نوشته اصلی توسط
Mahsamohamadi
سلام خسته نباشید
من 26 سالمه 8 ساله ازدواج کردم خانواده تقریبا مذهبی بزرگ شدم اما خودم هم بشدت با حیا بودم تا اینکه به صورت سنتی ازدواج کردم در دوران عقد چند چیز از پدر شوهرم دیدم چونکه در خانواده خودم اینجور رفتارها رو ندیده بودم برام قابل هضم نبود:
در ابتدا بگم پوشمم پیش خانواده شوهرم تونیک بلند و شلوار و حتما روسری سرمه نشده روسریمو پیش پدر شوهرم دربیارم
1-مثلا نشسته بودم روی مبل ایشون کنار من نشستن و با تماس پاها روی پای من احساس خوشحالی و رضایت میکردن (خیلی ناراحت شدم احساس چندش آوری داشتم)
2-یکبار رفته بودم خونشون دور هم چای بخوریم سرشون رو روی پام گذاشتن (در همین حد هم خوشم نیومد) که یهو از قسمت رانم گاز گرفتن و منم داد کشیدم و شوهرم به منظور اینکه این چه کاریه گفت چی شد و به پدرش با علامت سوال گفت عه اقآااااا
3-یکبار دیگه داشتم غذا میخوردم یکهو از بازوم گاز گرفتن
4-کلا کنارم مینشست یه دستی میزد و منم به بهانه ای بلند میشدم و می رفتم
چند بار به شوهرم گفتم این چه کاریه و دیگه اصلا اعتماد ندارم بهشون و تنها نمیتونم بمونم احساس ترس و تپش قلب و... میگرفتم تا اینکه موقع سر زدن روبوسی و.. رو حذف کردم که طرفم متوجه شده تقریبا من بدم میاد همسرمم بهش تذکر داده
حالا مشکل من آینه دختر دوساله و نیمی دارم که هر وقت با ایشون میرن بیرون بازم استرس و تپش قلب و... میگیرم و دخترمم به راحتی باشون میره پارک و مغازه و...
تو رو خدا بگید من چمه دارم روانی میشم میگم نکنه با دخترمم این رفتارهارو داشته باشه در نبود من و عادت کنه به این رفتارا
هزارتا فکر و خیال دارم چند بار سر همین دعواداشتم با همسرم همسرمم تهدیدم کرد دفع دیگه این حرفا بشنونم طلاقت میدم و...
الان همش نگران دخترمم چکار کنم واقعا به مشاوره نیاز دارم