نوشته اصلی توسط
اواره
سلام میخوام قصه زندگیمو براتون بگم دختر 30 ساله بودم تحصیل کرده ساکن تهران مهندسی itخوندم وکارمند رسمی دولت بودم ودر بخش خصوصی هم کار میکردم چون وضع مالی خوبی نداشتیم ومستاجر بودیم. ناراضی نبودم .مثل هر دختر خاستگارداشتم میامدن ومن رد میکردم تااینکه 3سال پیش صاحبکار بخش خصوصی که6 سال بود کنارش کارمیکردم به من گفت که خانمش با یکی رفیق شده ورابطه نامشروع دار ه.ایشو ن بچه هم داشتن .راستش دلم واسش سوخت این شدشروع ارتباط تلفنی تا اینکه چند ماه بعد یه شب زنگ زد وگفت حالش بده خانمش در غیاب ایشون دوستشو اورده خونه .گفتم چرا کاری نمکنی گفت بچه هام کوچیکن بزاربزرگب بشن میدونم چکارش کنم از من خواست کنارش باشم تا باهم بعداز جدایی ازدواج کنیم.به خدایی که همه میپرستیم اینقدرادم خوبی بنظر میامد که حاضربودم پشت سرش نمازبخونم چندبارگفتم برای حلال بودن رابطه بریم صیغه محرمیت بخونیم گفتن زبانی کافیه .ایشون برای من مقداری جهاز خریدن گفتن چون خانمش خیلی پولی هستن موقع طلاق همه پولش رو میگیره.حتی یه جفت حلقه خرید گفت به مادرت بگو این نشون باشه ولی به هیچکس نگید گفتم چرا رسما نمایی خونه میگفت بزار بعد طلاق .اینقدر ایشون محترم بنظر میرسیدن وشناخته شده بود که مادرم هم پذیرفت .واینشد شروع ارتباط که متاسفانه دیگه دختر نیستم شغل دولتی را هم با تایید ایشان که باید فقط در شرکت ایشان کارکنم از دست دادمواستعفا دادم اینگذشت تا حدود چند ماه پیش که خانم ایشان اومدن سرکارحلقه منواز دستم بیرون کشید وقتی به اقا گفتم چی شده همه چیو کتمان کرد ومنو مقصر جلوه داد حتی تهمت ایینکه من از قبل دختر نبودم به من زد دنیا رو سرم خراب شد بعد سه سال انتظار همه چیزمو ازدست دادم در واقع من طعمه زندگیشون شدم تارابطه خرابشون خوب بشه به خاطر ابروی خانواده نمیتونم شکایت کنم با یه وکیل صحبت کردم گفت بیفایده است چون ردی از خودش نذاشته فقط ابروی ما میره به خدا واگذارش کن طفلی مادرم فکر میکنه فقط بیکار شدم نمیدونه دیگه دختر نیستم از خودم بدم میاداز سادگی وزود باوری.به خدا بین دوستام به با درایتی مشهور بودم افسوس.خیلی خراب بودم تا اینکه چن وقت پیش رفتم پابوس امام رضا خیلی گریه کردم ازشون خواستم واسطه بشن که خدا منوببخشه وانتقاممو بگیره ازاون وقت تاحالا یه کم بهترم هرچند گاهی حالم دوباره بد میشه تو خونه نمتونم به خاطر مادرم گریه کنم نمیخوام اشکشو ببینم .گاهی میام امام زاده. دونبال کارهم میگردم .برام دعا کنید منو راهنمایی بفرمایید