سلام راستش هیچجاپیدا نکردم جز اینجا که حرف دلمو بگم دارم میمیرم از
عشق و وابستگی دارم دیوونه میشم یکیو ک خیلی دوسش داشتم و اونم داره بیدلیل باهام سرد شده کارای عجیب میکنه قبلنم کرده بوداما خودش پشیمون شداومد سراغم الان۲ماهه همینجوریه من هی بش میگم دارم اذیت میشم عین خیالشم نیس همه کارکردم بش محبت بیشترکردم بیتوجهی کردم قهرکردم گفتم بیاحرف بزتیم حل کنیم بیفایدس اینروزافقط تواوج جوونیم اشک میریزم زجرمیکشم ازخودم متنفرشدم هیچکیوندارم کمکم کنه من قفسه سینم مدام دردمیگیره اونم میدونه میخوام سواستفاده کنم دروغ بگم که مریضی بدی گرفتم تاامتحانش کنم میخوام اذیتش کنم بگم خواستگاراومده اگ اذیتم کنی جواب میدم بهش اما میترسم خیلی سرخورده شدم من برای حفط اون توزندگیم قسم دروع خوردم جون مامان بزرگموالانم هربلایی سرم میادفک میکنم مامان بزرگم نفرینم کرده چیکارکنم دارم دیوونه میشم همش اشک پشت اشک اینقدرعصبیم میکنه بیتوجهیش خودموکبودکردم میخوام خودکشی کنم اما لحظه آخرطاقت نمیارم منصرف میشم همینجوری پیش برم منومیبرن تیمارستان اونم عین خیالش نیسسسسسسسسسسسسسسس دلمو۱۰۰۰بارشکسته توهین کرده اهانت کرده لهم کردهههههههههههه اما من مث احمقادوسش دارم لعنت بم لعنت ب قلبم کمکم کنین دارم نابود میشم نمیتونم پیش مشاور برم پدرمادرم میفهمن