونستن کمکت کنند
    این تاپیک نازنین خانمه و ما هرچی نوشتیم در راستای کمک به حل مشکل ایشون بود
    اگه چشماتو وا میکردی میدیدی و میفهمیدی

    اما وقتی عقلتون تو چشمتون باشه و چشماتونم معیوب باشه چه میشه کرد؟!
    امضای ایشان
    به طبیعت بگو حواسش جمع باشد

    اگرچه کلی دیر ای تقدیر

    اما با دستان و شاخهایم امده‌ام!

    اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت

    مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم

    شاخ دراورده باشد هنر

    و دُمى بافته ام در اخر مغزم

    چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. چطور میتونم احساساتمو کنترل کنم؟
    توسط mohammad2121 در انجمن مشکلات ارتباطی
    پاسخ: 13
    آخرين نوشته: 07-07-2017, 03:09 PM
  2. چطور میتونم با حرفام بیشتر جذبش کنم؟
    توسط moin33 در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 01-06-2016, 07:20 PM
  3. نمیتونم انتظارات همسرم رو براورده کنم
    توسط antonov در انجمن روانشناسی جنسی
    پاسخ: 15
    آخرين نوشته: 12-31-2015, 05:43 PM
  4. ازدواج ما دو نفر با هم میتونه موفق باشه؟
    توسط مرسده در انجمن مسائل مالی
    پاسخ: 14
    آخرين نوشته: 11-25-2015, 02:20 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد