نمایش نتایج: از 1 به 17 از 17

موضوع: تنهایی....

1617
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14979
    نوشته ها
    14
    تشکـر
    3
    تشکر شده 16 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    تنهایی....

    سلام
    اینقدر اتفاقا تو زندگیم افتاده که نمیدونم چجوری باید بگم
    بهر حال من الان سال آخر رشته دندانپزشکی درس میخونم
    مشکل من اینه در عرض مدت کوتاهی (2سال)خواهرام ازدواج کردن و من که راه دور درس میخونم با همه اینا اونارو از دست دادم تا حدی وقتی میرم خونه تنهام.
    توی دانشگاهم همه دوستای نزدیکم و هم اتاقیام ازدواج کردن
    شرایط خیلی سختیو دارم
    خواستگارایی که توی شهری که درس میخونم دارم جواب نمیدم چون از اخلاقیات خاص مردمش خوشم نمیاد و بیشتر از دور بودن از خانواده
    به پسر عموم هم به همین دلیل دوری جواب ندادم
    پارسال یه خواستگار سمج داشتم که بدجوری خودشو نشون داد بلاخره بعد کلی اذیت کردن دست از سرم برداشت. من بخاطر شرایط تنهاییم داشتم خودمو بدبخت میکردم و اونم که میدونست کم نذاشت برای خر کردن من و بعدش احساساتمو نابود کرد.
    من هیچ وقت بهش ابراز احساسات نکردم ولی اون می گفت من دوست دارم و این کافیه اینقدر خودخواه بود....
    ازش متنفرم برای ماه هایی که با اذیت کرذنش آرامشو ازم گرفت...
    بعد اون توی این مدت هر کی اومد سوابق پسره خوب نبود
    خلاصه بعد مدتی از طرف یه آشنا کسی معرفی شد که احساس می کردم خوبه
    اما مامانش یبار اومد حتی زبون حرف زدن نداشت خلاصه بعدش دیگه خبری ازشوون نشد
    دلم شکست نه بخاطر نیومدنشون بخاطر غرورم که هر بار با دیدن آشنایی که خودشم تو هنگ کار اون زنه است می خواد مثلا من ناراحت نباشم
    اما به همون خدایی که بالا سرمم تا عمر دارم از خدا میخواد حساب همه مادرایی که اینجوری دل دخترای مردمو میشکنن برسه
    کاری کنه که بفهمن از کدوم اشتبا همچین جوابیو گرفتن....
    هرچند تنهایی اذیتم میکنه اما تا الان بعد اون اشتبا اجازه ندادم کسی سمت احساسم بیاد
    بعضی وقتا کم میارم
    میرم سرگذشت ازدواجای ناموفقو میخونم تا بفهمم شرایط خیلی خوبه
    اما مشکل من فقط تنهایی چون خدا دوستامم ازم گرفته...
    روزو شب نوحه گوش میدم و دعا تا دلم نلرزه و اشتبا نکنم ولی احساساتم مرده احساس میکنم....

  2. 4 کاربران زیر از دریا313 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13337
    نوشته ها
    470
    تشکـر
    1,752
    تشکر شده 1,447 بار در 412 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : تنهایی....

