نمایش نتایج: از 1 به 6 از 6

موضوع: افت تحصیلی

8121
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2019
    شماره عضویت
    40959
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    3
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    Unhappy افت تحصیلی

    من سه ساله دانشجو هستم
    قبلا خیلی بهتر درس می خوندم مثلا ترم یک نمره های خیلی بالایی داشتم و خیلی علاقه داشتم اما الان هیچ کاری نمی کنم و وقتمو با چیزای دیگه مثل شبکه های اجتماعی تلف می کنم...
    البته گاهی این عادت بد وقت تلف کردن تو شبکه های احتماعی رو از بین بردم ولی به جاش چیزای دیگه جایگزین شدن...:"(
    قبلنا خیلی آسون درسا رو می فهمیدم و همه بهم می گفتن چه باهوش هستی...یه کم که درس می خوندم کلی نمرم بالا میشد و همه تعجب می کردن.
    اما الان احساس می کنم هیچ انگیزه ای ندارم... کلی نشستم اهدافمو نوشتم ولی بازم همش تنبلی می کنم. نمی تونم به آسونی تمرکز کنم.. درحالی که قبلا این طور نبود فکر کنم چون به خاطر دانشگاه از خانوادم جدا شدم و اومدم یه شهر دیگه دیگه کسی نیست که به خاطر درس نخوندن دعوام کنه. و شاید تا حالا به زور می خوندم.
    تازگیا همش به مفهوم زندگی و این چیزای فلسفی خیلی فک می کردم... و آخرش به این نتیجه رسیدم که بخونم ولی همین که شروع می کنم بخونم دو دیقه طول نمی کشه و از جام پامیشم... حتی وقتی می خونم هم نمی فهمم. می ترسم مشروط شم...
    خب حالا چی کار کنم...کسی این وضعیت منو درک می کنه؟ خیلی وقته اینطوریم... چی کار کنم یه کم بترسم و اینقد بیخیال نباشم؟

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    20203
    نوشته ها
    768
    تشکـر
    429
    تشکر شده 847 بار در 477 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : افت تحصیلی

    سلام؛
    منم اين اوضاع شمارو تجربه كردم
    ١٢ سال دانش آموزي رو تو تاپ ترين سطح علمي شهر گذروندم و اون رشته اي هم كه ميخواستم قبول شدم و به قول شما ترم اولم خوب بودم اما بعدش خيلي تلاشم سطحي تر و كمتر شد
    اينكه خودمونو مشغولِ شبكه هاي اجتماعي و هركارِ ديگه اي ميكنيم كه درسمون رو نخونيم به خاطر فرارِ ذهنمون از درس خوندنه
    و خب ريشه ي اين فرار ميتونه از ذهن مشغولي باشه كه اونقدر توي ذهنت مسائلي كه برات پيش اومده رو تجزيه و تحليل ميكني كه انرژي اي باقي نميمونه ( فعاليت ذهني هيچ تفاوتي با فعاليت فيزيكي نداره و به مراتب انرژي گير تره)
    يا ممكنه مثل من به خاطر ترس از شكست باشه
    آدم وقتي از شكست ميترسه محتاط ميشه و ناخوداگاه ترجيح ميده براي شكست نخوردن تلاشي هم نكنه( يه جور پارادوكس)
    اون موضوع هم كه ميگين چون كسي نيست كه درس خوندنتونو كنترل كنه به نظر ريشه ي همين به مفهوم زندگي فكر كردنه و خب چون مستقل شدين قطعا دغدغه هاي بزرگتري پيدا كردين كه به افكارتون جهت ميدن و تكيه گاه ميخوان براي ثبات.
    به نظر من ريشه ذهن مشغولياتونو حل كنيد؛ بايستيد مقابل مشكلات
    و بپذيريد هرچي رو كه واقعيت داره
    و از طرفي ترستونو هم رها كنين
    بي پروا و آزاد تلاش كنين
    و اصلا اصلا به نتيجه فكر نكنين
    مهم اينه كه شما ميجنگين و از جنگيدنتون احساس رضايت ميكنين.
    موفق باشين
    ویرایش توسط yasamanH : 06-23-2019 در ساعت 01:42 AM
    امضای ایشان
    براي سرفه ي گلدان ها، گلي نمانده خودت گل باش...

