سلام
بچه ها من يه ساله عروسي كردم مادرشوهرم خيلي اذيتم ميكنه.نميدونم چيكار كنم؟با كنايه صحبت ميكنه.بالبخند هر چي ميخواد به من ميگه و شوهرم هم متوجه نميشه .فقط باعث دعواي ما دوتاست.از شوهرم ناراحتم كه نميتونه از من حمايت كنه.
تو خونه شوهرم زن سالاري شديد بوده و كلا مامانشون براشون تصميم ميگيره چيكار كنن.الان تو كاراي منم دخالت ميكنه.مثلا ساعت كاريه شوهرمو اون تعيين ميكنه .وقتي نيستم ميرن تو خونم و بعد خيلي راحت راجع به وسايل داخل فريزر نظر ميدن يا مثلا ميگن زياد وسايل ميگيريد و خيلي كاراي ديگه.ازدواجمون سنتي بوده و تو يه واحد بغل مادرشوهرم اينا زندگي ميكنيم.شوهرم داره فوق ميخونه و يه مغازه داره كه خيلي رونق نداره و بخاطر همين از نظر مالي وابسته هستيم بهشون متاسفانه
چطوري باهاش رفتار كنم كه منو بيخيال شه
البته همون لحظه متوجه نميشم كه داره با كنايه حرف ميزنه و كلا نميتونم بهش چيزي بگم.چند بار منطقي خواستم قانعش كنم هرچند مسائل شخصي خودمون بود و به اون اصلا ربط نداشت ولي خيلي بد باهام رفتار كرد.ازش ميترسم.خواهش ميكنم راهنماييم كنيد چند بار مشاوره حضوري رفتم ولي فايده نداشت