سلام وقت بخیر ؛ ابتدا کمال تشکر از پاسختون رو دارم . متاسفانه همینطور هست که شما میگید ، اینطور افراد پس از بحث های مداوم و همزمان با از دست دادن طرف مقابل هست که در ظاهر تصمیم میگیرن به مشاور مراجعه کنن .
من هم در اون زمان با چنین اختلالی نا آشنا بودم ، خودم بارها به تنهایی به مشاور خانواده و همچنین
روانشناس بالینی مراجعه کردم و تقریبا فقط یک نفر از اونها تونست مورد اختلال رو مطرح کنه ، و از اون زمان خودم تحقیق کردم .
ببینید بحث به اینصورته اگر صحبت از یک رابطه دوستانه باشه امکان جدایی وجود داره ، ولی من با چنین شخصی ازدواج کردم و زندگیم دچار چالش های متعددی شده ، همونطور که میگید واقعیت و منطق رو نمیتونن درک کنن ، اون اقای مشاور بهم گفتن امیدی به درمان کامل نداشته باشم و فقط تا حدودی میشه از شدتش کاست اونهم در صورتیکه خود شخص بیماری رو قبول کنه و مایل به درمان باشه .
من حتی نمیتونم هیچ زمان با چنین شخصی اقدام به بچه دار شدن بکنم ، در نهایت حس بسیار بدیه قرار گرفتن در نقطه ای که به اجبار باید موند و تحمل کرد .