    سلام
    خوش اومدی
    چیزی که نوشتی کم شبیه به دردودل نبود
    اما به همون خدایی که بالا سرمم تا عمر دارم از خدا میخواد حساب همه مادرایی که اینجوری دل دخترای مردمو میشکنن برسه
    کاری کنه که بفهمن از کدوم اشتبا همچین جوابیو گرفتن....
    هرچند تنهایی اذیتم میکنه اما تا الان بعد اون اشتبا اجازه ندادم کسی سمت احساسم بیاد
    بعضی وقتا کم میارم
    میرم سرگذشت ازدواجای ناموفقو میخونم تا بفهمم شرایط خیلی خوبه
    اما مشکل من فقط تنهایی چون خدا دوستامم ازم گرفته...
    روزو شب نوحه گوش میدم و دعا تا دلم نلرزه و اشتباه نکنم ولی احساساتم مرده احساس میکنم....
    خب تقریبا دانشگاه برات بعد 6 سال تکراری شده، دور برت هم جو متاهلی حاکمه و به دلایلی احساست زخمی شده، طبیعیه که این حالات رو داشته باشی، اما بزار بهت بگم که این مسئله خیلی نباید برات مسئله مهمی بشه، نباید بزاری کینه درونت رشد کنه... بخشش رو تمرین کن.
    درسته که ضربه خوردی ولی نباید به خودت بیشتر ضربه بزنی که، خیلیا چون نافرجامی احساسی تو روابط پیدا می کنن تصمیم می گیرن به کلی دور هرچی روابط و احساس رو خط بکشن، اونوقت دچار ورطه تنهایی و انزوا میشن تا حدی که بالاخره روزی از این انزوا فرار می کنن و دوباره وارد رابطه جدید میشن ولی چون پختگی و هدفی ندارن دوباره نافرجام میشن.
    ذهنت رو با سرگذشت های منفی پر نکن، تک بعدی به قضیه نگاه نکن، با تمرکز روی بدبختی دیگران که آدم خوشبخت نمیشه.
    احساست رو سرکوب نکن چون شاید بتونی روحت رو ترک کنی ولی روح هرگز ترکت نمی کنه و روزی دوباره احساست فوران میکنه واینبار ضربه سنگین تری می خوری. پختگی تو چالش بوجود میاد نه با فرار از موضوع.
    احساس یکی از بزرگترین نعمت هایی که خدا به ما داده، چرا باید سرکوبش کنیم!؟ تو میتونی این احساس رو کنترل و به نحو های مختلفی بروز بدی. اصلا امتحان کردی که دوست و یا همکار جدید پیدا کنی!؟ اگه بهشت قدیمیت تموم شده(دوستی نداری) خوب بهشت جدید رو بساز!
    امضای ایشان


  4. 6 کاربران زیر از e.v بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : تنهایی....

    نقل قول نوشته اصلی توسط دریا313 نمایش پست ها
    سلام
    اینقدر اتفاقا تو زندگیم افتاده که نمیدونم چجوری باید بگم
    بهر حال من الان سال آخر رشته دندانپزشکی درس میخونم
    مشکل من اینه در عرض مدت کوتاهی (2سال)خواهرام ازدواج کردن و من که راه دور درس میخونم با همه اینا اونارو از دست دادم تا حدی وقتی میرم خونه تنهام.
    توی دانشگاهم همه دوستای نزدیکم و هم اتاقیام ازدواج کردن
    شرایط خیلی سختیو دارم
    خواستگارایی که توی شهری که درس میخونم دارم جواب نمیدم چون از اخلاقیات خاص مردمش خوشم نمیاد و بیشتر از دور بودن از خانواده
    به پسر عموم هم به همین دلیل دوری جواب ندادم
    پارسال یه خواستگار سمج داشتم که بدجوری خودشو نشون داد بلاخره بعد کلی اذیت کردن دست از سرم برداشت. من بخاطر شرایط تنهاییم داشتم خودمو بدبخت میکردم و اونم که میدونست کم نذاشت برای خر کردن من و بعدش احساساتمو نابود کرد.
    من هیچ وقت بهش ابراز احساسات نکردم ولی اون می گفت من دوست دارم و این کافیه اینقدر خودخواه بود....
    ازش متنفرم برای ماه هایی که با اذیت کرذنش آرامشو ازم گرفت...
    بعد اون توی این مدت هر کی اومد سوابق پسره خوب نبود
    خلاصه بعد مدتی از طرف یه آشنا کسی معرفی شد که احساس می کردم خوبه
    اما مامانش یبار اومد حتی زبون حرف زدن نداشت خلاصه بعدش دیگه خبری ازشوون نشد
    دلم شکست نه بخاطر نیومدنشون بخاطر غرورم که هر بار با دیدن آشنایی که خودشم تو هنگ کار اون زنه است می خواد مثلا من ناراحت نباشم
    اما به همون خدایی که بالا سرمم تا عمر دارم از خدا میخواد حساب همه مادرایی که اینجوری دل دخترای مردمو میشکنن برسه
    کاری کنه که بفهمن از کدوم اشتبا همچین جوابیو گرفتن....
    هرچند تنهایی اذیتم میکنه اما تا الان بعد اون اشتبا اجازه ندادم کسی سمت احساسم بیاد
    بعضی وقتا کم میارم
    میرم سرگذشت ازدواجای ناموفقو میخونم تا بفهمم شرایط خیلی خوبه
    اما مشکل من فقط تنهایی چون خدا دوستامم ازم گرفته...
    روزو شب نوحه گوش میدم و دعا تا دلم نلرزه و اشتبا نکنم ولی احساساتم مرده احساس میکنم....