  3. 2 کاربران زیر از yasamanH بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2019
    شماره عضویت
    40526
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    796
    تشکر شده 601 بار در 492 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : افت تحصیلی

    نقل قول نوشته اصلی توسط ناراحت :( نمایش پست ها
    من سه ساله دانشجو هستم
    قبلا خیلی بهتر درس می خوندم مثلا ترم یک نمره های خیلی بالایی داشتم و خیلی علاقه داشتم اما الان هیچ کاری نمی کنم و وقتمو با چیزای دیگه مثل شبکه های اجتماعی تلف می کنم...
    البته گاهی این عادت بد وقت تلف کردن تو شبکه های احتماعی رو از بین بردم ولی به جاش چیزای دیگه جایگزین شدن...:"(
    قبلنا خیلی آسون درسا رو می فهمیدم و همه بهم می گفتن چه باهوش هستی...یه کم که درس می خوندم کلی نمرم بالا میشد و همه تعجب می کردن.
    اما الان احساس می کنم هیچ انگیزه ای ندارم... کلی نشستم اهدافمو نوشتم ولی بازم همش تنبلی می کنم. نمی تونم به آسونی تمرکز کنم.. درحالی که قبلا این طور نبود فکر کنم چون به خاطر دانشگاه از خانوادم جدا شدم و اومدم یه شهر دیگه دیگه کسی نیست که به خاطر درس نخوندن دعوام کنه. و شاید تا حالا به زور می خوندم.
    تازگیا همش به مفهوم زندگی و این چیزای فلسفی خیلی فک می کردم... و آخرش به این نتیجه رسیدم که بخونم ولی همین که شروع می کنم بخونم دو دیقه طول نمی کشه و از جام پامیشم... حتی وقتی می خونم هم نمی فهمم. می ترسم مشروط شم...
    خب حالا چی کار کنم...کسی این وضعیت منو درک می کنه؟ خیلی وقته اینطوریم... چی کار کنم یه کم بترسم و اینقد بیخیال نباشم؟
    سلام
    تو این ۳ سال چه انگیزه ای(غیر از فرس خانوادتون واسه درس خوندن)داشتین که الان دیگه ندارین؟

    ایا کسی به زندگیتون وارد شده؟
    یا کسی بوده و الان رفته؟

    به نظرم پیدا کردن اون انگیزه و بازیابی کردنش بهترین کاریه که میتونین انجام بدین

    البته از روشهای تنبیه و تشویق شخصی و تبدیل تهدید به فرصت هم میتونین استفاده کنین
    اگه خواستین دقیقتر توضیح میدم
    امضای ایشان
    به طبیعت بگو حواسش جمع باشد

    اگرچه کلی دیر ای تقدیر

    اما با دستان و شاخهایم امده‌ام!

    اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت

    مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم

    شاخ دراورده باشد هنر

    و دُمى بافته ام در اخر مغزم

    چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست

  5. کاربران زیر از delvapas2000 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2019
    شماره عضویت
    40959
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    3
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : افت تحصیلی

    نقل قول نوشته اصلی توسط yasamanH نمایش پست ها
    سلام؛
    منم اين اوضاع شمارو تجربه كردم
    ١٢ سال دانش آموزي رو تو تاپ ترين سطح علمي شهر گذروندم و اون رشته اي هم كه ميخواستم قبول شدم و به قول شما ترم اولم خوب بودم اما بعدش خيلي تلاشم سطحي تر و كمتر شد
    اينكه خودمونو مشغولِ شبكه هاي اجتماعي و هركارِ ديگه اي ميكنيم كه درسمون رو نخونيم به خاطر فرارِ ذهنمون از درس خوندنه
    و خب ريشه ي اين فرار ميتونه از ذهن مشغولي باشه كه اونقدر توي ذهنت مسائلي كه برات پيش اومده رو تجزيه و تحليل ميكني كه انرژي اي باقي نميمونه ( فعاليت ذهني هيچ تفاوتي با فعاليت فيزيكي نداره و به مراتب انرژي گير تره)
    يا ممكنه مثل من به خاطر ترس از شكست باشه
    آدم وقتي از شكست ميترسه محتاط ميشه و ناخوداگاه ترجيح ميده براي شكست نخوردن تلاشي هم نكنه( يه جور پارادوكس)
    اون موضوع هم كه ميگين چون كسي نيست كه درس خوندنتونو كنترل كنه به نظر ريشه ي همين به مفهوم زندگي فكر كردنه و خب چون مستقل شدين قطعا دغدغه هاي بزرگتري پيدا كردين كه به افكارتون جهت ميدن و تكيه گاه ميخوان براي ثبات.
    به نظر من ريشه ذهن مشغولياتونو حل كنيد؛ بايستيد مقابل مشكلات
    و بپذيريد هرچي رو كه واقعيت داره
    و از طرفي ترستونو هم رها كنين
    بي پروا و آزاد تلاش كنين
    و اصلا اصلا به نتيجه فكر نكنين
    مهم اينه كه شما ميجنگين و از جنگيدنتون احساس رضايت ميكنين.
    موفق باشين
    مرسی از جوابتون
    چه جالب که فهمیدی من خودمم حس نمی کردم ذهن مشغولی داشته باشم اما یه کم دقت کردم دیدم به طور ناخودآگاه به بعضی چیزا فک می کنم...
    ولی باید بشینم روشون وقت بذارم و دقیقا بفهمم چرا و چاره چیه... که البته این خودش تمرکز می خواد
    حتی ممکنه این ترس که می گید هم تو من وجود داشته باشه... چون من بر خلاف نظر مادرم که می خواست دکتر بشم تجربی نخوندم و رفتم به سوی علاقم ولی گاهی سختی رشته م باعث می شه یه ذره بترسم... و به قول شما نباید به نتایج بد فک کنم
    گاهی فقط نیازه آدم با یکی حرف بزنه که بتونه راحت تر خودشو بشناسه

  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2019
    شماره عضویت
    40959
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    3
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : افت تحصیلی

    نقل قول نوشته اصلی توسط delvapas2000 نمایش پست ها
    سلام
    تو این ۳ سال چه انگیزه ای(غیر از فرس خانوادتون واسه درس خوندن)داشتین که الان دیگه ندارین؟

    ایا کسی به زندگیتون وارد شده؟
    یا کسی بوده و الان رفته؟

    به نظرم پیدا کردن اون انگیزه و بازیابی کردنش بهترین کاریه که میتونین انجام بدین

    البته از روشهای تنبیه و تشویق شخصی و تبدیل تهدید به فرصت هم میتونین استفاده کنین
    اگه خواستین دقیقتر توضیح میدم
    راستش من همش این سوالو دارم از خودم می پرسم....
    احساس می کنم اون موقع دوستان بیشتری داشتم.. یا شاید به خاطر این که درسم افت کرد دوستام هم ازم دور شدن.. چون دوستان من خیلی درس خون بودن و این خودش یه حس درس به آدم می داد.
    یه کمی هم درونگرا هستم از معاشرت با آدما خیلی لذت نمی برم به خاطر همین سعی کردم تنها باشم ولی انگار زیاده روی کردم
    شاید دلایل دیگه هم باشه که باید فک کنم.
    ولی دوست ندارم با اون آدما بازم دوست شم چون خیلی بداخلاق بودن.

    این روشی هم که گفتین توضیح می دین؟
    خیلی ممنونم ازتون

  8. کاربران زیر از ناراحت :( بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2019
    شماره عضویت
    40526
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    796
    تشکر شده 601 بار در 492 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : افت تحصیلی

    نقل قول نوشته اصلی توسط ناراحت :( نمایش پست ها
    راستش من همش این سوالو دارم از خودم می پرسم....
    احساس می کنم اون موقع دوستان بیشتری داشتم.. یا شاید به خاطر این که درسم افت کرد دوستام هم ازم دور شدن.. چون دوستان من خیلی درس خون بودن و این خودش یه حس درس به آدم می داد.
    یه کمی هم درونگرا هستم از معاشرت با آدما خیلی لذت نمی برم به خاطر همین سعی کردم تنها باشم ولی انگار زیاده روی کردم
    شاید دلایل دیگه هم باشه که باید فک کنم.
    ولی دوست ندارم با اون آدما بازم دوست شم چون خیلی بداخلاق بودن.

    این روشی هم که گفتین توضیح می دین؟
    خیلی ممنونم ازتون
    خب میشه گفت حضور اون دوستان یه نکته مثبت داشت که به شما حس درس خوندن میداد اما نکته منفیشون اخلاقشون بود که میفرمایین اخلاق جالبی نداشتن

    روش تنبیه و تشویق شخصی:
    یعنی واسه خودتون تنبیه و تشویق تعیین کنین و مثلا به ازای روزی بیش از ۴ ساعت درس خوندن به خودتون جایزه بدین و روزی که کمتر از ۴ ساعت درس خوندین خودتونو تنبیه کنین(تنبیه فیزیکی منظور نیستا مثلا اگه فلان برنامه تلویزیون رو خیلی دوس دارین به عوض تنبیهتون‌ ۱ شب نگاش نکنین یا مثلا ۱۰۰ تا دراز نشست برین)

    تبدیل تهدید به فرصت:
    یعنی اولش اون عامل بازدارنده رو شناسایی میکنین
    مثلا اگه شبکه های اجتماعی هستن یا هرچی
    یعنی درواقع اون مورد رو بعنوان عامل خطر مشروط شدن شناسایی میکنین
    اما واسه اینکه انگیزه بهتری بهتون بده موقتا حذفشون میکنین و بعنوان جایزه پاس کردن واحدهاتون واسه خودتون ذخیره سازی ذهنی میکنین

    به زبون ساده تر شما میگین من تا پایان ترم هرگز فیس بوک لاگین نمیکنم
    اما اگه معدل پایان ترم بالای ۱۵ اوردم دقیقا وقتی کارنامه خودمو رویت کردم فورا فیس بوک لاگین میکنم

    و با فکر اون لحظه که نمره های قبولیتونو میبینین و بعدش وارد فیس بوک میشین باانگیزه و همیت بیشتری درس میخونین

    این روش تقریبا مث تشویق شخصیه بااین فرق که از عامل خطر مشروط شدن ،به نفع قبول شدنتون استفاده میکنین

    اگه ابهامی درین توضیحات هست بفرمایین که واضحتر توضیح بدم
    امضای ایشان
    به طبیعت بگو حواسش جمع باشد

    اگرچه کلی دیر ای تقدیر

    اما با دستان و شاخهایم امده‌ام!

    اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت

    مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم

    شاخ دراورده باشد هنر

    و دُمى بافته ام در اخر مغزم

    چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست

  10. کاربران زیر از delvapas2000 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ادامه تحصیل در خارج
    توسط fatemeh498 در انجمن مشاوره تحصیلی
    پاسخ: 17
    آخرين نوشته: 06-23-2017, 11:09 AM
  2. مشورت تحصیلی
    توسط زهرا.ا در انجمن مشاوره تحصیلی
    پاسخ: 5
    آخرين نوشته: 08-16-2016, 11:23 AM
  3. افت تحصیلی شدید فرزندم
    توسط ستیلا در انجمن مشاوره تحصیلی
    پاسخ: 9
    آخرين نوشته: 12-24-2015, 12:36 PM
  4. راه تحصیلم رو گم کردم
    توسط ننه سرما در انجمن مشاوره تحصیلی
    پاسخ: 4
    آخرين نوشته: 12-17-2015, 12:21 PM
  5. ازدواج با ادامه تحصیل
    توسط banoo7 در انجمن سایر موارد ازدواجی
    پاسخ: 6
    آخرين نوشته: 12-15-2015, 07:07 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد