نوشته اصلی توسط
mystabriz
سلام و خسته نباشین.من و همسرم مدت 13 ساله که با هم ازدواج کردیم و حاصل ازدواجمون هم یه پسر 11 ساله هستش.همسرم زن مهربون و خوبیه و تا الان خوشبختانه مشکل خاصی با هم نداشتیم.حدود سه سال قبل ایشون تصمیم گرفت که ادامه تحصیل بده و من هم علیرغم میل باطنیم (چون نیازی به اینکار نمیدیدم ) با تصمیمش موافقت کردم و اون تو کنکور ثبت نام کرد و تو رشته مدیریت جهانگردی و هتلداری که بهش علاقمند بود پذیرفته شد و تو مدت سه سال با نمرات خوبی هم پذیرفته شد و با وجود اینکه سخت درس می خوند هیچوقت از رسیدگی به کار خونه و من و بچه مون هم نزده بود اما اخیرا متوجه شدم که کمی بی حوصله شده نسبت به من و فرزندمون و وقتی ازش دلیل بی حوصلگیشو پرسیدم گفت چون سال آخره درسها سخت تر شدن و اون باید بیشتر واسه درساش وقت بذاره و بعد هم عنوان کرد که یکی از استادهای دانشگاه کلاس خصوصی گذاشته برای دانشجوها و اون هم میخواد ثبت نام کنه که با موافقت من ثبت نام کرد ولی اخیرا متوجه شدم که با همون استاد ارتباط تلفنی داره و گاهی به صورت اس ام اس هم با هم حرف می زنن به خاطر نگرانی چند بار به اینباکس موبایلش بدون اطلاعش سرکشی کردم اما هیچ حرف یا موضوع بدی ندیدم و کمی خیالم راحت شد اما چند روز پیش وقتی وارد خونه شدم متوجه شدم که با تلفن داره با همون استاد صحبت میکنه و اگرچه اونو با اسم فامیلش خطاب میکرد اما متوجه شدم که صدای همسرم کمی گرفته هست و با استرس حرف میزنه از طریق گوشی دیگه ای که داشتیم اروم به مکالمشون گوش دادم و متاسفانه شنیدم که اون آقا با کمال وقاحت در مورد سایز شکم همسر من صحبت میکنه و همسرم هم با ولع خاصی از چاق شدن خودش و زیاد غذا خوردن و اینکه لباساش براش تنگ شده و نمی تونه بعضی لباساشو بپوشه صحبت میکنه و احساس کردم که از صحبت کردن در این مورد لذت هم میبره و اون آقا هم مرتب پیشنهاد میکرد که باید ورزش بکنی و سایز شکمتو کمتر بکنی حرف میزد و بعد از همسرم به اصرار خواست که سایز شکمشو با سانتیمتر اندازه بگیره و بهش بگه و همسرم هم همین کارو کرد و وقتی سایزو گفت هر دو زدن زیر خنده و همسرم با یه حالت خاصی گفت که شکمش خیلی بزرگه و از این حرفا با شنیدن این صحبتها خیلی ناراحت شدم اما به روی خودم نیاوردم چون هیچ حرف بد یا ناجور دیگه ای رد و بدل نمی شد و بعد هم کمی در مورد کلاس و برنامه تحصیلی صحبت کردن . حالا من نمیدونم ایا در این مورد باید چیکار کنم و باید موضوع رو به همسرم بگم و ازش توضیح بخوام یا اینکه مسکوت بزارم و به روی خودم نیارم نا گفته نمونه که تو این مدت سیزده سال زندگی همیشه همسرم مبادی اداب بوده و هیچ مورد بد یا بی وفایی ازش ندیدم و برای همین این مساله خیلی برام ناراحت کننده شده و اینکه می بینم همسرم به راحتی در مورد شکمش با یه مرد غریبه صحبت میکنه لطفا راهنماییم کنید که بهترین اقدام چی می تونه باشه...ممنون.