صفحه 1 از 4 123 ...
نمایش نتایج: از 1 به 50 از 158

موضوع: عشق

55196
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2019
    شماره عضویت
    42571
    نوشته ها
    315
    تشکـر
    65
    تشکر شده 89 بار در 80 پست
    میزان امتیاز
    5

    عشق

    سلام راستش هیچجاپیدا نکردم جز اینجا که حرف دلمو بگم دارم میمیرم از عشق و وابستگی دارم دیوونه میشم یکیو ک خیلی دوسش داشتم و اونم داره بیدلیل باهام سرد شده کارای عجیب میکنه قبلنم کرده بوداما خودش پشیمون شداومد سراغم الان۲ماهه همینجوریه من هی بش میگم دارم اذیت میشم عین خیالشم نیس همه کارکردم بش محبت بیشترکردم بیتوجهی کردم قهرکردم گفتم بیاحرف بزتیم حل کنیم بیفایدس اینروزافقط تواوج جوونیم اشک میریزم زجرمیکشم ازخودم متنفرشدم هیچکیوندارم کمکم کنه من قفسه سینم مدام دردمیگیره اونم میدونه میخوام سواستفاده کنم دروغ بگم که مریضی بدی گرفتم تاامتحانش کنم میخوام اذیتش کنم بگم خواستگاراومده اگ اذیتم کنی جواب میدم بهش اما میترسم خیلی سرخورده شدم من برای حفط اون توزندگیم قسم دروع خوردم جون مامان بزرگموالانم هربلایی سرم میادفک میکنم مامان بزرگم نفرینم کرده چیکارکنم دارم دیوونه میشم همش اشک پشت اشک اینقدرعصبیم میکنه بیتوجهیش خودموکبودکردم میخوام خودکشی کنم اما لحظه آخرطاقت نمیارم منصرف میشم همینجوری پیش برم منومیبرن تیمارستان اونم عین خیالش نیسسسسسسسسسسسسسسس دلمو۱۰۰۰بارشکسته توهین کرده اهانت کرده لهم کردهههههههههههه اما من مث احمقادوسش دارم لعنت بم لعنت ب قلبم کمکم کنین دارم نابود میشم نمیتونم پیش مشاور برم پدرمادرم میفهمن

  2. بالا | پست 2


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : عشق

    نقل قول نوشته اصلی توسط یک تنهای خسته نمایش پست ها
    سلام راستش هیچجاپیدا نکردم جز اینجا که حرف دلمو بگم دارم میمیرم از عشق و وابستگی دارم دیوونه میشم یکیو ک خیلی دوسش داشتم و اونم داره بیدلیل باهام سرد شده کارای عجیب میکنه قبلنم کرده بوداما خودش پشیمون شداومد سراغم الان۲ماهه همینجوریه من هی بش میگم دارم اذیت میشم عین خیالشم نیس همه کارکردم بش محبت بیشترکردم بیتوجهی کردم قهرکردم گفتم بیاحرف بزتیم حل کنیم بیفایدس اینروزافقط تواوج جوونیم اشک میریزم زجرمیکشم ازخودم متنفرشدم هیچکیوندارم کمکم کنه من قفسه سینم مدام دردمیگیره اونم میدونه میخوام سواستفاده کنم دروغ بگم که مریضی بدی گرفتم تاامتحانش کنم میخوام اذیتش کنم بگم خواستگاراومده اگ اذیتم کنی جواب میدم بهش اما میترسم خیلی سرخورده شدم من برای حفط اون توزندگیم قسم دروع خوردم جون مامان بزرگموالانم هربلایی سرم میادفک میکنم مامان بزرگم نفرینم کرده چیکارکنم دارم دیوونه میشم همش اشک پشت اشک اینقدرعصبیم میکنه بیتوجهیش خودموکبودکردم میخوام خودکشی کنم اما لحظه آخرطاقت نمیارم منصرف میشم همینجوری پیش برم منومیبرن تیمارستان اونم عین خیالش نیسسسسسسسسسسسسسسس دلمو۱۰۰۰بارشکسته توهین کرده اهانت کرده لهم کردهههههههههههه اما من مث احمقادوسش دارم لعنت بم لعنت ب قلبم کمکم کنین دارم نابود میشم نمیتونم پیش مشاور برم پدرمادرم میفهمن
    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام.به سایت مشاورکو خوش اومدین

    آنجا که عشق خیمه زند جای عقل نیست غوغا بود دوپادشاه اندر ولایتی { ( دوپادشاه = عقل و عشق ) ولایت = بدن انسان ) }

    خواهر عزیز مشکلات روحی شما فوق العاده زیاد شده وابستگی به فرد یا افراد نوعی اعتیاد روحی به یک نفرهست ویه شخص معتاد با حرف ونصیحت نمیتونه علت اعتیادش رو پاک سازی کنه شما نیاز به یک اهرم خارجی دارین تا به کمک شما بیاد باید به مشاور حضوری مراجعه کنی وباید از دارو استفاده کنی تاقبل از هرچیز آرامشت رو به دست بیاری وبعد در کمال آرامش وآسایش به مدت چندماه که گذشت میتونی بهترین تصمیمات رو اتخاذکنی !!

    ازتصمیمات بی اساس خود داری کن وهرگز برای اینکه جلب توجه کنی به طرف نگو که بیماری خطر ناک داری
    این شخص اگر علاقه ای به شما داشت اصلا شمارو ترک نمیکرد پس اگر با دروغ بخوای جلب توجه کنی بازهم بی تفاوت از کنارتون میگذره وانوقت احساس کینه و حقارت وخرد شدن بیش از پیش اذیتت میکنه !!

    *برای کسی تب کن که برات بمیره *

    مطمئن باش این آدم لیاقت شمارو نداره هرچقدر زیبا باشه هرچقدر تحصیل کرده باشه یا هرچقدر ویژگی خاص داشته باشه که باعث شه شما بهش علاقه پیدا کرده باشین بازم کیس مناسب نیست

    خودکشی گزینه صحیح نیست فقط وفقط آتش دوزخ رو برات به ارمغان میاره همین ویه داغ به دل مادر پدرت میزاری وبس سعی کن
    از احساساتی که ناشی از هیجانات هستن دوری کنی

    خیالپردازی نکن که مثلا خودمو بکشم تا طرف غصه بخوره یا دروغ بگم بیماری دارم تا طرف ناراحت بشه
    فقط خودت رو کوچک میکنی !!

    این شرایط رو بروز بده واجازه بده حداقل مادرت یا خواهرت حداقل افراد مونث خانواده متوجه عظمت اندوه تو بشن تا به کمکت بیان

    بازم میگم باید به پزشک مراجعه کنی واز داروی آرام بخش استفاده کنی تا این حجم از ناراحتی تو وتلاطم دروجودت آروم بشه وبعد خودت بهترین تصمیم رو میگیری

    باور کن تماس گرفتن با اون وبی محلیاش فقط تورو داغون میکنه و هیچ فقط روز به روز فسرده تر میشی

    با امید فردایی بهتر از امروز برای شما🌻
    ویرایش توسط Saltanat : 12-25-2019 در ساعت 05:12 PM

  3. 3 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    Nov 2018
    شماره عضویت
    39631
    نوشته ها
    1,440
    تشکـر
    0
    تشکر شده 471 بار در 391 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : عشق

    با سلام خدمت شما دوست عزیز
    احساسات شما قابل احترام می باشد اما دقت کنید که یک رابطه که بر اساس دلبستگی باشد و نه وابستگی سازندگی دارد اما رابطه ای که بر اساس وابستگی شکل گیرد و ادامه یابد می تواند آسیب زا باشد .
    در این مورد اطلاعات بیشتری در اختیار ما قرار بدهید تا باهم بیشتر صحبت کنیم.
    1. هر یک از شما چند سال دارید؟
    2. هدف هریک از شما از این رابطه چیست؟
    3. دلیل ایشان برای ناراحت کردن شما و توهین به شما چیست؟
    4. معیارهای شما برای انتخاب ایشان چه ویژگی هایی می باشد؟

  5. 2 کاربران زیر از ravanshenas-therapy بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2019
    شماره عضویت
    42571
    نوشته ها
    315
    تشکـر
    65
    تشکر شده 89 بار در 80 پست
    میزان امتیاز
    5

    پاسخ : عشق

    نقل قول نوشته اصلی توسط dehghan نمایش پست ها
    با سلام خدمت شما دوست عزیز
    احساسات شما قابل احترام می باشد اما دقت کنید که یک رابطه که بر اساس دلبستگی باشد و نه وابستگی سازندگی دارد اما رابطه ای که بر اساس وابستگی شکل گیرد و ادامه یابد می تواند آسیب زا باشد .
    در این مورد اطلاعات بیشتری در اختیار ما قرار بدهید تا باهم بیشتر صحبت کنیم.
    1. هر یک از شما چند سال دارید؟
    2. هدف هریک از شما از این رابطه چیست؟
    3. دلیل ایشان برای ناراحت کردن شما و توهین به شما چیست؟
    4. معیارهای شما برای انتخاب ایشان چه ویژگی هایی می باشد؟
    من۱۹ایشونم ۱۹مافامیلیم دخترعمه پسردایی مدت۳ساله مستقیم درارتباطیم ازقبلم هی ابراز علاقه میکردمن نادیده میگرفتم خانواده هامون میدونستن تااینکه براساس مشکلات خانوادگی ومشاجره پیش امده ماروبزور ازهم جداکردن ومحدودکردن چندین باراین کاروکردن اماماهمچنان یواشکی باهم ارتباط برقرارمیکردیم دفعه آخرم اون اومد سمتم کلی گریه زاری که ببخشیددلتوش************دم هرگزتکرارنمیکنم منم خام حرفاش شدم هدفمون ازاول ازدواج بود اون خیلی راجب اینده شغل و کاروایناباهام حرف میزدتااینکه یهوبیدلیل اینجوری شد دلیلش اینه چون مایک روزباهم بحث کردیم اون عصبی شد رفت به استادش توهین کرداستادشم حذفش کرد اونم منومقصرمیدونه کلی بهم فحش داد اهانت کرد من فقط عاشق اینکه قبلنابهم توجه میکردمنوغرق عشق میکردشدم اون هیچی نداره نه پول نه قیافه نه کار من هیچ دلیلی برای عشقم بهش تدارم جز ببخشید خریت

  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2019
    شماره عضویت
    42571
    نوشته ها
    315
    تشکـر
    65
    تشکر شده 89 بار در 80 پست
    میزان امتیاز
    5

    پاسخ : عشق

    نقل قول نوشته اصلی توسط سلطنت نمایش پست ها
    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام.به سایت مشاورکو خوش اومدین

    آنجا که عشق خیمه زند جای عقل نیست غوغا بود دوپادشاه اندر ولایتی { ( دوپادشاه = عقل و عشق ) ولایت = بدن انسان ) }

    خواهر عزیز مشکلات روحی شما فوق العاده زیاد شده وابستگی به فرد یا افراد نوعی اعتیاد روحی به یک نفرهست ویه شخص معتاد با حرف ونصیحت نمیتونه علت اعتیادش رو پاک سازی کنه شما نیاز به یک اهرم خارجی دارین تا به کمک شما بیاد باید به مشاور حضوری مراجعه کنی وباید از دارو استفاده کنی تاقبل از هرچیز آرامشت رو به دست بیاری وبعد در کمال آرامش وآسایش به مدت چندماه که گذشت میتونی بهترین تصمیمات رو اتخاذکنی !!

    ازتصمیمات بی اساس خود داری کن وهرگز برای اینکه جلب توجه کنی به طرف نگو که بیماری خطر ناک داری
    این شخص اگر علاقه ای به شما داشت اصلا شمارو ترک نمیکرد پس اگر با دروغ بخوای جلب توجه کنی بازهم بی تفاوت از کنارتون میگذره وانوقت احساس کینه و حقارت وخرد شدن بیش از پیش اذیتت میکنه !!

    *برای کسی تب کن که برات بمیره *

    مطمئن باش این آدم لیاقت شمارو نداره هرچقدر زیبا باشه هرچقدر تحصیل کرده باشه یا هرچقدر ویژگی خاص داشته باشه که باعث شه شما بهش علاقه پیدا کرده باشین بازم کیس مناسب نیست

    خودکشی گزینه صحیح نیست فقط وفقط آتش دوزخ رو برات به ارمغان میاره همین ویه داغ به دل مادر پدرت میزاری وبس سعی کن
    از احساساتی که ناشی از هیجانات هستن دوری کنی

    خیالپردازی نکن که مثلا خودمو بکشم تا طرف غصه بخوره یا دروغ بگم بیماری دارم تا طرف ناراحت بشه
    فقط خودت رو کوچک میکنی !!

    این شرایط رو بروز بده واجازه بده حداقل مادرت یا خواهرت حداقل افراد مونث خانواده متوجه عظمت اندوه تو بشن تا به کمکت بیان

    بازم میگم باید به پزشک مراجعه کنی واز داروی آرام بخش استفاده کنی تا این حجم از ناراحتی تو وتلاطم دروجودت آروم بشه وبعد خودت بهترین تصمیم رو میگیری

    باور کن تماس گرفتن با اون وبی محلیاش فقط تورو داغون میکنه و هیچ فقط روز به روز فسرده تر میشی

    با امید فردایی بهتر از امروز برای شما
    من امکان مراجعه به پزشک ندارم نمیخوام خانوادم متوجه شن ممنون از نظردهیتون من فقط اینجامیام احساساتم خالی کنم هیچ دردی ازم دوا نمیشه چون مجازیه ادم میتونه راحت حرف بزنه من خودم میدونم باهمین فرمون پیش برم باید برم بیمارستان روانیا بستری شم اما قلبم حالیش نمیشه

  8. بالا | پست 6


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : عشق

    نقل قول نوشته اصلی توسط یک تنهای خسته نمایش پست ها
    من امکان مراجعه به پزشک ندارم نمیخوام خانوادم متوجه شن ممنون از نظردهیتون من فقط اینجامیام احساساتم خالی کنم هیچ دردی ازم دوا نمیشه چون مجازیه ادم میتونه راحت حرف بزنه من خودم میدونم باهمین فرمون پیش برم باید برم بیمارستان روانیا بستری شم اما قلبم حالیش نمیشه
    یعنی فقط درد ودل گزینه شما بود از مطرح کردن این مشکل

    چی بگم ای کاش سرش به سنگ بخوره وبفهمه چه جفای بزرگی داره درحقت میکنه

  9. 2 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2019
    شماره عضویت
    42571
    نوشته ها
    315
    تشکـر
    65
    تشکر شده 89 بار در 80 پست
    میزان امتیاز
    5

    پاسخ : عشق

    نقل قول نوشته اصلی توسط سلطنت نمایش پست ها
    یعنی فقط درد ودل گزینه شما بود از مطرح کردن این مشکل

    چی بگم ای کاش سرش به سنگ بخوره وبفهمه چه جفای بزرگی داره درحقت میکنه
    فقط درد و دل هدفم نیس شما راس میگین باید برم مشاوره اما نمیتونم برم اینجام که مردم عادی میخونن مشاوره اصولی نمیدن شما به عنوان یک پسر میشه جواب بدین؟من مدام بهش محبت میکردم عشق ابراز میکردم پیام میفرستادم حتی معدرت خواستم درحالی مقصرنبودم چون به غرورش برنخوره یک مدتی دقیقا مث الان من بود میترسید پسری دلمو ببره من ارومش میکردم مواظبش بودم من فقط چشام اونو دید ازاول عمرم به هیچ پسری توجه نکردم جزاون هرچی میگف چشم میگفتم بنظرتون کجای کارم اشتباهه؟راسته میگن زود زود ج بدی دلزده میشن؟ممکنه خیانت کرده باشه؟

  11. بالا | پست 8


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    27944
    نوشته ها
    4,023
    تشکـر
    3,916
    تشکر شده 2,513 بار در 1,691 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : عشق

    نقل قول نوشته اصلی توسط یک تنهای خسته نمایش پست ها
    فقط درد و دل هدفم نیس شما راس میگین باید برم مشاوره اما نمیتونم برم اینجام که مردم عادی میخونن مشاوره اصولی نمیدن شما به عنوان یک پسر میشه جواب بدین؟من مدام بهش محبت میکردم عشق ابراز میکردم پیام میفرستادم حتی معدرت خواستم درحالی مقصرنبودم چون به غرورش برنخوره یک مدتی دقیقا مث الان من بود میترسید پسری دلمو ببره من ارومش میکردم مواظبش بودم من فقط چشام اونو دید ازاول عمرم به هیچ پسری توجه نکردم جزاون هرچی میگف چشم میگفتم بنظرتون کجای کارم اشتباهه؟راسته میگن زود زود ج بدی دلزده میشن؟ممکنه خیانت کرده باشه؟
    سلام

    وقتی یکی بهت توجه نمیکنه دیگه وقتشه بذاریش کنار و عواطفتو صرفش نکنی و به خودت ضرر عاطفی نزنی.

    حالا چه رابطه عاشقانه باشه، چه یه دوستی معمولی حتی با همجنس خودت.

    وقتی طرف بهت اهمیت نمیده چرا میفتی دنبالش خودتو کوچیک میکنی ولش کن.

    وقتی اونو بیخیال بشی مطمئن باش موارد بهتری رو خواهی یافت.
    ویرایش توسط Experience : 12-25-2019 در ساعت 11:04 PM

  12. 2 کاربران زیر از Experience بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 9


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : عشق

    نقل قول نوشته اصلی توسط یک تنهای خسته نمایش پست ها
    فقط درد و دل هدفم نیس شما راس میگین باید برم مشاوره اما نمیتونم برم اینجام که مردم عادی میخونن مشاوره اصولی نمیدن شما به عنوان یک پسر میشه جواب بدین؟من مدام بهش محبت میکردم عشق ابراز میکردم پیام میفرستادم حتی معدرت خواستم درحالی مقصرنبودم چون به غرورش برنخوره یک مدتی دقیقا مث الان من بود میترسید پسری دلمو ببره من ارومش میکردم مواظبش بودم من فقط چشام اونو دید ازاول عمرم به هیچ پسری توجه نکردم جزاون هرچی میگف چشم میگفتم بنظرتون کجای کارم اشتباهه؟راسته میگن زود زود ج بدی دلزده میشن؟ممکنه خیانت کرده باشه؟
    بله اگر اطاعت پذیری زیاد باشه باعث میشه باهات عین برده ها رفتار کنن اگر زود زود ج بدی باعث میشه هوا برش داره

    اما اینکه فکر میکنید من در قالب یک پسر میتونم احساسات پسری که نوزده سالشه ویک سال از من بزرگ تره رو درک کنم اشتباهه چون ایشون تحت تاثیر تربیت خانواده دوستان ومهم ترین فاکتور احساساتش به اتفاقات نظر داره و تصمیم میگیره

    من اصلا ایشون رودرک نمیکنم چون اذیت کردن یک دختر دور از انسانیته چون من درهیچ رابطه ای بدون اطمینان از علایقم وارد نخواهم شد تا حالا هم نشدم

    قبل از هرچیز دقت کن که هردوی شما سن واقعا کمی دارین نوزده سال سن بحران عاطفه ها و احساسات هست سنی که کوچک ترین لبخند ممکنه برای فرد دراین سن عشق معنی بشه

    ایشون به عنوان یک کیس ازدواج به هیچ وجه مناسب نیست چون یک دختر خانم نوزده ساله باید بایک آقا پسری دوستی وازدواج کنه که حداقل یک سال ازش بزرگ تر باشه ثانیا ایشون به قول شما کار نداره اخلاق نداره پول نداره قیافه نداره خودتون میگین خریته که دوستش دارین پس دیگه دنبال چی میگردین

  14. 2 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2019
    شماره عضویت
    42571
    نوشته ها
    315
    تشکـر
    65
    تشکر شده 89 بار در 80 پست
    میزان امتیاز
    5

    پاسخ : عشق

    نقل قول نوشته اصلی توسط سلطنت نمایش پست ها
    بله اگر اطاعت پذیری زیاد باشه باعث میشه باهات عین برده ها رفتار کنن اگر زود زود ج بدی باعث میشه هوا برش داره

    اما اینکه فکر میکنید من در قالب یک پسر میتونم احساسات پسری که نوزده سالشه ویک سال از من بزرگ تره رو درک کنم اشتباهه چون ایشون تحت تاثیر تربیت خانواده دوستان ومهم ترین فاکتور احساساتش به اتفاقات نظر داره و تصمیم میگیره

    من اصلا ایشون رودرک نمیکنم چون اذیت کردن یک دختر دور از انسانیته چون من درهیچ رابطه ای بدون اطمینان از علایقم وارد نخواهم شد تا حالا هم نشدم

    قبل از هرچیز دقت کن که هردوی شما سن واقعا کمی دارین نوزده سال سن بحران عاطفه ها و احساسات هست سنی که کوچک ترین لبخند ممکنه برای فرد دراین سن عشق معنی بشه

    ایشون به عنوان یک کیس ازدواج به هیچ وجه مناسب نیست چون یک دختر خانم نوزده ساله باید بایک آقا پسری دوستی وازدواج کنه که حداقل یک سال ازش بزرگ تر باشه ثانیا ایشون به قول شما کار نداره اخلاق نداره پول نداره قیافه نداره خودتون میگین خریته که دوستش دارین پس دیگه دنبال چی میگردین
    خب دلم که نمیفهمه اینارو اونم اولا خیلی مواطبم بود میگف نمیذارم دلت بشکنه دوباره اما الان ی آدم دیگه شده داره منم نابودمیکنه تازه جلو همه هم باید تظاهر کنم من حالم اوکیه من اصن نمیتونم خودمو کنار یکی دیگه تصور کنم اون همه قلبمو احاطه کرده

  16. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2019
    شماره عضویت
    42571
    نوشته ها
    315
    تشکـر
    65
    تشکر شده 89 بار در 80 پست
    میزان امتیاز
    5

    پاسخ : عشق

    نقل قول نوشته اصلی توسط Experience نمایش پست ها
    سلام

    وقتی یکی بهت توجه نمیکنه دیگه وقتشه بذاریش کنار و عواطفتو صرفش نکنی و به خودت ضرر عاطفی نزنی.

    حالا چه رابطه عاشقانه باشه، چه یه دوستی معمولی حتی با همجنس خودت.

    وقتی طرف بهت اهمیت نمیده چرا میفتی دنبالش خودتو کوچیک میکنی ولش کن.

    وقتی اونو بیخیال بشی مطمئن باش موارد بهتری رو خواهی یافت.
    عقلمم همینو میگه نمیتونممممممم تمام خاطراتمو باهاش فراموش کنم چیکار کنم؟

  17. بالا | پست 12


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    27944
    نوشته ها
    4,023
    تشکـر
    3,916
    تشکر شده 2,513 بار در 1,691 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : عشق

    نقل قول نوشته اصلی توسط یک تنهای خسته نمایش پست ها
    عقلمم همینو میگه نمیتونممممممم تمام خاطراتمو باهاش فراموش کنم چیکار کنم؟
    اولش سخته ولی کم کم فراموش میشه مخصوصاً وقتی مورد دیگه ای پیدا میشه.

  18. کاربران زیر از Experience بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25992
    نوشته ها
    2,016
    تشکـر
    2,703
    تشکر شده 2,480 بار در 1,283 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : عشق

    این بی قراری های تو نتیجه رو برعکس تر میکنه و اونو بیشتر دور میکنه
    اول از همه باید تمام این فشارهایی که داره بهت وارد میشه رو از طریق نوشتن یا حرف زدن خالی کنی . من پیشنهاد میکنم تو یه دفتر خاطره هر چیزی که تو ذهنته رو کاغذ بنویسی تا ذهنت از این فشارها خالی بشی
    ازدواج یه پروسه پیچیده ای هست که با گفتن دوست دارم و عاشقتم پایدار نمیمونه و باید بررسی کرد ایا این فرد که دوسش داری در سختی ها و فرازو نشیب های زندگی همه جوره باهات میمنونه یا نه . ایا این شخص میتونه مسئولیت حرف هاش و گفتارهاشو بپذیره یانه؟
    مثلا این موضوع رو عنوان کردی که به خاطر یه حرفت ، تورو مقصر دونسته و هی داره سرزنشت میکنه و بهت توهین میکنه !!! خب در اینده که وارد زندگی مشترک شدی اگر قرار باشه به خاطرهر حرفی که میزنی هر روز سرکوفت بشنوی و با زبون نیش دارش روحتو شکنجه بده چن بار میتونی این وضعیت رو تحمل کنی ! فاصله بین عشقو نفرت به اندازه یک تار موهست اما بعد از ازدواج دیگه با داشتن بچه دیگه مجبوری بسوزی و بسازی و یا طلاق.
    ببین سن هر دوتون کم هست و احتمال تغییر وجود داره ولی با این رفتارهات یجورایی داری رفتار اونو تایید میکنی و حتی این خصوصیت رو دراون تقویت میکنی که نپذیرفتن مسئولیت کارهاش و سرزنش کردن دیگران کاره درستیه و حتی باعث میشه تو بیشتر عاشقش بشی!! یعنی یجورایی داری یه رفتار اشتباهشو تایید میکنی

    اما در نهایت بالاخره این ماجرا نباید زیاد کش دار بشه و بباید یه فرصت محدود برای خودت و اون در نظر بگیری . بیشتر ناراحتی تو به خاطر مجهول بودن رابطتتونه و باید زودتر تکلیف این رابطه مشخص بشه
    به نظرم به صورت کاملا منطقی بهش پیام بده و بگو اون زمان فکر نمیکردم حرفت همچین پیامدی داشته باشه . ولی اینکه مسئولیت اینکارو فقط به گردن من انداختی و منو سرزنش میکنی اصلا برای من قابل قبول نیست . تمام حرف دلتو بزن ازعشقو دوست داشتن و... و در اخر بگو اگر این رفتار بخوات اینجوری ادامه داشته باشه بهتره رابطه قطع بشه و تصمیم رو به اون واگذار کن .
    ببین شاید از نظر اون رابطه تموم شدش و با این کارت فقط باعث میشی که حس دلسوزی و ترحم اونو نسبت به خودت ایجاد میکنی و همچین رابطه ای براساس ترحم یه روز از بین میره .
    اینا صرفا نظر شخصی من بود
    ویرایش توسط eli2 : 12-26-2019 در ساعت 01:52 AM
    امضای ایشان
    و خدایی هست . مهربان تر از حد تصور ...

  20. 3 کاربران زیر از eli2 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  21. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2019
    شماره عضویت
    42571
    نوشته ها
    315
    تشکـر
    65
    تشکر شده 89 بار در 80 پست
    میزان امتیاز
    5

    پاسخ : عشق

    نقل قول نوشته اصلی توسط eli2 نمایش پست ها
    این بی قراری های تو نتیجه رو برعکس تر میکنه و اونو بیشتر دور میکنه
    اول از همه باید تمام این فشارهایی که داره بهت وارد میشه رو از طریق نوشتن یا حرف زدن خالی کنی . من پیشنهاد میکنم تو یه دفتر خاطره هر چیزی که تو ذهنته رو کاغذ بنویسی تا ذهنت از این فشارها خالی بشی
    ازدواج یه پروسه پیچیده ای هست که با گفتن دوست دارم و عاشقتم پایدار نمیمونه و باید بررسی کرد ایا این فرد که دوسش داری در سختی ها و فرازو نشیب های زندگی همه جوره باهات میمنونه یا نه . ایا این شخص میتونه مسئولیت حرف هاش و گفتارهاشو بپذیره یانه؟
    مثلا این موضوع رو عنوان کردی که به خاطر یه حرفت ، تورو مقصر دونسته و هی داره سرزنشت میکنه و بهت توهین میکنه !!! خب در اینده که وارد زندگی مشترک شدی اگر قرار باشه به خاطرهر حرفی که میزنی هر روز سرکوفت بشنوی و با زبون نیش دارش روحتو شکنجه بده چن بار میتونی این وضعیت رو تحمل کنی ! فاصله بین عشقو نفرت به اندازه یک تار موهست اما بعد از ازدواج دیگه با داشتن بچه دیگه مجبوری بسوزی و بسازی و یا طلاق.
    ببین سن هر دوتون کم هست و احتمال تغییر وجود داره ولی با این رفتارهات یجورایی داری رفتار اونو تایید میکنی و حتی این خصوصیت رو دراون تقویت میکنی که نپذیرفتن مسئولیت کارهاش و سرزنش کردن دیگران کاره درستیه و حتی باعث میشه تو بیشتر عاشقش بشی!! یعنی یجورایی داری یه رفتار اشتباهشو تایید میکنی

    اما در نهایت بالاخره این ماجرا نباید زیاد کش دار بشه و بباید یه فرصت محدود برای خودت و اون در نظر بگیری . بیشتر ناراحتی تو به خاطر مجهول بودن رابطتتونه و باید زودتر تکلیف این رابطه مشخص بشه
    به نظرم به صورت کاملا منطقی بهش پیام بده و بگو اون زمان فکر نمیکردم حرفت همچین پیامدی داشته باشه . ولی اینکه مسئولیت اینکارو فقط به گردن من انداختی و منو سرزنش میکنی اصلا برای من قابل قبول نیست . تمام حرف دلتو بزن ازعشقو دوست داشتن و... و در اخر بگو اگر این رفتار بخوات اینجوری ادامه داشته باشه بهتره رابطه قطع بشه و تصمیم رو به اون واگذار کن .
    ببین شاید از نظر اون رابطه تموم شدش و با این کارت فقط باعث میشی که حس دلسوزی و ترحم اونو نسبت به خودت ایجاد میکنی و همچین رابطه ای براساس ترحم یه روز از بین میره .
    اینا صرفا نظر شخصی من بود
    من همه راه ها امتحان کردم بهش گفتم باید تکلیف منو روشن کنی گفته بعدپایان امتحاناش میادروشن کنه هرکاری که بگی کردم برای حفظش من کل زندگیم شده به آسونی بذارم بره؟هرپیامی بگی دادم زورش میاد جواب بده مدام میگه ش نداره امتحان داره پروژه داره دیگه خستم کرده حتی تهدیدش کردم که میرم بیفایده بود دیشبم بهش گفتم یابیا درست کنیم یاواستا بازم تماشا کن دیگه حتی اون دوتا پیامی که میدادم قطع کرده فقط تک میزنه تو تمام این مدت وتوهیناش بازم تو همون پیامای کمش مینوشت عاشقتم ودوست دارم منم میگفتم قهرم میگفت حق قهرنداری وفلان واینکه گفتم برام مشکلی پیش امده بایدزودمنوازبلاتکلیفی دربیاری اون گف چه مشکلی منم توصیح دادم بعدازاون روگوشیم فقط شمارشودیدم که چنباری تک زد ج پیامام نداد الانم دارم خودمو کنترل میکنم بهش پیام ندم بیلیاقت من این همه بهش ابراز میکنم بعداون منو له کنه ۴۰۰بارم بهش گفتم دلموش************دی عین خیالشم نیس بهش گفتم توشرایط سخت پشتم نیستی چجورمردی بیفایده بودگفتم چته ازچی ناراحتی انگارنه انگارمن دقیقاهمین کاری شمامیگی کردم بهش حق انتخاب کردم گفتم یابمون درست کنیم یاولم کن اینقدرشکنجم نکن اعتنا هم نکرد یعنی واقعاهمه اون روزای خوبو فراموش کرد!چطوری خودمو کنترل کتم برای اون بیخاصیت اشک نریزم؟چطوری۳سالوفراموش کنم؟

  22. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2018
    شماره عضویت
    38058
    نوشته ها
    321
    تشکـر
    382
    تشکر شده 245 بار در 157 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : عشق

