نمایش نتایج: از 1 به 2 از 2

موضوع: همسرم بی منطق می شود

4943
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2017
    شماره عضویت
    33957
    نوشته ها
    52
    تشکـر
    31
    تشکر شده 6 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    8

    همسرم بی منطق می شود

    من و همسرم در جایی دور از خانواده زندگی میکنیم و این باعث می شود که ارتباط ما با خانواده ها از طریق تلفن بیشتر باشه.
    شوهرم به خانواده ام زنگ نمیزنه و جویای احوالشون نمیشه و هر دفعه که من با خانواده ام صحبت میکنم اونا کلی حالشو میپرسن تا جایی که مادرم گفت ما خیلی دلمون تنگ شده و من بهش گفتم و دفعه بعد که داشتم باهاشون صحبت میکردم گفت گوشی رو بعد از اینکه تلفنم تموم شد بهش بدهم.
    گاهی که البته به ندرت واقعا- وقتی من تماس گرفتم یا اونا تماس گرفتن میگه گوشی رو بعد از تلفنت به من هم بده و میره سراغ کارش و من اصولا خودم تلفن رو میرم میدم به دستش که زشت نباشه.
    اما برای خانواده خودش من همیشه میپریدم پای گوشی و باهاشون حرف بزنم و تا یکی دو ماه پیش حتی خودم هم هی زنگ میزدم تا بگیره و بتونیم حرف بزنیم اما اخیرا ازش میخوام خودش زنگ بزنه امروز که روز مادر بود هی من خودم بهش گفتم تماس بگیر و اینا. حتی توی اینترنت بود و گوشیشو دستم گرفتم که خودم بزنم ..... بگذریم بالاخره زنگ زد. منم رفتم جلوووووی چشمش بودماااا یه اتاق دیگه نه- همون اتاق با فاصله ی یک متر نشستم مشغول کار خودم شدم تا مامانش گرفت هی به شوهرم اشاره کردم بگو روزتون مبارک و اون گفت عیدتون مبارک من گفتم نه بگو روزتون مبارک - اینو میگم که بگم واقعا با خانوادش مشکلی ندارم وگرنه لازم نیست با اینقدر جزیات بگم
    منم مثل خودش بهش با لبخند البته اشاره کردم و گفتم حرفت تموم شد گوشی رو به من هم بده
    اون وسط تلفن بود و بهش نگاه کردم دستشو به صورت خیلی بد برام بالا اورد و اخم خیلی بدی کرد با اشاره به من گفت اصلا نمیخوام حرف بزنی!!!!!
    واقعا من کار بدی نکرده بودم و عملا مثل خودش رفتار کرده بودم.... اگه بده چرا این کار رو میکنه اگه خوبه چرا قاطی میکنه
    منم ناراحت شدم رفتم نشستم مثل مجسمه کنارش دست به سینه که شوهرم تلفنش تموم بشه
    اونم مثل اونگ پاشد جلوم هی راه رفت تلفن صحبت میکرد و من واقعا سرگیجه گرفتم برای همین که اذیتم داشت میکرد منم هی آروم اسمشو صدا میکردم میگفتم گوشی رو بده گوشی رو بده که منم اذیتش کنم بیاد بشینه سر گیجه نگیرم.

    بعد بالاخره بعد از کلی معطل شدن گوشی رو گرفتم و تبریک عید و روز مادر رو گفتم.
    بعد سعی کردم منطقی براش توضیح بدم اما قیافه اش خیلی روی مخم بود و اون قیافه سرد و پر توقع و بی منطق و حرفاش. منم تحمل نکردم و دعوامون شد.
    من نمیتونم حرفمو بهش بزنم
    من هر چی اروم حرف بزنم
    با ناراحتی بگم
    با زبون خوش بگم
    منطقی بگم
    هر چی بگم انگار دو زبان جداس!!!!!
    منم هی مشت زدم به بازوهاش و سینه ش . البته اینم بگم من وااااقعا محکم نمیزدم در حدی که حرصم خالی بشه بعد هم اینم بگم بازوهاش و سینه ش سفت و محکمه اصلا هم دردش نمیاد و محکم نمیزدم
    از این در حدی ها ک دختر ها میزنن دیگه
    بعد به من میگه دست درازی میکنی و ......
    الان هم قهر کردیم
    دلم خیلی شکسته
    من خیلی دوستش دارم
    اما من رو اذیت میکنه خیلی
    اعتماد به نفسم له شده
    راحت دعوام میکنه یا همش ازم ایراد میگیره
    من سعی میکنم زن خوبی باشم
    ولی همش تلاش های یه طرفه
    مثلا امروز روز زن بود
    من واقعا دلم گرفت از زن بودنم
    همش بهم میگه زن خوبی نیستم
    میگه زن های دیگه فلانن
    یا اگه زن بودم ......
    من خیلی تلاش میکنم برای خوب بودن
    اما حس میکنم یه تلاش یه نفرس
    من عاشقشم اما امشب خیلی ازش دلگیر شدم
    دلم گرفته اندازه تمام دنیا
    آرزو میکنم بمیرم

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    Nov 2018
    شماره عضویت
    39631
    نوشته ها
    1,440
    تشکـر
    0
    تشکر شده 473 بار در 393 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : همسرم بی منطق می شود

    با سلام خدمت شما دوست عزیز
    احساسات شما قابل درک است اما بهتر است دقت کنید که ایشان با توجه به توضیحاتی که دادید مشخص است واقعا از نظر اخلاقی فردی نیستند که به راحتی گوشی را بردارند و به خانواده شما زنگ بزنند وقتی با خانواده خودشان که صمیمیت بیشتری دارند اینگونه برخورد می کنند بهتر است اخلاقیات همسرتان را پذیرا باشید و حتی اگر مشکلی در رفتار ایشان وجود دارد با قهر و دعوا مشکلی برطرف نمی شود و تنها بر مشکلاتتان افزوده نیز می شود . با توجه به اینکه شما در شهری دور از خانوادهایتان زندگی می کنید بهتر است توجه بیشتری به یکدیگر داشته باشید بحث و اختلاف در بین تمامی زوجین وجود دارد و با پذیرش این موضوع بهتر می توانید برای مشکلاتتان تلاش کنید بهتر است وقتی متوجه عصبانیت همسرتان می شوید با تکرار مداوم اسم یا موضوع این عصبانیت را بیشتر نکنید بعضی از رفتارها مثل مشت زدن به سینه همسرتان اگر در حالت عادی باشید ممکن است احساس بدی به فرد مقابل ندهد اما در هنگام عصبانیت و ناراحتی می تواند باعث شود دیدگاه بدی ایجاد کند . بهتر است بدون توهین و در احترام با همسرتان صحبت کند و در مورد احساسات و نیازهای خودتان با ایشان صحبت کنید و حرفهای همسرتان را نیز بشنوید هرچه میزان شناخت شما و همسرتان از یکدیگر بیشتر باشد و علایق همدیگر را بهتر بشناسید می توانید موفق تر در زندگی عمل کنید شما بیان کردید که همسرتان بیان می کند که شما اگه زن بودید ..... این نقطه ها می تواند شامل حرفهای همسرتان در مورد چیزهای باشد که دوست دارد شما برایشان انجام بدهید سعی کنید با ایجاد تغییرات کوچک کمی تنوع به زندگیتان وارد کنید مثلا با پخت یک غذای مورد علاقه همسرتان، خرید یک کادو، ایجاد تغییر در رابطه جنسی، هر چیزی که در علاقه همسرتان قرار داشته باشد می تواند باعث شود رابطه شما به مسیر آرام تری هدایت شود و بتوانید راحت تر با یکدیگر صحبت کنید و به توافق برسید . بهتر است یک قانون در بین خودتان بگذارید که در موقع مشکلات و دعوا و بحث از توهین به یکدیگر خوداری کنید حتی در بدترین شرایط دقت کنید که بحث و دعوا می تواند باعث شود هردوی شما از یکدیگر دلگیر شوید و مشکلاتتان نیز بیشتر شود و همچنین موضوع اصلی کنار گذاشته شود و تمرکزتان به صحبتها و یا توهین و رفتار هنگام بحث و دعوا یا قهر متمرکز شود .
    بهتر است برای بررسی دقیق مشکلاتان و آموزش شیوه صحبح صحبت با یکدیگر به صورت حضوری به روانشناس مراجعه کنید.
    درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
    02122354783
    شاد باشید

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد