نوشته اصلی توسط
tanha..
سلام ۲۳سالمه ومدتیه باآقاپسری۳۰ساله آشناشدم البته به اصرارایشان وطی ابرازعلاقه هایی که بهم میکردمنم رفته رفته مهرش به دلم افتاد.بع پیشنهادصیغه دادپنهانی ازخانواده ها
منم قبول کردم البته بنده مجردهستم .مدتیه باهم هستیم وتازگی هانسبت بهم سردشده وبی توجه.
دوهفته یانهایتاسه هفته درمیان یه حالی ازم نمیپرسه.
البته ایشان همون اوایل ارتباطمون گفتن که شرایط ازدواج ندارن ومن منتظرنباشم که یروزی ایشون بیاد........
ولی بنده ازسرعلاقه ای که داشتم قطع ارتباط نکردم.
اوایل میگفت که اگه یروزی شرایط ازدواج دائم پیداکنه میادسراغ من.چون خیلی هم ازخوبی ومهربونی های من خوشش اومده.
الان که باخودم فکرمیکنم اگه منونمیخادچرازندگی منوروی هوا معلق کرده،خب یکدفعه قطع ارتباط کنه
بزارمنم بفهمم کجای کارم.
خیلی دلم گرفته لطفانگییدشرایط ازدواج نداره
اینوخودمم میدونم ولی سوالم ازآقاپسرهای محترم
اینه که چجوری وقتی یه دخترخوبی که خوب هم شناختینش ودوسش دارین روبادلایلی مثل نداشتن
شرایط ازدواج کنارمیزاری؟
بادلتون چجوری کنارمیایید؟