    اولا" ازدواج هایی که از سر تنهایی رخ میده از بدترین انواع ازدواج ها به حساب میاد

    متاسفانه شما به ازدواج به شکلی نگاه میکنید که باید تمام گزینه ها در ایده ال ترین حالتشون باشند...

    یکی از موردهایی که فراموش کردید شکرگذاری خداوند به این خاطر که سالم هستید و میتونید با استفاده از امروز زندگی فرداتون رو بسازید

    شما باید شاکر باشید که در موردهای قبلی ازدواج شما سر نگرفته چون خودتون میدونید چه اتفاقاتی میتونست بیفته

    شما پزشک هستید پس باید از صبر و شکیبایی خاصی برخوردار باشید چون در کنار زندگی شما زندگی حرفه ایتون هم باید از آرامش برخوردار باشه

    تمام اتفاقاتی که برای شما رخ داده به نوعی باعث قویتر شدن و کسب تجربه برای شما شده که باید قدرشونو بدونید

    متاسفانه شما خودتون رو محدود به تعدادی از دوستانتون کردید که ازدواج کردن و فکر میکنید تنها موندید

    در صورتی که باید خوشحال باشید چون شادی شما در شادی برای دیگرانه

    شب و روز نوحه گوش میدید که چه معجزه ای رخ بده ؟؟؟؟!!!!

    راه های زیادی وجود دارن تا شما بتونید از این حالت بیرون بیایت و دوستان جدید و زندگی و موقعیت های جدیدی رو تجربه کنید

    یک مسافرت کوتاه مدت و یا شرکت در گروه های کوهنوردی و پیاده روی میتونه حس و حالتون رو تغییر بده و با افراد جدید با تجربه های نو آشنا کنه
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  6. 5 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14979
    نوشته ها
    14
    تشکـر
    3
    تشکر شده 16 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تنهایی....

    نقل قول نوشته اصلی توسط e.v نمایش پست ها
    سلام
    خوش اومدی
    چیزی که نوشتی کم شبیه به دردودل نبود


    خب تقریبا دانشگاه برات بعد 6 سال تکراری شده، دور برت هم جو متاهلی حاکمه و به دلایلی احساست زخمی شده، طبیعیه که این حالات رو داشته باشی، اما بزار بهت بگم که این مسئله خیلی نباید برات مسئله مهمی بشه، نباید بزاری کینه درونت رشد کنه... بخشش رو تمرین کن.
    درسته که ضربه خوردی ولی نباید به خودت بیشتر ضربه بزنی که، خیلیا چون نافرجامی احساسی تو روابط پیدا می کنن تصمیم می گیرن به کلی دور هرچی روابط و احساس رو خط بکشن، اونوقت دچار ورطه تنهایی و انزوا میشن تا حدی که بالاخره روزی از این انزوا فرار می کنن و دوباره وارد رابطه جدید میشن ولی چون پختگی و هدفی ندارن دوباره نافرجام میشن.
    ذهنت رو با سرگذشت های منفی پر نکن، تک بعدی به قضیه نگاه نکن، با تمرکز روی بدبختی دیگران که آدم خوشبخت نمیشه.
    احساست رو سرکوب نکن چون شاید بتونی روحت رو ترک کنی ولی روح هرگز ترکت نمی کنه و روزی دوباره احساست فوران میکنه واینبار ضربه سنگین تری می خوری. پختگی تو چالش بوجود میاد نه با فرار از موضوع.
    احساس یکی از بزرگترین نعمت هایی که خدا به ما داده، چرا باید سرکوبش کنیم!؟ تو میتونی این احساس رو کنترل و به نحو های مختلفی بروز بدی. اصلا امتحان کردی که دوست و یا همکار جدید پیدا کنی!؟ اگه بهشت قدیمیت تموم شده(دوستی نداری) خوب بهشت جدید رو بساز!
    سلام
    ممنونم دوست گرامی از جوابتون
    فقط یک نگته من نمیخوام با خوندن سرگذشت آدمها خوشبخت بشم که فقط میخونم که هم تجربه داشته باشم و هم بدونم که تا الان زندگیم درست تصمیم گرفتم..
    همین
    با تشکر...

  8. کاربران زیر از دریا313 بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    e.v

  9. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14979
    نوشته ها
    14
    تشکـر
    3
    تشکر شده 16 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تنهایی....

    نقل قول نوشته اصلی توسط farokh نمایش پست ها




    اولا" ازدواج هایی که از سر تنهایی رخ میده از بدترین انواع ازدواج ها به حساب میاد

    متاسفانه شما به ازدواج به شکلی نگاه میکنید که باید تمام گزینه ها در ایده ال ترین حالتشون باشند...

    یکی از موردهایی که فراموش کردید شکرگذاری خداوند به این خاطر که سالم هستید و میتونید با استفاده از امروز زندگی فرداتون رو بسازید

    شما باید شاکر باشید که در موردهای قبلی ازدواج شما سر نگرفته چون خودتون میدونید چه اتفاقاتی میتونست بیفته

    شما پزشک هستید پس باید از صبر و شکیبایی خاصی برخوردار باشید چون در کنار زندگی شما زندگی حرفه ایتون هم باید از آرامش برخوردار باشه

    تمام اتفاقاتی که برای شما رخ داده به نوعی باعث قویتر شدن و کسب تجربه برای شما شده که باید قدرشونو بدونید

    متاسفانه شما خودتون رو محدود به تعدادی از دوستانتون کردید که ازدواج کردن و فکر میکنید تنها موندید

    در صورتی که باید خوشحال باشید چون شادی شما در شادی برای دیگرانه

    شب و روز نوحه گوش میدید که چه معجزه ای رخ بده ؟؟؟؟!!!!

    راه های زیادی وجود دارن تا شما بتونید از این حالت بیرون بیایت و دوستان جدید و زندگی و موقعیت های جدیدی رو تجربه کنید

    یک مسافرت کوتاه مدت و یا شرکت در گروه های کوهنوردی و پیاده روی میتونه حس و حالتون رو تغییر بده و با افراد جدید با تجربه های نو آشنا کنه
    سلام ممنون از وقتی که گذاشتین
    فقط یک نکته من شب وروز نوجه گوش میدم برای اینکه با نوحه شادم بهم کمک میکنه یاد اهل بیت باشم و دچار اشتبا تو زندگیم نشم...
    سعی می کنم راهنمایی هاتون استفاده کنم
    با تشکر....

  10. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : تنهایی....

    نقل قول نوشته اصلی توسط دریا313 نمایش پست ها
    سلام ممنون از وقتی که گذاشتین
    فقط یک نکته من شب وروز نوجه گوش میدم برای اینکه با نوحه شادم بهم کمک میکنه یاد اهل بیت باشم و دچار اشتبا تو زندگیم نشم...
    سعی می کنم راهنمایی هاتون استفاده کنم
    با تشکر....

    دوست عزیز کسی با نوحه گوش دادن کاری نداره

    ولی اینکه تمام وقت یک فرد در نوحه و ناراحتی باشه روش هیچ پیغمبر و امامی نبوده و نیست

    به جای اینکار مطالعه کنید و ذهنتون رو به افق های روشن باز کنید ...

    اینطوری میتونید راه حق و باطل رو تشخیص بدید ...

    در کمک کردن به دیگران و باز کردن گرهی از مشکلشون
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  11. 2 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14910
    نوشته ها
    64
    تشکـر
    30
    تشکر شده 103 بار در 44 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : تنهایی....

    یکم خوب تو زندگیت تنوع ایجاد کن
    یه کلاسی برو
    یه کار جدیدی شرو کن
    با آدمای جدید معاشرت کن
    خوش باشو خوش بگذرون
    این همه چیزای خوب برا فک کردن هست اونوخت تو صب تا شب نوحه گوش می کنی که چی بشه ایطو بیشتر و بیشتر به این موضوعات فک می کنی چون وقتی داری گوشش میدی بهت یاد آوری می کنه ممکنه خطا کنی ممکنه پات بلغزه ممکنه .... و همین تو رو هی در گیر این مسئله می کنه
    یه مقدار اهنگای شاد گوش کن
    یه کاری کن قول می دم روحت شاد شه هر روز یه ساعت اهنگ شاد بزارو برقص ورزش کن و این چیزا روحیت خیلی خوب میشه


    کلاس ورزشی هم خیلی خوبه مخصوصا ایروبیک حتمن هم اهنگ حین ورزش داشته باشه


    اون مامانه هم در حد شعور خودش رفتار کرده و مطمئن باش دنبال عروسیه در حد خودش ماشالا شما خانوم دندون پزشک

    بشین یه ذره به داشته هات فک کن و شکرشون کن حالا دوستات متاهل شدن قرار نیست زندگی تو متوقف بشه
    از این چیزا تو زندگی زیاد پیش میاد آدما میانو میرن یه وقتایی دورت پره یه وقتایی هیشکی نیست قرار نیست با این تغییرات زندگی تو این همه ت************ بخوره

    فرض کن برا تخصص بورس بگیری رو بری بلاد کفر اونوخت چی @!!!!!

    حالا بخند دوختر خوب و به جا سرنوشتای نا موفق برو جملات و چیزایی که در مورد موفقیته بخون

  13. کاربران زیر از *نیلوفری* بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    e.v

  14. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    15283
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    2
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تنهایی....

    سلام عزیزم ببخشد میتونم ایمیلت رو داشته باشم؟ باید توخصوصی چیزی رو باهات درمیون بذارم

  15. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14979
    نوشته ها
    14
    تشکـر
    3
    تشکر شده 16 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تنهایی....

    نقل قول نوشته اصلی توسط پارسانا نمایش پست ها
    سلام عزیزم ببخشد میتونم ایمیلت رو داشته باشم؟ باید توخصوصی چیزی رو باهات درمیون بذارم
    سلام
    میتونید همین جا خصوصی مطرح کنید.

  16. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14979
    نوشته ها
    14
    تشکـر
    3
    تشکر شده 16 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تنهایی....

    سلام
    بازم ممنون از همتون
    آقا اینقدم حالا من اندوهگین نیستم
    ولی خب بلاخره آدم موقع مشاوره خواستن سعی میکنه اوجش رو نشون بده
    بهرحال حرفاتون رو قبول دارم و سعی میکنم بیشتر عملیش کنم...
    شاید مشکل عمده من حضورم توی خوابگاهه که عملا آزادی کمتری دارم .
    و مجبورم بیشتر به این جور چیزا فکر کنم.
    بهر حال ممنون دوستان

  17. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    15277
    نوشته ها
    1,816
    تشکـر
    345
    تشکر شده 2,644 بار در 1,053 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : تنهایی....

    نقل قول نوشته اصلی توسط دریا313 نمایش پست ها
    سلام
    بازم ممنون از همتون
    آقا اینقدم حالا من اندوهگین نیستم
    ولی خب بلاخره آدم موقع مشاوره خواستن سعی میکنه اوجش رو نشون بده
    بهرحال حرفاتون رو قبول دارم و سعی میکنم بیشتر عملیش کنم...
    شاید مشکل عمده من حضورم توی خوابگاهه که عملا آزادی کمتری دارم .
    و مجبورم بیشتر به این جور چیزا فکر کنم.
    بهر حال ممنون دوستان
    درکتون میکنم...تنهایی خیلی سختی مثل سنگی که روی سینه ادمه و راه نفس کشیدن میبندن و اگه ببینید دوستاتون نامزد دارن و شوهر دیگه بدتر و و اینکه چرا خدا من وضعم اینجوریه.
    هیچ راهی نیست به جز صبر..مشکلات تحصیل تو یه شهر دیگه همینه دیگه..تابستون در پیشه میتونید تو شهر خودتون و فامیلتون خواستگار پیداکنید.اما به خدا اعتماد کن..یه روزی که اصلا فکرشو نمیکنی و تو این افکار نیستی طرف خودش پیدا میشه شک نکنید

  18. کاربران زیر از saeed021 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14979
    نوشته ها
    14
    تشکـر
    3
    تشکر شده 16 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تنهایی....

    سلام
    واقعا فکرم درگیر هست
    قرار هست تا چند روز دیگه یک خواستگاری برام بیاد
    ایشون جز اینکه واقعایک پسر مذهبی و مورد تایید همه هستند ولی یکسری موارد هست که اصلا که من نمیدونم چیکار کنم
    ایشون پنج سال از من بزرگترن شرایط شغلیش الان مطلوب نیست کار دارن ولی حقوقشون زیاد نیست ولی خب جوری هست که در آینده نزدیک شرایط شغلیشون بسیار بهتر میشه که اینجا مجالش نیست بگم
    از لحاظ مدرک با توجه به اینکه من دندونپزشکی میخونم ایشون لیسانس دارن
    ولی چیزی که هست اینه که یکی قضیه اختلاف مدرک و ظاهرشون هست (البته من باور قلبی اینو دارم که مدرک زیاد مهم نیست یک لیسانسه که اهل کاره بهتر از هزار تا ارشد و دکترای بیکاره .شاید ظاهرش بیشتر مشغولم کرده)
    من خودم نمیدونم الان چی می خوام از لحاط مذهبی بودن دقیقا همون هست که میخوام ولی حداقل یک معیار دل خوشکنک دیگه ندارن
    هر چند هنوز باهاشون صحبت نکردم بخودم فرصت صحبت کردن رو دارم میدم تا ببینم چیزی تغییر میکنه یا نه
    ولی واقعا فکرم مشغوله
    میترسم از اینکه معیارهام جوری باشه که خدا خوشش نیاد من موندم نمیدونم
    میدونم اگر به همچین آدمی جواب مثبتی هم بدم خودم رو باید با حجم بسیار عظیم گوشه و کنایه آماده کنم
    واقعا نمیدونم
    یکم کمکم کنید....
    ممنون

  20. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14979
    نوشته ها
    14
    تشکـر
    3
    تشکر شده 16 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تنهایی....

    سلام
    میشه یه چیزی بگین:|

  21. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14979
    نوشته ها
    14
    تشکـر
    3
    تشکر شده 16 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تنهایی....

    نقل قول نوشته اصلی توسط دریا313 نمایش پست ها
    سلام
    واقعا فکرم درگیر هست
    قرار هست تا چند روز دیگه یک خواستگاری برام بیاد
    ایشون جز اینکه واقعایک پسر مذهبی و مورد تایید همه هستند ولی یکسری موارد هست که اصلا که من نمیدونم چیکار کنم
    ایشون پنج سال از من بزرگترن شرایط شغلیش الان مطلوب نیست کار دارن ولی حقوقشون زیاد نیست ولی خب جوری هست که در آینده نزدیک شرایط شغلیشون بسیار بهتر میشه که اینجا مجالش نیست بگم
    از لحاظ مدرک با توجه به اینکه من دندونپزشکی میخونم ایشون لیسانس دارن
    ولی چیزی که هست اینه که یکی قضیه اختلاف مدرک و ظاهرشون هست (البته من باور قلبی اینو دارم که مدرک زیاد مهم نیست یک لیسانسه که اهل کاره بهتر از هزار تا ارشد و دکترای بیکاره .شاید ظاهرش بیشتر مشغولم کرده)
    من خودم نمیدونم الان چی می خوام از لحاط مذهبی بودن دقیقا همون هست که میخوام ولی حداقل یک معیار دل خوشکنک دیگه ندارن
    هر چند هنوز باهاشون صحبت نکردم بخودم فرصت صحبت کردن رو دارم میدم تا ببینم چیزی تغییر میکنه یا نه
    ولی واقعا فکرم مشغوله
    میترسم از اینکه معیارهام جوری باشه که خدا خوشش نیاد من موندم نمیدونم
    میدونم اگر به همچین آدمی جواب مثبتی هم بدم خودم رو باید با حجم بسیار عظیم گوشه و کنایه آماده کنم
    واقعا نمیدونم
    یکم کمکم کنید....
    ممنون

    سلام
    ممنون که جوابمو ندادید شاید شما هم میدونستید این آقا پسر مرد ادامه دادن نیست!
    مادرو خواهرش هفته پیش اومدن خیلی خوب بودن و بما میخورد فرهنگشون اما جالب اینجا بود که نمیدونستن من چی میخونم تا فهمیدن اینقدر متعجب و تابلو بودن که فهمیدیم پسره بهشون نگفته ! درحالی که داداشم چون دوستشه میگه میدونسته خودم بهش گفتم !
    این آقا امتحانشو پس داد چون حرف مادر و خواهرش به راحتی اونو از ادامه راه خواستش بازداشت!
    اما ناراحتم که چرا اینقدر راحت فکر آدم رو به خودشون مشغول میکنن و رو هوا ولت میکنن !چرا این خواستگاریا جوری شده که دحتر باز هم انتخاب کننده نیست !چرا وقتی ملاکاتم خدا پسندانه میشه هر کسی میادو بهت لطمه میزنه و میره!
    من موندم دوروبر ما کسی نیست که سطح تحصیلیش یه من بخوره از طرقی پسرهای مذهبی هم خودشون نمیدونن هدفشون چیه !نمیدونم دیگه ملاک انتخابم چی باید باشه اینا حنی به آدم فرصت انتخاب نمیدن !
    من واقعا دیگه خستم از اینکه سه ساله مسخره این و اون شدم !
    نمیدونم آخرش چی میشه آیندم
    همه منتطر ازدواج منن هی میگن .یکی به مامانم گفته نذار با غیر دکتر ازدواج کنه البته خیلی ها گفتن ولی این یکی آشنایی اینترنتی رو هم پیشنهاد داده تازه گفته دختر فلانی زرنگه تو نت آشنا شده و... مردم زرنگی رو به چی میبینن ؟به فروختن عزت!
    خستم خیلی کم آوردم...
    فقط لطفا حرف فیلسوفانه بهم نزنید

  22. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14979
    نوشته ها
    14
    تشکـر
    3
    تشکر شده 16 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تنهایی....

    ببخشید اینجا مثل شهر مرده هاست حذف اکانت چحوریه؟

  23. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11132
    نوشته ها
    3,135
    تشکـر
    6,908
    تشکر شده 4,097 بار در 2,142 پست
    میزان امتیاز
    14

    پاسخ : تنهایی....

    دریا جان خوب هرکس اطلاعی داشته باشه به تاپیکتون جواب میده ولی هرطور صلاح میدونید ، نیازی به حذف اکانت نیست ، اگه نیازی نمیبینید از سایت استفاده کنید همینکه وارد نشید کفایت میکنه . اکانتتونو نگه دارید شاید یه روزی خواستید به سایت سر بزنید .

  24. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11185
    نوشته ها
    94
    تشکـر
    50
    تشکر شده 33 بار در 25 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : تنهایی....

    سلام دریا جان منم شرایطی شبیه تو و حتی بدتر دارم . به نظرم یک خورده به اون آقا فرصت بده و چندبار باهاش حرف بزن شاید مورد خوبی باشه هرچند شایستگی تو با توجه به چیزایی که گفتی بالاست و حتی اگر جواب نه بهش بدی مطمعنا ضربه ای نمیخوری و تاسف نمیخوری

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. 25 نکته طلایی برای رسیدن به وزن رویایی
    توسط mahsa42 در انجمن نکات تغذیه ای
    پاسخ: 4
    آخرين نوشته: 03-27-2015, 10:26 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد