سلام
خوش اومدی
چیزی که نوشتی کم شبیه به دردودل نبود
خب تقریبا دانشگاه برات بعد 6 سال تکراری شده، دور برت هم جو متاهلی حاکمه و به دلایلی احساست زخمی شده، طبیعیه که این حالات رو داشته باشی، اما بزار بهت بگم که این مسئله خیلی نباید برات مسئله مهمی بشه، نباید بزاری کینه درونت رشد کنه... بخشش رو تمرین کن.
درسته که ضربه خوردی ولی نباید به خودت بیشتر ضربه بزنی که، خیلیا چون نافرجامی احساسی تو روابط پیدا می کنن تصمیم می گیرن به کلی دور هرچی روابط و احساس رو خط بکشن، اونوقت دچار ورطه تنهایی و انزوا میشن تا حدی که بالاخره روزی از این انزوا فرار می کنن و دوباره وارد رابطه جدید میشن ولی چون پختگی و هدفی ندارن دوباره نافرجام میشن.
ذهنت رو با سرگذشت های منفی پر نکن، تک بعدی به قضیه نگاه نکن، با تمرکز روی بدبختی دیگران که آدم خوشبخت نمیشه.
احساست رو سرکوب نکن
چون شاید بتونی روحت رو ترک کنی ولی روح هرگز ترکت نمی کنه و روزی دوباره احساست فوران میکنه واینبار ضربه سنگین تری می خوری. پختگی تو چالش بوجود میاد نه با فرار از موضوع.
احساس یکی از بزرگترین نعمت هایی که خدا به ما داده، چرا باید سرکوبش کنیم!؟ تو میتونی این احساس رو کنترل و به نحو های مختلفی بروز بدی. اصلا امتحان کردی که دوست و یا همکار جدید پیدا کنی!؟ اگه بهشت قدیمیت تموم شده(دوستی نداری) خوب بهشت جدید رو بساز!