سلام من یه دختر ۲۰ ساله هستم وقتی ۸یا ۹ سالم بود من احساس کردم مادرم داره خیانت میکنع البتع فثط در حد زنگ و پیام بود ولی خیلی اذیت میشدم همیشه میرقتم یه گوشه تا حد مرگ گریه میکردم حتی یه بار بهش گفتم ولی با کتک دعوا مامانم انکار ماحرا شد اون مرد یه جورایی نونوای محله ما بود و مامانم هرروز توی مسیر رفت و امد میدیدش بعد یه مدت همه چی تموم شد چون یه روز زن اون مرد به مامانم زنگ زده و تهدیدش کرد حالا چن ساله میگذره از روش یع سال پیش من متوجه شدم مادرم دوباره داره چت میکنه شک کردم وقتی هکش کروم دیدم بازم با یکی در ارتباطه عصبی شدم باهاش دعوا کردم حتی خالمم اون روز فهمید چن روزی قهر کردم ودوباره برگشتم خونه مامانم اومد و بغلم کرد وگفت اشتباه میکنم و گفت حلالش کنم اما بازم یکی دیگه پیدا شده و یواشکی گاهی اوقات باهاش چت میکنه چون از دوران بچکیم من این مشکلو داشتم یه جورایی شده خط قرمزم اصلا دیگه نمیتونم تحمل کنم گاهی وقتا میخوام لرم و واقعا خفش کنم چون فقط دوران بچگیم میاد جلو چشمم و دیونم میکنه از بچگی هر وقت اینطوری میکرد باهاش قهر میکردم و حرف نمیزدم باهاش الان واقعا نمیدونم چیکار کنم انگار یه جورایی سرگرمی شده بداش این چت کردنا من پدرم ادم احساسی نیست مادرم همیشه گلایه میکنه که بابام باهاش حرف نمیزنه محبت نمیکنه پدرم کلا ادم کم حرفیه من اصلا نمیتونم به مادرم محبت کنم چون وقتی میخوام بهش محبت کنم اون لحظه یا میاد ازش متنفر میشم تا حد مرگ حتی تو دعوا چن سال پیش گفتم برو زلاق بگیر با هرکی میخوای ازدواج کن منم اینقدر زجر نده ولی انگار اصلا هیچ چیزی از اون سالهل یادش نیست تورو خدا کمکم کنین دیگه نمیدونم چیکار کنم