    نقل قول نوشته اصلی توسط یک تنهای خسته نمایش پست ها
    من همه راه ها امتحان کردم بهش گفتم باید تکلیف منو روشن کنی گفته بعدپایان امتحاناش میادروشن کنه هرکاری که بگی کردم برای حفظش من کل زندگیم شده به آسونی بذارم بره؟هرپیامی بگی دادم زورش میاد جواب بده مدام میگه ش نداره امتحان داره پروژه داره دیگه خستم کرده حتی تهدیدش کردم که میرم بیفایده بود دیشبم بهش گفتم یابیا درست کنیم یاواستا بازم تماشا کن دیگه حتی اون دوتا پیامی که میدادم قطع کرده فقط تک میزنه تو تمام این مدت وتوهیناش بازم تو همون پیامای کمش مینوشت عاشقتم ودوست دارم منم میگفتم قهرم میگفت حق قهرنداری وفلان واینکه گفتم برام مشکلی پیش امده بایدزودمنوازبلاتکلیفی دربیاری اون گف چه مشکلی منم توصیح دادم بعدازاون روگوشیم فقط شمارشودیدم که چنباری تک زد ج پیامام نداد الانم دارم خودمو کنترل میکنم بهش پیام ندم بیلیاقت من این همه بهش ابراز میکنم بعداون منو له کنه ۴۰۰بارم بهش گفتم دلموش************دی عین خیالشم نیس بهش گفتم توشرایط سخت پشتم نیستی چجورمردی بیفایده بودگفتم چته ازچی ناراحتی انگارنه انگارمن دقیقاهمین کاری شمامیگی کردم بهش حق انتخاب کردم گفتم یابمون درست کنیم یاولم کن اینقدرشکنجم نکن اعتنا هم نکرد یعنی واقعاهمه اون روزای خوبو فراموش کرد!چطوری خودمو کنترل کتم برای اون بیخاصیت اشک نریزم؟چطوری۳سالوفراموش کنم؟
    سلام
    به نظر من بهتره که یه مدت اصلا بهش نه پیام بدین ونه زنگ بزنید وقتی شما هی میری سراغش اون مغرور تر میشه ومتوجه وابستگی وضعف شما میشه واینکه شما روال عادی زندگی خودتونو پیش بگیرید کارایی که دوست داریدو انجام بدیم اگه برگشت ومعذرت خواهی کرد بخاطر رفتارش که اون موقع درموردش فکر کنید وسبک سنگین کنیدببینید به درد هم می خورید یانه . به هیچ وجه دیگه بیشتر از این خودتو کوچیک نکن واینو بدون زندگی مشترک خیلی فراتر از گفتن دوستت دارم وابراز احساساته، خیلی سختیا داره که باید دونفر تحملش کنن وپشت هم باشن وگرنه همه دیگه گفتن ۴ تا حرف عاشقانه ومجبت آمیز رو بلدن پس به کاراش نگاه کن ببین تو عملم دوست داشته وداره یا فقط به حرف و... بوده که مورد دوم بیشتر دیده میشه و به نظرم رابطه ای که شما داشتین عشق نبوده یه جور وابستگی دوطرفه با توجه به سنتون بوده ...وابستگی توی یه رابطه اصلا خوب نیست ولی به جاش دلبستگی خوبه که متاسفانه الان رابطه ها اکثرا وابستگی داره تا دلبستگی ...یه جمله خیلی قشنگی هست که میگه اگه با عقلت یکی رو دوست داشتی اون موقعس که می تونی بگی عاشقشی ...که توی این رابطه ای که شما داری بیشتر احساسات بوده تا عقل ومنطق ...
    ودر مورد فراموش کردنم خب مسلما سخته هرچیم که مدت زمان بیشتر باشه سخت تر وطولانی تره اما یکی از راه هاش دنبال کردن هدفاتونه رفتن سراغ کارایی که دوست داری انجام بدی وقتی آدم مشغول باشه دیگه فکر به گذشته و... نمیره
    امضای ایشان
    تنها چیز غیر ممکن درجهان خود کلمه غیر ممکن است.

    منی که، نام شراب ازکتاب می شستم

    زمانه چنان کرد،که کاتب دکان میفروش شدم

  23. کاربران زیر از daryak بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  24. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2019
    شماره عضویت
    42571
    نوشته ها
    315
    تشکـر
    65
    تشکر شده 89 بار در 80 پست
    میزان امتیاز
    5

    پاسخ : عشق

    نقل قول نوشته اصلی توسط daryak نمایش پست ها
    سلام
    به نظر من بهتره که یه مدت اصلا بهش نه پیام بدین ونه زنگ بزنید وقتی شما هی میری سراغش اون مغرور تر میشه ومتوجه وابستگی وضعف شما میشه واینکه شما روال عادی زندگی خودتونو پیش بگیرید کارایی که دوست داریدو انجام بدیم اگه برگشت ومعذرت خواهی کرد بخاطر رفتارش که اون موقع درموردش فکر کنید وسبک سنگین کنیدببینید به درد هم می خورید یانه . به هیچ وجه دیگه بیشتر از این خودتو کوچیک نکن واینو بدون زندگی مشترک خیلی فراتر از گفتن دوستت دارم وابراز احساساته، خیلی سختیا داره که باید دونفر تحملش کنن وپشت هم باشن وگرنه همه دیگه گفتن ۴ تا حرف عاشقانه ومجبت آمیز رو بلدن پس به کاراش نگاه کن ببین تو عملم دوست داشته وداره یا فقط به حرف و... بوده که مورد دوم بیشتر دیده میشه و به نظرم رابطه ای که شما داشتین عشق نبوده یه جور وابستگی دوطرفه با توجه به سنتون بوده ...وابستگی توی یه رابطه اصلا خوب نیست ولی به جاش دلبستگی خوبه که متاسفانه الان رابطه ها اکثرا وابستگی داره تا دلبستگی ...یه جمله خیلی قشنگی هست که میگه اگه با عقلت یکی رو دوست داشتی اون موقعس که می تونی بگی عاشقشی ...که توی این رابطه ای که شما داری بیشتر احساسات بوده تا عقل ومنطق ...
    ودر مورد فراموش کردنم خب مسلما سخته هرچیم که مدت زمان بیشتر باشه سخت تر وطولانی تره اما یکی از راه هاش دنبال کردن هدفاتونه رفتن سراغ کارایی که دوست داری انجام بدی وقتی آدم مشغول باشه دیگه فکر به گذشته و... نمیره
    ممنون از پاسختون خب مشکل من اینجاست اصلا تمرکز ندارم فقط دلم میخواد تکلیفم مشخص شه که هدفش چیه ولم کرده نکرده تهش چی میشه و از این بلاتکلیفی دربیام

  25. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2018
    شماره عضویت
    38058
    نوشته ها
    321
    تشکـر
    382
    تشکر شده 245 بار در 157 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : عشق

    نقل قول نوشته اصلی توسط یک تنهای خسته نمایش پست ها
    ممنون از پاسختون خب مشکل من اینجاست اصلا تمرکز ندارم فقط دلم میخواد تکلیفم مشخص شه که هدفش چیه ولم کرده نکرده تهش چی میشه و از این بلاتکلیفی دربیام
    خب شما الان فکر کن رفته ونیستنشون وکاراتون رو بر اساس اون انجام بدین . اوشون شاید نخواد حالا حالا ها جواب بده وتکلیفی مشخص کنه وفکر می کنم که الان دچار دوگانگی وتردید برای ادامه رابطه شده پس بهتره تحت فشارش نذاری( مخصوصا که ایام امتحانات دانشگاه هست وخب تمرکز کافی رو شاید نداشته باشن )واجازه بدی تصمیمشو بگیره بعد خودشون میان وخب مشخص می کنن که می خوان بمونن یا نه شماهم به نظرم تو این مدت فرض رو بر این بذارید که نظرشون بر قطع رابطس ،درساتونو بخونید وهدفاتونو دنبال کنید ...البته اگرم برگردن پیشنهادم اینه که توی تصمیم گیری برای موندن تو رابطه یه تجدید نظر داشته باشین ،از اول همه جوانبو بررسی کنین واین بررسی هم عقلانی باشه نه احساسی ...
    امضای ایشان
    تنها چیز غیر ممکن درجهان خود کلمه غیر ممکن است.

    منی که، نام شراب ازکتاب می شستم

    زمانه چنان کرد،که کاتب دکان میفروش شدم

  26. کاربران زیر از daryak بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  27. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2019
    شماره عضویت
    40526
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    796
    تشکر شده 601 بار در 492 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : عشق

    نقل قول نوشته اصلی توسط یک تنهای خسته نمایش پست ها
    سلام راستش هیچجاپیدا نکردم جز اینجا که حرف دلمو بگم دارم میمیرم از عشق و وابستگی دارم دیوونه میشم یکیو ک خیلی دوسش داشتم و اونم داره بیدلیل باهام سرد شده کارای عجیب میکنه قبلنم کرده بوداما خودش پشیمون شداومد سراغم الان۲ماهه همینجوریه من هی بش میگم دارم اذیت میشم عین خیالشم نیس همه کارکردم بش محبت بیشترکردم بیتوجهی کردم قهرکردم گفتم بیاحرف بزتیم حل کنیم بیفایدس اینروزافقط تواوج جوونیم اشک میریزم زجرمیکشم ازخودم متنفرشدم هیچکیوندارم کمکم کنه من قفسه سینم مدام دردمیگیره اونم میدونه میخوام سواستفاده کنم دروغ بگم که مریضی بدی گرفتم تاامتحانش کنم میخوام اذیتش کنم بگم خواستگاراومده اگ اذیتم کنی جواب میدم بهش اما میترسم خیلی سرخورده شدم من برای حفط اون توزندگیم قسم دروع خوردم جون مامان بزرگموالانم هربلایی سرم میادفک میکنم مامان بزرگم نفرینم کرده چیکارکنم دارم دیوونه میشم همش اشک پشت اشک اینقدرعصبیم میکنه بیتوجهیش خودموکبودکردم میخوام خودکشی کنم اما لحظه آخرطاقت نمیارم منصرف میشم همینجوری پیش برم منومیبرن تیمارستان اونم عین خیالش نیسسسسسسسسسسسسسسس دلمو۱۰۰۰بارشکسته توهین کرده اهانت کرده لهم کردهههههههههههه اما من مث احمقادوسش دارم لعنت بم لعنت ب قلبم کمکم کنین دارم نابود میشم نمیتونم پیش مشاور برم پدرمادرم میفهمن
    سلام عزیزم
    وقتی خودت میگی هیچ دلیلی برا این وابستگی سراغ نداری و طرف مقابلتم هیچی نداره و رفتاراشم که مناسب نیستن و خودتم نمیتونی واسش کاری کنی که اون تبدیل به ادمی بشه که انتظارشو داری همه اینا جمعا یه مفهوم ازش بیرون میاد:

    رابطه هرچی زودتر تموم بشه بهتره
    اما خب به این سادگیا که نیست!
    اگه بنا بود به این سادگی انجام بشه خودت زودتر از اینا کات میکردی

    راهش اینه که یه دلمشغولی به درد خور و واقعی پیدا کنی و اروم اروم ازش دل بکنی
    ایا امکانشو داری وارد یه رابطه جدید بشی؟

    استارت رابطه جدید که بخوره شما نسبت به پسر داییت یه مقدار سرد میشی
    و کم کم با گذر زمان این سردی بیشتر و بیشتر میشه

    شما که سرد بشی ایشون میاد سمتت و اونوقت دیگه شما که دلت به رابطه جدید گرم شده هیچ میل و انگیزه ای به پذیرفتن پسرداییت نداری

    زندگی بازی همین رابطه ها و کشمکش ها و دل دادنها و دل گرفتنهاست
    الان هنوز شما سن و سالی نداری
    اما خیلی اینجور چیزها رو جدی نگیر چون هر ادمی به یه نوعی تجربه ش میکنه که اگه تجربه نکنه بزرگ نمیشه و تو همون سن باقی میمونه

    راهش فقط همینه که گفتم و مخصوصا با شرایط شما هیچ راه دیگه ای وجود نداره
    فقط دقت کن کیس جدید رو ادم بدردبخور و باکلاس انتخاب کنی که مث شازده پسر داییت از کار درنیاد
    یه کیس مناسب که بتونی بهش دل ببندی نه که بخوای با رابطه قبلیت مقایسه ش کنی

    در مورد خودکشی هم نزار لحظه اخر منصرف شی
    همین لحظه اول منصرف شو
    مرگ یعنی پرهیز محض(البته دور از جون شما)
    حتی فکر کردن به همچی گزینه ای یک اشتباه بسیار بسیار بزرگه
    چون خودکشی اصلا گزینه نیست بلکه پاک کردن تمام گزینه هاست
    امضای ایشان
    به طبیعت بگو حواسش جمع باشد

    اگرچه کلی دیر ای تقدیر

    اما با دستان و شاخهایم امده‌ام!

    اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت

    مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم

    شاخ دراورده باشد هنر

    و دُمى بافته ام در اخر مغزم

    چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست

  28. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2019
    شماره عضویت
    42571
    نوشته ها
    315
    تشکـر
    65
    تشکر شده 89 بار در 80 پست
    میزان امتیاز
    5

    پاسخ : عشق

    نقل قول نوشته اصلی توسط delvapas2000 نمایش پست ها
    سلام عزیزم
    وقتی خودت میگی هیچ دلیلی برا این وابستگی سراغ نداری و طرف مقابلتم هیچی نداره و رفتاراشم که مناسب نیستن و خودتم نمیتونی واسش کاری کنی که اون تبدیل به ادمی بشه که انتظارشو داری همه اینا جمعا یه مفهوم ازش بیرون میاد:

    رابطه هرچی زودتر تموم بشه بهتره
    اما خب به این سادگیا که نیست!
    اگه بنا بود به این سادگی انجام بشه خودت زودتر از اینا کات میکردی

    راهش اینه که یه دلمشغولی به درد خور و واقعی پیدا کنی و اروم اروم ازش دل بکنی
    ایا امکانشو داری وارد یه رابطه جدید بشی؟

    استارت رابطه جدید که بخوره شما نسبت به پسر داییت یه مقدار سرد میشی
    و کم کم با گذر زمان این سردی بیشتر و بیشتر میشه

    شما که سرد بشی ایشون میاد سمتت و اونوقت دیگه شما که دلت به رابطه جدید گرم شده هیچ میل و انگیزه ای به پذیرفتن پسرداییت نداری

    زندگی بازی همین رابطه ها و کشمکش ها و دل دادنها و دل گرفتنهاست
    الان هنوز شما سن و سالی نداری
    اما خیلی اینجور چیزها رو جدی نگیر چون هر ادمی به یه نوعی تجربه ش میکنه که اگه تجربه نکنه بزرگ نمیشه و تو همون سن باقی میمونه

    راهش فقط همینه که گفتم و مخصوصا با شرایط شما هیچ راه دیگه ای وجود نداره
    فقط دقت کن کیس جدید رو ادم بدردبخور و باکلاس انتخاب کنی که مث شازده پسر داییت از کار درنیاد
    یه کیس مناسب که بتونی بهش دل ببندی نه که بخوای با رابطه قبلیت مقایسه ش کنی

    در مورد خودکشی هم نزار لحظه اخر منصرف شی
    همین لحظه اول منصرف شو
    مرگ یعنی پرهیز محض(البته دور از جون شما)
    حتی فکر کردن به همچی گزینه ای یک اشتباه بسیار بسیار بزرگه
    چون خودکشی اصلا گزینه نیست بلکه پاک کردن تمام گزینه هاست
    اینک الان شما گفتین اسمش دقیق میشه خیانت؟من باپسرداییم کم وبیش درارتباطم وبخوام بایکی دیگم درارتباط باشم این خیانته منم آدم اینکارا نیستم من همینجوری مث دخترخوب سرمومیندازم میرم میام تهش بخاطریک قسم دروغ اونم بخاطرحفظ عشقم خدا سخت مجازاتم میکنه البته که من گناهموکوچیک ندیدم خیلیم گناهه بزرگیه و مجازات حقمه اما چه برسه بخوام خیانت کنم نارو بزنم مشکل من دقیقا همینجاست اون اینقدر به قلب من نفوذ کرده حتی فکر اینکه من بعد ازدواج ومحرمیت بغل یکی دیگه بخوابم اذیتم میکنه وگرنه به جز این خواستگارداشتم ردکردن الان یک احساس منفی نسبت به همه پسراپیدا کردم باخودم میگم اینکه از بچگی پیشش بزرگ شدم اینجور نامرد از آب دراومد بقیه چین باز من تونستم یکم درش تغییر ایجاد کنم مثن نمازخونش کردم اعتقاداتشو به خدا تقویت کردم یاوقتی رابطمون خوب بود بهم محبت میکرد دقیقا همون چیزی بود که میخواستم درسته سنم کمه امااگه احساسات من عشق نبود نمیتونست۳سال دووم بیاره این حرف راجب اثبات عشق خودمه اونم میگه من برای اثبات عشقم بهت خودکشی کردم از این بالاتر داریم میگه من اگ از حسم مطمن نبودم نمیومدم بهت بگم نمیدونم شایدم دلیل بیتوحهیهای این چن وقته اش اینه که من خیلی حساس بودم خیلی میترسیدم از دستش بدم مدام بهش شک داشتم که داره خیانت میکنه درحالی دست گذاشت رو قرآن که اینکارو نمیکنه مشکل اینجاست من حال خوبمو به اون گره زدم اما وقتی این حرفای شما رو میخونم انگیزه میگیرم که باید ازش دور شم خیلی دور خودش بفهمه دوباره برمیگرده سمتم مرسی جواب دادین

  29. کاربران زیر از یک تنهای خسته بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  30. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2019
    شماره عضویت
    42571
    نوشته ها
    315
    تشکـر
    65
    تشکر شده 89 بار در 80 پست
    میزان امتیاز
    5

    پاسخ : عشق

    نقل قول نوشته اصلی توسط daryak نمایش پست ها
    خب شما الان فکر کن رفته ونیستنشون وکاراتون رو بر اساس اون انجام بدین . اوشون شاید نخواد حالا حالا ها جواب بده وتکلیفی مشخص کنه وفکر می کنم که الان دچار دوگانگی وتردید برای ادامه رابطه شده پس بهتره تحت فشارش نذاری( مخصوصا که ایام امتحانات دانشگاه هست وخب تمرکز کافی رو شاید نداشته باشن )واجازه بدی تصمیمشو بگیره بعد خودشون میان وخب مشخص می کنن که می خوان بمونن یا نه شماهم به نظرم تو این مدت فرض رو بر این بذارید که نظرشون بر قطع رابطس ،درساتونو بخونید وهدفاتونو دنبال کنید ...البته اگرم برگردن پیشنهادم اینه که توی تصمیم گیری برای موندن تو رابطه یه تجدید نظر داشته باشین ،از اول همه جوانبو بررسی کنین واین بررسی هم عقلانی باشه نه احساسی ...
    مرسی از اینکه وقت میذارین جواب میدین راستش فقط امروز فهمیدم که نمیخواد تمام کنه همین بقیشم به خدا واگذار میکنم هرچی خیره برام پیش بیاره شما دوست عزیزم دعاکن در حقم ان شاالله شماو همه عزیزان هرمشکلی دارین حل شه درست میگین باید تجدید نظر کنم من تو خیلی نوشته ها خوندم که اگ عشق اولتو ول کنی هیچوقت مث اون پیدانمیکنی راسته؟راستشوبخوای من برای داشتن اون تو زندگیم خیلی تلاش کردم سختی کشیدم برای همین دلم نمیاد راحت از دستش بدم ترجیح میدم یکبار دیگه بهش فرصت بدم ولی اینبار رابطمو خیلی محدود کنم و بهش بگم اینبار بادفعه های قبلیت فرقش اینه اگر گزینه بهتری برام بیاد من جوابشو میدم و ازت دل میکنم ب نظرتون درسته؟

  31. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2019
    شماره عضویت
    40526
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    796
    تشکر شده 601 بار در 492 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : عشق

    نقل قول نوشته اصلی توسط یک تنهای خسته نمایش پست ها
    اینک الان شما گفتین اسمش دقیق میشه خیانت؟من باپسرداییم کم وبیش درارتباطم وبخوام بایکی دیگم درارتباط باشم این خیانته منم آدم اینکارا نیستم من همینجوری مث دخترخوب سرمومیندازم میرم میام تهش بخاطریک قسم دروغ اونم بخاطرحفظ عشقم خدا سخت مجازاتم میکنه البته که من گناهموکوچیک ندیدم خیلیم گناهه بزرگیه و مجازات حقمه اما چه برسه بخوام خیانت کنم نارو بزنم مشکل من دقیقا همینجاست اون اینقدر به قلب من نفوذ کرده حتی فکر اینکه من بعد ازدواج ومحرمیت بغل یکی دیگه بخوابم اذیتم میکنه وگرنه به جز این خواستگارداشتم ردکردن الان یک احساس منفی نسبت به همه پسراپیدا کردم باخودم میگم اینکه از بچگی پیشش بزرگ شدم اینجور نامرد از آب دراومد بقیه چین باز من تونستم یکم درش تغییر ایجاد کنم مثن نمازخونش کردم اعتقاداتشو به خدا تقویت کردم یاوقتی رابطمون خوب بود بهم محبت میکرد دقیقا همون چیزی بود که میخواستم درسته سنم کمه امااگه احساسات من عشق نبود نمیتونست۳سال دووم بیاره این حرف راجب اثبات عشق خودمه اونم میگه من برای اثبات عشقم بهت خودکشی کردم از این بالاتر داریم میگه من اگ از حسم مطمن نبودم نمیومدم بهت بگم نمیدونم شایدم دلیل بیتوحهیهای این چن وقته اش اینه که من خیلی حساس بودم خیلی میترسیدم از دستش بدم مدام بهش شک داشتم که داره خیانت میکنه درحالی دست گذاشت رو قرآن که اینکارو نمیکنه مشکل اینجاست من حال خوبمو به اون گره زدم اما وقتی این حرفای شما رو میخونم انگیزه میگیرم که باید ازش دور شم خیلی دور خودش بفهمه دوباره برمیگرده سمتم مرسی جواب دادین
    نه دختر خوب! این اسمش خیانت نیست
    خیانت وقتی معنی پیدا میکنه که شما با یه نفر رابطه دوطرفه دارین(یعنی هردوتون همو دوست دارین) و مثلا یکی از طرفین بره یواشکی انشعاب بزنه یه رابطه عاطفی جدید درست کنه درحالیکه همچنان به طرف فعلیش ابراز عشق میکنه
    این میشه خیانت!

    اما منظور من این بود که شما با استارت رابطه جدیدتون کلا از پسر دایی که در صدد زجر دادن روان شماست فاصله بگیرین
    این یعنی چی؟
    یعنی اولا رابطه دو طرفه ای فعلا موجود نیست
    دوما با شروع رابطه جدید ،شما از پسر داییت به کلی فاصله میگیری
    نه که همزمان به هردوشون اظهار عشق کنی و به هرکدامشون بگی من فقط مال توام!!

    اونچه که من در بین اقوام و فرهنگهای مختلف و طی عمرم متوجه شدم خیانت مفهوم جداگانه ای داره از اونچه در ذهن شماست!

    بله منم گفتم ازش دور بشی اما ایا طاقت میاری؟
    ایا بدون ورود به رابطه جدید میتونی تحمل کنی که دیگه با پسرداییت در ارتباط نباشی؟
    البته اگه بتونی که خیلی خوبه
    و اونوقت میتونم بپرسم چرا زودتر اینکارو نکردی؟
    یا تلاش کردی و نشد؟

    میدونم حس شما عشق هستش
    اما بهرحال در طی مسیرت اشتباهاتی هم داشتی که میتونه واست تجربه بشه
    مثلا اینکه سعی کردی شکل و قالب فکری معشوقتو به دلخواهت تغییر بدی و وادارش کنی نماز بخونه
    خب اگه واقعا دوستدارش بودی ادم معشوقشو همونطور که هست دوست داره نه همونطور که خودش دلش میخواد

    اگه بنا باشه دیگران رو به رنگ خودمون دربیاریم پس تکلیف عشق چی میشه؟!!
    عشق که اولین شرطش دوست داشتن بی چون و چراست

    اگه عشق شما اونقد اتشین بوده که بخاطرش حاضر شدی دست به خودکشی بزنی(که صدالبته تصمیم نادرستی گرفته بودی) پس چرا سعی کردی چیزیو به اون معشوق القا کنی که به نظر خودت درست بوده؟
    اگه ایشون میخواست نماز بخونه که خب از اولش میخوند
    وقتی نمیخوند یعنی نمیخواست بخونه و شما بر خلاف معادله عشق عمل کردی و به چیزی وادارش کردی
    حالا نه لزوما با زور بلکه با هر شیوه ای سعی کردی اونو شبیه خودت کنی و نتیجش شده اینی که الان میبینی!

    بهرحال گذشته ها گذشته و هر تجربه ای یه درس واسه زندگیه
    شما سالهای بسیار درازی پیش رو داری
    سعی کن بهترین بهره رو از لحظه لحظه زندگیت ببری و اینو هرگز فراموش نکن:
    خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد
    خواهان کسی باش که خواهان تو باشد
    امضای ایشان
    به طبیعت بگو حواسش جمع باشد

    اگرچه کلی دیر ای تقدیر

    اما با دستان و شاخهایم امده‌ام!

    اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت

    مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم

    شاخ دراورده باشد هنر

    و دُمى بافته ام در اخر مغزم

    چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست

  32. بالا | پست 22


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : عشق

    .....

  33. کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  34. بالا | پست 23


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : عشق

    .......

  35. 3 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  36. بالا | پست 24

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2019
    شماره عضویت
    42571
    نوشته ها
    315
    تشکـر
    65
    تشکر شده 89 بار در 80 پست
    میزان امتیاز
    5

    پاسخ : عشق

    نقل قول نوشته اصلی توسط delvapas2000 نمایش پست ها
    نه دختر خوب! این اسمش خیانت نیست
    خیانت وقتی معنی پیدا میکنه که شما با یه نفر رابطه دوطرفه دارین(یعنی هردوتون همو دوست دارین) و مثلا یکی از طرفین بره یواشکی انشعاب بزنه یه رابطه عاطفی جدید درست کنه درحالیکه همچنان به طرف فعلیش ابراز عشق میکنه
    این میشه خیانت!

    اما منظور من این بود که شما با استارت رابطه جدیدتون کلا از پسر دایی که در صدد زجر دادن روان شماست فاصله بگیرین
    این یعنی چی؟
    یعنی اولا رابطه دو طرفه ای فعلا موجود نیست
    دوما با شروع رابطه جدید ،شما از پسر داییت به کلی فاصله میگیری
    نه که همزمان به هردوشون اظهار عشق کنی و به هرکدامشون بگی من فقط مال توام!!

    اونچه که من در بین اقوام و فرهنگهای مختلف و طی عمرم متوجه شدم خیانت مفهوم جداگانه ای داره از اونچه در ذهن شماست!

    بله منم گفتم ازش دور بشی اما ایا طاقت میاری؟
    ایا بدون ورود به رابطه جدید میتونی تحمل کنی که دیگه با پسرداییت در ارتباط نباشی؟
    البته اگه بتونی که خیلی خوبه
    و اونوقت میتونم بپرسم چرا زودتر اینکارو نکردی؟
    یا تلاش کردی و نشد؟

    میدونم حس شما عشق هستش
    اما بهرحال در طی مسیرت اشتباهاتی هم داشتی که میتونه واست تجربه بشه
    مثلا اینکه سعی کردی شکل و قالب فکری معشوقتو به دلخواهت تغییر بدی و وادارش کنی نماز بخونه
    خب اگه واقعا دوستدارش بودی ادم معشوقشو همونطور که هست دوست داره نه همونطور که خودش دلش میخواد

    اگه بنا باشه دیگران رو به رنگ خودمون دربیاریم پس تکلیف عشق چی میشه؟!!
    عشق که اولین شرطش دوست داشتن بی چون و چراست

    اگه عشق شما اونقد اتشین بوده که بخاطرش حاضر شدی دست به خودکشی بزنی(که صدالبته تصمیم نادرستی گرفته بودی) پس چرا سعی کردی چیزیو به اون معشوق القا کنی که به نظر خودت درست بوده؟
    اگه ایشون میخواست نماز بخونه که خب از اولش میخوند
    وقتی نمیخوند یعنی نمیخواست بخونه و شما بر خلاف معادله عشق عمل کردی و به چیزی وادارش کردی
    حالا نه لزوما با زور بلکه با هر شیوه ای سعی کردی اونو شبیه خودت کنی و نتیجش شده اینی که الان میبینی!

    بهرحال گذشته ها گذشته و هر تجربه ای یه درس واسه زندگیه
    شما سالهای بسیار درازی پیش رو داری
    سعی کن بهترین بهره رو از لحظه لحظه زندگیت ببری و اینو هرگز فراموش نکن:
    خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد
    خواهان کسی باش که خواهان تو باشد
    ازم خواسته باهاش تماس بگیرم بنطرتون کار درستیه؟اگه درسته من بیشتر چه چیزیو باید بهش بگم؟یاایتکه بگم من حرفامو زدم تو حرفاتو بزن تکلیفم مشخص شه چته؟

  37. بالا | پست 25

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2019
    شماره عضویت
    42571
    نوشته ها
    315
    تشکـر
    65
    تشکر شده 89 بار در 80 پست
    میزان امتیاز
    5

    پاسخ : عشق

    بچه ها هرکی داره این مطلبو میخونه نظر بده بنطرتون تماس کار درستیه؟

  38. بالا | پست 26

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2018
    شماره عضویت
    38058
    نوشته ها
    321
    تشکـر
    382
    تشکر شده 245 بار در 157 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : عشق

    نقل قول نوشته اصلی توسط یک تنهای خسته نمایش پست ها
    بچه ها هرکی داره این مطلبو میخونه نظر بده بنطرتون تماس کار درستیه؟
    نه. چرا خودش تماس نمی گیره؟
    امضای ایشان
    تنها چیز غیر ممکن درجهان خود کلمه غیر ممکن است.

    منی که، نام شراب ازکتاب می شستم

    زمانه چنان کرد،که کاتب دکان میفروش شدم

  39. کاربران زیر از daryak بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  40. بالا | پست 27

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2018
    شماره عضویت
    38058
    نوشته ها
    321
    تشکـر
    382
    تشکر شده 245 بار در 157 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : عشق

    نقل قول نوشته اصلی توسط یک تنهای خسته نمایش پست ها
    مرسی از اینکه وقت میذارین جواب میدین راستش فقط امروز فهمیدم که نمیخواد تمام کنه همین بقیشم به خدا واگذار میکنم هرچی خیره برام پیش بیاره شما دوست عزیزم دعاکن در حقم ان شاالله شماو همه عزیزان هرمشکلی دارین حل شه درست میگین باید تجدید نظر کنم من تو خیلی نوشته ها خوندم که اگ عشق اولتو ول کنی هیچوقت مث اون پیدانمیکنی راسته؟راستشوبخوای من برای داشتن اون تو زندگیم خیلی تلاش کردم سختی کشیدم برای همین دلم نمیاد راحت از دستش بدم ترجیح میدم یکبار دیگه بهش فرصت بدم ولی اینبار رابطمو خیلی محدود کنم و بهش بگم اینبار بادفعه های قبلیت فرقش اینه اگر گزینه بهتری برام بیاد من جوابشو میدم و ازت دل میکنم ب نظرتون درسته؟
    خواهش می کنم ...
    والا در مورد عشق اول به نظرم درست نیست که بگیم چون دیگه فراموش نمیشه و...به هر قیمتی نباید از دستش بدم وقتی یه رابطه ای اشتباه باشه هرچقدرم که احساسات عاطفی بین دونفر قوی باشه به نظرم باید تموم بشه چون بعدا مشکلاتی بوجود میاد که همونا عشق وعلاقه رو از بین میبره پس صرفا نمیشه گفت چون وقت گذاشتیم برا یه رابطه ای یا چون خیلی دوستش دارم و...نباید از یه رابطه اشتباه بیایم بیرون درسته سخته وممکنه یعنی ممکنه که نه قطعا هیچ وقت یادتون نمیره این رابطه رو اگه بهم بخوره فقط کمرنگ وبی تفاوت میشین بعد یه مدتی ولی خب اگه اشتباه باشه کار درست همینه باید همه جوانبو بررسی کنید ویه تصمیمی بگیرین وتاآخر پای تصمیمتون بمونید حالا تصمیمتون هر چی یاشه واینکه اگه با خواهر بزرگتر یا مادرتون این مورد رو در میون بذارید بهتر کمکتون میکنه ...یه جوری نباشه که شما یا اون چند سال منتظر بمونید وبعدشم یکی از دوطرف بگه نمی خوام درسته اون موقع هردو سنتون کم بوده والانم هست ولی خب به نظرم الان باید طوری باشه اگه رابطه میخواد ادامه پیدا کنه یه تعهد محکمی بینتون برقرار بشه که چند سال دیگه پشیمون نشید... درمورد فرصت دوباره هم موافقم اما این بار اصولی ومنطقی پیش برید نه صرفا بر اساس احساسات و...
    امضای ایشان
    تنها چیز غیر ممکن درجهان خود کلمه غیر ممکن است.

    منی که، نام شراب ازکتاب می شستم

    زمانه چنان کرد،که کاتب دکان میفروش شدم

  41. بالا | پست 28

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2019
    شماره عضویت
    40526
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    796
    تشکر شده 601 بار در 492 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : عشق

    نقل قول نوشته اصلی توسط یک تنهای خسته نمایش پست ها
    ازم خواسته باهاش تماس بگیرم بنطرتون کار درستیه؟اگه درسته من بیشتر چه چیزیو باید بهش بگم؟یاایتکه بگم من حرفامو زدم تو حرفاتو بزن تکلیفم مشخص شه چته؟
    ایا این مدت اخیر تو قهر بودین که همچی چیزی خواسته؟

    روال معمول اینه که اگه کسی کاری داره هماهنگ میکنه میگه فلان ساعت باهات تماس میگیرم نه که بگه تو با من تماس بگیر!

    میتونین بهش پیامک بدین و همین جمله هایی که سطر بالا نوشتم واسش تایپ کنین
    این معقولترین راهه وگرنه بازم به شخصیت شما اسیب وارد میشه
    امضای ایشان
    به طبیعت بگو حواسش جمع باشد

    اگرچه کلی دیر ای تقدیر

    اما با دستان و شاخهایم امده‌ام!

    اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت

    مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم

    شاخ دراورده باشد هنر

    و دُمى بافته ام در اخر مغزم

    چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست

  42. بالا | پست 29

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2018
    شماره عضویت
    38058
    نوشته ها
    321
    تشکـر
    382
    تشکر شده 245 بار در 157 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : عشق

    نقل قول نوشته اصلی توسط یک تنهای خسته نمایش پست ها
    اینک الان شما گفتین اسمش دقیق میشه خیانت؟من باپسرداییم کم وبیش درارتباطم وبخوام بایکی دیگم درارتباط باشم این خیانته منم آدم اینکارا نیستم من همینجوری مث دخترخوب سرمومیندازم میرم میام تهش بخاطریک قسم دروغ اونم بخاطرحفظ عشقم خدا سخت مجازاتم میکنه البته که من گناهموکوچیک ندیدم خیلیم گناهه بزرگیه و مجازات حقمه اما چه برسه بخوام خیانت کنم نارو بزنم مشکل من دقیقا همینجاست اون اینقدر به قلب من نفوذ کرده حتی فکر اینکه من بعد ازدواج ومحرمیت بغل یکی دیگه بخوابم اذیتم میکنه وگرنه به جز این خواستگارداشتم ردکردن الان یک احساس منفی نسبت به همه پسراپیدا کردم باخودم میگم اینکه از بچگی پیشش بزرگ شدم اینجور نامرد از آب دراومد بقیه چین باز من تونستم یکم درش تغییر ایجاد کنم مثن نمازخونش کردم اعتقاداتشو به خدا تقویت کردم یاوقتی رابطمون خوب بود بهم محبت میکرد دقیقا همون چیزی بود که میخواستم درسته سنم کمه امااگه احساسات من عشق نبود نمیتونست۳سال دووم بیاره این حرف راجب اثبات عشق خودمه اونم میگه من برای اثبات عشقم بهت خودکشی کردم از این بالاتر داریم میگه من اگ از حسم مطمن نبودم نمیومدم بهت بگم نمیدونم شایدم دلیل بیتوحهیهای این چن وقته اش اینه که من خیلی حساس بودم خیلی میترسیدم از دستش بدم مدام بهش شک داشتم که داره خیانت میکنه درحالی دست گذاشت رو قرآن که اینکارو نمیکنه مشکل اینجاست من حال خوبمو به اون گره زدم اما وقتی این حرفای شما رو میخونم انگیزه میگیرم که باید ازش دور شم خیلی دور خودش بفهمه دوباره برمیگرده سمتم مرسی جواب دادین
    جدای از بحث خیانت و... اینکه هنوز با یکی دیگه از یه رابطه به طور کامل بیرون نیومدی بری سراغ کیس دیگه درست نیست صرفا هر سه نفر آسیب می بینن وشما بهتره اگه اگه از این رابطه هم خارج شدید حداقل ۳ تا ۶ ماه به خودتون وقت بدین وتا اون موقع حداقل وارد یه رابطه با فرد جدید نشید وبعد از اون هم اگه وارد یه رابطه جدید شدین هیچ وقت قبلی رو با بعدی مقایسه نکنید یکی از اشکالات این که افراد سریع میرن سراغ کیس بعدی همینه هنوز نفر قبلی فراموش نشده وبرای فراموش کردن اون میرن سراغ یکی دیگه که این خودش کار اشتباهی هست و...
    به نظرم شما فعلا رو همین رابطه ای که داخلشی تمرکز کن وسعی کن اگه میشه باهم درستش کنید اگرم نشد که دیگه خودتو راحت کن وازش بیا بیرون ...
    امضای ایشان
    تنها چیز غیر ممکن درجهان خود کلمه غیر ممکن است.

    منی که، نام شراب ازکتاب می شستم

    زمانه چنان کرد،که کاتب دکان میفروش شدم

  43. بالا | پست 30

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2019
    شماره عضویت
    42571
    نوشته ها
    315
    تشکـر
    65
    تشکر شده 89 بار در 80 پست
    میزان امتیاز
    5

    پاسخ : عشق

    نقل قول نوشته اصلی توسط daryak نمایش پست ها
    خواهش می کنم ...
    والا در مورد عشق اول به نظرم درست نیست که بگیم چون دیگه فراموش نمیشه و...به هر قیمتی نباید از دستش بدم وقتی یه رابطه ای اشتباه باشه هرچقدرم که احساسات عاطفی بین دونفر قوی باشه به نظرم باید تموم بشه چون بعدا مشکلاتی بوجود میاد که همونا عشق وعلاقه رو از بین میبره پس صرفا نمیشه گفت چون وقت گذاشتیم برا یه رابطه ای یا چون خیلی دوستش دارم و...نباید از یه رابطه اشتباه بیایم بیرون درسته سخته وممکنه یعنی ممکنه که نه قطعا هیچ وقت یادتون نمیره این رابطه رو اگه بهم بخوره فقط کمرنگ وبی تفاوت میشین بعد یه مدتی ولی خب اگه اشتباه باشه کار درست همینه باید همه جوانبو بررسی کنید ویه تصمیمی بگیرین وتاآخر پای تصمیمتون بمونید حالا تصمیمتون هر چی یاشه واینکه اگه با خواهر بزرگتر یا مادرتون این مورد رو در میون بذارید بهتر کمکتون میکنه ...یه جوری نباشه که شما یا اون چند سال منتظر بمونید وبعدشم یکی از دوطرف بگه نمی خوام درسته اون موقع هردو سنتون کم بوده والانم هست ولی خب به نظرم الان باید طوری باشه اگه رابطه میخواد ادامه پیدا کنه یه تعهد محکمی بینتون برقرار بشه که چند سال دیگه پشیمون نشید... درمورد فرصت دوباره هم موافقم اما این بار اصولی ومنطقی پیش برید نه صرفا بر اساس احساسات و...
    خب این تعهد محکم چطوری میتونه برقرار شه؟یکم میشه راجبش راهنمایی کنین؟اون میگه من اگه از حسم مطمن نبودم نمیومدم بهت بگم مامدت۲ماه بزور خانوادمون جدابودیم هیچ ارتباطی نداشتیم بادخترخالم هماهنگ کرده بود یهو دیدم جلوم سبز شد اونجا باهم کلی حرف زدیم بهم گفت میره کار پیدا میکنه شرایطشو اوکی میکنه امایکی دوسالی طول میکشه و ازم میخواست که منتظرش بمونم و به بقیه خواستگارام جواب ندم و اینا من دراین مورد نمیتونم با مادرم صحبت کنم اگه بفهمه مادوباره پنهونی رابطه برقرار کردیم دوباره بزور جدامون میکنن اون گف وقتی شرایطش اوکی شد میاد اول خانواده منو راصی میکنه و اجازه میگیره بعد میره خانواده خودشو راصی میکنه

  44. بالا | پست 31

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2019
    شماره عضویت
    42571
    نوشته ها
    315
    تشکـر
    65
    تشکر شده 89 بار در 80 پست
    میزان امتیاز
    5

    پاسخ : عشق

    نقل قول نوشته اصلی توسط daryak نمایش پست ها
    جدای از بحث خیانت و... اینکه هنوز با یکی دیگه از یه رابطه به طور کامل بیرون نیومدی بری سراغ کیس دیگه درست نیست صرفا هر سه نفر آسیب می بینن وشما بهتره اگه اگه از این رابطه هم خارج شدید حداقل ۳ تا ۶ ماه به خودتون وقت بدین وتا اون موقع حداقل وارد یه رابطه با فرد جدید نشید وبعد از اون هم اگه وارد یه رابطه جدید شدین هیچ وقت قبلی رو با بعدی مقایسه نکنید یکی از اشکالات این که افراد سریع میرن سراغ کیس بعدی همینه هنوز نفر قبلی فراموش نشده وبرای فراموش کردن اون میرن سراغ یکی دیگه که این خودش کار اشتباهی هست و...
    به نظرم شما فعلا رو همین رابطه ای که داخلشی تمرکز کن وسعی کن اگه میشه باهم درستش کنید اگرم نشد که دیگه خودتو راحت کن وازش بیا بیرون ...
    آره شما راست میگین این فرصت آخرو به هردومون بدیم تلاشی بکنیم برای خوب شدنش اگه نشد دیگه ارزش نداره من مدام حالم بد باشه ولی کلا حتی اگ ترکش کنم نه هیچوقت باکسی وارد رابطه میشم نه هیچکسو به اندازه این دوسش خواهم داشت

  45. بالا | پست 32

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2019
    شماره عضویت
    42571
    نوشته ها
    315
    تشکـر
    65
    تشکر شده 89 بار در 80 پست
    میزان امتیاز
    5

    پاسخ : عشق

    نقل قول نوشته اصلی توسط delvapas2000 نمایش پست ها
    ایا این مدت اخیر تو قهر بودین که همچی چیزی خواسته؟

    روال معمول اینه که اگه کسی کاری داره هماهنگ میکنه میگه فلان ساعت باهات تماس میگیرم نه که بگه تو با من تماس بگیر!

    میتونین بهش پیامک بدین و همین جمله هایی که سطر بالا نوشتم واسش تایپ کنین
    این معقولترین راهه وگرنه بازم به شخصیت شما اسیب وارد میشه
    قهر نبود هرزگاهی پیام میدادیم اما من قهربودم بهشم گفتم قهرم گف حق قهر نداری باهام صحبت کرد مشکلاتشو توصیح داد ازم خواس درکش کنم

  46. بالا | پست 33

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2018
    شماره عضویت
    38058
    نوشته ها
    321
    تشکـر
    382
    تشکر شده 245 بار در 157 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : عشق

    نقل قول نوشته اصلی توسط یک تنهای خسته نمایش پست ها
    خب این تعهد محکم چطوری میتونه برقرار شه؟یکم میشه راجبش راهنمایی کنین؟اون میگه من اگه از حسم مطمن نبودم نمیومدم بهت بگم مامدت۲ماه بزور خانوادمون جدابودیم هیچ ارتباطی نداشتیم بادخترخالم هماهنگ کرده بود یهو دیدم جلوم سبز شد اونجا باهم کلی حرف زدیم بهم گفت میره کار پیدا میکنه شرایطشو اوکی میکنه امایکی دوسالی طول میکشه و ازم میخواست که منتظرش بمونم و به بقیه خواستگارام جواب ندم و اینا من دراین مورد نمیتونم با مادرم صحبت کنم اگه بفهمه مادوباره پنهونی رابطه برقرار کردیم دوباره بزور جدامون میکنن اون گف وقتی شرایطش اوکی شد میاد اول خانواده منو راصی میکنه و اجازه میگیره بعد میره خانواده خودشو راصی میکنه
    خب تعهد منظورم خواستگاری ونامزدی اینا بود که میگین نمیشه ولی لااقل یه نفر از خانواده شما ویه نفر از خانواده اوشون باید مطلع باشه از این ارتباط واین دونفر هم بهتره هم سن وسال خودتون نباشن اصلا بزرگتر وعاقل تر باشن ... واینکه سعی کن مادرتو کم کم راضی کنی ...
    امضای ایشان
    تنها چیز غیر ممکن درجهان خود کلمه غیر ممکن است.

    منی که، نام شراب ازکتاب می شستم

    زمانه چنان کرد،که کاتب دکان میفروش شدم

  47. بالا | پست 34

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2019
    شماره عضویت
    40526
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    796
    تشکر شده 601 بار در 492 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : عشق

    نقل قول نوشته اصلی توسط یک تنهای خسته نمایش پست ها
    قهر نبود هرزگاهی پیام میدادیم اما من قهربودم بهشم گفتم قهرم گف حق قهر نداری باهام صحبت کرد مشکلاتشو توصیح داد ازم خواس درکش کنم
    چی گفت راجع به مشکلاتش؟
    شما تونستی درک کنی؟

    بهرحال وقتی به شما گفته زنگ بزن این واقعا اهانت امیزه
    یه قاعده عمومی و جهانی وجود داره از وقتی تلفن اختراع شد هرکی هرکاری داشت خودش زنگ میزد

    عزیزم اینکه میگن احترام هرکسی دست خودشه شعار نیست
    متاسفانه یا خوشبختانه واقعیت همینه
    من شما رو نمیشناسم و سرنوشت هیچکس جز خودم برام مهم نیست
    اینو در کلام و رفتارمم نشون میدم(برخلاف خیلیها که سعی دارن تظاهر کنن به سرنوشت دیگران اهمیت میدن!!)

    بنابراین اگه شما مایل باشی اینطوری باهات رفتار بشه و حتی طرف حاضر نباشه یه مبلغ جزیی هزینه کنه با شما تماس بگیره و شمام اینو بپذیری پس دیگه واقعا کاری از دست هیچکس برنمیاد

    درسته که سن شماها با ما خیلی فرق داره و خاصیت انسان اینه که تجربه کنه تا به نتیجه برسه اما لااقل یکسری بدیهیات رو در همین سن هم میتونی لحاظ کنی که بعدها خودت افسوس نخوری چرا به شخصیت خودت صدمه زدی

    انسان هیچ دوستی بالاتر از خودش نداره و هیچ دشمنی بالاتر از خودش

    در هر حال روی حرفام فکر کن و منم دیگه به حد کافی سعی کردم به شما کمک کنم باقیش به تحلیل ذهنی خودت بستگی داره
    شب خوش
    امضای ایشان
    به طبیعت بگو حواسش جمع باشد

    اگرچه کلی دیر ای تقدیر

    اما با دستان و شاخهایم امده‌ام!

    اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت

    مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم

    شاخ دراورده باشد هنر

    و دُمى بافته ام در اخر مغزم

    چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست

  48. بالا | پست 35

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2019
    شماره عضویت
    42571
    نوشته ها
    315
    تشکـر
    65
    تشکر شده 89 بار در 80 پست
    میزان امتیاز
    5

    پاسخ : عشق

    نقل قول نوشته اصلی توسط daryak نمایش پست ها
    خب تعهد منظورم خواستگاری ونامزدی اینا بود که میگین نمیشه ولی لااقل یه نفر از خانواده شما ویه نفر از خانواده اوشون باید مطلع باشه از این ارتباط واین دونفر هم بهتره هم سن وسال خودتون نباشن اصلا بزرگتر وعاقل تر باشن ... واینکه سعی کن مادرتو کم کم راضی کنی ...
    دقیقا یکی از دوستامم بهم میگه یکدفعه که نمیتونی راضیشون کنی باید کم کم انجام بدی اما من اصلا جرات ندارم راجبش با مادرم حرف بزنم غیرمستقیم چیکارکنم تا یکم از دلخوریشون رفع شه؟راستش با داییم مشکلی نداره رابطشون خوب شده هم دیگه رو دیدن روبوسی کردن حل شد اما مشکل مادرامونه که همو میبینن اعتنا نمیکنن پسرداییم تو یک مرحله ای خودکشی کرد چون فکر میکرد من نمیخوامش اولین نفرم من متوحه شدم به مادرش خبر دادیم مادرشم ترسیده بود نکنه بلایی سرش اومده باشه و دیر رسیده باشن زنگ زد از شدت عصبانیت حرف بدی به من زد بلافاصله کمتر از یک ساعت به مامانم پیام داد که من معذرت میخوام من واقعا خیلی عصبی بودم خیلی ترسیدم و اینا ولی مادرم جوابشو نداد و از همونجارابطمون شکرآب شد این درحالی بود که یک مرتبه مامان من باخاله هام غیبت زنداییمو میکرد و پیامی که توش فحش نوشته بود اشتباهی صاف رفت برای خودزنداییم (این ماجرا مال قبل ماجرای عشقیمونه دارم کامل توضیح میدم تا اگه کمکی ازدستتون برمیادبهم بگین)ماهم خواستیم بادروع جمع کنیم نشدمدت۸ماه گذشت خودزنداییم زنگ زد به مامانم گفت خوبیاتو فراموش نکردم توخیلی خوبی کردی بهم من بخشیدمت یعنی اون مقصرنبود اما تماس گرفت وبخشید اما مادر من باوجود پیامک معدرت خواهی اون حاضرنیست اونو ببخشه راستش منم از مامانش وروبه روشدن باهاش میترسم فقط فرارمیکنم

  49. بالا | پست 36

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2019
    شماره عضویت
    42571
    نوشته ها
    315
    تشکـر
    65
    تشکر شده 89 بار در 80 پست
    میزان امتیاز
    5

    پاسخ : عشق

    نقل قول نوشته اصلی توسط delvapas2000 نمایش پست ها
    چی گفت راجع به مشکلاتش؟
    شما تونستی درک کنی؟

    بهرحال وقتی به شما گفته زنگ بزن این واقعا اهانت امیزه
    یه قاعده عمومی و جهانی وجود داره از وقتی تلفن اختراع شد هرکی هرکاری داشت خودش زنگ میزد

    عزیزم اینکه میگن احترام هرکسی دست خودشه شعار نیست
    متاسفانه یا خوشبختانه واقعیت همینه
    من شما رو نمیشناسم و سرنوشت هیچکس جز خودم برام مهم نیست
    اینو در کلام و رفتارمم نشون میدم(برخلاف خیلیها که سعی دارن تظاهر کنن به سرنوشت دیگران اهمیت میدن!!)

    بنابراین اگه شما مایل باشی اینطوری باهات رفتار بشه و حتی طرف حاضر نباشه یه مبلغ جزیی هزینه کنه با شما تماس بگیره و شمام اینو بپذیری پس دیگه واقعا کاری از دست هیچکس برنمیاد

    درسته که سن شماها با ما خیلی فرق داره و خاصیت انسان اینه که تجربه کنه تا به نتیجه برسه اما لااقل یکسری بدیهیات رو در همین سن هم میتونی لحاظ کنی که بعدها خودت افسوس نخوری چرا به شخصیت خودت صدمه زدی

    انسان هیچ دوستی بالاتر از خودش نداره و هیچ دشمنی بالاتر از خودش

    در هر حال روی حرفام فکر کن و منم دیگه به حد کافی سعی کردم به شما کمک کنم باقیش به تحلیل ذهنی خودت بستگی داره
    شب خوش
    عزیزم شما که فقط سرنوشت خودتون براتون مهمه پس چطورسعی به کمک من داشتین؟اگه هرکسی فقط به فکرخودش باشه پس انسانیت کجامیره؟البته نطرمنه به دور از هرگونه جسارتی به نظر محترم شما من امدم اینجا فقط سوال بپرسم یکم از احساساتم بگم تاافرادی که میتونن کمکم کنن نه اینکه زخم زبون بزنن اگه مایلی باهات اینطوری رفتارشه پس بذار بی احترامی کنه!قابل ذکر هس شما دچار اشتباه شدین اون همیشه خودش تماس میگرف و برام ش میخرید اما یکبار که براش مشکل پیش اومده ش نداره از من بخواد زنگ بزنم این بی احترامی محسوب میشه؟!

  50. بالا | پست 37

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2018
    شماره عضویت
    38058
    نوشته ها
    321
    تشکـر
    382
    تشکر شده 245 بار در 157 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : عشق

    نقل قول نوشته اصلی توسط یک تنهای خسته نمایش پست ها
    دقیقا یکی از دوستامم بهم میگه یکدفعه که نمیتونی راضیشون کنی باید کم کم انجام بدی اما من اصلا جرات ندارم راجبش با مادرم حرف بزنم غیرمستقیم چیکارکنم تا یکم از دلخوریشون رفع شه؟راستش با داییم مشکلی نداره رابطشون خوب شده هم دیگه رو دیدن روبوسی کردن حل شد اما مشکل مادرامونه که همو میبینن اعتنا نمیکنن پسرداییم تو یک مرحله ای خودکشی کرد چون فکر میکرد من نمیخوامش اولین نفرم من متوحه شدم به مادرش خبر دادیم مادرشم ترسیده بود نکنه بلایی سرش اومده باشه و دیر رسیده باشن زنگ زد از شدت عصبانیت حرف بدی به من زد بلافاصله کمتر از یک ساعت به مامانم پیام داد که من معذرت میخوام من واقعا خیلی عصبی بودم خیلی ترسیدم و اینا ولی مادرم جوابشو نداد و از همونجارابطمون شکرآب شد این درحالی بود که یک مرتبه مامان من باخاله هام غیبت زنداییمو میکرد و پیامی که توش فحش نوشته بود اشتباهی صاف رفت برای خودزنداییم (این ماجرا مال قبل ماجرای عشقیمونه دارم کامل توضیح میدم تا اگه کمکی ازدستتون برمیادبهم بگین)ماهم خواستیم بادروع جمع کنیم نشدمدت۸ماه گذشت خودزنداییم زنگ زد به مامانم گفت خوبیاتو فراموش نکردم توخیلی خوبی کردی بهم من بخشیدمت یعنی اون مقصرنبود اما تماس گرفت وبخشید اما مادر من باوجود پیامک معدرت خواهی اون حاضرنیست اونو ببخشه راستش منم از مامانش وروبه روشدن باهاش میترسم فقط فرارمیکنم
    خب پس به نظرم با این تعاریف بهتره اول مادرتونو راضی کنید که با زن داییتون آشتی کنه وکینه به دل نگیره چون اگه باهم آشتی کنن بخش مهمی از این مشکل حل میشه مثلا می تونید غیر مستقیم بهش بگید مثل اینکه از بدیای قهر وکینه براش داستان تعریف کنید اگه مذهبی هست مثلا سخنی حدیثی چیزی براش بگید از صله ارحام و...ووقتی زمینه مساعد شد مسئله آشتی رو مستقیما بیان کنید خلاصه که یه جوری راضیش کنید به آشتی از هر راهی که می تونید وبعدشم مورد خودتونو با زمینه سازی و...بهش بگید یکی از راه های نشون دادن اینکه علاقتون وفهموندش به بزرگترای خانواده رفت وآمد شما وپسر داییتون به خونه هم دیگس البته اگه مشکلی نباشه مخصوصا پسرداییتون اگه یه مدت زیاد بیان خونه شما به بهانه های مختلف ورفتارتون جوری باشه که مشخص بشه هم دیگه رو دوست دارید البته نه کاملا مستقیم خب اینطوری نیازی به گفتن از جانب شما هم نمیشه که مشکل داشته باشید وکار راحت تر میشه ...
    امضای ایشان
    تنها چیز غیر ممکن درجهان خود کلمه غیر ممکن است.

    منی که، نام شراب ازکتاب می شستم

    زمانه چنان کرد،که کاتب دکان میفروش شدم

  51. بالا | پست 38

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2019
    شماره عضویت
    42571
    نوشته ها
    315
    تشکـر
    65
    تشکر شده 89 بار در 80 پست
    میزان امتیاز
    5

    پاسخ : عشق

    نقل قول نوشته اصلی توسط daryak نمایش پست ها
    خب پس به نظرم با این تعاریف بهتره اول مادرتونو راضی کنید که با زن داییتون آشتی کنه وکینه به دل نگیره چون اگه باهم آشتی کنن بخش مهمی از این مشکل حل میشه مثلا می تونید غیر مستقیم بهش بگید مثل اینکه از بدیای قهر وکینه براش داستان تعریف کنید اگه مذهبی هست مثلا سخنی حدیثی چیزی براش بگید از صله ارحام و...ووقتی زمینه مساعد شد مسئله آشتی رو مستقیما بیان کنید خلاصه که یه جوری راضیش کنید به آشتی از هر راهی که می تونید وبعدشم مورد خودتونو با زمینه سازی و...بهش بگید یکی از راه های نشون دادن اینکه علاقتون وفهموندش به بزرگترای خانواده رفت وآمد شما وپسر داییتون به خونه هم دیگس البته اگه مشکلی نباشه مخصوصا پسرداییتون اگه یه مدت زیاد بیان خونه شما به بهانه های مختلف ورفتارتون جوری باشه که مشخص بشه هم دیگه رو دوست دارید البته نه کاملا مستقیم خب اینطوری نیازی به گفتن از جانب شما هم نمیشه که مشکل داشته باشید وکار راحت تر میشه ...
    دقیقا مشکل همینجاست ما چون تو دو شهریم اصلا هیچ رفت و امدی نیست ولی بقیه جنبه ها راجب قهر واشتی خوبه اره باید فکر کنم یک داستانایی بخونم بهش بگم مشکل دیگم اینجاست بقیه ی فامیل مدام مامان منو تحریک میکنن کلی حرف از مامان اون میزنن و بجای پیش قدم شدن برای آشتی خیلیم خوشحالن که قهریم مخصوصا خاله ام داره بال درمیاره پدربزرگمم بجا اینکه بزرگتری کنه آشتی بده بدتر به مشکلات دامن میزنه بابیرحمی میگه وقتی بچه هاتون ازدواج کنن بعد رابطتون خوب میشه

  52. بالا | پست 39

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2019
    شماره عضویت
    40526
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    796
    تشکر شده 601 بار در 492 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : عشق

    نقل قول نوشته اصلی توسط یک تنهای خسته نمایش پست ها
    عزیزم شما که فقط سرنوشت خودتون براتون مهمه پس چطورسعی به کمک من داشتین؟اگه هرکسی فقط به فکرخودش باشه پس انسانیت کجامیره؟البته نطرمنه به دور از هرگونه جسارتی به نظر محترم شما من امدم اینجا فقط سوال بپرسم یکم از احساساتم بگم تاافرادی که میتونن کمکم کنن نه اینکه زخم زبون بزنن اگه مایلی باهات اینطوری رفتارشه پس بذار بی احترامی کنه!قابل ذکر هس شما دچار اشتباه شدین اون همیشه خودش تماس میگرف و برام ش میخرید اما یکبار که براش مشکل پیش اومده ش نداره از من بخواد زنگ بزنم این بی احترامی محسوب میشه؟!
    عزیزم
    اینکه فقط سرنوشت خودم واسم مهمه نه شعاره نه حرف!
    چه براتون خوشایند و چه ناخوشایند اما این بخش مهمی از تفکر ماست..

    بهرحال عزیزم ایکاش این ۲ خط اخر رو همون چند پست قبل نوشته بودی
    چون علاوه بر من برا دریا جان هم همین سوال پیش اومد که اگه کار داره چرا خودش زنگ نمیزنه؟!!

    ما که از اعتبار باقیمانده خط پسر دایی شما خبر نداریم!

    بله اگه اینطوره پس هیچ موردی نداره که از شما خواسته بهش زنگ بزنین

    اگه تا الان تماس نگرفتین میتونین باهاش تماس بگیرین و اگرم تماس گرفتین که امیدوارم مکالمه خوبی صورت گرفته باشه
    شبتون خوش
    همواره در پناه خرد و دانایی
    امضای ایشان
    به طبیعت بگو حواسش جمع باشد

    اگرچه کلی دیر ای تقدیر

    اما با دستان و شاخهایم امده‌ام!

    اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت

    مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم

    شاخ دراورده باشد هنر

    و دُمى بافته ام در اخر مغزم

    چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست

  53. بالا | پست 40


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : عشق

    .....
    ویرایش توسط Saltanat : 12-28-2019 در ساعت 09:25 PM

  54. 3 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  55. بالا | پست 41

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2019
    شماره عضویت
    42571
    نوشته ها
    315
    تشکـر
    65
    تشکر شده 89 بار در 80 پست
    میزان امتیاز
    5

    پاسخ : عشق

    نقل قول نوشته اصلی توسط سلطنت نمایش پست ها
    سلام .خوب هستین ؟

    اکثریت عموم درجهت نمو دادن زندگی باید خودشون ومشکلاتشون رو در رتبه اول لحاظ کنن وبرای رسیدگی به امورشون باید خودشون رو در اولویت قرار بدن

    اما بروز این عقاید دربرابر مدد جوی سایت با لحنی که شما گفتین حالتی جز سر خوردگی مدد جویی که مشکلش رو باما درمیون گزاشته نداره !!
    وظیفه من وشما و تمام کاربران مشاور اینه که به عنوان یک دوست و مشاور طرف رو درجهت صحیح راهنمایی وامداد کنیم درصورتی که کاربر متقاضی از راهکارهای ما خوشنود نشد و به هردلیل سرباز زد یا استانداردی که باها ش مانوس هست رو با مشاوره ی ما هم طریق ندید

    ماباید بدون کم ترین بی احترامی و مرموزانه اذیت کردن از تاپیکشون کناره بگیریم

    شما دائم گوش زد میکنید که به مدیریت درخواست تغیر تاریخ رو ارسال کردین !! درجهت نقض قانون که از سوی کاربران ناشی صورت میشه وتاپیک های قدیمی بالا میان خوب این یک قانون ثانویه شناخته میشه
    نسبت به قانونی که میگه باید کاربران رو مورد احترام قرار بدی !


    توی تاپیک الان چه آهنگی داری گوش میکنی خودتون اقرار کردین که غرض از تعریف خاطره به سُخره گرفتن یک کاربر بوده !!

    پای پست که برای یک تنهای خسته گزاشتین گفتین درپناه خرد ودانایی این یعنی چی ؟ به نظر من که جز طعنه به کاربر یک تنهای خسته هیچ بار دیگه ای رو یَدَک نمیکنه !!

    لطفا فرهیخته واصیل رفتار کنید !!

    لطفا در برخورد با کاربران شکیبا باشید !!
    وقتی جوابتونو خوندم حس کردم تنها کسی که حس منو درک کرد شما بودین کاش کسیم که باید بفهمه حال بدمو زودتر بفهمه

  56. بالا | پست 42

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2019
    شماره عضویت
    42571
    نوشته ها
    315
    تشکـر
    65
    تشکر شده 89 بار در 80 پست
    میزان امتیاز
    5

    پاسخ : عشق

    لطفا هرکی تونست راهنمایی کنه منو تو پست اولی به اشتراک گذاشتم گفتم من اینقدر سرخورده کلافه بودم خودمو کبود کردم الان راجب بیماری خودآزاری و مازوخیسم مطلب میخوندم شبیهش بود من چیکار کنم دوباره به این کار دچارنشم؟راستش اینکارو کردم چون حس کردم دارم له میشم شخصی که دوسش داشتم لهم کرده و زده زیرقولاش دلمو ش************دو حس خاری پوچی ناامیدی داشتم از اینکه مدام همه منو به خاطر انتخاب اون ادم لهم کردن زدن توسرم هی گفتن تو لیاقتت بهتره اگه اینو انتخاب کنی لیاقتت همین آدمه کمه از اینکه فامیلامون بهم تهمت بدترین کارو زدن ومن نمیتونستم این تهمتا رو به خانوادم منتقل کنم چون میترسیدم خون به پاکنه بابام البته مطمنم بابام میدونست که حرفاشون فقط تهمته و کل ادما بدترین کارا رو بخاطراین عشق به من نسبت دادن حتی باورم نداشتن عشقه میگفتن حس کثیفه هوسه چون سنت کمه فلانه بابام هیچوقت ازگل کمترنمیگفت بهم ازوقنی فهمید عاشق شدم خیلی سرزنشم کرد حرفای بدزد وقتیم فهمید دورازچشمش دوباره باهاش ارتباط برقرارکردم خواست کتکم بزنه اما مامانم خیلی ازش خواهش کرد نزد و ازاون روز مدتهاگذشته من همش شباموقع خواب تصویربابام باکمربندش میادجلوچشمم وچون عشقم لهم کرد فهمیدم شایدبابام راست گفته برای همون صاف رفتم سراغ همون کمربندش خودمو زدم تنبیه کردم چون حس میکنم وجوم بیفایدس حتی نبودم خوشحالشون میکنه چون اونجوری باعث عذابشون نمیشم چون من دست خودم نیست بارهاخواستم عشقموفراموش کنم تاپدرموازدست ندم امانتونستم نگین توتلاش نکردی بخداکلی تلاش کردم همه کارکردم مدتهاباهاش ارتباط نداشتم اما داشتم میمردم ازدوری ودلتنگیش کمکم کنین چیکارکنم آروم شم؟نگین بروروانشناس نمیتونم برم نمیتونم به خانوادم بگم من دوباره بااون ارتباط برقرارکردم بابام هرگزنمیبخشه منو گاهی دلم میخواد فرار کنم از این وضع اما نمیشه عقلم مانع میشه نمیتونم به هیچکی این حرفا رو بگم وگرنه درجا منو میبرن بیمارستان روانیا بستریم میکنن چون همه میگن دیوونه ای کمکم کنین چیکار کنم

  57. بالا | پست 43

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2019
    شماره عضویت
    40526
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    796
    تشکر شده 601 بار در 492 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : عشق

    نقل قول نوشته اصلی توسط یک تنهای خسته نمایش پست ها
    لطفا هرکی تونست راهنمایی کنه منو تو پست اولی به اشتراک گذاشتم گفتم من اینقدر سرخورده کلافه بودم خودمو کبود کردم الان راجب بیماری خودآزاری و مازوخیسم مطلب میخوندم شبیهش بود من چیکار کنم دوباره به این کار دچارنشم؟راستش اینکارو کردم چون حس کردم دارم له میشم شخصی که دوسش داشتم لهم کرده و زده زیرقولاش دلمو ش************دو حس خاری پوچی ناامیدی داشتم از اینکه مدام همه منو به خاطر انتخاب اون ادم لهم کردن زدن توسرم هی گفتن تو لیاقتت بهتره اگه اینو انتخاب کنی لیاقتت همین آدمه کمه از اینکه فامیلامون بهم تهمت بدترین کارو زدن ومن نمیتونستم این تهمتا رو به خانوادم منتقل کنم چون میترسیدم خون به پاکنه بابام البته مطمنم بابام میدونست که حرفاشون فقط تهمته و کل ادما بدترین کارا رو بخاطراین عشق به من نسبت دادن حتی باورم نداشتن عشقه میگفتن حس کثیفه هوسه چون سنت کمه فلانه بابام هیچوقت ازگل کمترنمیگفت بهم ازوقنی فهمید عاشق شدم خیلی سرزنشم کرد حرفای بدزد وقتیم فهمید دورازچشمش دوباره باهاش ارتباط برقرارکردم خواست کتکم بزنه اما مامانم خیلی ازش خواهش کرد نزد و ازاون روز مدتهاگذشته من همش شباموقع خواب تصویربابام باکمربندش میادجلوچشمم وچون عشقم لهم کرد فهمیدم شایدبابام راست گفته برای همون صاف رفتم سراغ همون کمربندش خودمو زدم تنبیه کردم چون حس میکنم وجوم بیفایدس حتی نبودم خوشحالشون میکنه چون اونجوری باعث عذابشون نمیشم چون من دست خودم نیست بارهاخواستم عشقموفراموش کنم تاپدرموازدست ندم امانتونستم نگین توتلاش نکردی بخداکلی تلاش کردم همه کارکردم مدتهاباهاش ارتباط نداشتم اما داشتم میمردم ازدوری ودلتنگیش کمکم کنین چیکارکنم آروم شم؟نگین بروروانشناس نمیتونم برم نمیتونم به خانوادم بگم من دوباره بااون ارتباط برقرارکردم بابام هرگزنمیبخشه منو گاهی دلم میخواد فرار کنم از این وضع اما نمیشه عقلم مانع میشه نمیتونم به هیچکی این حرفا رو بگم وگرنه درجا منو میبرن بیمارستان روانیا بستریم میکنن چون همه میگن دیوونه ای کمکم کنین چیکار کنم
    قرار نیست پدر مادر شما بفهمن که رفتین پیش روانشناس
    اتفاقا تنها کسی که میتونه کمک واقعی به شما بکنه روانشناسه
    وگرنه اگه درددل کردن درین سایت میتونست حال شما رو خوب کنه پست الان شما میتونست یکمی ارومتر و نشونه حال بهتر شما باشه که متاسفانه نیست

    البته قبول دارم یه دختر همسن شما خیلی خوب میتونه حس شما رو درک کنه و خب این خیلی بدیهیه!
    اما بهرحال اون دختر همسن شما علم روانشناسی نداره!!
    و شاید فقط بتونه ذهنشو در اختیار شما قرار بده که احساساتتونو بتونین تخلیه کنین
    اما روانشناس میتونه به شما کمک واقعی کنه

    ضمنا شما فرد بالغ هستین و قوه عملکرد دارین
    اگه روانشناس راه حلی داد که باب پسند شما نبود خب مجبور نیستین بهش عمل کنین
    روانشناس مامور اجرایی نیست!!
    اون فقط یه پیشنهاد دهندس اما پیشنهاداش بر اساس علمی که داره خیلی دقیقتر از پیشنهادای افراد غیرروانشناسه

    اگرم مشکل شما اینه که حق المشاوره رو نمیتونین تامین کنین میشه به یه بهانه ای از پدرتون پول بگیرین و برین پیش مشاور
    و کلا نزارین که خانوادتون بفهمن پیش مشاور رفتین
    امضای ایشان
    به طبیعت بگو حواسش جمع باشد

    اگرچه کلی دیر ای تقدیر

    اما با دستان و شاخهایم امده‌ام!

    اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت

    مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم

    شاخ دراورده باشد هنر

    و دُمى بافته ام در اخر مغزم

    چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست

  58. کاربران زیر از delvapas2000 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  59. بالا | پست 44

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2019
    شماره عضویت
    42571
    نوشته ها
    315
    تشکـر
    65
    تشکر شده 89 بار در 80 پست
    میزان امتیاز
    5

    پاسخ : عشق

    دوستان کسی نظری داره لطفا بگه ممنون میشم

  60. بالا | پست 45


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : عشق

    نقل قول نوشته اصلی توسط یک تنهای خسته نمایش پست ها
    لطفا هرکی تونست راهنمایی کنه منو تو پست اولی به اشتراک گذاشتم گفتم من اینقدر سرخورده کلافه بودم خودمو کبود کردم الان راجب بیماری خودآزاری و مازوخیسم مطلب میخوندم شبیهش بود من چیکار کنم دوباره به این کار دچارنشم؟راستش اینکارو کردم چون حس کردم دارم له میشم شخصی که دوسش داشتم لهم کرده و زده زیرقولاش دلمو ش************دو حس خاری پوچی ناامیدی داشتم از اینکه مدام همه منو به خاطر انتخاب اون ادم لهم کردن زدن توسرم هی گفتن تو لیاقتت بهتره اگه اینو انتخاب کنی لیاقتت همین آدمه کمه از اینکه فامیلامون بهم تهمت بدترین کارو زدن ومن نمیتونستم این تهمتا رو به خانوادم منتقل کنم چون میترسیدم خون به پاکنه بابام البته مطمنم بابام میدونست که حرفاشون فقط تهمته و کل ادما بدترین کارا رو بخاطراین عشق به من نسبت دادن حتی باورم نداشتن عشقه میگفتن حس کثیفه هوسه چون سنت کمه فلانه بابام هیچوقت ازگل کمترنمیگفت بهم ازوقنی فهمید عاشق شدم خیلی سرزنشم کرد حرفای بدزد وقتیم فهمید دورازچشمش دوباره باهاش ارتباط برقرارکردم خواست کتکم بزنه اما مامانم خیلی ازش خواهش کرد نزد و ازاون روز مدتهاگذشته من همش شباموقع خواب تصویربابام باکمربندش میادجلوچشمم وچون عشقم لهم کرد فهمیدم شایدبابام راست گفته برای همون صاف رفتم سراغ همون کمربندش خودمو زدم تنبیه کردم چون حس میکنم وجوم بیفایدس حتی نبودم خوشحالشون میکنه چون اونجوری باعث عذابشون نمیشم چون من دست خودم نیست بارهاخواستم عشقموفراموش کنم تاپدرموازدست ندم امانتونستم نگین توتلاش نکردی بخداکلی تلاش کردم همه کارکردم مدتهاباهاش ارتباط نداشتم اما داشتم میمردم ازدوری ودلتنگیش کمکم کنین چیکارکنم آروم شم؟نگین بروروانشناس نمیتونم برم نمیتونم به خانوادم بگم من دوباره بااون ارتباط برقرارکردم بابام هرگزنمیبخشه منو گاهی دلم میخواد فرار کنم از این وضع اما نمیشه عقلم مانع میشه نمیتونم به هیچکی این حرفا رو بگم وگرنه درجا منو میبرن بیمارستان روانیا بستریم میکنن چون همه میگن دیوونه ای کمکم کنین چیکار کنم

    سلام دوست خوب

    حس شما قابل درک وقابل قبول هست واصلا هیچ کس حق نداره شما رو مسخره یا سر زنش کنه

    نگران نباش شما دیونه نیستی وکسی اینو نمیگه و تو رو درصورتی که این احساسات رو بروز بدی به تیمارستان معرفی نمیکنه
    چون دیونه کسی هست که نمیتونه تجزیه وتحلیل کنه وخوب وبد رو تفکیک کنه

    درسته یک سری کنتاکت ها در جریان زندگی تو بین تو وپدر مادرت رخ داده درسته پدرت واکنش اشتباهی بروز داده درسته پدرت بهت سر کوفت زده اما درک کن وضعیت فعلی تو به خاطر یک سری نادانی های خودت هم بوده قبول کن بعضی کارهات اشتباه بوده
    قبول کن اون پسر رو خیلی پرو کردی

    اما قبول دارم تو نمیتونستی درست تصمیم بگیری اما چرا ؟
    چرا تو باید به یه نفر دیگه اینقدر دلبسته و وابسته بشی ؟
    چرا نمیتونی راه درست رو بری با اینکه میدونی راه درست چیه؟
    تو درحقیقت برای تنبیه خودت به خاطر اشتباهت خودتو با کمر بند تنبیه کردی !! اما چرا ؟ با وجود اینکه میدونی کارهات وراهت واون آدمی که بهش علاقه داری اشتباهه بازم دنبالشون میکنی ؟

    درحقیقت علاوه بر خودت کسایی دیگه هم در این جریان دخیل هستن پدر مادر و...........خیلی وقت ها فرزند وقتی توی خونه ارضای عاطفی نشه دنبال اون توی خارج از خونه میگرده وچه بسا به خاطر سن کم درگیر هر روباه صفتی بشه

    درحقیقت پدر بزرگ ترین نقش رو درزندگی دخترش بازی میکنه

    پدر ومادر تو باید از تو دربرابر بی راهه گویی های دیگران دفاع کنند

    وادین تو باید کمک میکردن تا اقوام به خاطر عشق دختر شون رو بهش اذیت نکنن پس چرا نکردند

    چون اوناهم خطا کارهستن که الان دختر شون دراین وضعیته وخودشون هم درکنار این موضوع عذاب بکشن

    خشت اول چون نهد معمار کج تا ثریا میرود دیوار کج

    درکت میکنم اگر منی که از نسل جون هستم تورو درک نکنم پس پیرزن های سایت درک میکنن

    اما همین من بهت میگم روانپزشک که دارو میده باید بری ایشون بهت آرامبخش میده با توجه به سنت و...........داروهایی تجویز میکنه تا آروم بشی باور کن اون دارو ها روی نمیکره ای که احساسات رو بروز میده اثر میکنه و با تغیر درنوع بعضی هورمون ها تورو آروم میکنه تاعذاب نکشی
    یه مثال ساده ما وقتی هیجانی میشیم هورمون آدرنالین ترشح میکنیم افرادی هستن که اگر در ترسناک ترین ترن های شهر بازی های جهان بشینن هیچ هیجانی تجربه نمیکنن محققین فهمیدن اینا هورمون آدرنالینشون زیر حد غیر نرماله برای همین اومدن خلاقیت کردن وبا تهیه بعضی دارو ها بعضی هرمون ها که به بیماری های افسردگی و........دامن میزد رو کنترل کردن تا افراد به مرور زمان دیگه هیچ مشکلی نداشتند

    پس روانپزشک رو باید باید باید بری


    بیماری مازو خیسم بیماری هست که در فرد نهادینه شده وفرد در شرایط عادی هم مایل به کتک خوردن هست

    نه شما که دربرابر این حد فشار روحی واندوه به مکانیزم دفاعی خود آزاری رو آوردین

    پس شما با یک مازو خیسم کاملا در تجرد شرایط هستین و یک مازوخیسم محسوب نمیشید

  61. کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  62. بالا | پست 46

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2019
    شماره عضویت
    42571
    نوشته ها
    315
    تشکـر
    65
    تشکر شده 89 بار در 80 پست
    میزان امتیاز
    5

    پاسخ : عشق

    نقل قول نوشته اصلی توسط سلطنت نمایش پست ها
    سلام دوست خوب

    حس شما قابل درک وقابل قبول هست واصلا هیچ کس حق نداره شما رو مسخره یا سر زنش کنه !!

    نگران نباش شما دیونه نیستی وکسی اینو نمیگه و تو رو درصورتی که این احساسات رو بروز بدی به تیمارستان معرفی نمیکنه !!
    چون دیونه کسی هست که نمیتونه تجزیه وتحلیل کنه وخوب وبد رو تفکیک کنه !!

    درسته یک سری کنتاکت ها در جریان زندگی تو بین تو وپدر مادرت رخ داده درسته پدرت واکنش اشتباهی بروز داده درسته پدرت بهت سر کوفت زده اما درک کن وضعیت فعلی تو به خاطر یک سری نادانی های خودت هم بوده!! قبول کن بعضی کارهات اشتباه بوده
    قبول کن اون پسر رو خیلی پرو کردی !!

    اما قبول دارم تو نمیتونستی درست تصمیم بگیری اما چرا ؟
    چرا تو باید به یه نفر دیگه اینقدر دلبسته و وابسته بشی ؟
    چرا نمیتونی راه درست رو بری با اینکه میدونی راه درست چیه؟
    تو درحقیقت برای تنبیه خودت به خاطر اشتباهت خودتو با کمر بند تنبیه کردی !! اما چرا ؟ با وجود اینکه میدونی کارهات وراهت واون آدمی که بهش علاقه داری اشتباهه بازم دنبالشون میکنی ؟

    درحقیقت علاوه بر خودت کسایی دیگه هم در این جریان دخیل هستن !! پدر مادر و...........خیلی وقت ها فرزند وقتی توی خونه ارضای عاطفی نشه دنبال اون توی خارج از خونه میگرده وچه بسا به خاطر سن کم درگیر هر روباه صفتی بشه

    درحقیقت پدر بزرگ ترین نقش رو درزندگی دخترش بازی میکنه !!

    پدر ومادر تو باید از تو دربرابر بی راهه گویی های دیگران دفاع کنند !

    وادین تو باید کمک میکردن تا اقوام به خاطر عشق دختر شون رو بهش اذیت نکنن !! پس چرا نکردند

    چون اوناهم خطا کارهستن که الان دختر شون دراین وضعیته وخودشون هم درکنار این موضوع عذاب بکشن !!

    خشت اول چون نهد معمار کج تا ثریا میرود دیوار کج

    درکت میکنم اگر منی که از نسل جون هستم تورو درک نکنم پس پیرزن های سایت درک میکنن !!

    اما همین من بهت میگم روانپزشک که دارو میده باید بری ایشون بهت آرامبخش میده با توجه به سنت و...........داروهایی تجویز میکنه تا آروم بشی باور کن اون دارو ها روی نمیکره ای که احساسات رو بروز میده اثر میکنه و با تغیر درنوع بعضی هورمون ها تورو آروم میکنه تاعذاب نکشی
    یه مثال ساده ما وقتی هیجانی میشیم هورمون آدرنالین ترشح میکنیم افرادی هستن که اگر در ترسناک ترین ترن های شهر بازی های جهان بشینن هیچ هیجانی تجربه نمیکنن محققین فهمیدن اینا هورمون آدرنالینشون زیر حد غیر نرماله برای همین اومدن خلاقیت کردن وبا تهیه بعضی دارو ها بعضی هرمون ها که به بیماری های افسردگی و........دامن میزد رو کنترل کردن تا افراد به مرور زمان دیگه هیچ مشکلی نداشتند

    پس روانپزشک رو باید باید باید بری !!


    بیماری مازو خیسم بیماری هست که در فرد نهادینه شده وفرد در شرایط عادی هم مایل به کتک خوردن هست !!

    نه شما که دربرابر این حد فشار روحی واندوه به مکانیزم دفاعی خود آزاری رو آوردین

    پس شما با یک مازو خیسم کاملا در تجرد شرایط هستین و یک مازوخیسم محسوب نمیشید !!
    من ازشماممنونم سطح درک شمابیش ازسنتون هست وبایدبابت این موضوع به خودتون ببالین بله درسته پدربیشترین نقشودرزندگی دخترش داره قهرمان زندگیه دخترشه راستش خانوادم وپدرم خیلی به من محبت میکنن من به علت کمبودمحبت سمت این اقا کشیده نشدم منم تفکراتم مثه شمابود همش باعقلم پیش میرفتم تااینکه نفهمیدم چیشدعاشق شدم عقلم کم آوردجلوقلبم!آره من قبول دارم اشتباه ازمنم بوده آره خیلی پروش کردم باید حدشو میفهموندم بهش تاالان نفهموندم من بعد میفهمونم بهش یا درست درست میکنم رابطمو یا ازریشه نابودش میکنم نمیتونم راه درستو برم باایتکه میدونم چون قلبم پیشش گیره قلب یک دختر همه چیرشه چون حتی اگه ترکش کنم تاآخرعمردلم میخوادکاش به جای گرفتن دستای شوهرم دستای اونو میگرفتم ۳سال خاطره ساختیم ۳سال سختی تحمل کردیم اون بخاطرمن تادم مرگ رفت ی اثری ازمن پیشش جامیمونه که هربارنگاخطای رودستش کنه یاد من میفته منم هرباربه خودم توآینه نگامیکنم یادجای خالیش میفتم پدرمادرم درحال حاضرخوشحالن چون فک میکنن دخترشون اون پسرو فراموش کرده چون من راجبش کوچکترین حرفی نمیزنم من جلواونا گریه نمیکنم همش مال تنهاییهامه جلواونا تظاهربه حال خوب دارم بدترش اینه فک میکنن تاثیرات دانشگاه و دیدن۴تاجنس مخالفم باعث فراموشیم شده منم دراصرع وقت به دور از چشم خانوادم یاشایدم باهاشون درمیون بذارم بگم افسردگی گرفتم میرم برای حال خوب تلاش میکنم نمیخوام جوونیم هدر بره درکل تشکر فراوان دارم که وقت میذارین و کمک میکنین این حس انسان دوستانتون قابل تقدیره

  63. بالا | پست 47


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : عشق

    نقل قول نوشته اصلی توسط یک تنهای خسته نمایش پست ها
    من ازشماممنونم سطح درک شمابیش ازسنتون هست وبایدبابت این موضوع به خودتون ببالین بله درسته پدربیشترین نقشودرزندگی دخترش داره قهرمان زندگیه دخترشه راستش خانوادم وپدرم خیلی به من محبت میکنن من به علت کمبودمحبت سمت این اقا کشیده نشدم منم تفکراتم مثه شمابود همش باعقلم پیش میرفتم تااینکه نفهمیدم چیشدعاشق شدم عقلم کم آوردجلوقلبم!آره من قبول دارم اشتباه ازمنم بوده آره خیلی پروش کردم باید حدشو میفهموندم بهش تاالان نفهموندم من بعد میفهمونم بهش یا درست درست میکنم رابطمو یا ازریشه نابودش میکنم نمیتونم راه درستو برم باایتکه میدونم چون قلبم پیشش گیره قلب یک دختر همه چیرشه چون حتی اگه ترکش کنم تاآخرعمردلم میخوادکاش به جای گرفتن دستای شوهرم دستای اونو میگرفتم ۳سال خاطره ساختیم ۳سال سختی تحمل کردیم اون بخاطرمن تادم مرگ رفت ی اثری ازمن پیشش جامیمونه که هربارنگاخطای رودستش کنه یاد من میفته منم هرباربه خودم توآینه نگامیکنم یادجای خالیش میفتم پدرمادرم درحال حاضرخوشحالن چون فک میکنن دخترشون اون پسرو فراموش کرده چون من راجبش کوچکترین حرفی نمیزنم من جلواونا گریه نمیکنم همش مال تنهاییهامه جلواونا تظاهربه حال خوب دارم بدترش اینه فک میکنن تاثیرات دانشگاه و دیدن۴تاجنس مخالفم باعث فراموشیم شده منم دراصرع وقت به دور از چشم خانوادم یاشایدم باهاشون درمیون بذارم بگم افسردگی گرفتم میرم برای حال خوب تلاش میکنم نمیخوام جوونیم هدر بره درکل تشکر فراوان دارم که وقت میذارین و کمک میکنین این حس انسان دوستانتون قابل تقدیره

    خواهش میکنم
    نظر لطف شماست
    من نمیتونم اون پسری که شما رو با این همه لطف ومهربونی ترک کرده درک کنم
    خانمی که از اندوه اینو بگه که من هروقت توی آینه نگاه میکنم یا جای خالی فلان آدم میوفتم
    قطعا وحتما لیاقت مردی رو داره که بتونه قدرش رو بدونه نه هرکسی

    خانمی که حتی با این شرایط حس میکنه اگه دست مرد آیندشو بگیره
    ممکنه فکرش جای دیگه باشه وناراحت میشه از این بابت

    یعنی شما حتی به فکر شوهری که ندارین هم هستین تا باخانومی زندگی نکنه که فکرش درگیر کسی دیگس شما واقعا لیاقت خوشبختی رو دارین براتون آرزوی خوشبختی میکنم
    مطمئن باشین آینده باعث میشه ناراحتی تون به کلی تموم شه

    بله همه میگن بیشتر از سنت میفهمی اما این موضوع بابام رو خیلی خشمگین میکنه بعضی وقتا میگه زبونت رو بگزار تو دستت تا بتونی کنترلش کنی

    میدونی درک من ناشی از اتفاقات توی زندگیمه من بعد از مرگ مادرم و غصه وگریه های وقت وبی وقت شبانه روزی
    وبعد اومدن نامادری توی زندگیم نامادری که منو تاحد کتک خوردن های شدید از پدرم اذیت کرد
    بعد این اتفاقات خیلی آب دیده شدم
    مجبور شدم از سنم بزرگ تر باشم تا با مشکلاتم کنار بیام
    ویرایش توسط Saltanat : 12-29-2019 در ساعت 08:48 PM

  64. 3 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  65. بالا | پست 48

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2019
    شماره عضویت
    42571
    نوشته ها
    315
    تشکـر
    65
    تشکر شده 89 بار در 80 پست
    میزان امتیاز
    5

    پاسخ : عشق

    نقل قول نوشته اصلی توسط سلطنت نمایش پست ها
    خواهش میکنم
    نظر لطف شماست
    من نمیتونم اون پسری که شما رو با این همه لطف ومهربونی ترک کرده درک کنم
    خانمی که از اندوه اینو بگه که من هروقت توی آینه نگاه میکنم یا جای خالی فلان آدم میوفتم
    قطعا وحتما لیاقت مردی رو داره که بتونه قدرش رو بدونه نه هرکسی

    خانمی که حتی با این شرایط حس میکنه اگه دست مرد آیندشو بگیره
    ممکنه فکرش جای دیگه باشه وناراحت میشه از این بابت

    یعنی شما حتی به فکر شوهری که ندارین هم هستین تا باخانومی زندگی نکنه که فکرش درگیر کسی دیگس شما واقعا لیاقت خوشبختی رو دارین براتون آرزوی خوشبختی میکنم
    مطمئن باشین آینده باعث میشه ناراحتی تون به کلی تموم شه

    بله همه میگن بیشتر از سنت میفهمی اما این موضوع بابام رو خیلی خشمگین میکنه بعضی وقتا میگه زبونت رو بگزار تو دستت تا بتونی کنترلش کنی !!

    میدونی درک من ناشی از اتفاقات توی زندگیمه من بعد از مرگ مادرم و غصه وگریه های وقت وبی وقت شبانه روزی
    وبعد اومدن نامادری توی زندگیم نامادری که منو تاحد کتک خوردن های شدید از پدرم اذیت کرد
    بعد این اتفاقات خیلی آب دیده شدم
    مجبور شدم از سنم بزرگ تر باشم تا با مشکلاتم کنار بیام
    من واقعا خیلی ازتون عذرمیخوام اگه من باعث شدم درداتون یاداوری شه یاتو ذهنتون مرور شه خیلی خیلی ناراحت شدم بخاطر اتفاقاتی که توضیح دادین بخاطر مادرتونم تسلیت عرض میکنم غم آخرتون باشه و براتون آرزوی بهترینا دارم ان شاالله شمام بهترین دانشگاه قبول شین و همسرخوبی نصیبتون بشه منم بابام همیشه میگف بیشترازسنت میفهمی اما تاوقتی که نمیدونست عاشق شدم بعدنظرش عوض شد!!درواقع بهتره بگم اون پسرمنو ترک نکرده ولی خیلی عوض شده یک آدم دیگه شده باآدم روز اول خیلی فرق داره آره فکر میکنم به این ماجرا چون زندگی مشترک بایدسراسرتعهدباشه فقط صرفا با یک امضا محرم میشی مهم نیست مهم اینه محرم دل هم بشی این نظر منه تا وقتی فکرت ذکرت پیش یکی دیگست ازدواج اشتباهه محضه آینده طرفتو تو خطر میندازی و یک عمر حسرت و پشیمانی بازم تشکر از وقتی که میذارین و جوابایی که میدین

  66. بالا | پست 49


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : عشق

    نقل قول نوشته اصلی توسط یک تنهای خسته نمایش پست ها
    من واقعا خیلی ازتون عذرمیخوام اگه من باعث شدم درداتون یاداوری شه یاتو ذهنتون مرور شه خیلی خیلی ناراحت شدم بخاطر اتفاقاتی که توضیح دادین بخاطر مادرتونم تسلیت عرض میکنم غم آخرتون باشه و براتون آرزوی بهترینا دارم ان شاالله شمام بهترین دانشگاه قبول شین و همسرخوبی نصیبتون بشه منم بابام همیشه میگف بیشترازسنت میفهمی اما تاوقتی که نمیدونست عاشق شدم بعدنظرش عوض شد!!درواقع بهتره بگم اون پسرمنو ترک نکرده ولی خیلی عوض شده یک آدم دیگه شده باآدم روز اول خیلی فرق داره آره فکر میکنم به این ماجرا چون زندگی مشترک بایدسراسرتعهدباشه فقط صرفا با یک امضا محرم میشی مهم نیست مهم اینه محرم دل هم بشی این نظر منه تا وقتی فکرت ذکرت پیش یکی دیگست ازدواج اشتباهه محضه آینده طرفتو تو خطر میندازی و یک عمر حسرت و پشیمانی بازم تشکر از وقتی که میذارین و جوابایی که میدین
    ببخشید تایپ نشده یا حواسم نبوده تایپ نکردم میخاستم بگم ترک عاطفی
    بله میدونم درجریا ن مشکلاتتون هستم از اول تاپیک میدونم مشکلات دارین و ترک منظورم عاطفی بود
    خواهش میکنم

    اصلا مشکلی نیست نه من مشکلاتم همیشه یادم هست کاری به شما نداره

    مرسی که دعا کردین واقعا سپاس گزارم

  67. 2 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  68. بالا | پست 50

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2019
    شماره عضویت
    42571
    نوشته ها
    315
    تشکـر
    65
    تشکر شده 89 بار در 80 پست
    میزان امتیاز
    5

    پاسخ : عشق

    دق مرگ شدن یک دختر از روزی شروع میشه که بیتوجهی های یک نفرو ببینه من ۳ماه اخلاقشو که یهو تغییر داد مثه چی بدجنس شده بود تحمل کردم فقط به امید درست شدنش که آخرم به زور خانوادم جداشدم ازش باهاش۲ماه هیچ ارتباطی نداشنم زندگیم خونم شده بود هرلحظه فقط تو تنهاییهام اشک میریختم من خودم لاغرم ۶کیلوم وزن کم کردم استخونای صورتم دیده میشد تو سرم موهای سفید پیدا شد قلبم واقعا درد میکرد انگار یک وزنه سنکین روش بود همرو تحمل کردم به امید درست شدن به امید برگشتنش اون برگشت کلی بهم قول داد کلی حرفای خوب زد کاری کرد دل شکستم خوب شه اما هنوز باورم نمیشه دوباره دلمو ش************د دوباره همون بیتجوهیاشو تکرار کرد از زخم زبونای خالم خستهههههههه شدمممممممممم مدام به مامانم تیکه میندازه که افسردس لاغره فلانه بهمانه اینبار هیچ امیدی ندارم به درست شدن اون فقط میگه عاشقتم اما هیچ حرکتی نمیزنه چجور عشقیه بدونی دل یکیو شکستی بازم به له شدنش ادامه بدی بدونی حال طرفت بده داعونه اما بازم ادامه بدی؟میخوام تموم کنم اما نمیتونممممممممممممممممممم مممممممممممم من عاشق اون لعنتیم که لهم کردددددددددهمه چیمو ازم گرفففففففففف برم با مادرم صحبت کنم بگم به مشاور نیاز دارم چرا؟بهش بگم دوباره خردم کرد؟

صفحه 1 از 4 123 ...

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 2 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 2 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد